درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا اجمال خاص سرایت به عام می کند؟
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث ما راجع به مخصص بود اگر مجمل شد، راجع به مخصص مجمل مفهومی دیروز صحبت کردیم و بنا شد امروز راجع به مخصص مجمل مصداقی صحبت بکنیم گفته است اکرم العلماء یک دلیل دیگر گفته لا تکرم الفساق منهم زید را می دانم عالم است اما نمی دانم فاسق است یا نه؟ تمسک به عام بکنم؟ تمسک به خاص بکنم؟ تمسک به هیچ کدام؟
 مسئله اختلافی است بسیاری از بزرگان می فرمایند تمسک به عام اشکال ندارد تمسک به خاص که نمی شود برای این که فرد مشتبه است فرد مجهول است اما تمسک به عام اشکال ندارد لذا گفته اند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص اشکال ندارد.
 افرادش هم افراد بالایی هستند مثل مرحوم سید در عروه البته گاهی من از مرحوم سید دیده ام تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص نکرده اما معمولا در عروه هم در باب عبادات هم در باب معاملات ایشان تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص می کند.
 از جمله شاگرد بزرگ مرحوم سید مرحوم آقا ضیاء عراقی خیلی پافشاری دارد مرد محققی بوده و من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی، آقای بروجردی خیلی پافشاری داشتند که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جایز است.
 اما استاد بزرگوار ما حضرت امام استاد بزرگوار ما اقای داماد تبعا لمرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در کفایه می گویند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جایز نیست، هر دو هم دلیل دارند.
 آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه با یک ملاحتی دلیل را عوامانه می کردند می گفتند اکرم العلماء، زید که نمی دانیم فاسق است یا نه؟ اما می دانیم عالم است اکرم العلماء می گوید بده او را به من می شود مصداق، به قول ایشان می شود زن اکرم العلماء لذا اکرم العلماء زید را که می دانیم عالم است و نمی دانیم فاسق است یا نه؟ می گوید بده او را به من، لا تکرم الفساق منهم می گوید من نمی خواهم او را برای این که من مصداقی را می خواهم که بتوانم روی آن حکم بکنم این مصداق مشتبه است ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است اول باید موضوع درست کنیم ثم حکم را بر آن بار کنیم لذا لا تکرم الفساق منهم عمرو را می دانم فاسق است لا تکرمه، بکر را می دانم فاسق است لا تکرمه، زید را نمی دانم فاسق است یا نه؟ لا تکرم الفساق ندارد چرا؟ برای این که احراز موضوع باید بکنیم تا احراز موضوع نکنیم احراز حکم نمی شود کرد.
 لذا به قول آقای بروجردی تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص یک امر عرفی است دو تا دلیل مستقل آن می گوید من نمی خواهم آن را آن می گوید من می خواهم آن را خب دیگر نزاعی نیست این را بدهند به آن کسی که می خواهد آن را و آن اکرم العلماء است لا تکرم الفساق منهم هم می گوید من نمی خواهم آن را.
 دیگر آن کسانی که می خواستند مسئله را مشکلش بکنند دور درست کرده اند، اما برگشت دورشان به همین است که ما اگر بخواهیم لا تکرم الفساق منهم این زیدی که نمی دانم فاسق است یا نه؟ مصداقش بکنیم دور است برای این که حکم متوقف بر موضوع است موضوع متوقف بر حکم، ولی نمی خواهد توی آن دورهای مرحوم آقاضیاء و امثال این ها برویم که مرحوم آخوند هم یک اشاره دارند همین که ثبوت شیئ شیئ فرع ثبوت مثبت له است ما باید اول موضوع را درست بکنیم ثم حکم را بار بکنیم و لا تکرم الفساق منهم زید که نمی دانم فاسق است یا نه؟ خب لا تکرم حکم است موضوعش باید محرز باشد زیدی که مشکوک الفسق است زید مشتبه است موضوع نمی تواند واقع بشود بنابراین زیدی که نمی دانیم فاسق است یا نه؟ لا تکرم الفساق منهم نمی گیرد آن را.
 آن دور هم خوب است ولی این بهتر از دور است برای این که در اصول ما دور و این ها هر چه نیاوریم معلوم است خیلی بهتر است از این جهت مرحوم سید در عروه استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در درس در همین تقریراتی که از ایشان هست بالاخره می گویند که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جایز است.
 در مقابل مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه و اساتید ما این ها می گویند که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جایز نیست چرا؟ می گویند برای این که بر می گردد به تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام خب خودتان گفتید که باید اول موضوع احراز بشود ثم حکم بار بشود در لا تکرم الفساق منهم خب همین طور است باید اول موضوع احراز بشود ثم حکم بار بشود در این جا نمی شود برای این که موضوع محرز نیست نمی دانم فاسق است یا نه؟
 و اما راجع به عام این اکرم العلماء اگر مخصص نداشتیم و یک شبهه ای در موضوع بود خیلی خوب اما فرض ما این است که مخصص داریم معنای مخصص داشتن را معنا کردیم گفتیم اراده در عام اراده استعمال است نه جد، این همین است که آقای بروجردی هو می کردند می گفتند دیگر ما استعمال جد و استعمال و امثال این ها سرمان نمی شود لذا آن که مرحوم آخوند آمدند جلو اساتید ما قبول کردند گفتند اکرم العلماء یک دلیل دیگر که می گوید لا تکرم الفساق منهم این اکرم العلماء در عام استعمال شده واقعا اراده شده عموم اما به اراده استعمالی نه اراده جدی، خب پس اراده استعمالی است اراده جدش روی چیست؟ روی اکرم العلماء الا الفساق منهم عالم غیر فاسق، و زید را یک دفعه نمی دانم عالم است فرد مشتبهش می شود یک دفعه می دانم عالم است نمی دانم فاسق است یا نه؟ باز هم فردش می شود، می شود تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام برای این که اراده جد روی اکرم العلماء نیست و این که مثلا آقای بروجردی فرموده اند اکرم العلماء می گوید بده به من خب بله اما با اراده استعمالی نه اراده جدی، اکرم العلماء می گوید بده به من برای این که عالم است لا تکرم الفساق منهم می گوید من قبولش ندارم برای این که فرد مشتبه است من فرد مشتبه نمی خواهم این ها همه خوب است اما واقع و نفس الامر چیست؟ واقع و نفس الامر این است که ما عام نداریم جدی، بلکه عام مخصص داریم اکرم العلماء یک دلیل دیگر گفته لا تکرم الفساق منهم، جد مولا مصالح و مفاسد روی کجاست؟ روی علم؟ نه، روی فسق؟ نه، روی عالم غیر فاسق، جد مولا روی این است وقتی جد مولا روی این شد من اگر نمی دانم زید عالم است یا نه؟ تمسک به اکرم العلماء الا الفساق منهم نمی توانم بکنم چرا؟ برای این که موضوع محرز نیست اگر هم می دانم عالم است نمی دانم فاسق است یا نه؟ تمسک به اکرم العلماء الا الفساق منهم نمی توانم بکنم چرا؟ برای این که جد مولا روی عالم نیست روی عالم غیر فاسق است به قول مرحوم آخوند برگشت این است نگو تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص بگو تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام به حسب جد، به حسب استعمال همین است تمسک به عام در شبهه مصداقی نکرده ام برای این که زید را می دانم عالم است اما به حسب جد اکرم العلماء ما نداریم اکرم العلمای غیر فاسقین توصیفی زید را باید احراز کنم که عالم است فاسق هم نیست مصداق اکرم العلمای غیر فاسقین می شود اگر نمی دانم عالم است یا نه؟ اکرم العلماء الا الفساق منهم نمی گیردش اگر عالم است نمی دانم فاسق است یا نه؟ اکرم العلمای غیر فاسقین باز هم نمی گیردش، فرد مشتبهش است دیگر نمی دانم فاسق است یا نه؟ پس تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص برگشتش به تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام و معلوم است همین طور که اگر شک کنم عالم است یا نه؟ با اراده استعمالی هم تمسک به عام نمی توانم بکنم اما حالا می دانم عالم است تمسک به عام می توانم بکنم.
 اما در مقام عمل به قول مرحوم آخوند برای این که عمل به عام بکنیم خب عمل به عام کی واجب است؟ کجا واجب است؟ بعد از تخصیص، اراده استعمالی ضربا للقانون است درست است همان که آقای بروجردی می فرمایند اکرم العلماء گفته ضربا للقانون لا تکرم الفساق منهم هم متصلش نیست منفصل است ربطی به اکرم العلماء ندارد و به حسب ظاهر عالم را می گیرد مشکوک الفسق را نمی گیرد بر می گردد به این که اکرم العلماء اصلا غیر فساق منهم ندارد داشته باشد هم با اراده استعمالی است اصلا نمی گیرد و اما وقتی که ضربا للقانون نه، وقت عمل وقت حاجت به عمل کردن خب خاص و عام را باید پهلوی هم بگذاریم دیگر، عام که نداریم برای این که تبصره ها در قوانین همه بر می گردد به همان کلی مثلا در مجلس می گوید کلیات آن تصویب شد کلیت آن تصویب شد می شود به آن عمل کرد؟ بدهند به مقام عمل؟ نه، خیلی کار دارد باید چند روزی چند ماهی بنشینند تبصره این کلیت ها را بگویند وقتی تبصره ها را گفتند می شود تخصیص ها، تبصره اول تبصره دوم تبصره سوم، آن وقت آن کلیت را با آن تبصره ها یکی می کنند می شود عام مخصص، می دهند به مردم می گویند این را عمل بکنید لذا اراده استعمالی غیر از اراده جد شد اراده جد غیر اراده استعمال شد اراده استعمال مربوط به قانون است اراده جد مربوط به عمل است و آن که آقای بروجردی فرمودند مربوط به استعمال است حرف خوبی هم هست درست هم هست اما در مقام عمل فرمایش آقای بروجردی درست نیست چرا؟ برای این که ما در وقت عمل عام مخصص داریم به این باید عمل کنیم، به عام که نباید عمل بکنیم به کلیت که نمی شود عمل کرد به عام مخصص باید عمل بکنیم عام مخصص ما اکرم العلماء نیست بلکه عام مخصص ما اکرم العماء غیر الفاسقین است وقتی که مقام عمل این است خب زید را می دانم عالم است فاسق هم نیست مصداق اکرم العلماء غیر الفاسقین می شود، زید را نمی دانم عالم است یا نه؟ اکرم العلماء غیر الفاسقین نمی گیردش چرا نمی گیرد؟ برای این که ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است موضوع باید احراز بشود این نمی دانم اصلا عالم است یا نه؟ می دانم عالم است نمی دانم فاسق است یا نه؟ باز هم اکرم العلماء غیر الفاسقین نمی گیرد چرا نمی گیرد؟ ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است من نمی دانم این عالم غیر فاسق است یا نه؟ می دانم عالم است عالم غیر فاسق هست یا نه؟ نمی دانم هست یا نه؟ اکرم العلماء غیر الفاسقین نمی تواند بگیرد.
 فرض ما این است که همه اش دانستنی است یعنی گفتم مجلس کلیت را تصویب می کند ضربا للقانون همه می دانند خود مجلس می داند همه مردم می دانند این کلیت به درد نمی خورد این جور هم نیست که این کلیت مجاز باشد، نه، همین طور که سابقا گفتیم این کلیت حقیقت است اما ضربا للقانون است نه ضربا للعمل خب این کلیت را همه می دانند به آن نمی شود عمل کرد چرا؟ برای این که ناتمام است آن وقت می آیند تخصیص می زنند تخصیص اول تخصیص دوم بعضی اوقات تخصیص صدم تبصره ها خب وقتی که تبصره ها را به این کلیت زدند می دهند مقام اجراء آن وقت مقام تقنین بود حالا می دهند مقام اجراء چه چیزی را می دهند؟ اکرم العلماء را؟ نه، بلکه اکرم العلماء غیر الفاسقین را می دهند در مقام اجراء این حجت برای من است من باید به این عمل بکنم حالا که باید به این عمل بکنم دلیل من برای عمل اکرم العلماء غیر فاسق خب مصداقش را خودم باید تعیین کنم مقام تنجز دیگر مربوط به خود ماست، این مقام تقنین است و مقام فعلیت، آن اولی که کلیت تصویب شد مقام تقنین است آن دومی مقام اجراء داده برای اجراء حالا که داده در مقام اجراء موضوع را که مقام تنجز تکلیف است این مقام تنجز تکلیف را کی باید؟ این دیگر مربوط به مجلس نیست، خود ما باید موضوع درست بکنیم موضوع درست می کنیم آن حکمی که هست بار بر موضوع می کنیم خب زید را می دانم عالم است و عادل آن تکلیفی که بر من داده شده اکرم العلماء غیر فاسقین مصداقش است خب باید اکرامش بکنم می دانم زید حسابی عادل است اما عالم نیست تمسک به اکرم العلماء غیر الفاسقین نمی توانم بکنم چرا؟ مصداقش نیست، می دانم عالم است نمی دانم فاسق است یا نه؟ تمسک به اکرم العلماء غیر فاسقین نمی توانم بکنم چرا؟ مصداقش نیست مصداق که مقام تنجز است من تعیین می کنم اجراء را شارع مقدس تعیین می کند قانون را شارع مقدس تعیین می کند دیگر من هستم که آن کلی شارع مقدس را مصداق درست کنم و به واسطه مصداق حکم را که منجز شده بالفعل از برای من است آن حکم منجز را به واسطه آن مصداق که می آورم تمامش می کنم حالا آن که کلی است کلی اجرایی کلی در مقام انشاء اکرم العلماء نیست به قول مرحوم آخوند اراده جد، اراده جد روی اکرم العلماء نیست اراده جد نیست؟ روی اکرم العلماء غیر الفاسقین فرق هم نمی کند تخصیص متصل باشد یا منفصل باشد تخصیص های منفصل همه همه در مقام جد می شود تخصیص متصل وقتی که تخصیص ها خورد به عام ما دادند دست ما به ما این جور می گویند علمای غیر فاسقین را اکرام کن من زید را نمی دانم فاسق است یا نه؟ واجب است اکرامش بکنم؟ نه، می دانم عالم است اما نمی دانم فاسق است یا نه؟ می توانم اکرام بکنم؟ نه، چرا نه؟ برای این که تکلیفی که روی کله من آمده در مقام تنجز علما نیست، علمای غیر فاسقین است توصیفی است تبصره خورده است عام متخصص است نه عام کلی و این عام متخصص را باید برایش موضوع درست بکنم کی موضوع درست می کنم؟ یک صغری کبری درست می کنم؟ وقتی که بدانم این آقا هم عالم است هم عادل آن وقت یک صغری و کبری درست می کنم تکلیف را ثابت می کنم می گویم هذا عالم غیر فاسق و کل عالم غیر فاسق یجب اکرامه به چه دلیل؟ به دلیل اکرم العلماء غیر فاسقین فهذا عالم غیر فاسق اکرامش می کنم تکلیف را ساقط می کنم لذا در حقیقت شما می توانید بگویید اصلا نزاع نزاع لفظی است آن که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می گویند درست است اما نظر مبارک آقای بروجردی روی اراده استعمالی است نه روی اراده جد آن که مرحوم آخوند در کفایه می گویند اساتید ما می گویند این هم درست است نظر آنها روی عام متخصص است یعنی عام مورد عمل، نه عام مورد کلیت مورد استعمال که اسمش را می گذاریم اراده استعمالی و اراده جد آن که می گوید تمسک به عام در شبهه مصداقی می شود کرد اراده استعمالی را می گوید ما هم می گوییم، آن که می گوید نمی شود آن اراده جد را می گوید اراده جد ما عالم نیست عالم توصیفی است عام متخصص است و عام متخصص اگر بخواهم اکرام بکنم باید احراز بکنم هم علمش را هم عدم فسقش را اگر عدم فسقش را احراز نکنم بخواهم تسمک به عام بکنم تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام می شود و تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام به قول این ها دور است برای این که حکم توقف بر موضوع پیدا می کند موضوع توقف بر حکم پیدا می کند.
 اگر توانستم بفهمانم که خیلی خوب اگر نتوانستم بفهمانم دیگر بگویید که مجبورا فردا تکرار کنم و الا اگر بخواهید تکرار نشود یک تتمه هایی هست این جا فردا انشاء الله راجع به آن تتمه ها صحبت می کنم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد