درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : الفاظ عموم ( الف و لام )
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فرموده اند یکی از الفاظی که دلالت بر عموم می کند الف و لام استغراق است گاهی می گوید اکرم کل عالم گاهی می گوید اکرم العلماء.
 در این باره حرفی نیست ما ال استغراقی داریم و اگر بهتر از کل نباشد کمتر از کل هم نیست و اشکالی نیست اختلافی هم نیست.
 یک مسئله دیگر هست این است که ما در ادبیت ـ در اصول هم آمده ـ الف و لام را منقسم کرده اند به 8 قسم، الف و لام استغراقی مثل اکرم العلماء، الف و لام جنس الرجل خیر من المرأه، الف و لام عهد منقسم شده به سه قسم عهد حضوری، عهد ذهنی، عهد ذکری، حرف یک مردی جلو بود حالا گفت که گاهی می گوید ذاک الرجل گاهی می گوید الرجل یعنی آن مردی که حرفش را می زدیم گاهی هم اشاره به ذهن می کند آن مردی که توی ذهنت است و گاهی هم قبلا مذاکره شده می گوید آن مردی که مذاکره شد خب این هم حرفی نیست عهد ذکری و عهد ذهنی و عهد حضوری مثل هذا الرجل ـ این 5 قسم ـ گفته اند یک ال تزیینی هم داریم مثل الحسن و الحسین، یک ال زاید هم داریم که به قول ملا مغنی می گوید بعضی اوقات الف و لام زائده مثل نمک در آش است کلام را از نظر فصاحت از نظر بلاغت خیلی بالا می کند خب در این باره ها حرف نیست که ما 8 قسم الف و لام داریم.
 حرفی که هست این آیا به وضع است یا نه؟ خب ما می گوییم که این ها همه بالوضع است البته قرینه می خواهد که بگوید الف و لام استغراق است، الف و لام جنس است، الف و لام موصول است الف و لام عهد ذکری، عهد حضوری، الف و لام زائده است، الف و لام تزیین است همه اش قرینه می خواهد اما واضع وضع کرده ال را علی ثمانیه اقسام، این ملا مغنی انصافا خیلی خوب کتابی بود ما از دست دادیم اصاله التنبلی مغنی را برد توی کتابخانه ها، این مطول خیلی چیز قشنگی بود خیلی عالی بود و ملا مطول ما رفت، لذا ادبیت را هم همراهش برد دیگر ادبیت آن وقت ها یک وقتی ما بچه طلبه بودیم ادبیت در مشهد خیلی بالا بود کم کم توی اصفهان خیلی عالی شد قم حسرتش را می خورد اما حالا دیگر نه قم و نه مشهد و نه اصفهان ادبیت یوخدور، چه چیزی جایش آمده؟ آقا یک درسی پیدا کند ساعت 7 باشد، ساعت 6 باشد برای این که استفاده از حوزه بکند می آید درس را می خواند می رود دنبال کارش، دیگر تا عصر دنبال کار است بعد هم شبهه وجوب هم درست می کند این که حکومت اسلامی است و باید تایید بکنیم و باید کمک بکنیم و بنابر این همان یک درس هم کفایت می کند وقتهای طلبگی مان را دادیم به پول پیدا کردن یا شما طلبه ها که مقدسید وقتهایتان را دادید به اداره ها برای این که کمک به اجتماع بکنید اما بالاخره ادبیت دیگر رفت.
 این قوانین خیلی کتاب خوبی است خیلی عالی است انصافا دیگر جایش یک اصول دیگر و علی کل حال دیگر قوانین نمی شود قوانین هم پایه ها خیلی محکم است میرزای قمی خیلی ملا بوده و هم خیلی رساست مثل کفایه نیست که مغلق باشد خیلی رساست آن را هم از دست دادیم.
 حالا مرادم این است که این مغنی باب اولش مخصوصا خیلی چیز خوبی است از همان الف با شروع می کند الف ینقسم علی اقسام همه اش به وضع، باء دلالت می کند بر اقسام و یک یک نقل می کند بعد هم همین جور تا آخر و در میان این ابواب باب 1 و باب 4، باب 4 مغنی خیلی عالی است انصافا خدا رحمت کند مرحوم آقای ادیب را من مطول پیش ایشان خواندم توی همین مدرسه صدر، جا هم نداشت، می آمد همان سرما توی همین ایوان، این ایوان آن وقت بود خدا رحمت کند مرحوم آقای خراسانی را این جا را ساخته بود خیلی خوب بود می آمد می نشست روی فرش ها 30، 40 تا طلبه هم می نشستند و توی هوای سرد و روی زمین این ها سرمان نمی شد سرمان این می شد که یک دقیقه نه کم نه زیاد سر درس حاضر باشیم آن وقت این گاهی یک حرفهای خوبی دهاتی اما حرفهای ارزنده ای آقای ادیب داشتند بعضی اوقات می گفتند این مطول ذهن را گالوار می کند چقدر حرف خوبی، راستی ذهن را گالوار می کند.
 لذا این 8 قسم ال را آنها گفتند و وضعش را هم درست کردند و قضیه تمام شد دیگر بود و بود تا زمان مرحوم آخوند در کفایه یک جمله دارد نمی فهمیم، ببینیم که شما کفایه خوانده اید مسلم درسش را هم گفته اید این را می شود معنا کنیم؟ ایشان مبنا ندارد از عجایب هم هست که مرحوم آخوند مبنا ندارد لذا گاهی می گوید الف و لام مختص به جنس است 8 قسم الف و لام را قبول دارد اما مابقی دیگر همه مجاز است آن که وضع است الف و لام جنس است توی همین 10، 20، 30 صفحه تعجب این است که یکیش را توی جلد اول و یکیش را توی جلد دوم نگفته همه اش را هم توی همین باب عام و خاص و باب مطلق و مقید، دیگر نمی گوید هم من این را آن وقت گفتم حالا منکرم، دیگر این را هم نمی گوید، ناگهان می گوید الف و لام وضع شده برای زایده تمام الف و لامها زایده است و ما الف و لام جنس درست می کنیم با قرینه درست می کنیم قرینه دلالت بر جنس می کند.
 بعضی اوقات هم دیگر توی آخر کار ایشان می فرمایند که الف و لام مثل الف و لام الحسن و الحسین است همه جا تزیین است و ما اگر الف و لام مثلا جنس داریم با قرینه درست می کنیم و الا الف و لام مثل الحسن و الحسین واضع وضع کرده برای تزیین ما استعمال می کنیم استعمال در غیر ما وضع له با قرینه برای استغراق.
 حالا مشکل این جاست که آخوند با آن همه مقام ادعای بدون دلیل، به مرحوم آخوند بگویند آقای آخوند این که می گویی الف و لام برای تزیین است ما بقیش مجاز است به چه دلیل؟ ادعا می کنند، دلیلش را هم نمی آورند اما جدی هم می گویند شوخی هم نمی کنند آن جا که می گوید الف و لام برای جنس است جدی می گوید آن جا که می گوید الف و لام برای تزیین است جدی می گوید آن جا که می گوید الف و لام برای زایده است مابقی همه مجاز است جدی می گوید اما همه ادعا بدون دلیل.
 خب به مرحوم آخوند می گوییم آقا الحقیقه احق من المجاز اقرب الی المجاز چرا حقیقت نباشد؟ و اصلا اصل در استعمالات حقیقت است مجاز یک قرینه می خواهد مجاز یک دلیل می خواهد خب مثل ملا مغنی بگو که ال ینقسم علی ثمانیه اقسام یکی ال استغراق یعنی واضع وضع کرده، یکی الف و لام جنس واضع وضع کرده، یکی الف و لام موصول واضع وضع کرده، یکی الف و لام عهد باقسامه واضع وضع کرده، یکی الف و لام زایده، یکی الف و لام تزیین که واضع وضع کرده، الف و لام تزیین با زایده هم فرقش همین است که ملا مطول می گوید لا معنی لحروف الزاید الا التاکید تزیین با زایده هم خیلی تفاوت دارد بعضی ها گفته اند که زاید همان تزیین است تزیین همان زاید است، نه، تزیین مثل الحسن و الحسین اگر بگوییم که حسن و حسین علی، علی فصاحت دارد حسن و حسین فصاحت ندارد یک الف و لام می آورد تزیینش می کند می گوید الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا اما الف و لام زاید لا معنا لحروف الزاید الا التاکید مطلب صاف می شود عالی می شود مشهور می شود.
 و اما حرف مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه اولا اصلا آدم استیحاش می کند این که ال استغراقی، ال الرجل خیر من المراه، ال جنسی این الف و مجاز است قرینه اش هم باید یا داخلی باشد یا خارجی باشد می خواهد بگوید این جنس بهتر از آن جنس، اصلا استیحاش آور است حالا علاوه بر این که استیحاش آور است ادعای بدون دلیل است و ما همه ال ها را بگوییم زایده است اصلا زایده بودن این خلاف اصل است زایده یعنی چه؟ اصلا زاید یعنی بی معنا حالا ما همه این ال ها را بگوییم بی معنا.
 لذا خودش هیچ معنا ندارد پس معنا را از کجا پیدا کنم؟ از یک جای دیگر، اِ، کلام را ولش کن بگو این هیچ، اما یک قرینه درست بکن بگو آن قرینه می گوید این الف استغراق است نه زایده، انصافا زور است این ها
 حق مطلب این است که ال منقسم می شود به 8 قسم وضعا، واضع گاهی می بیند الف و لام تزیین می خواهد اگر نیاید کلام فصاحت و بلاغت ندارد وضع می کند الف و لام را برای تزیین، گاهی می بیند باید تاکید مطلب بکند ال را وضع می کند زایده، گاهی می بیند موصول است به جال الذی الف و لام را وضع می کند برای موصول، گاهی می بیند می خواهد استغراق بکند ال را وضع می کند برای استغراق، گاهی هم می بیند که می خواهد جنس در مقابل جنس بگوید الف و لام را وضع می کند برای جنس، نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد همه اش هم حقیقت است نه مجاز همه اش هم معنادار است نه بی معنا.
 در هر اشتراکی قرینه معینه می خواهیم دیگر، مرحوم آخوند می گویند قرینه می خواهیم دیگر، مرحوم آخوند می گویند که ال وضع شده برای زایده اما استغراق با قرینه می گوییم بدون قرینه که نمی گوید مرحوم آخوند، مرحوم آخوند می گوید قرینه آن می گوید قرینه معینه ما می گوییم قرینه تعیینیه، اشتراک دیگر، ما می گوییم اشتراک مرحوم آخوند می گویند که مجاز خب الاشتراک احق من المجاز، راستی دائر مدار دو تا معنا باشد یا یک معنای حقیقت و یک معنای مجاز خب همه می گویند معنای حقیقت بهتر از مجاز است، بالاخره قرینه همه می خواهند مرحوم آخوند می گویند قرینه می خواهد من هم که می گویم 8 تا معنا دارد یا دیگران هم که می گویند 8 تا معنا دارد قرینه می خواهیم آن می گوید قرینه تعیینیه است آن می گوید قرینه معینه آن می گوید قرینه است که اشتراک را از هم تمیز بدهد آن می گوید قرینه است برای این که حقیقت را از مجاز تشخیص بدهد تفاوت که نمی کند بالاخره قرینه می خواهد.
 و علی کل حال نمی دانم چه جوری است در حالی که من ده یازده مرتبه کفایه گفته ام کفایه را هم پیش یک افراد خیلی بالا بالا خوانده ام خدا رحمتشان کند مثلا مثل آقای مرعشی دیگر وقتی کفایه گفتند دیگر رفتند خارج گفتند و راستی خودم هم که 11 دوره کفایه گفته ام خارج هم گفته ام این حرف مرحوم آخوند را نفهمیده ام حالا بیایید شما معلم من بشوید در خیلی چیزها، توی فقه می گفتم که ما امید به شما خیلی داشتیم امیدمان را ناامید کردید در خیلی چیزها، حالا بیایید معلم ما بشوید این حرف مرحوم آخوند را درستش بکنیم، این تناقض در کلام مرحوم آخوند را درست بکنید خب اگر برای تزیین است چرا گفتی برای زایده؟ اگر گفتی برای زایده است چرا گفتی برای جنس؟ اقلا بگوید از رایم برگشتم، آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه خیلی وقت ها یک حرفی می زدند یک کسی پا منبر می گفت آقا دیروز این جور گفتید می گفت انا فی کل یوم رجل خب خیلی حرف خوبی است مرد یعنی همین این که حرف مرد یکی است این نامردها یکی است، نه، مرد حرفهایش حقیقت دار است دیگر هر روزی یک چیزی.
 مرحوم آخوند اقلا این جور بگویند آن جا که گفتند الف و لام تزیین رد بشوند آن جا که گفتند الف و لام زایده بگوید اشتباه کردم آن جا که گفتم تزیین، نه، الف و لام برای زایده است، آن جا که گفتم الف و لام برای جنس است از قولشان برگردند بگویند که نه، اصل ال برای جنس است و این که من گفتم برای تزیین یا گفتم برای زایده اشتباه بوده، اما مرحوم آخوند نمی فرمایند، نمی شود که سرسری از کفایه گذشت کفایه مرد در اصول است و راستی یک افتخار برای طلبه هاست.
 این اولا این که الف و لام زایده است یا الف و لام جنس است یا الف و لام تزیین است دلیلش چیست؟ بعدش هم پس اقلا مرحوم آخوند بگویند برای سه چیز است چرا یک جا می گویند برای تزیین لا غیر، یک جا می گویند برای زایده لا غیر، یک جا می گویند برای جنس لا غیر این دیگر چرا؟ و همه شماها بگویید که ال وضع شده برای 8 تا معنا وضعا لا استعمالا.
 بله چون مشترک است قرینه می خواهد آنها هم که می گویند مجاز است مثل مرحوم آخوند تصریح می کنند در کفایه می فرمایند الف و لام زایده است اگر استعمال کردیم در استغراق با قرینه یا آن جا که می گویند الف و لام برای جنس است می گویند الف و لام برای جنس است اگر استعمال کردیم در استغراق مجاز است قرینه می خواهد، آن فرق نمی کند حرف ما باشد استعمال قرینه می خواهد چون اشتراک است حرف آنها باشد استعمال قرینه می خواهد چون مجاز است، مجاز است قرینه می خواهد اشتراک است قرینه می خواهد یکی را ملا مغنی یا ملا مطول مخصوصا گفته قرینه تعیینیه یکی را گفته قرینه معینه خب این مقدمات تمام شد.
 حالا یک بحث خیلی مشکل هست که این را مطالعه کنید تا فردا و آن این که مشهور در میان قدماء تا تقریبا مرحوم آخوند بگوییم که ابتکار مرحوم آخوند است خوب است تا مرحوم آخوند گفته اند که استعمال عام در خاص مجاز است در مابقی، اما مرحوم آخوند گفته اند نه، استعمال عام در مخصص حقیقت است نه مجاز اراده استعمالی است نه حقیقی که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی اشکال دارند به مرحوم آخوند جدی، شاگرد مرحوم آخوند هم مثل مرحوم نایینی اشکال دارند به مرحوم آخوند جدی و این که اراده استعمالی و اراده حقیقی معنا ندارد در حالی که یکی از الطاف کفایه است یکی از حرفهای خوب کفایه است اما استاد بزرگوار ما آقای بروجردی حسابی هو می کنند مرحوم نایینی دیگر بیشتر هو می کنند لذا بحثمان فردا بحث مشکلی است انشاء الله مطالعه کنید از شما استفاده کنیم به امید خدا.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد