درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نهی در عبادات و معاملات
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مقدمه هشتم که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه متعرض شده اند فرموده اند که نهی در عبادات و همچنین نهی در معاملات گاهی نهی می خورد به ذات شیئ مثل دع الصلاه ایام اقرائک که نهی آمده روی نماز گفته لا تصل ایام الحیض.
 گاهی نهی روی ذات شیئ نیست روی جزء شیئ است و جزء شده منهی عنه که جزء منهی عنه را مثل قران بین سورتین گفته توی نماز دو تا سوره نمی شود خواند که اگر کسی دو تا سوره بخواند در حالی که قرآن خوانده و قرآن خواندن که در نماز مستحب است هر کجای نماز باشد اما اگر دو تا قل هو الله احد توی یک سوره بخواند گفته است که جایز نیست خب این نهی روی ذات فعل نیامده روی جزء فعل آمده یعنی گفته لا تتکرر السوره مثل آنجا که بگوید یک رکوع دو تا سجده، نهی آمده روی رکوع تکرار نشود، سجده تکرار بشود حالا آیا نهی در این عبادت یعنی جزء العباده آیا موجب فساد است یا نه؟
 گاهی آمده روی شرط مثل این که گفته است لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه گفته شرط نماز این است که لباسش طاهر باشد لباسش مأکول اللحم باشد و اما اگر لباس غیر مأکول اللحم شد گفته لا یجوز حالا این لا تصل مثل همان دع الصلاه ایام اقرائک است؟ که اگر گفتیم نهی در عبادات موجب فساد است این هم نهی در این عبادت موجب فساد است
 گاهی روی وصف شیئ آمده مثل این که گفته لا تجهر بقرائتک فی صلاه الظهر در نماز ظهر حمد و سوره باید آهسته خوانده بشود حالا اگر کسی بلند خواند نمازش باطل است؟ یا نماز باطل نیست؟ حالا دیگر وصف هم گاهی وصف مقارن گاهی وصف غیر مقارن دیگر معلوم است در وصف مقارن که هر چه بگوییم دیگر وصف غیر مقارن و وصف لازم و این ها دیگر خیلی اهمیت ندارد
 بنابراین نهی در عبادات یا نهی در معاملات منقسم شد به چهار قسم یکی نهی از ذات شیئ یکی نهی از جزء شیئ یکی نهی از شرط شیئ یکی نهی از وصف شیئ.
 آیا همه این ها یک حکم دارد یا نه؟ آن که قدر متیقن است به قول مرحوم آخوند و دیگران آن جاست که نهی از ذات شیئ بشود بگوید لا تصل ایام العاده این است که آیا موجب فساد است یا نه؟ یا بگوید ذروا البیع این جاست که بگوییم آیا موجب فساد است یا نه؟ ولی گفته اند اگر از جزء شیئ یا از شرط شیئ یا از وصف شیئ بشود دیگر نهی در عبادت موجب فساد نیست. چرا نه؟ که مرحوم آخوند می فرمایند موجب فساد است چرا موجب فساد است؟ چرا نه؟ گفته اند اصلا اگر نهی از جزء شیئ یا شرط شیئ یا وصف شیئ بشود مسئله بر می گردد به باب اجتماع امر و نهی توی مسئله امر و نهی اگر ما امتناعی شدیم آن وقت است بگوییم باطل اگر مجوزی شدیم باید بگوییم که نماز صحیح است و لو نهی در عبادت هم باشد.
 آن کسانی که گفته اند که نهی در عبادت موجب فساد است گفته اند که خب خود شیئ باشد یا جزء شیئ باشد یا شرط شیئ باشد این ها دیگر همه بر می گردد به ذات شیئ نظیر نهی از یک جزئی از مرکب بشود دیگر نهی از مرکب شده و نهی در عبادات موجب فساد است.
 توی رساله ها همین طور است یعنی معمولا توی رساله ها می بینیم که می فرماید زن اگر نماز بخواند نمازش باطل است اگر هم کسی در آن جزءِ شیئ قران بین سورتین بکند نمازش باطل است اگر هم در شرط باشد حتی مثلا توی رساله ها نوشته شده اگر موی گربه، گربه رفته خوابیده روی لباس مرد، زن، نمی دانسته، نماز خوانده می گویند نمازت باطل است لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه بر می گردد به این که لا تصل.
 لذا مشهور در میان فقهاء در حالی که مجوزی هستند نه امتناعی دیگر نهی از ذات باشد می گویند نماز باطل است نهی از جزء باشد مثل قران بین سورتین می گویند نماز باطل است نهی از شرط باشد مثل لباس غیر مأکول اللحم می گویند نماز باطل است اگر هم از وصف باشد می گویند نماز باطل است اما توی جهر و اخفات می گویند نماز صحیح است می گویند دلیل داریم لذا یک قاعده کلی درست کرده اند می گویند که الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین و این موضعین را یکی جهر و اخفات می گویند یکی هم مسافر نماز را به جای شکسته تمام بخواند و اما غیر از این دو جا دیگر فرموده اند که الجاهل المقصر کالعامد یعنی نمازش باطل است لذا اگر لا تجهر بصلاتک فی الظهر یا لا تخافت بصلاتک فی الصبح این نماز باطل است اگر آهسته بخواند اما حالا که می گوییم صحیح است برای خاطر آن روایت است برای آن قاعده است البته روایت هم داریم، برای آن قاعده است که جاهل مقصر معذور است لذا اگر ما نهی در عبادت را موجب فساد بدانیم که مشهور در میان اصحاب است مباحثه روز شنبه ما خیلی مشکل نیست برای این که یک چیز مسلمی عند الاصحاب است و دلیلش هم واضح است اگر ما نهی در عبادات را موجب فساد بدانیم دیگر فرق نمی کند نهی ذات شیئ باشد یا جزء شیئ باشد یا شرط شیئ باشد یا وصف شیئ باشد چرا؟ برای این که این ها که شما می گویید مرکب است و اذا انتفی الجزء انتفی الکل اذا انتفی الشرط انتفی المشروط اذا انتفی الوصف انتفی الموصوف.
 مرحوم آخوند در کفایه هم این جوری بحث نمی کند اما بالاخره مطالعه کرده اید ایشان هم می فرمایند که فرقی نیست بین این که نهی روی ذات شیئ برود روی جزء شیئ برود روی وصف شیئ برود یا روی شرط شیئ برود اگر قائل به فساد شدیم هر چهار قسم را می گوییم فاسد اگر نه نه،. یک حرفی این جا هست و آن این است که آیا اگر نهی از جزء یا شرط یا وصف بشود باز هم نهی در عبادت است؟ یا بر می گردد به اجتماع امر و نهی؟ و ما می خواهیم بگوییم که اگر نهی از ذات شیئ شد نهی در عبادت است و اما اگر نهی از وصف شیئ یا شرط شیئ یا جزء شیئ شد دیگر اصلا مسئله نهی در عبادت نیست مسئله باب اجتماع امر و نهی است.
 اجتماع امر و نهی این جور بود که شیئ واحد توی خارج معنون به دو عنوان، به یک عنوان مأمور به به یک عنوان منهی عنه، این باب اجتماع امر و نهی بود، باب نهی در عبادت این بود که شیئ واحد در خارج معنون به عنوان واحد آن عنوان واحد هم امر داشت هم نهی داشت سابقا این جور درستش کردیم دیگر مقدمه اول هم همین بود که فرق بین نهی در عبادت و باب اجتماع امر و نهی چیست؟
 آن جا که بگوید لا تصل ایام العاده این معلوم است هم مأمور به است به طور عموم هم منهی عنه است به طور خاص لذا می گوییم نماز باطل است این نماز منهی عنه است نهی در عبادات موجب فساد است باطل است اما اگر از جزء شیئ شد مثل قران بین سورتین این شیئ واحد معنون به دو عنوان می شود یعنی این قران بین سورتین و نماز، نماز یک چیزی است برای خودش قران بین سورتین یک چیزی است برای خودش، دو تا عنوان آمده روی یک معنون یک کدام مأمور به است یک کدام منهی عنه است اگر مجوزی بشویم باید بگوییم قران بین سورتین این حرام است اما نماز را باطل نمی کند، اگر مجوزی بشویم.
 همچنین شرط اگر بگوید لا تصل فی و بر ما لا یؤکل لحمه خب امری داریم صل نهیی داریم لا تصل، لا تصل نداریم، لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه واین لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه با لا تصل آن ربطی به آن عنوان ندارد آن هم ربطی به آن عنوان ندارد اگر امتناعی بشویم توی باب اجتماع امر و نهی می گوییم نماز باطل است اما اگر مجوزی بشویم می گوییم که نه، نماز باطل نیست ولو کار حرام هم به جا آورده باشد.
 همچنین اگر وصف شیئ باشد گفته صل یک دلیل دیگر هم گفته لا تجهر بصلاتک نهی آمده روی جهر البته جهر مضاف، امر هم آمده روی صلاه، صلاه الا جهر است جهر هم الا صلاه است بنابراین شیئ واحد معنون به عنوانین به یک عنوان مأمور به است به یک عنوان منهی عنه اگر مجوزی بشویم باید بگوییم نماز درست است کار کار حرام است به عبارت دیگر همه اش مثل نگاه کردن به نامحرم است توی نماز.
 مرحوم آخوند می گفتند اصلا باب اجتماع امر و نهی بر می گردد به نهی در عبادات چرا بر می گردد به نهی در عبادات؟ ایشان می فرمودند که این لا تغصب یعنی لا تصل می گفتند امر واحد توی خارج است نمی تواند یک وجود دو تا ماهیت داشته باشد نمی تواند دو تا عنوان داشته باشد پس امر خارجی معنون به عنوان واحد است این حرکات و سکنات است این حرکات و سکنات هم مأمور به است هم منهی عنه است نهی در عبادات است موجب فساد است خب حرف مرحوم آخوند همین بود این جا هم همین است این جا هم که مرحوم آخوند می فرماید امتناع، فرقی نیست بین ذات شیئ، جزء شیئ، شرط شیئ، وصف شیئ برای خاطر این که امتناعی هستند و الا اگر امتناعی نباشد مثل ما که مجوزی هستیم می گوییم که اگر نهی از ذات شیئ بشود امر و نهی آمده روی عنوان واحد و اما اگر از ذات شیئ نباشد از جزء شیئ باشد از شرط شیئ باشد عنوان شرط غیر از مشروط است عنوان جزء غیر از عنوان کل است عنوان وصف غیر از عنوان موصوف است این ها یک عناوین مختلفه ای است با هم امر آمده روی آن عنوان نهی هم آمده روی یک عنوان در باب اجتماع امر و نهی اگر مجوزی شدیم باید بگوییم صحیح است.
 در حرکات و سکنات توی غصب چه می گویید؟ در آن وقتی که پا می شود، می نشیند، خب می گویید که این نماز است از آن طرف هم می گویید این نماز منهی عنه است مرحوم آخوند می گویند پس بنابراین این حرکات و سکنات است که مأمور به است منهی عنه است وقتی منهی عنه شد می شود نهی در عبادات اما ما که این را نگفتیم ما گفتیم حرکات و سکنات یک امر خارج معنون به دو عنوان است امر آمده روی یک عنوان نهی آمده روی یک عنوان آن عنوان کاری به آن عنوان ندارد آن عنوان کاری به آن عنوان ندارد و این اجتماع امر و نهی اگر یادتان باشد گفتم این مشهور عند الاصحاب است و حتی می گفتم استاد بزرگوار ما آقای داماد رضوان الله تعالی علیه اصلا ادعای اجماع قدماء می کردند بر جواز، یک جمله هم از یکی از قدماء نقل می کردند که اصلا قضیه را مفروغ عنه گرفته برای جواز اگر یادتان باشد می گفتیم که این اواخر البته اوایل هم بوده اما آن که خیلی سروصدا پیدا کرده اواخر نمی گفتند حرف مرحوم آخوند را مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی یا مرحوم آقای خویی مرحوم آقایی حکیم خیلیها گفته اند مبعد مقرب نمی تواند باشد از این باب آمده اند جلو نگفته اند که نهی در عبادات است که مرحوم آخوند می گوید می گفتند نه، نهی در عبادات نیست، اجتماع امر و نهی نهی در عبادت نیست بلکه دو تا عنوان است و یک معنون پس چرا می گویید باطل است؟ می گفتند مبعد مقرب نمی تواند باشد که ما به استاد عزیزمان آقای بروجردی همچنین به مرحوم آقای خویی و همچنین مرحوم آقای نایینی و امثال این ها می گفتیم آقا این یک چیز عرفی است که مبعد من جهه مانعی ندارد مقرب من جهه باشد مثالش هم فراوان است یک عالم زبردستی اما فاسق خب همه شما این عالم را دوست می دارید برای علمش، لعنتش می کنید برای خاطر کفرش شیئ واحد معنون به دو عنوان به یک عنوان مبغوض است به یک عنوان محبوب است لذا این که مبعد مقرب نمی تواند باشد نه، در میان مردم زیاد است که مبعد است و مقرب هر دو هم مبعد است هم مقرب، مبعد است من جهه مقرب است من جهه اخری.
 حرف من را که مباحثه امروز باشد کسی نگفته اگر شما عزیزان قبول بکنید دیگر خواه ناخواه این جور می شود که نهی از ذات شیئ بحث ماست اما نهی از جزء شیئ یا شرط شیئ یا وصف شیئ دیگر باب اجتماع امر و نهی است و بحثش گذشت و بحث ما نیست این هشت تا مقدمه مرحوم آخوند.
 حالا مرحوم آخوند بعد از 8 تا مقدمه نتیجه می گیرند انشاء الله برای جلسه بعد.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد