درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : فرق اجتماع امر و نهی با تعارض و تزاحم و نهی در عبادت
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 در باب اجتماع امر و نهی مرحوم آخوند خیلی مفصل در این باره صحبت کرده اند به اندازه ای که 10 تا مقدمه غیر لازم در کفایه آمده و این مقدمات معمولا لازم نبوده حالا این را مطالعه کنید ببنید این مقدمات راستی هیچ کدام لازم است که ایشان ذکر فرموده اند؟ بالاخره با 10 تا مقدمه ایشان مفصل صحبت کرده اند و امتناعی شده اند.
 یکی از مقدماتش این است که فرق بین اجتماع امر و نهی و تعارض دو روایت چیست؟ خب وقتی دوتا روایت با هم متعارض شد یک کدام می گوید بکن یک کدام می گوید نکن اجتماع امر و نهی هم همین است یک کدام می گوید بکن یک کدام می گوید نکن فرق بین تعادل و تراجیح با اجتماع امر و نهی چیست؟
 باب اجتماع امر و نهی این است اگر دو تا روایت با هم متعارض شدند هیچ کدام حجت نیست یک قاعده کلی تعارضا تساقطا الا این که در خصوص روایت، نه ادله دیگر، در خصوص روایت مسلم پیش اصحاب است مسلم در روایات است تساقط نه، برای این که می فرمایند دو روایت وقتی متعارض شد هر کدام مشهور است آن را بگیر شاذ را رها کن می گوید هر دو مشهور است می فرماید آن که موافق با کتاب است بگیر آن که مخالف با کتاب است رها کن می گوید که هر دو موافق با کتاب است می گوید هر کدام موافق با عامه است آن را رها کن و هر کدام موافق با شیعه است آن را بگیر خذ بما خالف العامه می گوید تفاوتی ندارد حضرت می فرمایند فاذا فتخیر به یکی از این دو عمل بکن البته بعضی از روایت هم دارد دیگر بعد از ترجیح تساقط اما مشهور در میان اصحاب که مورد فتوی هم هست تخییر،
 باب تعارض این است که دو تا روایت علم به کذب احدهما داریم اصلا باب تعارض یعنی علم به کذب احدهما و چون تعارض می کند قاعده می گوید هیچ کدام حجت نیست باید اطمینان داشته باشیم به حجیت و این اطمینان نداریم بلکه عالم هستیم به علم اجمالی که احدهما دروغ است حالا چه بکنم؟ حضرت می فرمایند در غیر روایات هیچ کدام حجت نیست اما در باب روایات لذا باب تعارض و تراجیح مختص به روایات است دو تا قاعده ید اگر با هم تعارض کردند باب تعادل و تراجیح نداریم قواعد فقهیه هر کدامش اگر تعارض کردند تعادل و تراجیح ندارد تعادل و تراجیح مختص به دو تا روایت است قاعده اقتضا می کند هیچ کدام حجت نیست چون علم به کذب احدهما داریم اما امام علیه السلام می فرماید نه ولو علم به کذب احدهما داری اگر ترجیحی هست ترجیح اگر ترجیح نیست تخییر.
 اما باب اجتماع امر و نهی اصلا ربطی به این حرفها ندارد می دانم نماز باید بخوانم می دانم در خانه غصبی غصب بخواهم بکنم توی خانه غصبی باشم حرام است حالا این دو تا دانستن را می برمش در شیئ واحد، می روم توی خانه غصبی نماز می خوانم آیا این نماز صحیح است یا نه؟ شیئ واحد معنون به عنوانین یک عنوانش واجب یک عنوانش حرام آیا عنوان واجب را بگیرم حرام را رها کنم؟ یا عنوان حرام را بگیرم واجب را رها کنم؟ خب بعضی امتناعی شده اند گفته اند که واجب را رها کن حرام را بگیر مگر ضرورتی توی کار باشد که مندوحه اسمش را گذاشته اند بعضی ها هم مثل ما مجوزی هستند می گویند که اگر نماز بخوانی نمازت درست است کتک هم می خوری، نمازت درست است برای این که مأمور به را آورده ای کتک می خوری برای این که منهی عنه را آورده ای لذا نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن اصلا نباید این حرفها توی اصول بیاید آن هم توی کفایه آن هم مثل مرحوم آخوند، معلوم است باب تعادل و تراجیح هیچ ربطی به باب اجتماع امر و نهی ندارد خب این فرق بین اجتماع امر و نهی و دووتا روایت متعارض.
 فرقش با باب تزاحم چیست؟ باب تزاحم این است که دوتا واجب برای من جلو آمده اما نمی توانم هر دو را انجام بدهم مجبورم احدهما را انجام بدهم مثل انقاذ غریق و نماز یک کسی الان در شرف مرگ است اگر نرسانمش به مریضخانه می میرد آخر وقت است نماز هم نخوانده ام چکار کنم؟ آیا می شود نماز نخواند و آن مریض دم مرگ را برسانی به مریضخانه یا نه؟ قاعده کلی این است که این دو تا واجب که متزاحم هم هستند از نظر عنوان نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن، باب تزاحم هم معمولا راجع به واجبین است یا راجع به نهیین است چه بکنم؟ اگر ترجیحی هست ترجیح اگر ترجیح نیست تخییر، چنانچه مثلا نماز را خب بدل دارد دیگر نماز را تیمم می کنم می نشینم توی ماشین توی ماشین نماز می خوانم مریض را هم به مریضخانه می رسانم هم نماز خوانده ام آن میرزا عبدالاضافه هایش مزاحم بود مزاحمتش طوری نماز را خوانده ام آن که دم مرگ است به مریضخانه اش رسانده ام، حالا فقهاء مثال می زنند به این که می خواهم از غصب بیرون بیایم نماز هم نخوانده ام گفته اند توی راه نماز بخوان لذا باب تزاحم این است دو تا واجب جلو آمده و هر دو را نمی توانم به جا بیاورم چه بکنم؟ زیاد هم هست توی فقه ما خب معلوم است روایت هم نداریم عقل ما می گوید که باب تزاحم اگر مرجحی باشد ترجیح اگر مرجح نباشد دیگر به هر کدام عمل بکنی طوری نیست، دو نفر افتاده اند توی دریا دارند غرق می شوند خب دو تا را با هم نمی توانم بگیرم باید بروم دنبال یکی، دنبال کدام بروم؟ گفته اند خب ببین که ترجیحی در کار هست یا نه؟ مثلا یک کدام پدرت است، یک کدام پسرت است خب برو دنبال این، حالا آن غرق می شود خب دیگر تقصیر تو نیست بعضی اوقات مثلا یک کدام یک شخصیت اجتماعی دارد که خیلی ارزش دارد خب برو دنبال آن گاهی هم نه دو تا رفیق هیچ فرقی با هم ندارد مخیری می خواهی دنبال آن برو آن غرق می شود می خواهی دنبال آن برو آن غرق می شود این را می گویند باب تزاحم.
 و اما باب اجتماع امر و نهی یک امر است و یک نهی آن روی یک عنوان است و آن هم روی یک عنوان، شیئ واحد، باب تزاحم که شیئ واحد نیست، شیئ واحد معنون شده به عنوانین یک کدام امر است یک کدام نهی است چه بکنم؟ خب در آن جا هم همین که دیروز می گفتیم یک دفعه مندوحه در کار است می توانم از خانه بروم بیرون خب باید بروم بیرون باب اجتماع امر و نهی دیروز می گفتیم اصلا باب اجتماع امر و نهی نیست اگر مندوحه داشته باشد خب فرار می کند یک دفعه هم حتما نمی شود، نماز می خوانم، یک دفعه هم جوری است یک ترجیحی با احدهماست آن مترجح را می گیرم اما هیچ وقت با هم تزاحم ندارند آن یک امر است روی یک عنوان آن هم یک نهی است روی یک عنوان نه آن عنوان با آن می جنگد نه آن عنوان با آن می جنگد لذا باب متزاحمین هیچ ربطی به باب اجتماع امر و نهی ندارد، این هم باز یک امر واضحی است مرحوم آخوند نفرموده بودند معلوم بود همه می دانند که فرق بین تزاحم و اجتماع امر و نهی اصلا دو تا مسئله است و هیچ ربطی به هم ندارد و اصلا شیئ واحد و معنون به عنوانین اصلا نیست باب تزاحم شیئین است و عنوانین است نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن حالا با هم یک تزاحمی پیدا کردند چه بکنم؟
 باب اجتماع امر و نهی همین است باب تزاحم هم همین است باب تزاحم اگر رفت دنبال یک کدام و دید مرد آن یکی زنده است خب مسلم باید برود دنبال آن اگر ترجیح در کار باشد عقل ما می گوید مترجح را بگیر و اما باب اجتماع امر و نهی این خصوصیات ممکن است با هم مشترک باشند یک خصوصیات مشترکی خیلی جاها نماز یک خصوصیات مشترکی با روزه دارد روزه یک خصوصیات مشترکی با نماز دارد اما نه نماز روزه است نه روزه نماز به آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد خصوصیات و مشترکات را نکش جلو خب مسلم است که نماز و روزه هر دو قصد قربت می خواهد حالا ما بگوییم پس بنابراین این نماز و روزه مثل هم هستند فرقشان چیست؟ نه، نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربط به آن اما یک شروط مشترکه ای نماز و روزه دارند و این که هر دو باید قصد قربت داشته باشد و این که هر دو مبطلات دارد مفطرات دارند.
 مثلا اگر کسی بگوید کسی که حج واجب دارد حج مستحب می تواند برود یا نه؟ این باب اجتماع امر و نهی نیست این باب تزاحم هم نیست بر می گردد به این که آیا در حالی که واجب است می تواند مستحب به جا بیاورد یا نه؟ کار مردم فعلا همین است مستحب به جا می آورند واجب ترک می کنند زیاد است که مردم الان کربلا می رود دلش هم پر می زند مثل باران هم گریه می کند میلیون ها هم خرج می کند اما از پول خمس نداده وقتی اسم خمس آمد لرز می کند، مکه می رود الان توی عمره مفرده باید 7 سال دیگر برود از بس اسم نوشته اند اما 95 درصد این ها خمس نمی دهند با همان عمره مفرده می خواهند بهشت بروند این ها که ربطی به بحث ما ندارد خب می خواهد مستحب به جا بیاورد و می گوید که حالا واجب را نمی توانم یا واجب را می توانم حالا مسائلش را بلد نیستم بنابراین حالا عمره مفرده را برویم تا یاد بگیریم تا ببینیم چطور می شود آیا می شود یا نه؟ این ها تزاحم نیست این ها گاهی دست خود انسان است گاهی هم دست عقل انسان است می گوید آن را به جا بیاور آن را نه، بله مشترک پیدا می شود باب تزاحم، حالا ایشان ما را کشاندند توی خصوصیات، معلوم است فرق بین باب تزاحم و باب اجتماع امر و نهی چیست؟ باب تزاحم اصلا عنوان مشترک ندارد باب امر و نهی عنوان مشترک دارد یعنی دو عنوان روی شیئ واحد که این دو عنوان یکی امر دارد یکی نهی دارد و اما باب تزاحم چه؟ شیئ واحد ندارد و عنوان دو تا مأمور به نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد انقاذ غریق و نماز خواندن یا انقاذ این غریق و انقاذ آن غریق این شیئ واحد که نیست اصلا شیئ واحد توی آن نیست باب تزاحم شیئ واحد ندارد فرقش با اجتماع امر و نهی این است که آن شیئ واحد است شیئ واحد خارجی معنون به دو عنوان، باب تزاحم شیئ واحد ندارد دو تا مأمور به است و دو تا شیئ خارجی دو تا عنوان دارد با هم تزاحم کرده اند نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن، این مکلف دو تا را نمی تواند انجام بدهد به آن می گوییم تزاحم در حقیقت باید بگوییم اصلا بین تکلیف ها تزاحم نیست بین اتیان تکلیف تزاحم است این هم راجع به تزاحم و باب اجتماع امر و نهی.
 اما فرقش با نهی در عبادات چیست؟ خب آن هم معلوم است نمی دانم چرا مرحوم آخوند این ها را عنوان فرموده اند؟ برای این که نهی در عبادات این است یک عبادتی منهی عنه شده مثل نماز برای حائض دع الصلاه ایام اقرائک این اصلا نمی تواند قصد قربت بکند اصلا نماز نیست حالا دع الصلاه ایام اقرائک این را می گوییم نهی در عبادات نهی در عبادت هم موجب فساد است برای این که نهی بیاید روی عبادت نمی تواند آن عبادت بشود در ارشادیات ممکن است مثل در باب معاملات اما در باب عبادات اصلا نمی شود حالا آن نهی در عبادات مسئله مفصل دارد و انشاء الله بعد مرحوم آخوند بعد از اجتماع امر و نهی مسئله نهی در عبادات را متعرض می شود ولی علی کل حال نهی در عبادات این است یک عنوان است و یک نهی این را می گوییم نهی در عبادت دع الصلاه ایام اقرائک اما در باب اجتماع امر و نهی دو تا عنوان است و یک امر و یک نهی آن عنوان مأمور به است آن عنوان منهی عنه است مثل صل و لا تغصب، صل هیچ ربطی به لا تغصب ندارد لا تغصب هیچ ربطی به صل ندارد این آقاست که آمده شیئ واحد را معنون کرده به عنوانین این حرکات و سکنات توی غصب را می خواهد نماز بشود، لذا نهی در عبادات یک عنوان است و یک نهی اصلا امری در کار نیست اما در باب اجتماع امر و نهی دو تا عنوان است و دو تا امر یکی امر و یکی نهی به قول مرحوم آخوند دو تا طلب یکی طلب فعل یکی طلب ترک خب این هم راجع به این.
 دیگر این هفت هشت ده تا مقدمه من چیزی سراغ ندارم که قابل گفتن باشد دیگر باید وارد بحث بشویم و این که اجتماع امر و نهی آیا جایز است یا نه؟ یعنی اگر کسی نماز بخواند توی خانه غصبی این نمازش باطل است یا نه؟
 خب توی رساله ها می گویند بله در حالی که خیلی هم اجتماع امر و نهی هستند آنها یک امر سیاسی، مرحوم سید در عروه ایشان مجوزی است خیلی هم داغ از آن مجوزی های داغ است اما توی عروه من سراغ ندارم یک جا روی آن فتوی داده باشد گفت که یک عربی 14 تا مسئله آورد پیش مرحوم سید صاحب عروه هر 14 تا مسئله مربوط به اجتماع امر و نهی بود ایشان جلد و جلد بدون فکر جایز نیست جایز نیست جایز نیست 14 تا جایز نیست به او داد گفت برو وقتی رفت گفت من به اقا گفتم آقا این همه ما را معطل کردی در اصول حالا شدی امتناعی جایز نیست جایز نیست جواب من را خنده دادند اما خنده به جا یعنی رساله نوشتن باید سیاست داشته باشی باید یک دفعه کلون شل نشود بگوید که توی خانه غصبی طوری نیست مردم هم دنبال همین هستند که با پول خمس نداده خانه بخرند با دزدی و گرگی ارث خواهرش را ضبط می کند، توی خانه بعد هم می گوید آقا گفته زندگی توی این خانه اشکال ندارد لذا یک وقت بحث سیاسی می کنیم بحث اجتماعی می کنیم خب معلوم است همان امتناع خیلی خوب است خیلی عالی است کنترل می کند بعضی مسائل جدا کنترل می کند نیروی کنترل کننده در باب اجتماع امر و نهی بشود امتناعی.
 اما راستی اگر بخواهیم بحث طلبگی بکنیم دلیل برای امتناع نداریم برای این که امر آمده روی صلاه نهی هم آمده روی غصب نه غصب ربطی به صلاه دارد نه صلاه ربطی به غصب دارد این به سوء اختیارش آمده توی خانه غصبی خب حالا که آمده توی خانه غصبی نماز می خواند قربه الی الله این ها که توی خانه غصبی نماز می خوانند قربه الی الله نماز می خوانند نماز شب هم می خواند قربه الی الله نماز می خواند روزه می گیرد اما از آن طرف هم می گویند این خانه دو دانگش مال خواهرت است چرا نمی دهی؟ می گوید راستش این است لج کرده ام به او نمی دهم تا بمیرد آن هم لج کرده می گوید جهنم می روی می گوید جهنم که جهنم می روم، در یک جلسه بودیم خدا رحمتش بکند نمی دانم هست یا نه؟ تفریح رفته بودیم توی یک باغی بنا بود تا عصر توی این جلسه باشیم یک کسی توی جلسه یک دروغ گفت دروغ شوخی به او گفتم آقا آخر دروغ نگو دروغ حرام است گناهش بزرگ است شوخی و جدی که ندارد گفت چشم یک قدری رفتیم جلو شاید یک ربع طول نکشید یک دروغ گفت گفتیم آقا چرا دروغ می گویی؟ گفت چشم دفعه سوم همین طور دید که تا عصری آن می خواهد دروغ بگوید من هم بگویم نه گفت آقا اگر بخواهم دروغ بگویم چه می شود؟ گفتم به جهنم می روی گفت به جهنم که جهنم می روم بگذار حرفم را بزنم، خب این جور است این چه اشکال دارد نمازش؟ چرا امتناعی بشویم؟
 عمده که این اواخر پیدا شده که مرحوم آخوند توی امر دهم دارند استاد بزرگوار ما آقای بروجردی مجوزی بودند اما توی رساله ها دارند مرحوم آیت الله آقای خویی دارند مرحوم آیت الله آقای حکیم دارند یک چیز مشهوری شده الان برای امتناع و آن این است که می گویند مبعد مقرب نمی تواند باشد و این حرکات و سکنات مبعد است لا تغصب دارد وقتی مبعد شد قصد قربت نمی توانیم بکنیم مبعد مقرب نمی تواند باشد آیا این حرف درست است یا نه؟ انشاء الله برای جلسه بعد.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد