درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا امر به امر به شیئ، امر به شیئ است؟
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فرموده اند آیا امر به امر به شیئ امر به شیئ است یا نه؟ شما به یک نفر می گویید که به فلانی بگو بیا امر کردید به امر به شیئ و آن آقا فهمید که شما گفته ای بیا آیا واجب است بیاید؟ یا می تواند عذر بیاورد که خودتان که نگفتید، به من که امر نکردی بنابراین واجب نیست مثال فقهی هم می زنند بعد درباره اش صحبت می کنیم می گویند که مثل مروا صبیانکم بالصلاه به بچه هایتان امر بکنید نماز بخوانند خب گفته نماز خواندن برای بچه ها که واجب نیست در حالی که امر هم شده اند با واسطه و حدیث رفع مسلم است دیگر می گوید برای بچه ها نماز واجب نیست تا بالغ بشوند لذا گفته اند امر به امر به شیئ امر به آن شیئ نیست
 مشهور در میان اهل اصول این است که نه، هست، اگر یک کسی گفت که به فلانی بگو پولی که به تو دادم هزار تومان بده به فلانی و این گفت آن هم اطمینان دارد که این چنین حرفی زده شده باید هزار تومان را بدهد.
 ظاهراً در مسئله سه صورت هست یک مقدار هم خلط شده صورت اول این است که این واسطه اصلا مأمور نیست مأمور مأمور به نیست قاصد است و آن آقا هم فهمید که این قاصدی بیش نیست خب اگر این صورت باشد معلوم است امر به شیئ امر به شیئ است به آن آقا می گوید چرا نیامدی؟ بخواهد عذر بیاورد شما که به من نگفتی می گوید خب من به فلانی امر کردم که او به تو امر بکند به تو بگوید من به او گفتم که به تو بگوید مگر به تو نگفت؟ نمی تواند بگوید که بله گفت و دخالت داشت که خودت بگویی، نمی تواند بگوید، لذا آن امری که کرده اگر مأمور بفهمد که امر شده فرق نمی کند با واسطه باشد یا بی واسطه باشد این صورت اول است که باید بگوییم امر به امر به شیئ امر به شیئ است قطعا یعنی عرفا، قطعا یعنی عرفا که اگر آن واسطه گفت و این یقین کرد که واسطه گفته آن آمر می خواهد این ساعت 8 برود حتما باید برود، نرود آمر می تواند عقاب کند اگر هم مثالش را بخواهیم بزنیم به امر به معروف و نهی از منکر از همین باب است کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر اگر شما خیر امم هستید برای خاطر این است که امر به معروف و نهی از منکر دارید خب امر به معروف و نهی از منکر می گوید چه؟ می گوید تو به مکلفین بگو نماز بخوانید شما گفتی، نماز خواندن برای آنها می شود واجب، نهی از منکرش هم همین است شما گفتی، بر او می شود حرام لذا ممکن است کسی بگوید همه آیات و روایات امر به معروف و نهی از منکر از همین باب این مسئله ماست این یک صورت.
 صورت دوم عکس این است و آن این است که این امر به امر به شیئ این در حقیقت امر به آن آقا نیست امر به همین است می خواهد ببیند که آیا این آدم حسابی است یا نه؟ لذا می گوید که به فلانی بگو بیا کارت دارم آن به فلانی بگو بیا کارت دارم اصلا نظرش نیست نظرش این است که ببیند این آیا این اوامر را که این امر می کند این می پذیرد یا نه؟ اوامر امتحانیه همه اش همین طور است یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ما ذا تری قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی انشاء الله من الصابرین بعد هم که راستی مهیای کشتن بچه شد جبرئیل آمد قد صدقت الرؤیا از امتحان خوب بیرون آمدی بارک الله خب این امر به امر به شیئ امر به شیئ نیست بلکه در حقیقت مأمور خود این آقای واسطه است تمام اوامر امتحانیه از همین قبیل است که نمی خواهند مأمور به واقع در خارج بشود می خواهند ببینند این چند مرده حلاج است حالا یک دفعه راستی می خواهند ببینند چند مرده حلاج است یک دفعه هم مثل خدا می خواهد نشان بدهد که توی نمی توانی از امتحانات بیرون بیایی احسب الناس ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون و لقد فتنا این هم قسم دوم.
 قسم سوم این که امر به امر به شیئ امر به شیئ است دو تا مأمور پیدا می شود هم با واسطه هم بدون واسطه این امر می کند به امر به شیئ خود این واسطه هم دخالت دارد این ها هم زیاد است مثل پدری نمی خواهد رویش توی روی پسرش باز بشود به مادرش می گوید به این بگو نماز بخوان خب به این بگو نماز بخوان آن باید نماز بخواند خانم به پسرش بگوید نماز بخوان خب این هم امر است امر به امر به شیئ امر به شیئ است و امر به همان مأمور، هر دو دخالت دارد در عرف زیاد است و ممکن هم هست یک کسی بگوید که بعضی از اوامری که مربوط به انبیاست از همین باب است هم واجب است بگویند هم وقتی گفتند واجب است بر آنها عمل بکنند برای این که مثلا پروردگار عالم بلاواسطه که نمی تواند بگوید لذا در قرآن این تکرار شده بعضی اوقات به پیامبرها می گفتند که خب اگر شما راستی از طرف خدا هستید خدا خودش بگوید یا ملائکه بفرستد حالا آن جا که می گویند خودش بگوید خب گفته اند که خدا نمی شود با شما حرف بزند به ما گفته ما به شما بگوییم خب هم بر پیامبرها واجب است هم بر آنها واجب است آنها باید بگویند مکلفین باید به جا بیاورند و این امر به امر به شیئ هم دوتا مأمور پیدا می کند یکی آن واسطه یکی هم آن ذی الواسطه لذا این که مثلا در اصول می بینیم که می گویند امر به امر به شیئ امر به شیئ نیست ظاهراً باید بگوییم که گاهی امر به امر به شیئ امر به شیئ است گاهی هم امر به شیئ است با امر زائد که برای خود واسطه است گاهی هم نیست آن جا که امر امتحانی باشد خب این مسئله تمام شد.
 در اوامر امتحانیه اصلا نمی خواهد بچه اش سر بریده بشود یعنی خدا که نمی خواست حضرت اسماعیل سر بریده بشود آن که می خواست این مقدمات را می خواست لذا این مقدمات را اگر نیاورد معاقب است اگر بیاورد معاقب نیست.
 در اوامر امتحانیه به آن کسی که امر می کنند برایش واجب است اما نه ذی المقدمه، مقدمه، این ممکن است نداند نمی داند حالا قضیه حضرت ابراهیم را جلو نکشید که آیا می دانست؟ نمی دانست؟ وضع چیست؟ آن را دیگر خیلی بحث را کلامیش بکنید اما همین کسی که امر امتحانی دارد و واقعا نمی خواهند آن فعل موجود در خارج بشود آن که واجب است این باید مقدمات را طی بکند مقدمات را طی بکند مثوبت دارد مقدمات را طی نکند عقوبت دارد واما این که فعل را بخواهند مأمور به را بخواهند خب در اوامر امتحانیه مأمور به را نمی خواهند دیگر همان بچه سر بریدن را خدا نمی خواهد، نمی خواست که حضرت اسماعیل سر بریده بشود اما آن چه می خواست می خواست این قضیه واقع بشود شاید هم بگوییم که امتحان از دو جهت هم بوده هم امتحان برای حضرت ابراهیم بوده هم این که حضرت ابراهیم به حضرت اسماعیل بگوید برای آن هم یک امتحان باشد ممکن است هم سه جهت داشته باشد ظاهرا هم همین طور است برای این که شیطان آمد به مادر حضرت اسماعیل گفت و آن هم از امتحان خیلی عالی در آمد گفت شوهرت دارد بچه را می برد توی منا سر ببرد گفت که حضرت ابراهیم پیامبر است هر کار بکند درست است وقتی چنین باشد همین تک پسر هم بوده دیگر و لو این که پسر من را سر ببرد به جاست من هم راضیم به آن چه حضرت ابراهیم بکند راضیم به رضای خدا، سه تا امتحان توی کار بوده هر سه هم از امتحان خوب بیرون آمدند چنانچه در اوامر امتحانیه های ما از امتحان خوب بیرون نمی آییم.
 حالا کاری به اطلاق و این ها نداریم حرفی که من زدم هر سه درست است دیگر یعنی سه تا احتمال دادم هر سه احتمال واقعیت دارد توی خارج پس بنابراین امر به امر به شیئ امر به شیئ هست یا نه؟ از نظر ثبوتی منقسم می شود به سه قسم.
 خب مسئله ای که بار بر این شده گفته اند که این بچه های ممیز این ها که واجب نیست نماز بخوانند اما آیا مستحب است این ها نماز بخوانند یا نه؟ این یک مسئله.
 یک مسئله هم آیا اولیا واجب است به این ها بگویند یا نه؟ این هم یک مسئله.
 بعضی ها هر دو را گفته اند نه گفته اند این بچه که تکلیف ندارد رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم اگر هم نماز بخواند نمازش تمرینی است برای این که بعد یاد بگیرد و اما مطلوب و این که ثواب بار بر آن باشد و ثواب را به کی بدهند نه، اصلا تمرینی است همه عباداتش تمرینی است گفته اند بر پدر و مادر هم لازم نیست کی گفته بر پدر و مادر لازم است بچه 10 ساله را از خواب بکشاند بیرون بگوید پا شو نماز بخوان؟ یا بچه دارد بازی می کند از بازی صرف نظر کن برو نماز بخوان نه، این چنین وجوبی در کار نیست لذا گفته اند که چون اوامر و نواهی تمرینی است بر این هم واجب نیست که مروا اطفالکم بالصلاه یا امثال این ها این ها همه همه برای خاطر این است که این بچه تربیت بشود به تربیت صحیح این یک قول.
 قوم دوم در مقابل این گفته اند نه حساب تمرین نیست نماز مطلوب بالذات است روزه مطلوب بالذات است غیبت کردن منهی بالذات است حالا رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم می آید امر را بر می دارد اما ملاک و مطلوبیت به حال خود باقی است لذا وقتی ملاک باقی است این نماز بخواند مثل بزرگ که نماز بخواند ملاک دارد هر دو ملاک دارند آن واجب است آن واجب نیست اگر رفع القلم عن الصبی نداشتیم می گفتیم که هر وقت بتواند نماز بخواند باید بخواند راجع به گناهش هم همین را گفته اند گفته اند غیبت کردن حرام است می خواهد مکلف باشد می خواهد مکلف نباشد، امر به معروف و نهی از منکر هم انذر عشرتک الاقربین گفته اند بر این واجب است بر پدر و مادر واجب است که امر بکند نهی بکند اگر بچه اشان می خواهد موسیقی گوش بدهد جلو بچه را بگیرند این هم قول دوم است قول دوم شهرت به سزایی پیدا کرده آن تمرینی را بعضی از بزرگان گفته اند اما شهرتی ندارد اما دوم شهرت به سزایی دارد و گفته اند رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم مثل رفع ما لا یعلمون است همین طور که آن منتا علی الامه است این هم منتا علی الامه بلوغ را شرط دانسته لذا اگر هم بالغ نباشد و می تواند نماز بخواند خب این نماز بخواند ملاک دارد و ثواب دارد و همان ثواب هم دارد و ثوابش هم هم برای پدر است هم برای مادر هم برای ولی است که امر می کند هم برای اولاد است چنانچه در گناهش هم همین است بچه موسیقی گوش می کند حرام است و منهی عنه است نهی ندارد منتا علی الامه نهیش برداشته شده اما مبغوضیت به حال خود باقی است و این بچه اگر غیبت بکند خب گناه کرده دیگر اما منتا علی الامه گناهش بر داشته شده ولی مبغوض است چه بچه غیبت بکند چه پدرش تفاوت نمی کند پدرش هم باید نهی از منکر بکند چه آن مکلف باشد چه مکلف نباشد و این شهرت به سزایی در میان فقهاء دارد حرف بسیار عالی هم هست خیلی هم فروعات بار بر آن است و من جمله این بچه می تواند نماز استیجاری بخواند یا نه؟ این بچه می تواند مکه برود یا نه؟ بله این بچه می تواند مکه برود نیابی برود یا نه؟ بله و این که گفته شده نه نه وجهی ندارد یک طلبه 13 ساله مسلم اگر راستی طلبه باشد از نظر مسائل خیلی بهتر از آن 60 ساله غیر طلبه است خب این می رود حج پدرش را به جا می آورد حج مادرش را به جا می آورد پول می گیرد می رود مکه حج را به جا می آورد وجهی برای فساد ندارد رفع القلم عن الصبی مربوط به این واجب خودش است و اما راجع به نیابت نیست راجع به گناهان هم گفته اند خیلی از گناهان را اصلا حاکم شرع جلویش را می گیرد حسابی بچه دزدی کند جلویش را می گیرند حسابی العیاذ بالله بچه لواط بدهد خب حسابی توی سرش می زنند گناه دارد حسابی مذمتش می کنند این که بگوید رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم معنا ندارد خب مسلم این همه گناهان را حاکم شرع مردم به قاعده نهی از منکر گناهان را پدر و مادر مخصوصا باید جلوی بچه را بگیرند برای این که ملاک موجود است ولو این که امر منجز نیست اما امر بالفعل هست یا ایها الذین آمنوا توی آن نخوابیده ایها المبلغین که و رفع القلم عن الصبی هم نمی تواند تخصیصش بدهد رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم منتا علی الامه تنجز تکلیف برداشته شده و اما فعلیت تکلیف به حال خود باقی است
 حالا بچه پدرش ببیند دارد لواط می دهد رد بشود بگوید رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم بگذارد هر کار بخواهد بکند می شود این ها را گفت؟ نگفته اند دیگر، فقهاء نگفته اند همچنین دارد نماز می خواند بگویند آقا این نماز تمرینی است مثل کسی است که دولا و راست بشود همین جوری خب مسلم می گویند بارک الله می گوید پسر من آن است که نماز شب می خواند بگوییم تمرینی است، نه بابا ملاک موجود است، امر منجز ندارد با رفع ما لا یعلمون تنجیز تکلیف برداشته می شد اما فعلیت تکلیف روی یا ایها الذین آمنوا مصداقش است ظاهراً همین جورها باید بگوییم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد