درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : واجب تخییری
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 راجع به واجب تخییری بالاخره 8 احتمال دادیم و دوتا از آن 8 احتمال را قبول کردیم اشکال این بود که در واجب تخییری کیفیت جعل چه جوری است هر کسی چیزی گفته بود مسئله را مشکل کرده بودند حتی مطالعه کرده اید در کفایه معلوم می شود مرحوم آخوند در مضیقه شدیدی واقع شدند به اندازه ای که مرحوم آخوند وقتی می خواهند که درستش بکنند می فرمایند واجب تخییری آن است ما یختاره المکلف یعنی عین مدعا را دلیل حساب می کنند اصلا اشکال توی همین بود اشکال این است که در واجب تخییری کیفیت جعل چه جوری است ایشان می فرمایند ما یختاره المکلف حکم را آورده روی ما یختاره المکلف خب این می شود دلیل عین مدعا مدعا عین دلیل.
 و ما گفتیم که یک ) اگر توی مسئله بمانیم جامع مفهومی هست و این جامع مفهومی خیلی کارها می کند خیلی جاها آنها اسمش را هم گذاشته اند فرد مردد بد اسم گذاری کرده اند برای این که فرد یعنی خارج و خارج نمی شود مردد باشد خارج معین است لذا اگر اسمش را بگذاریم جامع مفهومی خیلی چیز خوبی است یعنی چیزی که در خارج ما به ازاء ندارد اما از نظر تصور از نظر این که بخواهیم احکام بار بر آن بکنیم به واسطه آن بخواهیم متوسل به آن بشویم برای یک چیزی خیلی خوب است و ما نحن فیه همین طور است جامع مفهومی، و گفتیم آن جامع مفهومی که ما به ازاء در خارج ندارد امر را روی آن می آورد اما دیروز عرض کردم اصلا خوب است بحث را سالبه به انتفاء موضوعش بکنیم و نمی دانم چرا بزرگان آن هم مثلا مثل مرحوم شیخ مثل مرحوم آخوند نمی دانم چرا نفرموده اند؟ چرا این بحث را منعقد فرموده اند؟ برای این که در واجب تخییری تخییریتش از حکم فهمیده نمی شود از متعلقات فهمیده می شود یعنی در وقتی که می گوید اکرم این وجود پیدا می کند حکم موجود در خارج می شود برای این که ماده که اکرام باشد هیئت که صورت باشد این ماده و صورت وجود خارجی پیدا می کند حکم موجود می شود یعنی بعث می کند و آن بعث حکم را ایجاد می کند آن وقت متعلقات را ذکر می کند می گوید حالا که حکم جاری شد اما زیدا اما عمروا یا می گوید که مختص به تو، یا می گوید ساعت 8 صبح، می گوید حالا زود است یک ماه دیگر خب این ها همه متعلقات حکم است ربطی به حکم هم ندارد در حالی که حکم ایجاد شده انشاء شده اما متعلقاتش بعد ذکر می شود و اصلا این بحثی که آقایان کرده اند در واجب تخییری بعدش هم در واجب کفایی که بحث فردا یا امروز باشد همین حرفها را در واجب کفایی هم فرموده اند اصلا بحث سالبه به انتفاء موضوع است اشکال این بود کیف یمکن جعل وجوب تخییری بشود؟ خب این 7، 8 تا حکم از این پیدا شده و اما اگر یک کسی بگوید اصلا حکم تخییری نیست متعلق حکم است که حکم را تخییری می کند متعلق حکم است یک قیوداتی برای حکم درست می کند و ممکن است یک حکم صد تا متعلق داشته باشد یعنی صد تا فرع داشته باشد، یک حکم صد تا فرع، همه این فروعات مترتب بر همین حکم است اما حکم چه؟ حکم منجز است با آن انشاء یعنی صیغه افعل و ما بمعناها با آن انشاء ایجاد می کند حکم را یعنی مثلا اکرام را یا مثلا اضرب بزن با آن هیئت ایجاد می کند ضرب را وجوب ضرب متحقق در عالم اعتبار می شود مثل این که متحقق در عالم خارج می شود در عالم اعتبار متحقق می شود وقتی می خواهد بدهد دست فعلیت می گوید که اضرب اما فردا اضرب یا زید یا عمرو اضرب یا تو یا رفیقت اضرب اما ضرب شدید نه اضرب اگر توبه کرد اصلا نزن و امثال این ها ممکن است صد تا فرع مترتب بر یک حکم بشود یکی را می گوییم واجب موقت یکی را می گوییم واجب مضیق یکی را می گوییم واجب قیددار یکی را می گوییم واجب غیر قید دارد تا آخر.
 گفتم ندیدم کسی بگوید یعنی در کتابها باشد اما اگر این حرف من زده بشود دیگر بحث می شود سالبه به انتفاء موضوع
 دیروز گفتم اگر قول من را قبول کنید قبول کنید اگر قول من را قبول نمی کنید دیگر آن جامع مفهومی را باید قبول کرد و اما دیگر غیر از این جامع مفهومی آن 7 تا قولی که ذکر کردم علی الظاهر ایراد به آن وارد است ایرادهای خیلی واضح هم به آن وارد است اما بعضی اوقات این جور می شود یک چیز فوق العاده آسان اما می افتد توی دست ان قلت قلت طلبگی می شود یک بغرنج و این واجب تخییری واجب کفایی و همچنین ما بقی واجب ها این جوری شده افتاده توی دست ان قلت قلت طلبگی آورده اند در اصول با ان قلت قلت مثل به قول اقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه این مرد بزرگ گفتند مثل استصحاب عدم ازلی که از مدرسه پیدا شد، این واجب تخییری و واجب کفایی و کیفیت جعل و این ها ظاهراً از مدرسه پیدا شده از ان قلت قلت طلبگی پیدا شده ان قلت قلت طلبگی را بگذار کنار واجب تخییری با واجب کفایی هیچ تفاوت ندارد از نظر جعل حکم از نظر اکرم اما این اکرم صد تا فرع ممکن است بار بر آن بشود اسمش را می گذاریم متعلقات حکم و متعلقات حکم هم بعد از حکم پیدا می شود معمولا همین جورهاست بعد از حکم پیدا می شود آن که هست همان هیئت است و ماده.
 یک فرعی مرحوم آخوند این جا بار کرده اند و این هم فرع مشکلی شده است یعنی وقتی واجب تخییری را ایشان تمام می کنند خودشان هم انتخاب می کنند واجب تخییری ما یختاره المکلف عین مدعا را می آیند دلیل قرار می دهند عین مشکل را می آیند جواب مشکل قرار می دهند بعد یک فرعی عنوان می کنند که آیا در اقل و اکثر این تخییر جایز است؟ مثال هم زدند مثال هم فراوان دارد تسبیحات اربعه یا یکی یا سه تا خب این دوران امر بین یکی و سه تاست که اسمش را می گذاریم تخییر بین اقل و اکثر آیا می شود؟ مرحوم آخوند می گویند بله می شود ولو این که اقل در اکثر خوابیده اما تخییر بین اقل و اکثر هم می شود چرا؟ می روند توی فلسفه می فرمایند که اقل به شرط لاست اکثر به شرط شیئ است یعنی یکی نه غیر نه بیشتر اگر می خواهی یکی بگویی دیگر بیشتر نه دو تا نه، یکی فقط یا سه تا فقط کمتر نه بیشتر نه یکی به شرط لاست یکی به شرط شیئ یا هر دو به شرط شیئ است می فرماید بنابراین ما مانعی ندارد بگوییم که تخییر بین اقل و اکثر جایز است.
 ایراد مهمی که به مرحوم آخوند هست این است که مرحوم آخوند دوران امر بین متباینین درست کرده اند نه بین اقل و اکثر اگر اقل به شرط لا شد متباین می شود با اکثر به شرط لا یا به شرط شیئ، می شود دو امر متباین، بله دو امر متباین مثل همین است که بگوید اکرم زیدا او عمروا این هم می گوید که تسبیحات اربعه را بخوان یکی لا غیر یا سه تا لا غیر، دو تا نه، چهار تا نه، یکی آری، اگر می خواهی یکی بخوانی دیگر دو تا نمی شود بخوانی سه تا آری به شرطی که اول و دوم را هم بخوانی خب دو تا امر متباین می شود یکی می شود به شرط لا یکی دیگر هم می شود به شرط شیئ یا به شرط لا وقتی که قید آمد خب می شود متباین هر مطلقی وقتی قید به او زدند متباین می شود هر مطلقی دیگر بالاتر از ماهیت که نیست ماهیت من حیث هی هی لیس الا هی یک امر بسیط وحدانی اما همین امر بسیط وحدانی با قید به اندازه افراد در خارج فرد پیدا می کند از همین جهت مثلا اگر حالا 6 میلیارد جمعیت در روی کره زمین باشد 6 میلیارد کلی طبیعی انسان در خارج است این ها همه با هم متباینین هستند دیروز می گفتم عوارض مشخصه زید و عمرو را با هم متباین می کند زید با عمرو در ماهیت یکی است اما در وجود خارجی با هم متباین هستند زید غیر از عمرو است امر غیر زید است از این جهت هم می گوییم صورت و ماده که برای زید است غیر از آن صورت و ماده ای است که برای عمرو است صورت زید نمی شود برود در صورت عمرو ماده عمرو نمی شود برود در صورت زید، نه، آن عوارض مشخصه می آید آن صورت و ماده را مختص به زید می کند در حالی که اگر عوارض مشخصه نباشد آن 5 میلیارد جمعیت که 5 میلیارد کلی طبیعی است یکی است ماهیت من حیث هی هی لیس الا هی انه امر بسیط وحدانی لذا به مرحوم آخوند می گوییم آقا شما دوران امر بین اقل و اکثر درست نکردید دوران امر بین متباینین درست کردید معلوم نیست مورد فتوی باشدحتی فتوای خود مرحوم آخوند یعنی اگر کسی یکی خواند بخواهد یکی دیگر هم بخواند نشود اگر کسی می خواهد سه تا بخواند دیگر چهارتا نه دوتا نه یا یکی یا سه تا خب متباینین است اقل واکثر نیست متباینین است اما این مورد فتوی است یا نه؟ خیال نمی کنم مورد فتوی باشد در رکعت سوم و چهارم باید تسبیحات اربعه بخواند اقلش یکی احتیاطش سه تا حالا می خواهد دو تا بخواند می خواهد 5 تا بخواند می خواهد 10تا بخواند خب تعدد مطلوب چه اشکال دارد؟ اگر کسی ایراد بکند بگوید تعبد است حتما باید یکی یا سه تا دیگر دوران امر بین اقل و اکثر نیست دوران امر بین متباینین است لذا ما مدعی هستیم این که دوران امر اقل و اکثر محال است نمی شود حالا که نشد چه می شود؟ اگر به ما گفتند تسبیحات اربعه یکی و اگر هم می خواهی سه تا معنایش این است یکی واجب سه تا افضل می شود مستحب بعد از واجب نه این که دوران امر بین اقل و اکثر، دوران امر می شود دوران امر هم نه، می شود امر واجبش اقل دیگر ما بقی می شود حتی اگر به شرط شیئ هم بگوییم باز هم همین را می گوییم می گوییم همان طور که در رساله ها هم هست یکی واجب اما اگر بیشتر از یکی می خواهد بخواند سه تا بخواند، دو تا نه چهار تا نه به قصد رکعت سوم و چهارم، به قصد ذکر هر چه می خواهی بگو اما به قصد ذکر در روایات آمده یکی و الا سه تا این و الا سه تا یعنی دوم سوم دیگر مستحب است از همین جهت هم مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که می فرمودند مثل مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه که می فرمودند حتما سه تا می گفتند یکی اصلا فرد نیست مثل دو می بیند همین طور که دو فرد نیست یکی هم فرد نیست حتما سه تا آن کسانی که می گویند یکی کفایت می کند از روایت استفاده می کنند مشهور در میان اصحاب هم هست آنها هم همین را، نمی گویند دوران امر بین اقل و اکثر می گویند یکی واجب است سه تا مستحب است، دو تا جایز است یا نه؟ به قصد ذکر آری به قصد ورود نه، چون روایت نداریم باز بر می گردد به تعدد مطلوب بر می گردد به این که اقل واجب اما اکثر که سه باشد مستحب، ظاهراً این جور باید بگوییم لذا این فرمایش مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه که می فرمایند دوران امر بین اقل و اکثر جایز است و آن اقل را به شرط لا می کنند اکثر را به شرط شیئ می کنند علی الظاهر نمی شود درستش کرد خب این بحث واجب تخییری تمام شد.
 بحث بعد واجب کفایی است واجب کفایی بعدش مثل همین واجب تخییری یک مسئله دارد آن مسئله اش مفید است والا واجب کفایی با واجب تخییری هیچ تفاوت با هم ندارد هر چه در واجب تخییری شده در واجب کفایی هم شده آن که هر چه در واجب تخییری گفتیم در واجب کفایی می گوییم این است شکی نیست اسلام واجبات کفایی زیاد دارد و وجوب را می آورد روی دسته جمع می گوید هر که به جا آورد دیگر از گردن دیگران ساقط می شود و اما اگر هیچ کس به جا نیاورد همه گناه کرده اند خب به این می گویند واجب کفایی در مقابل واجب عینی.
 واجب عینی مثل نماز برای همه همه واجب است این و آن و آن ندارد اما مثل تجهیز میت کسی که مرد این را باید غسلش بدهند کی؟ همه، اما یکی که غسل می دهد از گردن دیگران ساقط است اصلا سالبه به انتفاء موضوع می شود باید تکفین کنند باید نماز بر او بخوانند باید او را دفن بکنند کی؟ همه اما وقتی که چند نفر او را تجهیزش کردند وغسلش دادند و کفنش کردند و دفنش کردند از گردن دیگران ساقط می شود ثوابش را آنها برده اند دیگران هم گناه نکرده اند اما اگر میت ماند روی زمین و نرفتند این را غسلش بدهند کفنش کنند نماز بر او بخوانند دفنش بکنند همه گناه کرده اند خب این واجب کفایی، ثبوتش و اثباتش دیگر از ضروریات است مثل همان واجب تخییری هم از نظر ثبوتی هم از نظر اثباتی هیچ اشکال در میان عقلاء نیست هیچ اشکال در شریعت مقدس اسلام هم نیست.
 اما باز همان اشکالی که در واجب تخییری شده این جا هم شده کیفیت جعل چه جوری است؟ همان هفت هشت تا قول در واجب تخییری گفته شده همان هفت هشت تا قول در واجب کفایی هم گفته شده ما هم هر چه در واجب تخییری گفتیم در واجب کفایی هم می گوییم می گوییم آقا این واجب کفایی وجوب یعنی تجهیز میت این تجهیز المیت واجب خب این را جعل می کند با یک هیئت با یک ماده حکم در عالم اعتبار یعنی وجوب تجهیز میت در عالم اعتبار از احکام اسلام می شود خب حالا که از احکام اسلام شد دیگر آیا این واجب کفایی است یا واجب عینی؟ دیگر باید شارع مقدس تعیینش بکند بگوید واجب کفایی است یا واجب عینی، دیگر آیا واجب تخییری است یا واجب تعیینی؟ شارع مقدس تعیینش می کند یعنی کفائیت و تخییریت و توقیت و دارای قیود و همه همه از متعلقات احکام است و شارع مقدس یا عقلاء باید تعیین بکنند این وجوب چه وجوبی است یعنی این حکم شارع مقدس که حکم آمده روی ماهیت من حیث هی هی این چه حکمی است؟ در خارج بخواهد پیاده بشود چه جور باید پیاده بشود؟ خب باید ببینیم شارع مقدس می گوید آیا کفایی است یا آیا عینی است؟ باید ببینیم شارع مقدس می گوید در ضروریات چه؟ باید ببینیم شارع مقدس می گوید اگر این مرده مسری باشد کسی نتواند جلو برود چکار باید بکنیم؟ باید ببینیم اگر نتوانند به او نماز بخوانند چکار باید بکنیم؟ باید ببینیم اگر نشود غسلش بدهیم وضع تیممش چه جوری است؟ خب همه این ها فروعات است دیگر فروعات است یعنی مصادیق است مصادیق آن حکم است این مصادیق را کی باید تعیین بکند؟ شارع مقدس، همین جور که در واجب تخییری گفتیم در واجب کفایی هم همان را می گوییم.
 اگر حرف من را قبول نکنید همان جامع مفهومی، همان جامع مفهومی که متوسل می شود برای این که واجب تخییری درست کند به همان جامع مفهومی، ایکم، هر کدام شما این کار را کردید کفایت می کند با جامع مفهومی حکم را تعیین می کند واجب کفایی است چنانچه با نگفتن ایکم تعیین می کند واجب واجب عینی است نه کفایی
 لذا هر چه آن جا گفتیم این جا هم می گوییم بلا تفاوت و اگر مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه دو تا را با هم فرموده بودند و دو تا را با هم اشکال کرده بودند ظاهراً با ایجاز کفایه بهتر جور می آمد اما علی کل حال دو تا فصل کرده اند.
 حالا روی این واجب کفایی یک بحثهایی هست یکی از آن بحث ها که انشاء الله برای فردا مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه این جا یک فرع درست می کند می گوید اگر دو نفر آب نداشته باشند هر دو تیمم کنند و ایستادند نماز ناگهان آب پیدا شد برای یک کدام حالا تیمم هر دو باطل است یا تیمم احدهما؟ مرحوم نایینی می گوید تیمم هر دو باطل است هر دو تیممشان باطل است یک کدام باید قاعده سبق وضو بگیرد دیگری دو دفعه باید تیمم بکند آیا فرمایش مرحوم نایینی درست است یا نه؟ برای فردا انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد