درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اگر واجبی نسخ شود آیا جوازش باقی است؟
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فرموده اند اگر نسخ شد واجبی اذا نسخ الوجوب هل یبقی الجواز ام لا؟ گفت که بیا کارت دارم بعد گفت که نیا حالا آیا رفتن این جایز است یا نه؟ که مسئله فردای ما انشاء الله که متعرض نشده اند مثل این که به پیرمرد به پیرزن گفت که روزه نگیرید حالا این ها اگر روزه گرفتند روزه اشان صحیح است یا نه؟ اذا نسخ الوجوب هل یبقی الجواز ام لا؟ همین طور که مطالعه کرده اید خیلی طول و تفصیل داده اند به مسلئه و چون بنای ما طول و تفصیل نیست خلاصه حرف این است که وقتی وجوب که یک امر بسیطی است رفت دیگر جواز باقی نمی ماند دیگر نه استحباب باقی می ماند نه جواز باقی می ماند، وجوب رفت حالا ما بگوییم که وجوب که رفته جوازش هست، اذا نسخ الوجوب لم یبق جوازه چرا؟ برای این که وجوب ما به چه می گوییم؟ به آن هیئتی که روی ماده است هیئت یک امر بسیطی است وقتی این هیئت را برداشتند دیگر هیچ باقی نمانده است و احتمال بدهیم این که وجوبش رفته جوازش مانده وجهی ندارد.
 بعضی فرموده اند که آری وجه دارد برای این که وجوب یعنی امر به شیئ مع منع عن نقیضه همین طور که توی معالم اگر یادتان باشد وجوب را معنا می کرد حالا منع از نقیض رفته جواز باقی مانده آن امر مرکب از دو چیز است یکی جواز یکی هم منع از نقیض، منع از نقیضش رفت جواز باقی ماند پس اذا نسخ الوجوب بقی جوازه.
 بعد هم فرموده اند اگر هم شک داری استصحاب بکن سابقا که جایز بود الان نمی دانیم جایز است یا نه؟ بگو جایز است.
 اما حرف هر دو ناقص است اگر یادتان باشد سابقا مباحثه کردیم گفتیم که این چیزی که می گویند وجوب جواز مع منع از نقیض این برای طلبه ها و برای تفهیم و تفهم و برای این که چیز به دیگری بفهمانیم یک تسامح است و الا وجوب یک امر بسیط است نه مرکب هیئت افعل و ما بمعناه را ما می گوییم وجوب لذا صیغه افعل و ما بمعناه وضع شده برای وجوب و توی صیغه افعل و ما بمعناه نخوابیده جواز مع منع از نقیض، ما این ترکیب را درست می کنیم این ترکیب اختراعی ما طلبه هاست برای تفهیم و تفهم و اما راستی اگر صاحب معالم بخواهد بگوید که وجوب مرکب است خب به ایشان می گوییم که هیئت که نمی شود مرکب باشد به چه دلیل می گوییم مرکب است؟ صیغه افعل وضع شده برای وجوب.
 اگر یادتان باشد سابقا می گفتیم که امر تشریعی با امر تکوینی هیچ تفاوت ندارد یک دفعه می گوید که برو بیرون اخرج یک دفعه هم دستش را می گیرد می کشاند بیرون یا دست می گذارد توی پشتش می زندش بیرون این ها مثل هم است آن را می گوییم تکوین آن را می گوییم تشریع به قول حضرت امام بعضی اوقات می گفتند امر یعنی هل دادن نحو المطلوب گاهی ترغیب و تحریص می کند برو بیرون اگر نروی کتک می خوری گاهی هم تکوین است و بیرونش می کند با دست بیرونش می کند به یک کسی می گوید این را بیرونش کنید این ها هر دو مثل هم می بیند و صیغه افعل و ما بمعناها یک امر بسیط است این امر بسیط یک معنای حرفی است نه ترکیبی، این معنای حرفی غیر مستقل که آمده روی ماده وضع شده برای وجوب و اما وضع شده باشد برای جواز مع منع از نقیض این یا تسامح است یا باطل است اگر تسامح بگوییم خوب است بگوییم که برای این که چیز بفهمانیم به یک دیگر به شاگردهایمان چیز بفهمانیم و اما اگر نه جدا بخواهیم بگوییم که وجوب یعنی جواز مع منع از نقیض می گوییم نه آقا این باطل است برای این که هیئت افعل وضع نشده برای جواز با منع از نقیض بلکه وضع شده برای وجوب، وجوب هم یک امر بسیط است چنانچه خود هیئت یک امر بسیط است مرکب نیست معنایش هم یک امر بسیط است مرکب نیست.
 و مما ذکرناه یظهر این که استصحاب هم درست نیست برای این که استصحاب جواز می خواهد بکند و ما اصلا می گوییم جوازی توی کار نیست وقتی جواز توی کار نشد اصلا قضیه متیقنه ندارد وجوب بوده وجوب هم می دانیم رفته اصلا از اول جوازی توی کار نبوده تا بگوییم که آن منع از نقیضش رفته جوازش باقی مانده از اول وجوب بوده نه جواز با منع از نقیض، عرفا هم این طوری است عرفا واجب بوده اتفاقا این احکام خمسه ای که ما درست می کنیم خب احکام خمسه همین است دیگر این ها می گویید احکام خمسه با هم متباین هستند با هم ضدند وجوب و حرام و استحباب و کراهت و جواز، جواز را اسمش را می گذارید اباحه حالا یا لا اقتضاست یا این که نه اقتضایش جواز است بالاخره اسمش را می گذاریم جواز، جواز در مقابل وجوب است ضد هم است ما بگوییم اگر یکی از ضدها رفت ضد دیگری جای او می نشیند یا نه؟ دلیل می خواهد، نه، تا دلیل نباشد نه، وجوب رفته آیا ضد آن که جواز باشد مثل این که وجوب رفته نمی دانم آیا حرام به جای آن نشسته یا نه؟ این بحث دارد؟ خب معلوم است این بحث ندارد می دانیم وجوب رفته حرام به جای آن نمی نشیند لذا استصحاب هم قضیه متیقنه ندارد قضیه متیقنه ما وجوب است نه جواز با منع از نقیض تا بگویی جواز بوده الان یکون کذلک.
 یک قدری بالاتر هم می توانیم و آن این است که حالا اگر یک کسی هم حرف صاحب معالم را بزند بگوید وجوب مع منع از نقیض حالا منع از نقیض رفته نمی دانم جواز باقی است یا نه؟ استصحاب بکنیم، می گوییم قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه برای این که قضیه متیقنه شما جواز با منع از نقیض بود قضیه مشکوکه شما صرف جواز است و این قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر این است.
 در حقیقت اصلا استصحابی در کار نیست برای این که جوازی نداشتیم تا استصحابش را بکنیم حالا اگر کسی پافشاری بکند بگوید جواز داشتیم باز هم می گوییم قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه است.
 حرف ما این است که وجوب قبلا جواز و عدم جواز و این ها نبوده حالا الان واجب کرد بر ما یک چیزی را حالا وجوب رفت مثل همین مثالی که می زنم وجوب رفت نمی دانم آیا جوازش باقی مانده یا نه؟ می گوییم اصلا جوازش کدام است؟ برای این که هیئت وضع شده برای یک امر بسیط و آن وجوب است و در وجوب جواز نخوابیده است شما باید اول اثبات بکنی که در وجوب جواز خوابیده تا بگوییم که اذا نسخ الوجوب هل بقی جوازه ام لا؟ و چون امر بسیط است وقتی وجوب رفت وجوب رفت دیگر حالا جایز است؟ جایز نیست؟ حرام است؟ حرام نیست؟ باید یک دلیل دیگر بیاید آن دلیل به ما بگوید جایز است یا جایز نیست حرام است یا حرام نیست مستحب است یا مستحب نیست.
 اگر بدانیم ملاک هست آیا با آن ملاک می توانیم کار کنیم یا نه؟ فقهاء می گویند نه ما می گوییم آری حالا بعد درباره اش صحبت می کنیم مثل همین شیخ و شیخه خب امتنانا گفته اگر روزه برایت سخت است نگیر فقهاء گفته اند اگر روزه بگیرد روزه اش باطل است ما می گوییم نه روزه اش صحیح است چرا؟ می گوییم این امتنانا برداشته شده ملاک هست اما احتیاج به امر نداریم احتیاج به آن ملاک داریم با آن ملاک می تواند روزه بگیرد روزه اش هم صحیح است شاید هم افضل از آن جوان باشد که برایش روزه گرفتن سخت نیست آن یک مسئله دیگر است که در میان فقهاء مشهور است این اوامر امتنانیه قواعد امتنانیه دلالت می کند به این که ملاک هم در کار نیست مثل مثلا مریض است به او می گویند تیمم بکن این می گوید من دلم نمی آید و غسل می کند در حالی که برایش ضرر دارد غسل می کند نماز می خواند این نماز باطل است یا نه؟ فقهاء می گویند باطل است من می گویم باطل نیست برای این که امر امتنانی است چون امر امتنانی شد نمی تواند که تضییق بکند می تواند امتنانا وجوب را بردارد و ملاک باقی است با آن ملاک می تواند کار بکند بنابر این اگر غسل کرد به جای تیمم ما می گوییم غسلش صحیح است نمازش صحیح است بعضی اوقات ثوابش هم بیشتر است حالا آن مسئله دیگری است باز باید درباره اش صحبت کنم بگذارید این مسئله تمام بشود.
 بالاخره این شدکه اذا نسخ الوجوب هل یبقی الجواز ام لا؟ آن کسانی که می گویند یبقی الجواز چه می گویند؟ می گویند که وجوب جواز است با منع از نقیض منع از نقیضش رفت نسخ شد جوازش به حال خود باقی است و اگر هم شک داری استصحاب جواز بکن بنابراین اذا نسخ الوجوب بقی الجواز اما دلیلا و اما استصحابا.
 ما هر دو را رد کردیم گفتیم که وجوب این طور نیست که جواز با منع از نقیض باشد وجوب یک امر بسیط است در مقابل جواز است ضدین هستند با هم در مقابل حرام است وقتی وجوب رفت دیگر همه چیز رفته اصلا جواز ضمنی نداشته وجوب رفته تمام شد دیگر اگر بخواهی جواز درست بکنی دلیل می خواهد مثلا با اصل بیایی جلو اگر بخواهی حرمت درست بکنی با دلیل باید بیایی جلو به عنوان بدعت، اگر بخواهی استحباب درست بکنی باید رجا درست بکنی و اما این که آن وجوب برای ما کار بکند که نسخ شده این را نمی شود درستش کرد. و استصحاب هم نیست استصحاب چرا نیست؟ برای این که استصحاب در وقتی می توانیم جاری بکنیم که بگوییم منع از نقیض رفت و جواز باقی ماند شک دارم باقی ماند یا نه؟ و اما ما می دانیم وقتی که وجوب رفت دیگر تمام شد اصلا جوازی نبوده قضیه متیقنه نداریم جوازی نبوده تا استصحاب بکنیم اگر هم پافشاری بکنی بگویی جواز بوده می گوییم قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه.
 بله یک مسئله دیگر هست که الان عرض کردم و آن این است که بله یک دلیل دیگر بیاید جواز درست بکند وجوب رفت تمام شد حالا نمی دانم این فعل را به جا بیاورم جایز است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون بگوید جایز است آن کار می کند برای ما، خوب است چنانچه اگر امر عبادی باشد خب حرام است بدعت است می خواهیم نسبت به شارع بدهیم نسبت به شارع دادن نمی شود مگر کسی به عنوان رجا بیاورد به عنوان رجا بگوییم که می تواند این عبادت را باز بیاورد و الا بدعت است و الا حرام است به عبارت دیگر دلیل دیگر باید برای ما کار بکند آن دلیل دیگر گاهی جواز می شود گاهی حرمت می شود گاهی استحباب می شود گاهی کراهت می شود موارد تفاوت می کند.
 یک نکته دیگر که یادم نرود عرض بکنم این عبارت هم اصلا نارساست نباید بگویند اذا نسخ الوجوب ما نسخ نداریم، در روایات که نسخ نداریم، ما در قرآن هم می گوییم نسخ نداریم 64 تا آیه که می گویند نسخ است ما در باب نسخ صحبت کردیم می گوییم نسخ در قرآن نیست حالا مخصوصا در روایات اگر فرموده بودند به جای نسخ اذا رفع الوجوب هل یبقی الجواز ام لا؟ این خیلی بهتر بود تا بگویند اذا نسخ الوجوب، همین مرادشان است اما این عبارت عبارت خیلی شیرینی نیست، نسخ یک وادی است برای خودش و آیا در روایات هست یا نه؟ می گویند نه، آیا در قرآن هست یا نه؟ مشهور می گویند آری بعضی می گویند نه یک اختلاف عجیبی است لذا اگر این جا فرموده بودند اذا رفع الوجوب یبقی الجواز ام لا؟ این ظاهراً عنوان بهتر از این بود که بگویند اذا نسخ الوجوب یبقی الجواز ام لا؟
 این آیه در این جا ( ما ننسخ من آیه او ننسها ) این است که پروردگار عالم اگر یک مرجع تقلیدی را از دست دادیم حتما بهترش یا مثلش را خدا عنایت می کند اگر یک مصیبت بزرگی برایتان آمد برای کسی آمد به او بگویید انا لله وانا الیه راجعون ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها آیه مربوط به تکوینیات است نه مربوط به تشریعیات ، حالا این بحث این جا جای آن نیست باید در باب نسخ صحبت بکنیم آخر همین جلد اول در باب نسخ صحبت می کنند انشاء الله اگر زنده باشیم ما هم صحبت می کنیم.
 خیلی این بحث طول و تفصیل دارد اما بحث تمام شد چیزی که باقی مانده برای فردا همین که اشاره کردم این که اذا رفع الوجوب ملاک اگر باشد ملاک را احراز بکنم اگر ملاک را احراز بکنم وجوب هست اما نه این که لازم باشد نظیر همان روزه شیخ و شیخه خب وجوب رفته است آیا ملاک باقی مانده یا نه؟ فقهاء می گویند که ملاک نه ما می گوییم ملاک آری انشاء الله فردا درباره اش صحبت می کنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد