درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا مولا به چیزی که می داند شرطش متحقق نمی شود، امر می کند؟
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث دیروز سهل و ممتنع بود به حسب ظاهر بحث آسانی است اما به حسب دقت بحث مشکل، بحث این است که اهل اصول حتی من جمله مرحوم آخوند که بنایشان بر ایجاز است فصل را آورده اند فصل هل یمکن امر الآمر مع علمه بعدم تحقق شرطه او بعدم تحقق مأمور به حالا این دومی را من گفتم آنها می گویند شرطه تفاوت نمی کند خب این مشهور هم گفته اند نه نمی شود برای این که اگر می داند شرطی نیست بخواهد که تکلیف بکند تکلیفش مالایطاق است و جایز نیست لذا از این جهت بحث بحث آسانی است.
 اما دیروز می گفتم آوردن این جمله در اصول کار کار مشکلی است انسان این طوری از قضیه بگذرد لذا می گفتم که این چهارتا احتمال دارد دوتا احتمالش را دیروز گفتم.
 یکی بگوییم مربوط به تکلیف ما لا یطاق است هل یمکن آمر تکلیف ما لا یطاق بکند یا نه؟ نه، در مقابلش که اشعری می گوید آری.
 یک معنایش هم این است که اگر مأمور به امتحانی باشد تعجیزی باشد تحکمی باشد آیا می شود امر کرد مع علم به عدم تحققه؟ گفتیم آری اوامر امتحانی خیلی داریم در میان عرف در میان عقلاء، اوامر تعجیزیه اوامر تحکمیه در میان عقلاء زیاد داریم اما این هم بخواهیم جواب این عنوان باشد انصافا مشکل است اما خب بعضی فرموده اند که مراد این که هل یجوز امر الآمر مع عدم تحقق شرطه یعنی مربوط به اوامر امتحانیه اوامر تعجیزیه اوامر تحکمیه این دو تا احتمال
 احتمال سومی که در مسئله هست که بهتر از احتمال اول و دوم است بگوییم مراد این است در آن وقتی که امر می کند شرط متحقق نیست یا اصلا این عاجز است این که مأمور به را بیاورد اما در وقت امتثال شرط هست این هم عاجز نیست از این که مأمور به را بیاورد حالا هل یجوز امر بکند آمر در حالی که وقت امرش شرط متحقق نیست آیا جایز است یا نه؟ بگوییم آری، بگوییم برای این که مأمور باید در مأمور به اختیار داشته باشد باید قدرت داشته باشد و این در وقت امتثال قدرت دارد مثل این که مثلا امروز نمی تواند برود تهران اما فردا می تواند حالا امروز امر بکند بیا تهران، فردا ساعت 9 بیا تهران آیا می تواند این امر را بکند یا نه؟ خب بله چرا می تواند؟ برای این که فردا ساعت 9 این می تواند مأمور به را بیاورد شرطش موجود است اقتضایش موجود است قدرت برای این آقای مأمور هست.
 چنانچه عکس آن ممکن نیست مثل این که امروز می تواند امر را به جا بیاورد آن امری که آمده روی مأتی به مأتی به را می تواند انجام بدهد اما مولا می داند فردا نمی تواند آیا می تواند امر بکند در حالی که مقتضی موجود مانع مفقود در وقتی که دارد امر می کند می تواند یا نه؟ نه چرا نه؟ برای این که مناط قدرت حین الاتیان است نه حین الامر در آن وقتی که امر می کند آن مأمور می خواهد قدرت داشته باشد می خواهد قدرت نداشته باشد مناط این است در وقتی که مأمور به را می خواهد بیاورد باید قدرت داشته باشد شرطهایش متحقق بشود باید سببهایش متحقق بشود بتواند این تحقق سبب و شرط و اقتضائات بکند لذا هل یجوز امر الآمر مع علمه بعدم الشرط حین الاتیان؟ نه چرا نه؟ برای این که لازم می آید تکلیف ما لا یطاق، هل یجور امر الآمر در حالی که اقتضائات همه موجود است حین الامر اما می داند فردا شرط متحقق نیست می تواند یا نه؟ نه، اما به عکسش و آن این است که الان اقتضا نیست یعنی مثلا به این روز جمعه می گوید که یک میلیون بده به فلانی خب روز جمعه که امر می کند نمی تواند بدهد پول ندارد اما روز شنبه می تواند چک بکشد بگوید برو بانک بگیر آیا این امر می شود یا نه؟ آری چرا آری؟ برای این که مناط حین الامر نیست حین الاتیان است در آن وقتی که مأمور می خواهد امر را به جا بیاورد در آن وقت باید مقتضی موجود باشد مانع مفقود باشد و اما در وقتی که آمر امر می کند می خواهد مقتضی موجود باشد می خواهد نباشد می خواهد موانع مفقود باشد می خواهد نباشد می خواهد شروط موجود باشد می خواهد نباشد همین مقدار که می داند این وقت عمل مقتضی موجود است مانع مفقود است می تواند امر بکند ولو حین الامر مقتضی موجود نیست یا مانع مفقود نیست، می شود وجوب حالی واجب استقبالی معنایش این است که سابقا خواندیم همین الان می گوید نماز ظهر بخوان می شود یا نه؟ خب بله می شود در حالی که شرطش موجود نیست دو ساعت دیگر داریم تا ظهر، حالا اگر الان امر بکند این وضعش چیست؟ خب گفته اند وجوب حالی واجب استقبالی ما قبول نکردیم گفتیم نه این وجوب و واجب هر دو استقبالی است حالا آن کسانی که بگویند می گوید الان امر می کند در حالی که ظهر هم نیست برای دو ساعت دیگر که گفتیم اصلا قرآن خب دیگر امر کرده است در حالی که این شروط هم اصلا در نظر نگرفته است.
 خب این هم احتمال سوم، این بهتر از احتمال اول و دوم است که معنا بکنیم مراد این ها که هل یجوز امر الآمر مع عدم تحقق شرطه یعنی حین الامر لا حین اتیان مأمور به هل یجوز ام لا؟ می گوییم آری آن احتمال اول و دوم می گفتیم نه تکلیف ما لا یطاق است این سوم را می گوییم آری برای این که تکلیف ما لا یطاق نیست و عرفیت هم دارد خیلی.
 احتمال چهارم که بهتر از احتمال سوم هم هست و آن این است که آمر می داند امرش متحقق نمی شود الا قلیلا حالا می تواند امر کلی بکند یا نه؟ یعنی مثلا می گوید که یا ایها الذین آمنوا یا ایها الناس قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره اعدت للکافرین، خب در حینی که مثلا قرآن این اوامری که دارد یا مقنن قانونی که وضع می کند عقلا ء، عقلاء که قوانین وضع می کنند می دانند این قوانین را 50 درصد لا اقل عمل به آن نمی کنند شارع مقدس می داند که این اوامری که کرده است این نواهی که هست این مستحباتی که هست این ها معمولا مردم به آن عمل نمی کنند این مکروهاتی که هست معمولا مردم به آن عمل نمی کنند حالا آیا می تواند کلی امر بکند یا نه؟ آری چرا آری؟ برای خاطر این که در امر داعی می خواهد و همان مقدار کم که به امر مولا عمل بکنند یک داعی می شود از برای این که امر را ببرد روی طبیعت در حالی که می داند به قول قرآن ولقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون مثل این که غالب مردم خلق شده اند برای جهنم لذا چشم واقع بین و گوش واقع شنوی و دل ندارد حیوان است از حیوان پست تر است اصلا غافل از اوامر و نواهی شارع مقدس است خب مخصوصا در باب مستحبات و مکروهات.
 لذا شارع مقدس می داند علم بعدم تحقق اوامره اما همین مقدار که به آن عمل می شود این داعی می شود برای این که شارع مقدس بگوید یا ایها الناس قوا انفسکم و اهلیکم نارا همین مقدار داعی می شود بگوید که اقیموا الصلاه آتوا الزکاه در حالی که خب می بینیم اوامر شارع مقدس، نواهیش، مخصوصا مستحباتش مکروهاتش این ها در خارج متحقق نمی شود خب شارع مقدس هم می دانسته در خارج متحقق نمی شود اما نگفته است ای کسی که نماز می خوانی نماز برایت واجب است ای کسی که روزه می گیری روزه برایت واجب است، نه، گفته یا ایها الذین آمنوا گفته یا ایها الناس حکم را برده روی طبیعت در حالی که علم بعدم تحققه در میان مردم در میان اکثر مردم، و عقلاء رسمشان همین است.
 شارع مقدس گفته اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق در حالی که می داند این شرط خیلی وقت ها تحقق پیدا نمی کند لذا مجبور شده فان لم تجدوا ماء فتیمموا یا حتی ما که می گوییم فاقد الطهورین هم باید نماز بخواند مجبور شده فاقد الطهورین را هم بگوید نماز بخوان، دیگر شرط و مانع و اقتضا همه این ها دیگر مثل هم است.
 اصلا مسئله بر می گردد به این هل یجوز امر الآمر مع علمه بعدم تحقق مأمور به بحث این است حالا خصوص شرط این جا آمده اما توی حرفها وقتی که ببینیم حتی توی کفایه وقتی ببینیم می بینیم که مرادشان همین است که هل یجوز امر الآمر مع علمه بعدم تحقق مأمور به آیا این می شود یا نه؟ خب می گوییم که اگر داعی باشد می شود داعی چیست؟ این که همه قوانین را بعض مردم عمل می کنند آن بعض موجب می شود شارع مقدس یا مقنن به طور کلی قانون را وضع بکند یگوید یا ایها الذین آمنوا و حکم را بیاورد روی یا ایها الذین آمنوا یا حکم را بیاورد روی یا ایها الناس به عبارت دیگر حکم را بیاورد روی طبیعت، طبیعتی که همه را می گیرد مع علمه بعدم تحققه اما تقنین اقتضا می کند به قول مرحوم آخوند در جای دیگر می فرمایند ضربا للقانون قانون اقتضا می کند که این حکم کلی باشد انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا ما کلی می گوییم تو دیگر باید به آن عمل کنی یا عمل نکنی اگر به آن عمل کنی خب بهشتی می شوی به آن عمل نکنی جهنمی می شود.
 اما راهنمایی از طرف شارع باید کلی باشد باید روی طبیعت باشد مقنن که قانون را می خواهد وضع بکند باید کلی باشد بعض نمی شود بگوید ای کسانی که اوامر من را به جا می آورید نماز برایتان واجب است این که خیلی رکاکت دارد دیگر، رکاکت دارد و خیلی هم مفسده دارد این جور چیزی بگوید معنایش این جور می شود که آن عاصی ها اصلا نه امری داشته باشند نه نهیی داشته باشند کی درست می شود؟ هم هدایت اما شاکرا و اما کفورا هم مثوبت و عقوبت هم قاعده کلی هر که می خواهد برود زیر امر؟ در وقتی که به طور طبیعی به طور کلی بگوید یا ایها الناس یا ایها الذین آمنوا بگوید اقیموا الصلاه آتوا الزکاه صوموا اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا دیگر مردمند که یا بپذیرند یا نپذیرند.
 ظاهراً این احتمال بهتر از اول و دوم و سوم باشد اما باز هم فی النفس وسوسه یعنی باز هم انسان نمی فهمد نمی تواند جزم پیدا بکند که این جمله در اصول ما برای چه آمده؟ برای این که هر چهار تا احتمال یک نحو ضرورت روی آن است احتیاج به ان قلت قلت ندارد یک امر ضروری عقلی است هم احتمال اول هم دوم هم سوم هم چهارم یک دفعه می خواهیم اشعری رد بکنیم باید توی علم کلام با او حرف بزنیم که آقا این حرفهای تو مزخرف است بچه بازی است این حرفهای تو را اصلا هیچ عقلی نمی پسندد این حرفها را نزن جبری نباش به او بگوید تفویضی نباش، برویم توی علم کلام اما یک دفعه بخواهیم توی فقه واصول یک حرفهایی بزنیم که ضرورت دارد همه می فهمند ان قلت قلت اصلا ندارد لذا می بینیم هم اصلا خیلی ان قلت قلت روی همین بحث نکرده اند دلیل بر این است که ان قلت قلت نداشته لذا ما چهارتا احتمال دادیم اما دلچسبمان نیست و این که چه می خواهند بگویند بعضی شکسته خواندند بعضی نشسته خواندند چون خواجه حافظ نیست معلوم نیست ما را.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد