درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است؟
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 در باب امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص مرحوم شیخ بهایی رضوان الله تعالی علیه فرموده اند ولو این که امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص نیست اما امر به شیئ دیگر آن ضد خاص را از مأموریت می اندازد دیگر امر ندارد وقتی امر نداشت بخواهد آن مأمور به را به جا بیاورد باطل است گفته اند همین مثال مشهور ازاله و صلاه اگر روایت داشته باشیم ازل النجاسه خب امر به شیئ مقتضی این باشد که لا تصل نه، مقتضی این نیست اما حالا می خواهد ازاله نجاست بکند دیگر نمی تواند که نماز بخواند پس نماز مأمور به نیست حالا که مأمور به نیست پس اگر نماز بخواند نماز باطل است این فرمایش مرحوم بهایی بود.
 مرحوم آخوند در کفایه جواب دادند این که بله مأمور به نیست اما ما امر نمی خواهیم ما ملاک می خواهیم و نماز ملاک دارد ولو امر بالفعل نیست امر متنجز نیست اما ملاک هست این که منهی عنه شده مثل غیبت نیست که مفسده داشته باشد، مصلحت تامه ملزمه دارد الا این که نمی توانم بیاورم آن را حالا که نمی توانم بیاورم بنابراین این ملاک هست ولو امر نیست پس بنابراین اگر ازاله نجاست نکند و نماز بخواند نمازش صحیح است.
 مرحوم آخوند در کفایه حتما مطالعه کرده اید می فرماید نظائرش هم زیاد است که با ملاک ما جلو می رویم ولو این که امر بالفعل نداریم.
 در جلسه قبل عرض کردم فرمایش مرحوم آخوند متین است اما یک حرف دیگر هم هست شاید بهتر از حرف مرحوم آخوند باشد و آن این است که اصلا بین ازل النجاسه و بین صل تهافتی نیست تباینی نیست دو تا حکم است و دو تا حکم مخالف، هم آن امر دارد هم آن امر دارد اقتضا دارد انشاء دارد و فعلیت دارد اما تنجز توی کار نیست و تنجز مربوط به شارع نیست که شما بگویید امر ندارد ملاک دارد نه، امر هم دارد تنجز مربوط به عقل است مربوط به مکلف است مربوط به مأمور به است و این مکلف جمع بین این دو نمی تواند بکند بنابراین این طوری بگوییم جواب شیخ بهایی را هم بدهیم بگوییم آقا این که می گویی مأمور به نیست نه، مأمور به است برای این که منافات که ندارد صل و ازل النجاسه اتیان مکلف هر دو را با هم نمی شود بنابراین تنجز ندارد حالا که تنجز نداشت یکی از دو را اگر بیاورد مأمور به را آورده اگر اهم و مهم نباشد که هیچ، تخییر است هر کدام را آورده، اگر اهم و مهم باشد آن مهم را آورده روی اهم روی آن اهمیت اهم کتک می خورد شاید بهتر از حرف مرحوم آخوند باشد.
 الا این که در جلسه قبل می گفتم مرحوم کاشف الغطاء به قول مرحوم صاحب جواهر هر وقت به اسم ایشان می رسد می فرمایند که الاستاد الاکبر انصافا کاشف الغطاء خیلی بالا بوده به طوری که صاحب جواهر به شاگردیش می نازیده.
 مرحوم کاشف الغطاء گفته خب با ترتب درستش می کنیم هردو را مأمور به می کنیم می گوییم اهم را بیاور اگر این طرف و آن طرف می زدند جواب ما را بدهند نمی توانستند جواب بدهند مرحوم آخوند می گوید اگر ما قائل به ترتب شدیم لازمه اش دوتا عقاب است آن جا که ترک بکند گفته ازل النجاسه و صل این نه ازاله نجاست می کند نه نماز می خواند خب هر دو شما می گویید که امر دارد ازل النجاسه و ان عصیت فصل این نه ازاله نجاست می کند نه نماز می خواند پس دوتا کتک باید بخورد و مسلم دوتا کتک که دیگر ندارد خب توی سرش می زنند می گویند چرا ازاله نجاست نکردی؟
 و اما این که بگویند که توی سرش بزنند چرا ازاله نجاست نکردی؟ دو دفعه توی سرش بزنند تو که عصیان کردی ازاله نجاست را چرا نماز نخواندی؟
 عمده حرف مرحوم آخوند در این دو صفحه ای که رد ترتبی ها می کند همین کلمه است دیگر ما بقی اش دور و لازمه اش عدم اقتضا و این ها که می فرمایند خودشان هم خیلی قبول ندارند آن که مهم است همین دو عقاب است که مرحوم آخوند می گویند به آسید محمد فشارکی اشکال می کردیم و ایشان جواب نمی توانستند بدهند.
 مسلم بیشتر از یک کتک ندارد این از نظر خارج یک کار نمی توانسته بکند دو تا کتک بخورد برای یک کار که نمی توانسته بکند نمی توانسته است که هر دو لذا این عمده ایراد مرحوم آخوند است حالا چرا مرحوم آسید محمد فشارکی نمی توانستند جواب بدهند؟ این خیلی مهم است برای من، چرا مهم است؟ برای این که ترتب این جور می گوید مال فعلیت نیست مال تنجز است عقل ما می گوید اهم را بگیر و مهم را رها بکن یک تکلیف بیشتر نیست و آن تکلیف این است که این یا باید ازاله نجاست بکند یا باید نماز بخواند لذا اگر آن کسانی که می گویند ازاله نجاست مخصوصا مثلا آخر وقت است همه گفته اند باید نماز بخواند برای این که آن اهم است این اصلا ازل النجاسه با اول ظهر با فضیلت می جنگد با نماز اصلا نمی جنگد.
 این جور بشود بگوید که زید را اکرام کن اگر نمی کنی عمرو را اکرام کن خب این اهم و مهمی توی کار نیست وقتی اهم و مهم توی کار نیست زید را می تواند اکرام کند عمرو را نکند عمرو را می تواند اکرام کند زید را نکند چرا؟ برای خاطر این که در مقام فعلیت اکرام زید با اکرام عمرو این ها خوب می خورد با هم هر دو را اکرام می کند چقدر عالی می شود در باره ازاله نجاست و درباره نماز اگر اهم و مهم نباشد این هر دو را نمی تواند بیاورد مخیر است یا نماز می خواند یا ازاله نجاست می کند در مقام اقتضا در مقام انشاء در مقام فعلیت یک تکلیف بیشتر ندارد آن وقت در مقام تنجیز حکم است یک طولیت پیدا می شود می گوید اهم، اگر اهم را نمی آوری مهم، خب این حالا نه اهم را می آورد نه مهم را چند تا کتک می خورد؟ خب یکی چرا یکی؟ برای این که از نظر فعلیت یک تکلیف بیشتر نیست این طوری بودن دو تکلیفش نمی کند آن جا که عرضی باشد دو تکلیف می شود بگوید اکرم زیدا و عمروا اما اگر بگویداکرم زیدا او عمروا این که دیگر طولی نیست زید را اکرام بکند درست است عمرو را هم اکرام بکند درست است ازاله نجاست بکند درست است نماز هم بخواند درست است و اما اگر ازاله نجاست بکند به او می گویند بارک الله اگر نماز بخواند چون نماز خوانده می گویند بارک الله اما به او می گویند چرا اهم را رها کردی مهم را گرفتی؟ کتک روی اهم دارد نه روی مهم، حالا اگر اهم را بیاورد که هیچ، اگر مهم را بیاورد کتک می خورد روی اهم.
 نمی دانم چرا آسید محمد فشارکی جواب مرحوم آخوند را این جور نداده که آقا این بحث ما بحث تنجیز تکلیف است بحث اتیان است مربوط به مکلف است اصلا مربوط به عالم تکلیف و مقام انشاء و مقام فعلیت نیست وعقاب روی اقتضائات است روی انشاء است روی تکلیف است شارع مقدس بگوید بکن باید بکند اگر نه کتک دارد، بگوید نکن این بکند کتک دارد ما باید ببینیم که مقام فعلیت دو تا تکلیف است یا یکی؟ اگر مقام فعلیت دوتا تکلیف است دو تا عقاب دارد اگر یک تکلیف است یک عقاب دارد.
 بنابراین این ایراد مرحوم آخوند که می فرماید ما به آسید محمد فشارکی ایراد می کردیم نمی توانستند جواب بدهند نمی دانم چرا نمی توانستند جواب بدهند؟ خب جوابش خیلی واضح است خیلی عالی است در حقیقت یک تکلیف بیشتر نیست اگر اهم را بگیرد خیلی عالی است اگر مهم را بگیرد چون که اهم را نیاورده کتک می خورد روی اهم، نه این که بگوید چرا ازاله نجاست نکردی، می گوید که چون اهم بود چرا نیاوردی؟ کتک روی اهم اهمیت اهم نه روی ازاله نجاست، ازاله نجاست در وقتی که نماز می خواند که ممکن نیست چنانچه اگر تخییر باشد جمعش ممکن نیست و وقتی ممکن نشد توی خارج این یک کار می تواند بکند و مقام تنجز است که استحقاق عقوبت پیدا می کند اگر مقام تنجز این نتواند هیچ کدام را بیاورد اصلا کتک ندارد اگر بتواند احدهما را بیاورد مثل این که ازاله نجاست نمی تواند بکند یک آدم بی عرضه ای است اصلا آب ندارد آمده توی مسجد مثل مسجد الحرام است سرتاپایش خراب است و می بیند که این جا نجس شده آن یارو هم آمد یک مقدار آب کف ریخت و رفت خب خانه خداست اما حالا این نمی تواند نماز بخواند؟ بله، چرا می تواند؟ در حالی که ازاله نجاست از حرم مطهر از خانه خدا این که خیلی مهمتر است می گوید که نمی توانستم همین که می گوید نمی توانستم این کاری به تکلیف ندارد تکلیف می گوید که ازل النجاسه عن مسجد الحرام اما تنجز برای این ندارد چون قدرت ندارد عقاب اگر بخواهیم بگوییم دو تا عقاب باید دو تا تکلیف باشد دو تا قدرت باشد تا این که بگوییم که دو تکلیف را ترک کردی قدرت هم بر آن داشتی بنابراین عقاب روی دو تکلیف.
 اما ما نحن فیه چه جوری است؟ یک تکلیف بیشتر نیست اما اهم و مهم است این اهم را رها کرده مهم را گرفته خب این مهم مأمور به بوده است دیگر در واقع مقام اقتضایش درست بوده مقام انشایش درست بوده مقام فعلیتش درست بوده نماز را آورده خب به او نمی گویند چرا نماز خواندی؟ اما عقابش می کنند برای چه؟ می گویند تو که می توانستی ازاله نجاست بکنی چرا نماز خواندی؟ چنانچه مثل همین مثال من توی مسجد الحرام به او نمی گویند چرا ازاله نجاست نکردی؟ می گوید نمی توانستم اما نماز خب می توانستم نماز را خواندم ازاله نجاست را نمی توانستم بنابراین آن ازاله نجاست از من ساقط بود اهم نبود مهم بالفعل بود منجز بود مهم را آوردم.
 حالا که ایراد مرحوم آخوند وارد نیست روی ترتب همین طور که مرحوم آسید محمد فشارکی فرمودند ترتب یک امر عرفی است یک امر عقلایی است و زیاد واقع می شود زیاد در عرف مثالش زیاد است می گوید که اکرام زید بکن اگر عصیان کردی اکرام پسرش را بکن، یا نه می گوید اکرام زید بکن اگر زید را پیدا نکردی به پسرش بده، دیگر تفاوت نمی کند دیگر، این ان عصیت از باب مثال است طولی می شود ساعت 8 بیا اگر نیامدی ساعت 9 حتما بیا در ما نحن فیه هم ازاله نجاست بکن اگر نمی توانی نماز بخوان، ازاله نجاست بکن اگر می توانی بکنی و نمی کنم لا اقل نمازت را بخوان لذا ترتب یک امر عرفی یک امر عقلایی فراوان در میان عقلاء داریم و جواب شیخ بهایی اگر آن دوتا جواب را شما نپسندید که بپسندید جواب سومش همین حرف مرحوم کاشف الغطاست و آن این است که مرحوم شیخ بهایی می گوید مأمور به نیست مرحوم الغطاء می گوید خیر مأمور به است نماز مأمور به است اما باید ازاله نجاست بکند چون اهم است حالا که اهم را نتوانست بیاورد یا عصیان کرد و نیاورد تکلیف مهم منجز می شود.
 عرضا آن مهم منجز نیست تا آن اهم سینه بزند از نظر فعلیت هر دو بالفعل است که با هم منافات ندارد برای این که ازاله نجاست با خواندن نماز هم هیچ منافات ندارد لذا از نظر اقتضاء هر دو مصلحت دارد از نظر انشاء هر دو روی آن انشاء شده از نظر فعلیت هر دو فعلیت دارد از نظر تنجز اتیان مکلف جمع بین دو نمی تواند بکند حالا که نتوانست چه؟ عقل می گوید احدهما.
 آن وقت اگر اهم و مهم نیست عقل می گوید هر کدام را می خواهی حالا که نمی توانی هر دو را، در مقام فعلیت هر دو برایت واجب است اما حالا که در مقام تنجز نمی توانی هر دو را لا اقل یکی را، لا اقل هم نه، می گوید که اکرم زیدا او عمروا، ازل النجاسه او صل و اما اگر اهم و مهم باشد یک عصیت روی آن می گذارد می گوید که ازاله نجاست کن اگر عصیان کردی اگر نکردی، نماز را بخوان، ساعت 8 بیا اگر خوابت برد ساعت 9 بیا، ساعت 8 بیا اگر عصیان کردی ساعت 9 بیا ساعت 9 که بیاید خب ساعت 9 مکلف است برود به او می گوید که چرا ساعت 8 نیامدی؟ نمی گوید چرا ساعت 9 تا مرحوم آخوند بگوید دو تا عقاب داری، ساعت 9 را آمده به او می گوید که چرا ساعت 8 نیامدی؟ اگر عذر موجه بیاورد ولش می کند اگر عذر موجه نیاورد روی آن امر کتک می خورد.
 به این می گویند مسئله ترتب و در میان متأخرین هم یک توی فقه ما یک مسئله مشهوری شده اما همیشه از زمان کاشف الغطاء تا الان این مسئله ترتب معرکه آراء بوده آن هم معرکه آرا پیش بزرگان مثلا شیخ انصاری اصلا مسئله را متعرض نشده در حالی که کاشف الغطاء خب استاد استاد مرحوم شیخ انصاری بوده است و خیلی روی این حرف داشتند و ان قلت قلت بوده است اما به مسئله اهمیت نداده حالا یا این که اهمیت داده آن مقرر ضبط نکرده اما بعدش شاگرد مرحوم شیخ انصاری مثل مرحوم میرزا اصرار داشته روی جوازش، اما به عکس آشیخ حبیب الله رشتی که به قول مرحوم آخوند می گوید که خیلی بالا بوده از نظر علم راستی هم بالا بوده ایشان هم می گوید که ترتب جایز نیست میرزای بزرگ می گوید ترتب جایز است مرحوم آشیخ حبیب الله می گوید جایز نیست بعد همین جور توی شاگردها آمده مرحوم آخوند می گوید جایز نیست استادش آسید محمد فشارکی می گوید جایز است با هم ان قلت قلت داشتند.
 و من خیال می کنم این جوری که من عرض می کنم مسئله خیلی آسان است انداخته اند آن را توی ان قلت قلت طلبگی و الا اگر برویم توی عرف و این عرض من را توجه بکنیم که مقام فعلیت غیر از مقام تنجز است و مقام فعلیت بین این تکلیف ها هیچ منافات نیست دو تکلیف از طرف شارع مقدس یکی فرموده ازل النجاسه یکی هم فرموده صل نه آن آن را می زند نه آن آن را می زند اما توی مقام تنجز توی مقام فعل توی مقام آوردن مکلف به گاهی تعارض پیدا می شود حالا که تعارض پیدا شد چه باید بکنیم؟ اگر اهم و مهم نیست تخییر، اگر اهم و مهم است اهم را باید بیاورد اگر اهم را نیاورد و مهم را آورد درست است الا این که روی اهم کتک می خورد.
 دیگر این جا ما چیزی که قابل ان قلت قلت باشد نداریم انشاء الله شنبه برای بحث بعدمان مطالعه بکنید حتما.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد