درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : واجب اصلی و واجب تبعی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 یک اشتباهی در کفایه آمده است و اگر شما بتوانید این اشتباه را رفعش بکنید خدمت بزرگی به مرحوم آخوند کرده اید به کفایه کرده اید.
 بحث ما راجع به واجب اصلی و واجب تبعی است مرحوم آخوند واجب را منقسم کرده اند به اقسامی اما این قسمت واجب اصلی و واجب تبعی را این جا نیاورده اند یک هفت هشت ده ورق بعد هفت هشت ده صفحه بعد در امر رابع که چه مقدمه ای واجب است آیا ذات مقدمه واجب است آیا مقدمه موصله واجب است آیا غیر از این دو؟چه مقدمه ای واجب است؟ آن جا گفته اند که واجب یا اصلی است یا تبعی و هیچ ربطی این واجب اصلی یا تبعی به آن جا ندارد و آن که ربط دارد این است که آن جا را باید آورده باشند این جا که مثلا قبلش گفته اند واجب یا نفسی است یا غیری حالا هم بگویند واجب یا اصلی است یا تبعی یعنی این جا در تقسیمات واجب است دیگر امر سوم در تقسیمات واجب است واجب را تقسیم کرده اند به اقسامی اما واجب اصلی و واجب تبعی را این جا نیاورده اند رفته اند سر بحث مستقل آن وقت توی امر رابع وسط امر رابع فرموده اند واجب یا اصلی است یا تبعی لذا از متشابهات کفایه است برای این که این کفایه مثل رسائل نیست رسائل تنقیح نشده چاپ شده همچنین مکاسب یعنی جزوه های مرحوم شیخ انصاری را بعد از مرحوم شیخ انصاری گرفتند یکی را فرائد کردند یکی را مکاسب و دادند به ما طلبه ها هیچ کدام کتاب درسی نیست پشتوانه برای کتابهاست مثل جواهر است مکاسب و رسائل مثل جواهر است همین طور که جواهر کتاب درسی نیست فرائد و مکاسب هم کتاب درسی نیست پشتوانه است دائره المعارف فقه و اصول است اما کفایه این جور نیست کفایه بررسی شده بعضی از شاگردهای مرحوم آخوند حتی از بعضی خودم شنیدم که ما شرکت در این جمع کفایه داشتیم به قول امروزی ها ویرایش شده بعد از تنقیح و بعد از دیدن طلبه ها و بعد از ویرایش ها کفایه به عنوان کتاب درسی داده شد دست طلبه ها.
 دو تا ابهام توی آن است که کفایه که کتاب درسی است با این قلمبه سلمبه های لفظی خب کفایه مشکل است دیگر و کتاب درسی نباید این قدر الفاظش مشکل باشد و یکی هم همین تنقیح و ویرایش تنقیح و ویرایش خوب نشده در حالی که افراد بزرگی روی آن نظر داشته اند کتاب درسی اش کرده اند شاگردهای مرحوم آخوند با وفا بودند دیگر کتاب درسی اش کرده اند اما باز هم ویرایش حسابی نشده. حالا از جمله این بحث امروز ماست لذا از دیگران بپرسید خودتان بررسی بکنید ببینید که من درست می گویم ویرایش نشده بی خود این رفته آن جا؟ یا این که نه من اشتباه می کنم جایش همان جاست که مرحوم آخوند برده؟
 ولی حالا آن چه می فهمیم بحث الان ما راجع به این است که واجب یا اصلی است یا تبعی جایش هم همین جاست که الان داریم بحث می کنیم این یک مطلب.
 مطلب دوم این که این واجب اصلی و واجب تبعی یعنی چه؟ خب زیاد هست مثلا نماز واجب است یک واجبات تبعی هم دارد یا مستحبات تبعی هم دارد می گوید که نماز بخوان بعد می فرماید که این نمازی که می خواهی بخوانی مثلا قنوت هم داشته باشد می گوید که بیا ساعت 8 با تو کار دارم بعد می گوید در وقتی که آمدی عمرو را هم همراهت بیاور یک واجب اصل است یک واجب به تبع آن واجب است حالا یا مستحب یا واجب به عبارت دیگر یک امری اصل است یک امر دیگری به تبع آن امر اولی است یکی را می گویند اصلی یکی را می گویند تبعی اصطلاح هم نیست معنای لغوی است لغت هم این که یکی اصالتا است یکی تبعا آن واجبی که اصالتا است به آن می گویند واجب اصلی آن که به تبع آن است می گویند واجب تبعی، حتی مرحوم آخوند نفرموده اند شما بفرمایید ما همه واجبات غیری را می توانیم واجب تبعی حساب بکنیم گفته نماز بخوان بعد گفته که اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق آن اولی واجب اصلی است دومی واجب تبعی، نفرموده مرحوم آخوند، مرحوم آخوند واجب نفسی را پهلوی واجب غیری گذاشته واجب اصلی را پهلوی واجب تبعی گذاشته مشهور هم همین جور شده مشهور هم الان بعد از مرحوم آخوند دیگر همه آنها گفته اند واجب تقسیم می شود به واجب اصلی و واجب تبعی و شما می توانید اصلا بگویید که ما واجب اصلی و تبعی درست می کنیم واجب نفسی و غیری را دیگر نه، می گوییم هر واجب غیری واجب تبعی است، دیگر نداریم یک واجب غیری باشد تبعی نباشد، غیری یعنی تبعی لذا همان واجب نفسی و واجب غیری که روی آن صحبت کردیم به همان می گوییم واجب اصلی و واجب تبعی
 بله یک جاهایی هست که واجب اصلی هست واجب تبعی هست اما واجب غیری نیست این را می شود درستش کرد لذا چون بین آن عام و خاص است بگوییم که به جای واجب نفسی و واجب غیری اگر گفته باشند واجب واجب نفسی و واجب تبعی و دو تا مثال زده باشند که من مثال زدم یک مثال آن واجب آمده مستقلا نفسا اما به تبع واجب اول، یک واجب آمده خودش استقلال ندارد برای غیر است به آن می گوییم واجب غیری، بین آن عام و خاص مطلق موردی است یعنی بعضی اوقات واجب نفسی غیری بعضی اوقات واجب اصلی و تبعی، آن واجب نفسی و غیری را می توانیم اسمش را بگذاریم واجب اصلی و واجب تبعی، خب این هم معنایش.
 دیگر در این باره حرفی زده نشده حرف هم ندارد فقط آن حرف مشکل را دارد و آن این است که اگر شک بکنیم واجب نفسی است یا تبعی چه باید بگوییم؟ اگر یادتان باشد این بحث شک را هم مرحوم آخوند این جا نباید کرده باشد سابقا اگر یادتان باشد مرحوم آخوند همان اول اوامر فرمودند اگر شک کردیم واجب نفسی است یا غیری؟ واجب عینی است یا کفایی؟ واجب تعیینی است یا تخییری؟ ایشان گفتند واجب نفسی است تعیینی است عینی است، چرایش را هم گفتند اطلاق،امر به وجوب کرده نگفته برای غیر امر به وجوب کرده نگفته لنگه دارد امر به وجوب کرده نگفته دیگری هم می تواند به جا بیاورد پس اطلاق اقتضا می کند واجب نفسی باشد تعیینی باشد عینی باشد آن جا این مسئله را فرموده اند این مسئله این جا را هم همان جا باید گفته باشند نگفته اند یعنی باز آن جا باید فرموده باشند اگر شک کنیم آیا واجب اصلی است یا واجب تبعی؟ بگوییم واجب اصلی است چرا؟ برای این که آن تبعی قید می خواهد باید بگوید که این واجب برای چیز دیگر است برای واجب دیگر است نگفته پس واجب نفسی است اصلی است نه تبعی، آن سه تا را آن جا با هم فرموده اند اما این را صورت شکش را راجع به واجب اصلی و تبعی این جا نفرموده اند جایش آن جاست اما حالا جایش را آورده اند این جا که اگر شک کردیم واجب اصلی است یا واجب تبعی؟ آن حرف اطلاق هم که آن جا زده اند این جا نمی زنند آن جا اگر یادتان باشد من می گفتم اطلاق مرحوم آخوند را مرحوم کمپانی اشکال کرده اشکال وارد فرموده آقا اگر مقدمات حکمت بخواهی جاری کنی قدر مشترک درست می کند برای این که واجب نفسی و واجب غیری واجب تعیینی واجب تخییری همه این ها فرد است و اصلش واجب است وجوب است اگر بگویی مولا در مقام بیان است قرینه ذکر نکرده باید قدر مشترک درست بشود و چون باید قدر مشترک درست بشود دیگر هیچ چیز نمی توانیم درست بکنیم آن جا مرحوم آقای کمپانی این ایراد را به مرحوم آخوند کرده اند قدر مشترک، ما گفتیم که نه اطلاق نه برای این که اطلاق در مقام تشریع حکم است ما اصلا اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم اما عرف وقتی که بگوید بیا این نرود بعد بگوید چرا نرفتی؟ بگوید من نمی دانستم که شما حتما من را می خواهی من گفتم عمرو را هم می خواهی عمرو را فرستادم یا مثلا وقتی که بگوید برو این را بخر نرود بخرد بعد بگویند چرا نرفتی بخری؟ بگوید من خیال کردم واجب واجب تخییری است، کتکش می زنند دیگر لذا عرف اسمش را می گذاریم ظهور، عرف می گوید واجب نفسی است نه غیری، تعیینی است نه تخییری، عینی است نه کفایی، در بحث ما هم می گوید اصلی است نه تبعی آن وقت اگر یادتان باشد آن جا من می گفتم که این عرف کاشف از وضع است استاد بزرگوار ما حضرت امام اگر یادتان باشد آن جا می فرمودند ظهور، عرف ما به ایشان عرض می کنیم این ظهور، عرف از کجا سرچشمه گرفته؟ بی پایه که نمی شود عرفی باشد باید یک پایه داشته باشد پایه آن وضع است یا وضع تعیینی یا وضع تعینی لذا ما آن جا می گفتم اگر شک کنیم واجب نفسی است یا غیری؟ نفسی است اگر شک کنیم واجب تعیینی است یا تخییری؟ تعیینی است اگر شک کنیم واجب عینی است یا کفایی؟ عینی است این جا هم می گوییم اگر شک کنیم واجب اصلی است یا تبعی؟ اصلی است دلیلمان عرف، عرف از کجا سرچشمه گرفته؟ از وضع یا وضع تعیینی یا وضع تعینی تفاوت نمی کند بالاخره پایه می خواهد پایه اش وضع است می گوییم که وضع شده این واجب در لغت وضع شده برای تعیینی برای نفسی برای عینی برای اصلی.
 بله به عکسش می توانیم بگوییم وضع شده به چه دلیل؟ تبادر همان تبادری که اسمش را می گذاریم عرف تبادر در وقتی که واجب را مولا گفت از آن متبادر می شود بدون قرینه واجب اصلی اگر واجب تبعی باشد باید قرینه بیاورد دلیل بر این است که آن حقیقت است آن مجاز اگر واجب گفت بدون قرینه دلیل بر این است که واجب نفسی است اگر واجب غیری بود باید بگوید حیث نگفته پس واجب واجب نفسی است همچنین واجب کفایی اش و واجب تخییری اش، آنها قرینه می خواهد این ها قرینه نمی خواهد همین اصل عدم قرینه اصاله الحقیقه که خدا رحمت کند مرحوم صاحب معالم این معالم کتاب خوبی است کم کم دمده شده خیلی چیزها ما یک چیزهای خوبی داشتیم به عوض این که خود ما یک کتابهای مستقل خیلی گویای پر معنا درست بکنیم مثل قوانین را چون اصاله التنبلی بر ما حکمفرما بود ترکش کردیم مثل معالم را با آن همه مختصر بودن اما موجز بودن این اصاله الحقیقه مرحوم صاحب معالم در ما نحن فیه خیلی عالی می آید دیگر اصاله الحقیقه.
 و اما مرحوم آخوند در این جا به جای این که حرف آن جا را بزنند می فرمایند که اگر شک کردیم واجب تبعی است یا نه؟ اصاله العدم می گوید نه، نمی دانم چه می خواهند بگویند استصحاب عدم ازلی می خواهند بکنند در حالی که خب استصحاب عدم ازلی در هر دو جاری است نمی دانم واجب اصلی است یا نه؟ اصل عدمش است واجب تبعی است یا نه؟ اصل عدمش است با هم تعارض می کند تساقط می کند هیچ کار نمی تواند بکند لذا این حرف مرحوم آخوند که راجع به خصوص واجب تبعی اصل جاری می کند خیلی به آن مقام شامخ مرحوم آخوند نمی خورد آن جا تمسک به اطلاق کردند ای کاش این جا هم تمسک به اطلاق می کردند به مقام شامخ ایشان می خورد که مثل مرحوم آقای کمپانی در مقابلش قد علم کند و بگوید که در مقام تشریع حکم است اطلاق ندارد اگر بخواهیم اطلاق بگیریم قدر مشترک می شود اما این جا رفته اند توی اصاله العدم لذا اصلا اصاله العدم را که ما قبول نداریم تبعا لاستاد بزرگوارمان نه، تبعا لخیلی ها استصحاب عدم ازلی پشمی به کلاهش نیست به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می فرمودند این اصاله عدم ازلی از توی مدرسه درآمده، طلبه ها با هم می نشینند حرف می زنند من جمله اصاله عدم ازلی درست کرده اند از توی مدرسه در آمده هیچ عرفیت ندارد لذا استصحاب عدم ازلی که اصلا نداریم معمولا هم می گویند نه، از کسانی که من یادم است خیلی پافشاری دارد مرحوم آقا ضیاء و شاگردهایشان است ولی معمولا بعد از مرحوم آخوند با دلیل با برهان که جایش توی استصحاب است استصحاب عدم ازلی نداریم اما این فرمایش استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خیلی خوب است استصحاب عدم ازلی نداریم برای این که عرفیت ندارد برای این که اصلا لا تنقض الیقین بالشک انصراف از آن دارد عرفا.
 حالا یک کسی بگوید استصحاب عدم ازلی داریم مثل این که مرحوم آخوند توی اسصحاب می خواهند درستش بکنند نمی شود بگوییم داریم اما در ما نحن فیه استصحاب عدم ازلی به درد نمی خورد برای این که تعارض دارد اصل عدم تبعیت است اصل عدم اصلیت است با هم تعارض می کند تساقط می کند نه آن به درد ما می خورد نه آن به درد ما می خورد.
 خب این بحث تقسیم مقدمات تمام شد حالا بحث بعد ما بحث خیلی مشکل خیلی به درد بخور و آن این است که امر چهارم چه مقدمه ای واجب است؟ ذات مقدمه واجب است؟ مقدمه مقصوده واجب است؟ مقدمه موصله واجب است؟ هر که چیزی گفته خدا رحمت کند مرحوم آشیخ محمدرضای مسجدشاهی که در همین مسجد نو نماز می خواندند جد همین بزرگوارها که در مسجد نو نماز می خوانند این خیلی ملای شوخی بوده از شاگردهای نمره اول مرحوم آخوند بوده استاد بزرگوار ما حضرت امام خیلی به او علاقه داشتند خیلی به او ارادت داشتند چند وقتی هم که این ها رفته بودند در زمان پهلوی قم درس شروع کرده بودند حضرت امام مدتها درس این آشیخ محمدرضا رفته بودند ایشان قائل به این است که مقدمه موصله واجب است یکی از دلیل هایش این است می گوید اگر ذات مقدمه واجب باشد لشکری که رفته اند کربلا همه آنها واجب به جا آورده اند برای این که این لشکری که رفتند برای شهادت ابی عبدالله علیه السلام اگر ذات مقدمه واجب باشد باید از کوفه به کربلا این راه را بپیمایند تا جنگ با حسین علیه السلام بکنند بنابراین معلوم می شود ذات مقدمه واجب نیست پس مقدمه باید مقصوده باشد یا مقدمه باید موصله باشد اما بحث مشکل است انصافا بحث مشکلی است صاحب فصول قائل به مقدمه موصله است و استاد بزرگوار ما حضرت امام قائل به مقدمه موصله است و ما مقدمه موصله را قبول نداریم تقاضا دارم لا اقل کفایه را خوب مطالعه بکنید تا فردا انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد