درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مقدمه متقدمه و مقارنه و متأخره
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث امروز و فردا از بحث های خیلی مهم و خیلی معرکه آراست انشاء الله مطالعه کرده اید از شما استفاده کنیم اگر مطالعه نکرده اید فردا از شما استفاده کنیم.
 مقدمه واجب ار منقسم کرده اند به مقدمه متقدمه و مقارنه و متأخره مثال زده اند مقدمه متقدمه مثل وضو برای نماز و مقارنه را گفته اند مثل اجزاء نماز اجزای داخلیه، و متأخره را گفته اند مثل غسل مستحاضه برای روزه قبلی، زن مستحاضه اگر به وظیفه عمل نکند روزه اش باطل است گفته اند که این در شب اگر باید غسل بکند و غسل نکرد روزه قبلش باطل است به آن می گویند شرط متأخر، شرط متأخر ما در فقه زیاد داریم حالا مثالی که زده شده این جا و مشهور در میان طلبه ها شده این غسل مستحاضه است و الا شرط متأخر زیاد است.
 خب در اصل مسئله حرفی نیست شرط متقدم داریم شرط مقارن داریم شرط متأخر داریم شرط متقدم مثل مقدماتی که توی رساله هاست شرط مقارن مثل اجزاء که توی نماز اسمش را مقارنات گذاشته اند شرط متأخر هم این که عمل بعدی برای مأمور به قبلی یعنی مأمور به متوقف بر یک شرطی است که شرطش بعد از عمل به مأمور به باید بیاید.
 اصل مسئله اشکالی نیست و در فقه هم زیاد داریم و توی رساله های عملیه هم اسم آن شرطهای متقدم را گفته اند مقدمات آن شرطهای مقارن را گفته اند مقارنات آن چیز متأخر هم ولو جزء باشد گفته اند باز مقدمات در غیر رساله های عملیه هم آمده شرط و جزء و شرط متأخر لذا اصل مسئله بلا اشکال است در فقه فراوان است در فقه من الطهاره الی الدیات این مقدمه واجب سه قسمش هست هم شرط متقدم و هم شرط مقارن و هم شرط متأخر.
 اشکال این جاست که آقا چه جور می شود شرط متقدم باشد یا متأخر باشد؟ در اجزاء خب مقارنات است و آن تأثیر و تأثرش اشکال ندارد این طور که فرموده اند و اما در شرط متأخر چه جور می شود سبب از مسبب تفکیک پیدا کند؟ شرط از مشروط تفکیک پیدا کند؟ حالا تفکیک مقدم باشد یا مؤخر باشد تأثیر و تأثر اقتضا می کند همه شروط مقارن باشد دیگر ما شرط متأخر نداشته باشیم همه شروط مقارن باشد اقتضا می کند همه شروط مقارن باشد.
 لذا اشکال را کرده اند توی اشکال و توی جواب مانده اند ماندنش هم از این جهت می بینند که ما شرایط متقدمه زیاد داریم شرایط متأخره هم داریم در حالی که شرط با مشروط باید مقارن یک دیگر باشد به قاعده تأثیر سبب و مسبب همین جوری که سبب چه علت ناقصه باشد چه علت تامه چه شرط باشد چه سبب باشد چه علت تامه همه باید مقارن با معلول باشد مقارن با مشروط باشد در تکوین خب تشریع هم مثل تکوین باید همه همه مقارن باشد لذا چه بکنیم؟
 جوابش از نظر ما خیلی آسان است و آن این است که قیاس تکوین به تشریع این غلط است اصلا در اسلام یعنی در تشریع در تشریعات در فقه ما سبب و مسبب و تأثیر و تأثر و امثال این ها اصلا نداریم یک امورات اعتباریه است شارع مقدس اعتبار کرده، اعتبار کرده غسلات و مسحات حالا، نماز 4 ساعت دیگر، اعتبار کرده روزه حالا، غسلش شب اعتبار کرده 12 جزء به ترتیب این اجزاء را بیاور وقتی اجزاء آورده شد آن وقت نماز آورده می شود وقتی چنین باشد مائیم و اوامر و نواهی شارع مقدس، گر چه مصالح نفس الامری داریم اما آنها ربطی به امر و ربطی به مأمور به و ربطی به کار ما و ربطی به این که مأمور به آمده و امثال این ها اصلا ابدا ندارد به عبارت دیگر تمام اوامر و نواهی اموراعتباری است نه امور تکوینی، امور انتزاعی است نه امور حقیقی، اصلا قضیه تأثیر و تأثر فلسفه نیست، ما عقیده داریم از جاهایی که فلسفه را آوردند توی اصول و اصول به جای این که فربه بشود آماس شد یکی همین جاست قیاس تشریع به تکوین و این قیاس تشریع به تکوین خیلی جاها ما را مبتلا کرده است و من جمله از جاهایی که ما را مبتلا کرده همین قضیه این جاست که گفته اند کیف یمکن که مقدمات متقدمه تأثیر بکند در ذی المقدمه متأخره؟ کیف یمکن که شرطی که شب پیدا می شود تأثیر بکند در روزه ای که این خانم روز می گیرد؟ سبب و مسبب باید مقارن یک دیگر باشد تا تقارن نباشد معقول نیست و در این جا شما متقدم متأخر مقارن درست می کنید مقارنش را خوب آن اجزاء مقارن مأمور به هستند مأمور به به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی این امر مثل آن مرغک بالش را پهن کرده روی این اجزاء که به ترتیب آورده می شود و اما شرط متقدم دیگر از نظر فلسفه معنا ندارد شرط متأخر دیگر از نظر فلسفه معنا ندارد.
 ما جوابش را می دهیم اصلا در احکام شرعیه قضیه تأثیر و تأثر و قضیه شرط و قضیه مشروط و قضیه سبب و مسبب و قضیه علت ناقصه و علت تامه اصلاً در شریعت مقدسه نداریم همه این ها اسم است این کلاه صدر اعظم را سر نوکر گذاشتن است. فقهاء بعضی اوقات توجه به این مطلب داشته اند لذا اسمش را نیاورده اند مثلا احکام روی ماهیت من حیث هی هی است روی این حرف نزده اند گفته اند احکام روی عنوان است این همان است عنوان یعنی همان ماهیت من حیث هی هی اما بعضی اوقات اصلا استیحاش از فلسفه دارند و حق هم همین است یعنی وقتی انسان فیلسوف بشود به جای خود باید فیلسوف باشد فلسفه را بیاورند توی فقه فلسفه را بیاورند توی اصول خیلی مصائب پیدا می شود فلسفه خیلی خوب است برای کسی که هم ذوق داشته باشد حال انحراف برایش پیدا نشود هم به جا استعمال بشود و اما آوردن فلسفه توی فقه آوردن فلسفه توی اصول مصائب درست می کند از جمله مصائب مسئله ماست و آن این است که اصلا انتزاعیات تأثیر و تأثر که ندارد ما باید ببینیم شارع مقدس چه فرموده؟ شارع مقدس فرموده وقتی می خواهی نماز بخوانی 6 تا شرط 6 تا مقدمه تهیه کن یکی قبله و یکی طهارت، طهارت از خبث بدن و لباس یکی طهارت از حدث و یکی هم رو به قبله بودن و یکی در وقت بودن و گفته این ها باید باشد برای این مأمور به این 6 تا بعد هم آن مأمور به تو مرکب است اوله التکبیر آخره التسلیم یک جا هم گفته زن مستحاضه این اوله التکبیر آخره التسلیم مقدمات را بیاور مقارنات را هم بیاور یک چیز باقی می ماند و آن این است که غسلهای شبت را باید بکنی اگر نکنی نماز حالایت باطل است آن غسل را هم بکن همه این ها قرارداد است از شارع مقدس نه تأثیری هست نه تأثری هست نه تکوین هست فلسفه شرط و مشروط سبب و مسبب مربوط به تکوینیات است اصول ما فقه ما مربوط به تشریعیات است فلسفه موضوعش وجود است یعنی وجود خارجی اما اصول و فقه موضوعش اعتبارات است انتزاعات است و اصلا قضیه تأثیر و تأثر در کار نیست اگر حرف من درست باشد بر می گردد به این که اصلا این اشکال سالبه به انتفاء موضوع است.
 وجود خارجی که نیست وجود اعتباری است، ما به ازاء در خارج ندارد یعنی تمام اعتباریات ما به ازاء در خارج ندارد آن که ما به ازاء در خارج دارد آن مأتی به من است مأتی به که مأمور به نیست یعنی وضو گرفتن اما این مأمور به نیست وضو گرفتن یک چیز خارجی است این که از آن هم طهارت پیدا می شود که بعضی گفته اند محصل و متحصل ما آن را هم قبول نداریم حالا یک کسی بگوید که بله به واسطه وضو یک نوری پیدا می شود یک واقعیتی پیدا می شود اما بالاخره امور انتزاعیه امور اعتباریه در مقابل امور تکوینیه است ما به ازاء در خارج ندارد فرق بین تکوین و تشریع همین است تکوین ما به ازاء در خارج دارد اما تشریع ما به ازاء در خارج ندارد همه اش امور اعتباریه است تأثیر و تأثر نیست آن که هست خواست شارع مقدس است البته گفتم خواست شارع مقدس روی یک مصالح و مفاسد نفس الامری است آن تکوین است اما این خواست شارع مقدس یعنی امر شارع مقدس تمام اوامر و نواهی این ها وقتی که انشاء بشود دست اجراء بشود آن امر در خارج آن نهی در خارج ما به ازاء ندارد مثل وجود به آن می گوییم خود ما هم می گوییم توی فقه می گوییم امور انتزاعیه امور اعتباریه.
 به قول ایشان تحقق پیدا می کند اما در عالم اعتبار در عالم انتزاع نه در عالم تکوین لذا در عالم اعتبار شرط و مشروط و جزء و کل و این که تأثیر و تأثر در عالم تکوین بله در عالم اعتبار هیچ کدام این ها را نداریم.
 اگر اسمش را می گذاریم شرط این شرط نماست شرط نیست شرط واقعی شرط فلسفی، شرط شرعی است شرط اصولی است، نه حالا در شریعت هم نروید، عرفی، عرف یک قوانینی دارد همه اش اعتباری است عرف یک شرط و مشروطی دارد همه اش اعتباری است همین جور که شارع مقدس تقنین دارد عرف هم تقنین دارد همین طور که در شریعت مقدس اسلام واقعیت یعنی واقعیت خارجیت به معنی تأثیر و تأثر نیست در قوانین عرفیه هم همین است لذا قوانین عرفیه مثل قوانین شرعیه است این را قیاس با هم کردن خیلی خوب است و اما ما بخواهیم اعتباریات را انتزاعیات را آنها که ما به ازاء در خارج ندارد بگوییم مثل آنها که واقعیت دارد واقعیت به معنا وجود خارجی دارد به معنا این که راستی موجود در خارج است این ها در عالم عرف نیست در همه قوانین دنیا هم نبوده و نیست یک اعتبارات است در شرع مقدس اسلام هم نه بوده نه هست بلکه همه این ها شرط نماست همه این ها جزء نماست همه این ها اسمش را گذاشته ایم سبب اما سبب نماست همه این ها را گفته ایم علت تامه اما علت تامه نماست و معنای علت تامه اش این است که تو وقتی گفتی السلام علیکم و رحمه الله و برکاته این مأتی به مرکب تو مطابق پیدا می شود با مأمور به شارع تکلیف ساقط می شود آن وقت اگر حرف من را نشنوید و نخواهید دیگر مرحوم شیخ انصاری این جا حرف دارند خیلی شاگردهای مرحوم آخوند حرف دارند خیلی اما مهمتر از همه که باید فردا درباره اش حرف بزنیم حرف مرحوم آخوند در کفایه است که مرحوم آخوند می خواهند قضیه را درستش بکنند باید حساب کنیم ببینیم درست است یا نه؟
 اما قبل از آن که حرفها را بزنیم به این افرادی که می گویند شرط متأخر داریم چرا؟ راجع به اجزاء این حرف را نزده اند خب به آنها می گوییم که اگر راستی شرط و مشروط است چه جور می شود که الله اکبر و حمد و سوره و رکوع و سجده این ها همه به ترتیب پیدا می شود چه جور شرط مقارن می شود؟ امر می آید روی مرکب مرکب آن مرکب طولی است نه مرکب عرضی وقتی مرکب طولی شد اشکال شما چرا به شرط متأخر؟ به شرط مقارن هم بگیرید و هیچ کس ندیدم که به شرط مقارن این اشکال را بکند همه همه رفته اند روی شرط متأخر و مخصوصا بر آن شرط متقدم روی این گفته اند گفته اند کیف یمکن شرط شرطیت داشته باشد در حالی که از مشروط متأخر است؟ خب به این آقایان می گوییم آقا اگر اشکال وارد است راجع به شروط مقارن هم بگویید برای این که شروط مقارن طولی است دفعی که نیست از نظر علت و معلول اگر بخواهیم درست بکنیم خب این ها توی فلسفه مانده اند که چه جور می شود علت ناقصه تأثیر در علت تامه و علت تامه تأثیر در مسبب بکند؟ آنها رفته اند روی حرفهای دیگر مثلا راجع به این حرفهایی که من دارم می زنم می گویند که تصور بسیط است به واسطه تصور تصدیق پیدا می شود این ها مقارنت نیست علت و معلول است به واسطه تصدیق شوق پیدا می شود به واسطه شوق عزم پیدا می شود به واسطه عزم اراده پیدا می شود به واسطه اراده دیگر تفکیک ندارد مراد پیدا می شود بنابراین آن علت تامه اراده ما برای مراد ماست لذا توجه کرده اند آنها آن جوری درستش کرده اند راجع به علل طولیه می گویند علل طولیه ما نداریم نمی شود که یک چیزی که امروز علت است فردا تأثیر و تأثر داشته باشد باید علت و معلول از هم انفکاک نداشته باشد حالا این علت و معلول علت ناقصه باشد علت تامه باشد در اقوال باشد در افعال باشد این آقایان که اصلا راجع به مقارنات حرف نزده اند به این آقایان می گوییم آقا چرا؟ اگر شما اشکال دارید در شرط متقدم در شرط متأخر این اشکال را در مقارنات هم باید داشته باشید مقارنات هم امر آمده روی ترکیب این ترکیب کی پیدا می شود؟ تا السلام علیکم و رحمه الله نگویید نمی توانیم بگوییم مأتی به مطابق با مأمور به پس امر ساقط شد، امر ساقط شد در وقتی است که بگویی السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، الله اکبر تا می آیی بگویی السلام علیکم و رحمه الله و برکاته اگر آدم جلد نمازی باشی اقلا 5 دقیقه طول می کشد دیگر تا مأتی به مطابق با مأمور به بشود اگر ایراد وارد است راجع به مقارنات هم ایراد وارد است اگر ایراد وارد نیست هیچ.
 و ما می گوییم اصلا به این چیزها همه یک قیاس است قیاس باطل است اصلا مسئله سالبه به انتفاء موضوع است این حرف ما.
 تقاضا دارم از شما اگر مطالعه نکرده باشید اگر درست نکرده باشید این حرف مرحوم آخوند که به آن هم افتخار می کند مرحوم آخوند در فرائد حاشیه بر رسائل است خیلی حاشیه خوبی است یک چیزی دارند همان را آورده اند توی کفایه وقتی آورده اند در کفایه می گویند هذا لا یسبقنی الیه احد به آن افتحار می کنند می گویند از ابتکارات من است و احدی ندیدم بگوید و حرف خوبی است و این حرف خوب را تو مواظبش باش، لذا این حرف خوب مرحوم آخوند را مطالعه کنید فردا ببینیم که آیا درست است یا نه؟
 وصلی الله علی محمد وآل محمد