درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مقدمه وجود و مقدمه صحت و مقدمه علم و مقدمه وجوب
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مقدمه را منقسم کرده اند به مقدمه الوجود مقدمه الصحه و مقدمه العلم و مقدمه الشرع حالا اسمش چیز دیگر است الان می گوییم مرحوم آخوند رضوان لله تعالی علیه می خواهند همه این مقدمات را برگردانند به یک مقدمه و بگویند این تقسیم تقسیم خوبی نیست چرا؟ می فرماید برای خاطر این که مقدمه الصحه خب بر می گردد به مقدمه الوجود اگر چیزی صحیح نباشد که نمی تواند حالت مقدمیت به خود بگیرد وقتی حالت مقدمیت به خود می گیرد که صحیح باشد پس مقدمه الصحه بر می گردد به مقدمه الوجود یعنی به آن مقدمه ای که سبب می شود ذی المقدمه موجود بشود.
 راجع به مقدمه العلم هم می فرماید این هم از بحث ما بیرون است این چرا؟ می فرماید برای این که مقدمه العلم آن علم تنجیز تکلیف می کند لذا حالت مقدمیت ندارد تنجیز اصل تکلیف می کند کاری به مکلف به ندارد راجع به مقدمه الوجوب هم همین را می فرماید می فرماید مقدمه الوجوب مثل بلوغ برای تکلیف مربوط به وجوب است نه مربوط به واجب و ما داریم مقدمه واجب را می گوییم اما وجودی اما صحتی اما وجوبی اما علمی پس در حقیقت این چهار مقدمه بر می گردد به یک مقدمه و در این فصل باید گفته باشند ما مقدمه الوجود داریم که این مقدمه الوجود اسمش را هم می شود گذاشت مقدمه الصحه داریم.
 راجع به اصل وجوب هم ما یک مقدماتی داریم مربوط به مقدمه واجب نیست باید اسمش را گذاشت مقدمه الوجوب مثل بلوغ وعقل برای اصل تکلیف، مقدمه العلمش را هم می فرماید این هم مربوط به مقدمه واجب نیست بر می گردد به همان مقدمه الوجوب برای این که اگر علم به تکلیف داشته باشد تکلیف منجز می شود اگر علم به تکلیف نداشته باشد تکلیف منجز نمی شود پس مقدمه الوجوب با مقدمه العلم هم یک چیز است هر دو هم بیرون از بحث است این خلاصه کفایه اگر مطالعه کرده باشید که کرده اید.
 استاد بزرگوار ما آقای بروجردی هم همین جور در درس مشی می فرمودند حرف استاد عزیزشان مرحوم آخوند را قبول داشتند و ایشان هم همین را که مرحوم آخوند در کفایه دارند آقای بروجردی امضا می کردند می فرمودند مقدمه صحت که بر می گردد به مقدمه الوجود مقدمه الوجوب و مقدمه العلم هم که مربوط به واجب نیست مربوط به وجوب است دوتایش هم به هم بر می گردند این خلاصه حرف این دو بزرگوار.
 و ما همان وقت که طلبه بودیم و درس ایشان و مباحثه درس ایشان می کردیم توی مباحثه مان به سرتاپای کفایه و حرف آقای بروجردی اشکال داریم و می گوییم که این فرمایش قدماء که مقدمه واجب را منقسم کرده اند به 4 قسم درست است.
 اما مقدمه الوجود که خب معلوم است وضو شرط نماز است اگر کسی وضو گرفت نماز می آید اگر کسی وضو نگرفت نماز نمی آید و اما مقدمه الصحه اگر ما صحیحی بشویم در آن صحیح و اعم که سابقا گذشت حرف مرحوم آخوند درست است صحیح بر می گردد به وجود و اما اگر اعمی باشیم صحیح بر نمی گردد به مقدمه الوجود، مقدمه آمده نه نیامده باشد مثل یک کسی که وضوی باطل بگیرد لذا نمی گویند که وضو که نگرفت می گویند وضوی باطل گرفت حالا این وضوی باطل آیا می تواند نماز بیاورد یا نه؟ بر می گردد به این که ما اگر شرط ذکری بدانیم می تواند اگر شرط ذکری ندانیم نمی تواند لذا این فرمایش مرحوم آخوند که می گویند مقدمه الصحه بر می گردد به مقدمه الوجود اگر صحیحی باشیم حرف خوبی است اما آنها که این تقسیم را کرده اند که صحیحی نبوده اند، اعمی یعنی شهرت به سزا در اصول ما در صحیح و اعم این است که الفاظ وضع شده برای آن ماهیت لا بشرط اعم از صحیح و فاسد.
 لذا عرفا هم ببینید اگر کسی وضوی صحیح گرفت می گویند که وضو آمد اگر کسی وضوی باطل گرفت مثل این که مثلا دست راست و چپش را قبل از صورت شست یا مسح پاهایش را قبل از غسل کرد نمی گویید که وضو نگرفته می گویید وضو گرفته وضوی باطل است وضوی باطل الا این است که اصلا موجود نشده موجود شده اما وضوی باطل پس می توانیم مقدمه را بگوییم مقدمه الوجود داریم مقدمه الصحه داریم.
 بله یک حرف دیگر هست و آن ربطی به بحث ما ندارد این مقدمه باطل اگر آورد نماز می آید یا نه؟ دائر مدار این است که ما شرطها را شرطهای ذکری بدانیم یا حقیقی؟ اگر شرطها را ذکری بدانیم نمازش را هم می گوییم درست است در همین جا خود من فتوی دارم این که آن لا تعاد الصلاه الا من خمس مربوط به اصل وضوست اما راجع به خصوصیات مستثنی منه می گیریم و آن این است که وضویی که باطل است خصوصیاتش شرط ذکری است نه شرط حقیقی اگر عمدا نیاورد وضو باطل است اگر سهوا جهلا نیاورد می گوییم وضو صحیح است، وضو صحیح است مقدمه برای نماز واقع شده نماز هم صحیح است، اما این که بگوییم نبودش با بودش تفاوت ندارد نه، همه جا الا شاذا همین لا تعاد الصلاه الا من خمس به ما همین را می گوید می گوید 5 تا از شرایط و همه اش هم شرایط است از شرایط و اجزاء ول کن ما بقی اجزاء و شرایط همه همه شرط ذکری است اگر نیامد عمدا نماز باطل است اگر نیامد غیر عمدی نماز صحیح است بنابراین این مقدمه را که منقسم کردند به مقدمه وجود ومقدمه صحت به جا تقسیم کرده اند و فرق است بین این که بگویید نماز باطل است چون مقدمه اش نیامده یا این که اصلا مقدمه نیامده خیلی تفاوت دارد مقدمه آمده مقدمه باطل آمده خب مقدمه باطل آمده پس مقدمه را می توانیم بگوییم که یا مقدمه الوجود است یا مقدمه الصحه، در صحتش حرف بزنیم بگوییم اگر نیامد آیا نماز باطل است یا باطل نیست؟ در همان مقدمه الوجود هم این حرف را می زنیم که آیا نماز باطل است یا نه؟ در همان جا هم می گوییم اگر اصل وضو نیامد لا تعاد الصلاه الا من خمس می گوید نماز نیامده این راجع به مقدمه الوجود و مقدمه الصحه.
 راجع به علم که می فرمایند تنجیز تکلیف می کند خب بله تا علم نباشد مقام تنجیز نمی شود مولا تکلیف را بنابر این که اقتضا داشته باشد انشاء می کند می گوییم مقام انشاء می دهد دست اجراء می گوییم مقام فعلیت به دست من می رسد تکلیف تنجیز می شود برای من می گوییم مقام تنجیز تکلیف، گفتم مرحوم آخوند هر 4 تا را از مراتب می دانند ایراد به مرحوم آخوند که چهارتا از مراتب تکلیف نیست دوتایش از مراتب تکلیف است یکی مقام انشاء و یکی مقام فعلیت اما مقام اقتضا یک امر نفس الامری است تکلیف نیست مقام تنجیز هم یک امر عقلی است تکلیف نیست آن مربوط به عقل است آن هم مربوط به تکوین است آن چه دست شارع است یکی مرتبه انشاست یکی مرتبه بالفعل لذا قبول داریم که آن تنجیز تکلیف مربوط به تکلیف است نه مربوط به مکلف به اما این تنجیز تکلیف دیگر خواه ناخواه تنجیز مکلف به هم می شود مگر می شود یک چیزی تنجیز تکلیف بکند تنجیز مکلف به نکند؟ آن با واسطه است از همین جهت هم مثل مرحوم مقدس اردبیلی رضوان الله تعالی علیه مرحوم آخوند هم قبول می کند ما خیلی جاها هم قبول می کنیم می گوییم که علم این مقدمه است اما به نحو واجب نفسی تهیوئی، تهیوئی یعنی مقدمی خب این حرف مرحوم آخوند است قبول هم داریم حرف مقدس اردبیلی را ایشان قبول دارد و این تهیوئی همین است که روز قیامت به او می گویند که چرا نماز غلط خواندی؟ می گوید نمی دانستم می گویند چرا نرفتی یاد بگیری؟ اگر این باشد مقدمه فقط است اما چون روایات فراوانی داریم که خود تعلیم و تعلم وجوب نفسی دارد مرحوم مقدس اردبیلی جمع کرده گفته وجوب نفسی اما مقدمه برای غیر خب حالا این مقدمه برای غیر اگر شما خیلی پافشاری کنید می گوییم خیلی خوب تنجیز تکلیف تنجیز تکلیف یعنی تنجیز مکلف به با واسطه پس این که دیگر مکلف به بیکاره است هیچ کاره است نمی تواند مقدمه برایش مقدمیت درست بشود ظاهراً درست نیست.
 همچنین مقدمه الوجوب مثل بلوغ برای تکلیف، بلوغ برای تکلیف است شکی نیست اما این بلوغ که برای تکلیف است خواه ناخواه با واسطه برای مکلف به هم هست یعنی این نماز از غیر بالغ نمی خواهند از بالغ می خواهند ولو این که بلوغ و عقل شرط برای تکلیف است شرط وجوب است نه شرط واجب اما با واسطه شرط واجب هم می شود لذا این قدماء که گفته اند مقدمه یا مقدمه وجود است یا مقدمه صحت است این ها که صاف بدون واسطه مقدمه برای واجبند آن هم که گفته اند مقدمه الوجوب خب معلوم است مثل میرزای قمی رضوان الله تعالی علیه با آن همه مقامش مرحوم صاحب فصول به اندازه ای مقام دارد که مرحوم آخوند او را گرفته حسابی خیلی جاها از قوانین کم نقل می کند اما خیلی جاها ان قلت قلت روی فصول دارد و انصافا این طلبه اصفهانی خیلی بالا بوده از نظر مقام این دو تا برادر هر دو مسجد شاهی هستند یکی حاشیه را نوشته که هنوز زنده است آشیخ محمد تقی جدا اصول زنده ای است هدایه المسترشدین یکی هم این صاحب فصول است برادر این اسمش هم آشیخ محمد حسین بوده از مسجدشاهی هاست و این دو تا برادر فخر در اصولند لذا این ها گفته اند همه آنها معمولا من غیر از مرحوم آخوند قبلا دیگر سراغ ندارم کسی ایراد کرده باشد همه آنها گفته اند مقدمه یا مقدمه الوجود است یا مقدمه الصحه است یا مقدمه العلم است یا مقدمه الوجوب اما خب معلوم است از صاحب فصول بپرسند که این که می گویی مقدمه الوجوب چه ربطی به واجب دارد؟ چرا نمی گویی مقدمه وجوب و اصلا کاری به واجب نداشته باشد؟ خب مرحوم صاحب فصول می گوید مگر می شود یک چیزی مقدمه وجوب باشد مقدمه واجب نباشد؟ وقتی مقدمه وجوب شد با واسطه مقدمه واجب می شود مگر می شود یک چیزی مقدمه العلم باشد اما برای اصل تکلیف باشد برای مکلف به نباشد؟ نه، خود مرحوم آخوند هم این جا قبول ندارند توی بحث ها توی اصولمان ایشان هم مقدمه العلم درست می کنند یعنی مقدمه العلم را نمی برندش راجع به اصل تکلیف می آورند در مکلف به.
 لذا خودش برای ما وجوب می آورد وقتی وجوب آمد دیگر نمی شود که مقدمه وجوب باشد مقدمه الواجب نباشد وجوب و واجب متضایفین است وجودا و عدما هر کجا وجوب هست واجب هست هر کجا واجب هست وجوب هست یک جا وجوب باشد واجب نباشد یا یک جا واجب باشد وجوب نباشد نمی شود این ها متضایفین است اگر مقدمه برای وجوب است مقدمه برای واجب هم هست اگر نه نه، مقدمه الوجوبش را قبول دارید دیگر با واسطه هم باید بگویید مقدمه برای واجب است خیال می کنم این فرمایش صاحب فصول و صاحب قوانین و حتی شیخ در همین اصولی که نسبت به ایشان می دهند اصولی که از ایشان است حالا حرفهای مرحوم شیخ را توانسته باشد ضبط کند یا نه؟ نمی دانم در همین اصول مرحوم شیخ هم همین حرف دارد مقدمه اقسامی دارد یک قسمش تقسیم می شود به مقدمه الوجود و مقدمه الوجوب و مقدمه العلم و مقدمه الصحه.
 آن مقدمه العلمیه که توی رساله ها نوشته آن اصلا واقعیت ندارد این که اگر کسی وضو گرفت و نوشته از مرفق یک مقدار بیشتر تا این که یقین کند ما اصلا توی اصل این حرف می گوییم این علمی نیست تا یقین نکند که نمی تواند رها بکند باید یقین کند باید اطمینان کند دیگر بیشتر از آن هم دیگر بدعت می شود لذا ما اصلا مقدمه علمیه که توی رساله ها نوشته اند اصلا قبول نداریم یا لازم نیست یا حرام است.
 اما مقدمه العلم در این جا غیر از آن حرف است یعنی علم برای تنجیز تکلیف است تا علم نباشد تکلیف منجز نیست مرحوم آخوند از مراتب گرفته اند ما از مراتب نگرفته ایم یک امر عقلی گرفتیم ولی بالاخره تکلیف تا علم نباشد منجز نیست واین مراد ماست این جا نه آن مقدمه العلمیه که توی رساله ها آمده نمی دانم از رستنگاه مو تا چانه یک مقدار بیشتر آن یک مقدار بیشترش دیگر چیست؟ قرآن که نگفته برای این که علم پیدا بکنید می گوییم خب باید علم پیدا کنید دیگر مقدمه نمی خواهد بیشتر شستن که نمی خواهد باید علم پیدا کند آیه شریفه اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق دیگر این مرفق را باید علم پیدا بکنیم اگر شک داشته باشیم دیگر فایده ای ندارد اگر یقین کنیم مرفق شسته شد بس است اگر بیشتر عمدا بشوییم بدعت است لذا اصلا این مقدمه العلم توی رساله ها که ما نوشته ایم مراجع نوشته اند اصلا پشمی به کلاهش نیست.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد