درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/04/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : صیغه افعل و ما بمعناها
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث اولی که درباره صیغه افعل و مابمعناها کرده شده است فرموده اند که این صیغه افعل مثل اضرب ، مثل جئ ، مثل اعلم این وضع شده برای طلب اما شهرتی پیدا شده که مرحوم آخوند هم در کفایه ذکر می کنند این که این صیغه افعل هفت هشت ده تا معنا دارد یکی از معانیش مورد بحث ماست که به معنای طلب باشد ، فرمان ، خواستن و اما معانی دیگر هم دارد ، در قرآن هم هفت هشت ده تا معنا برای این صیغه افعل شده تمنی ، ترجی ، تعجیز ، تسخیر و امثال این ها، توی عوام مردم هم زیاد هست پیر است ناتوان است می گوید ای جوانی برگرد ، آمال و آرزو ، جوان است می خواهد پیر شود با تجربه شود می گوید ای پیری کی به سراغ من می آیی بیا ، مسخره می کند می رود جلو سینه اش را هم باز می کند در مقابل چاقو کش می گوید اگر مردی بزن ، و امثال این ها که به معنای ترجی و تمنی و تعجیز و مسخره کردن و امثال اینها ، هفت هشت ده تا معنا برایش شده، این ها حقیقت است یا مجاز؟
 مشهور در اصول این است که همه این ها حقیقت است آن که به پسرش می گوید برو نان بگیر ، به خانمش می گوید بیا کارت دارم و آن که مسخره می کند امر می کند نهی می کند آن که به عنوان ترجی به عنوان تمنی گفته اند همه این ها حقیقت است لفظ وضع شده برای همه این ها ، این قول مشهور است به اندازه ای هم شهرت پیدا کرده که مرحوم آخوند در کفایه می خواهند درستش بکنند این حقیقت را. استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه خیلی این طرف و آن طرف می زدند این حقیقت را درستش بکنند که بگویند همه این ها حقیقت است.
 مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه می بینند که نمی شود اول می فرمایند مجاز است می فرمایند لفظ وضع شده برای طلب اما در معانی دیگر استعمال بشود مجاز است استعمال شیئ در غیر ما وضع له است قرینه می خواهد.
 اما مرحوم آخوند در آخر کار می فرمایند که حقیقت است این که طلب به همان معنایش است اما به داعی ترجی به داعی تمنی به داعی تسخیر به داعی تعجیز تا آخر لذا استعمال در ما وضع له است دواعی تفاوت می کند این حرف مرحوم آخوند است.
 مشکل است درست کردنش ، چرا ؟ برای این که فرق بین طلب حقیقی و تمنی و ترجی ضدین است ، آن طلب نیست آن تمنی است به معنای لعل است به معنای لیت است و ما بخواهیم استعمال لفظ بکنیم که به معنای طلب است اراده بکنیم تمنی ، اراده بکنیم ترجی ، اراده بکنیم به معنای لیت و باز هم بگوییم حقیقت است ظاهرا داعی نمی تواند برای ما این جا کار بکند ، مرحوم آخوند نمی گویند که قرینه نمی خواهد می گویند قرینه می خواهد به مرحوم آخوند می گوییم همین قرینه دال بر مجازیتش است استعمال شیئ در غیر ما وضع له شده اگر ما بتوانیم داعی و مدعو را شیئ واحد بکنیم حرف مرحوم آخوند را می شود درستش کرد و اما اگر ضدین باشد بخواهد مثلا پسرش برود نان بگیرد می گوید پسر جانم برو نان بگیر و بیا اما یک دفعه به پسر می گوید که آدم شو ، ما بگوییم این دو تا مثل هم است آن آدم شو که دست این نیست یعنی ای کاش آدم می شدی ، ای کاش آدم می شدی تا برو نان بگیر این ها با هم ضدین است ، یعنی طلب و ترجی و تمنی و تعجیز و تسخیر و امثال این ها ، این ها با طلب واقعی یعنی خواستن جداً خواستن.
 در مثل مثلا این اشعاری که زیاد است می گوید گاهی با لیت می گوید لیت جوانی بر می گشت گاهی امر می کند به جوانی ، جوانی بر گرد خب این جوانی برگرد اصلا نه جوانی در کار است و نه مجالی ، می خواهد بگوید که من دلم می خواهد جوان باشم نه امری هست و نه طلبی هست و هیچ نیست جز تمنی ، مرحوم آخوند می گویند طلب هست داعی تمنی ، به مرحوم آخوند می گوییم اصلا طلب نیست ، بین طلب و بین تمنی ضدین است اصلا طلبی توی کار نیست تا ما بگوییم که لفظ را که استعمال کردی در ما وضع له استعمال کردی داعیش تمنی بوده می گوییم اصلا واقعا خودش هم می داند که جوانی بر نمی گردد خودش هم می داند این پسر که مرده دیگر زنده نمی شود هی می گوید بابا جان پاشو در مقابلم راه برو لذت ببرم ، ای پسرم دکانم تنها مانده درش بسته ، پاشو برو دکانم را باز کن ، خب همه این ها می داند هیچ طلب توی کار نیست همه لیت و لعل است اگر ما بتوانیم طلب درستش بکنیم طلب واقعی آن وقت بگوییم این طلب واقعی دواعی تفاوت می کند حرف مرحوم آخوند درست است و اما اگر نتوانیم طلب واقعی درست بکنیم که نمی شود باید بگوییم مجاز است یا مثلا آن حرفهای قدماء که آن هم مشکل است اثبات کردنش که بعد صحبت می کنیم بگوییم که هر دو حقیقت است اشتراک است این قرینه ای که آورده می شود قرینه معینه است ، اشتراک از اشتراک تمیز داده بشود لذا مرحوم آخوند اگر مطالعه کرده باشید این طرف و آن طرف خیلی می زنند این طلبشان را درست بکنند ولی حق با مطلب اولشان است که ایشان می فرمایند مجاز است برای این که لفظ افعل و ما بمعناها وضع شده برای طلب ، در غیر طلب استعمال بشود استعمال شیئ در غیر ما وضع له است و مجاز است خلافا لقدماء که گفته اند همه حقیقت است اما به اشتراک لفظی و قرینه می خواهد. حالا باز هم روی آن فکر بکنید ظاهراً حرف مرحوم آخوند را نمی شود درستش کرد.
 اما آن که استاد بزرگوار ما حضرت امام می فرمودند می فرمودند که اراده استعمالی و مراد جد مثال می زدند به عام و خاص می گفتند در وقتی که می گوید اکرم العلماء این همه آنها را اراده نکرده به قرینه لا تکرم الفساق منهم اما این اکرم العلماء استعمال شده به اراده استعمالی نه به اراده جد و این حقیقت دارد.
 اگر یادتان باشد نقل کردم این که بزرگان ، قدماء می گفتند که استعمال عام اراده خاص مجاز است مشهور هم هست همین طور که در صیغه افعل و مابمعناها می گویند مجاز است راجع به عام و خاص هم صاحب قوانین ، صاحب فصول ، خیلی ها می گویند که استعمال عام اراده خاص مجاز است اکرم العلماء الا الفساق منهم این علماء استعمال شده در همه مجاز است اما مثل مرحوم آخوند در کفایه مرحوم شیخ هم دارند ولی عمده مرحوم آخوند در کفایه آمده اند اراده استعمالی درست کرده اند اراده جد درست کرده اند گفته اند ضربا للقانون عام را استعمال می کند در همان عموم به قول مرحوم آخوند ضربا للقانون ، و راستی اراده می کند از عام اما جد روی آن ندارد آن وقت تبصره ها تخصیص ها می آید وقتی که تخصیص ها خورد اراده استعمالی می شود اراده جد ، اراده جد روی متخصص است نه روی عام ، لذا گفته اند مجاز نیست استعمال اراده استعمالی و اراده جد است لذا در مقابل آن کسانی که می گویند عام و خاص این ها مجازند لفظ گفته شده عام از آن اراده شده بعضی از عام ، این مجاز است مرحوم آخوند گفتند مجاز نیست آن اراده استعمالی و اراده جد است.
 استاد بزرگوار ما حضرت امام می خواستند از همان باب این جا را درست بکنند می گفتند که اراده استعمالی طلب است اما از آن طلب اراده می کند جد را بنابراین حقیقت است.
 مرحوم آخوند داعی درست می کردند مرحوم حضرت امام داعی درست نمی کنند بلکه اراده استعمالی و اراده جد می گویند اراده استعمالی حقیقت است اما از این اراده استعمالی جدش تمنی و ترجی است جوانش مرده ، ای جوانم برگرد گفتند اراده استعمالی راستی جد است اما می داند بر نمی گردد از این اراده اراده کرده است تمنی را .
 حرف حضرت امام هم ظاهرا درست نیست برای این که در عام و خاص اراده استعمالی و اراده جد در استعمال هر دو جد است یعنی در وقتی که می گوید اکرم العلماء از آن بعض اراده نکرده جدا همه عام را اراده کرده اما اراده اراده استعمالی است نه اراده جدی ، اما در این که استعمال لفظ در ما وضع له است و تمام معناست در این که جد است در این که شوخی نمی کند یعنی به قول مرحوم آخوند ضربا للقانون لفظ را استعمال می کند در ما وضع له ، اما در تمنی و ترجی این جور نیست اراده جد نیست اراده استعمالیش هم جد نیست ای جوانی برگرد حالا جدا می خواهد جوانی برگردد خب می داند نمی شود می داند فایده ای ندارد لذا در عام و خاص باید اراده استعمالی جد باشد تا ما بگوییم حقیقت است مجاز نیست اما در تمنی و ترجی اراده استعمالی جد نیست ، اراده استعمالی فی ما وضع له نیست بلکه من اول الامر لفظ را گفته از آن اراده کرده تمنی را ، ترجی را ، تسخیر را ، تعجیز را و این هفت هشت ده تا معنا که برای طلب شده .
 حق مطلب این است که ما بگوییم که این صیغه افعل و ما بمعناها برای طلب است طلب واقعی نفس الامری همان فرمان است ، خواست است اما مجاز زیاد است در باب اشتراک گفتیم در باب مجاز گفتیم همه الفاظ که وضع می شود برای یک معنا به مرور زمان ده بیست تا معنای مجازی پیدا می کند ما نحن فیه هم همین است لفظ را وضع کرده برای طلب ، صیغه افعل و مابمعناها را وضع کرده برای طلب اما گاهی این طلب استعمال می شود بی جا یعنی خواست نیست ، بلکه یک آمال و آرزوست ، خواست نیست بلکه می خواهد بگوید تو نامردی ، خواست نیست بلکه می خواهد بگوید تو ناتوانی ، می شود استعمال شیئ در غیر ما وضع له ، همه اش هم قرینه می خواهد بدون قرینه هم نمی شود گاهی قرینه حالیه است گاهی قرینه مقالیه ، ای جوانی برگرد که پیر شدم ناتوان شدم ، همین حرفها ، پیر شدم ، ناتوان شدم همین قرینه است برای این که ای جوانی برگرد استعمال شیئ در غیر ما وضع له است ، اگر مردی بزن ، همین که سینه اش را باز می کند می رود جلو ، اگر مردی بزن گاهی هم می زند می کشدش یکی از پادشاهان ساسانی همین کار را کرد دیگر ، دشمن آمد جلو خودش پا شد رفت دشمن را بزند جلویش را گرفتند ، می خواستند جلوی دشمن را بگیرند گفت که رهایم کنید ببینم این چه می خواهد بگوید رفت جلو آن هم با خنجر زد شکمش را پاره کرد کشتش ، این می خواست بگوید تو نمی توانی کاری به من بکنی اما کارش را کرد ، این ها همه قرائن است قرائن حالیه ، قرائن مقالیه که لفظ استعمال در معنایش نشده و لفظ استعمال در معنا بشود همان فرمان است همان خواست است ، این راجع به طلب و صیغه افعل و مابمعناها
 لذا اگر جایی قرینه نباشد لفظ خودش را می کشاند معنایش را پید می کند و آن معنایش این است که از این لفظ اراده کرده معنا را .
 حالا دلیل بر مطلب ما چیست ؟ سیره عقلاء ، عرف ، اگر طلب کرد و این به جا نیاورد بعد می گوید مگر به تو نگفتم بیا چرا نیامدی؟ بگوید من خیال می کردم شما مسخره می کنی ، خب عقلاء نمی پذیرند دیگر اگر کتک به این زد عقلاء نمی گویند چرا ؟ می گویند مولا گفته بود بیا ، ساعت 8 هم بیا این عذرهای بدتر از گناه چیست ؟ چرا نرفتی ؟ باید کتک بخوری لذا بدون قرینه ، یک دفعه قرینه می آوری خب آن عبد می تواند بگوید که من اتکاء به این قرینه کردم و نرفتم برای این که این قرینه می گوید که این برای تمنی و ترجی بوده ، نمی خواسته است بروم ، برای تسخیر بوده ، برای استهزاء بوده ، آن قرینه کار می کند و اما اگر قرینه توی کار نباشد خود وضع کار می کند دلیلمان هم سیره عقلاء ، بهترین دلیل ها برای خاطر این که در اصول ما باید بگوییم از اول تا آخر بنای عقلاء ، مثل منطق ماست دیگر ، این حرف ملا کبری اگر درست باشد حرف خوبی است این که کبری را به پسرش یاد داد گفت برو توی بازار و بیا ، رفت و آمد ، گفت که مردم چه می گفتند ؟ یک مقدار گفت ، گفت کبری هنوز بلد نشده ای ، دفعه دوم و سوم و چهارم ، پسر رفت و آمد گفت که مردم مثل این که همه منطق می گویند ، حرف خوبی است دیگر ، حالا اصول ما این جوری است از اول تا آخر تعبد تشرع توی آن نیست همه اش بنای عقلاست شما طلبه ها این بنای عقلاء را ریخته اید در یک قالب های علمی ، شده علم اصول این ها هم که علم اصول را منکرند عرفیت ها را منکرند ، نفهمیدگی ها را منکرند و الا اصول چه مباحث عقلیه چه مباحث لفظیه به غیر بنای عقلاء به غیر سیره هیچ چیز نداریم حتی دیگر برائت و اشتغال و احتیاط و استصحاب و همه این ها عقلاء دارند حالا مرحوم شیخ انصاری نمی دانم چه شده در برائت و احتیاط بنای عقلاء را می کشاند جلو ، در استصحاب این بنای عقلاء را نمی آورد در حالی که بنای عقلاء در استصحاب هم هست که مرحوم آخوند در کفایه می گوید اصلا مردم زندگیشان روی استصحاب است لذا بحث امروز ما همین است که بابا طلب عرفا ، بنای عقلاء ، وضع شده برای طلب ، برای خواست ، برای فرمان اما اگر استعمال کنیم در چیز دیگر استعمال شیئ در غیر ما وضع له است مجاز است اما راجع به طلب قرینه نمی خواهد همین که استعمال می کنم بلا قرینه و از آن طلب می فهمم دلیل بر حقیقت است.
 حالا باز هم فکرش را بکنید تا فردا انشاء الله.
 و صلی الله علی محمد و آ ل محمد