درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اوامر
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث امروز به بعد راجع به اوامر است ، مهمترین بحثها در اصول، اگر کسی تا مشتق ایراد داشت که این ها بحثهای اصولی نیست و به درد نمی خورد اما از حالا به بعد دیگراین بحثهای اصولی خیلی به درد می خورد.
 در بحث اوامر اول راجع به امر الف ـ میم ـ را راجع به این لفظ چندتا بحث کرده اند که نمی دانم چه شده مرحوم آخوند در آخرکار افتاده اند توی یک بحث فوق العاده مشکلی بحث قضا و قدر که هیچ ربطی به بحث اصول ندارد، یک بحثی که تا حال احدی نتوانسته حلش بکند، بحث قضا و قدر به قول امیر المؤمنین یک دریای سیاهی است که اصلا باید واردش نشد، مرحوم آخوند وارد شده اند و غرق هم شده اند لذا با کمال شهامت می گویند غرق شدیم قلم این جا رسید و سر بشکست، حالا چرا وارد شدند؟ نمی دانم ، بالاخره بحث الانمان راجع به کلمه الف ـ میم ـ را این چند تا بحث دارد.
 یک بحث این که این امر هفت هشت ده تا معنا برایش درست کرده اند از نظر لغت ، ظاهراً دو تا معنا بیشتر ندارد دیگر ما بقی معانی بر می گردد به همین دو تا معنا ، یک معنای جامدی یک معنای مشتق ، آن معنای جامدی به معنای شیئ است جمع هم که می خواهیم ببندیم جمعش می شود امور و در قرآن زیاد استعمال شده الیه یرجع الامر کله ، اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون ، خیلی جاها در قرآن شریف این الف ـ میم ـ را آمده و به معنای شیئ است جمع هم که می خواهیم ببندیم می شود امور.
 یکی هم به معنای طلب امرتک ای طلبتک ، آمرک ای اطلبک فلیحذر الذین یخالفون عن امره ، جمعش هم می شود اوامر ، جمع آن امور است جمع این اوامر است جمع الجمعی است این هم در قرآن زیاد استعمال شده که امر گفته و از آن اراده کرده است طلب را ، خاص را ، سابقا اگر یادتان باشد ما می گفتیم اشتراک لفظی نداریم الا شاذا و از آن اشتراک های لفظی این جاست قدر جامع نمی توانیم درست بکنیم حقیقت و مجاز لازم نیست درست بکنیم نمی توانیم درست بکنیم اما استعمال زیاد است لفظ امر را گفته از آن اراده کرده شیئ را ، لفظ امر را گفته از آن اراده کرده طلب را ، متباین هم هست یعنی آن امر جامد است، آن مشتق ، آن امر ذاتی است، آن حدثی است و بالاخره آن امر به معنا تکوین است، آن امر به معنا تشریع ، تباینش هم تباین صد در صد ، لذا دو تا امر متباین صد در صد دو تا معنای مباین صد در صد می شود اشتراک لفظی و از جاهایی که اشتراک لفظی داریم کم است اما هست همین جاست ، نمی شود بگوییم یکیش حقیقت است ما بقی مجاز است نمی توانیم بگوییم که دوتا یک معنا دارند و حرفهای دیگر که در باب اشتراک اگر یادتان باشد چهار پنج تا حرف زدیم نمی توانیم بزنیم آن چه می شود گفت این است که این امر به معنا شیئ و امر به معنا طلب هم هست و هم فراوان است و هم قدر جامع ندارد بنابراین اشتراک لفظی است ، لغت وضع کرده الف ـ میم ـ راء را گاهی برای شیئ گاهی برای طلب.
 بعید هم هست بعید که خیلی دلیل محکم می خواهد که انسان بگوید یک کدام اول وضع شده بعد کثرت استعمال مجازا دیگری را منقولش کرده ، حالا نتیجه خیلی ندارد اما این هم خیلی بعید است برای این که وجه اشتراک در استعمال هم ندارد متباین هستند دیگر ، این مطلب اول.
 پس مطلب اول در باره الف ـ میم ـ را این که در آن هفت هشت ده تا معنا که برایش شده دو تا معنا دارد آن مابقی به همین دو تا معنا بر می گردد این دو تا معنا یکی جامد است یکی مشتق ، یکی جمع بسته می شود به امور ، یکی جمع بسته می شود به اوامر ، با هم هم وجه اشتراک ندارد و می شود اشتراک لفظی.
 بحث دوم راجع به آن امر به معنا طلب می گویند که طلب منقسم به سه قسم است چیزی که باید توجه کنید این است که برای الف ـ میم ـ را گفته اند اما دیگر برای همه اوامر این حرف هست چهارتا امر در باب الف ـ میم ـ را گفته اند همان امر اولش مختص به الف ـ میم ـ را است مابقی دیگر مشترک است یعنی در مطلق طلب ، حالا می خواهد طلب به واسطه صیغه افعل و ما بمعناها باشد یا به واسطه الف ـ میم ـ راء باشد.
 طلب منقسم می شود به سه قسم یکی از عالی به دانی به آن می گویند فرمان مثل اوامر خدا راجع به ما.
 یکی از دانی به عالی مثل سؤال های ما از خدا به آن می گوییم دعا و در دعاهایمان همه اش امر است دیگر ، خدایا بده ، شرح صدر بده ، عقل بده ، شعور بده ، عاقبت به خیری بده ، خدایا اصلاح دنیا بده ، اصلاح آخرت بده ، همه اش امر می کنیم دیگر اما از دانی به عالی است لذا فرمان به این نمی گوییم ، به این می گوییم دعا ، سؤال ، هم سوال به آن می گویند هم دعا به آن می گویند.
 سه متوسط رفقا با یک دیگر خواهش می کنند ، خواهش می کنم این آب را بده بخورم ، تقاضا دارم فردا ساعت 8 بیا کارت دارم خب معلوم است که 80 درصد حرفها امر و نهی به یک دیگر ، حالا چه توی خانه چه بیرون خانه ، این متوسط ها رفقاء نه آن دانی است نه آن عالی ، با هم اوامر دارند نواهی دارند این اوامری که از این ها سر می زند نه از دانی به عالی است نه از عالی به دانی است به آن می گویند التماس ، به آن می گویند تقاضا و خواست است یعنی می خواهد همان کلمه الف ـ میم ـ را را به نام امر استعمال کند یا صیغه افعل و ما بمعناها را استعمال می کند اما صیغه افعل و ما بمعناها و همچنین کلمه الف ـ میم ـ را این ها نه آن فرمان است نه آن دعاست بلکه یک تقاضا مربوط به هم ، اگر کسی بخواهد در قالب فلسفه اش بریزد می تواند بگوید مقول به تشکیک است طوری نیست ، مقول به تشکیک یعنی همه اش امر است اما شدت و ضعف دارد ، اگر کسی بگوید که مقول به تشکیک است طوری نیست.
 مقول به تشکیک آن وجوداتی را می گویند که شدت و ضعف دارد مثلا وجود نور ما به الاشتراک ما به الامتیاز عین یک دیگر است ما به الاشتراک نور است ما به الامتیاز هم نوراست ، فرقش چیست ؟ تشکیک است یعنی آن نور 100 شمعی با نور 1000 شمعی این مقول تشکیکی این فضیلت احدهما بر یک دیگر به واسطه نور به آن می گوییم تشکیک ، ما نحن فیه هم همین طور است بگوییم همه این ها خواست است الا این که یک خواستی هست که عقوبت دارد اگر نیاوریم خیلی شدید است یک خواست متوسط است یک خواست غیر متوسط ، پایین ، مثل یک نور 1000 شمعی یک نور 100 شمعی یک نور 10 شمعی ، این هم طوری نیست اگر کسی بگوید که این سه تا معنا که برای طلب هست از باب تشکیک است طوری نیست اگر هم نگوید چنانچه در اصول گفته نشده شاید بهتر هم باشد.
 حرفی که هست این جاست که اگر آن فرمان از دانی شد آیا این مجاز است یا نه ؟ مثل پسر به پدر گفت که بیا کارت دارم اگر پدر به پسر بگوید حقیقت است اما اگر پسر به پدر گفت بیا کارت دارم این آیا حقیقت است یا مجاز؟
 مرحوم آخوند می فرمایند مجاز است ، استاد بزرگوار ما حضرت امام هم می فرمودند مجاز است مرحوم آخوند دلیل می آورد تبادر، می گوید اگر از عالی به دانی شد طلب است اما اگر از دانی به عالی شد طلب به معنا فرمان نیست پس تبادر علامت حقیقت است پس اگر ازدانی به عالی شد مجاز است.
 استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس می فرمودند صحت سلب ، این پسر به پدر می گوید بیا ببینم ، بیا کارت دارم این بخواهیم بگوییم فرمان داد ، امر کرد ، صحت سلب دارد ، می توانیم بگوییم امر نکرد و آن صحت سلب علامت مجاز است لذا مشهور در میان بزرگان شده من جمله مرحوم آخوند در کفایه این که باید فرمان ها از عالی به دانی باشد اگر به عکس شد مجاز است ، باید سؤال ها از دانی به عالی باشد اگر نشد مجاز است ، تواضع است تشریفات است مجاز است .
 اما ما مدعی هستیم همه این ها حقیقت است مجاز نیست مثلا اگر یک پسری با پدرش به طور آمرانه صحبت کند مردم می گویند چقدر بی ادب است ، نمی گویند امر نکرده ، چون امر کرده می گویند چقدر بی ادب است و الا اگر مجاز بود نباید مردم بگویند بی ادب است معلوم می شود امر است فرمان است مردم می گویند چرا مؤدب با پدرت حرف نمی زنی ؟ همچنین به عکس اگر یک پدر با پسرش مؤدبانه حرف بزند و به جای این که امر بکند هی تقاضا بکند نمی گویند مجاز است می گویند این چه آدم متواضعی است ، باید آمرانه حرف بزند متواضعانه حرف می زند لذا عرف می گوید امر است و همین که می گوید بی ادب است یعنی امر است یعنی مجاز نیست دیگر ، اگر مجاز بود نباید بی ادب باشد خب می گوید استعمال شیئ در غیر ما وضع له کردم مجازا با قرینه ، قرینه اش هم این که من پسر هستم او پدر ، به او می گویند چقدر بی ادبی ، توجیه گری می کند که حقم است میخواهم با پدرم حرف بزنم مگر حق پدرم را ندارم می خواهم با پدرم حرف بزنم آمرانه واگر حرف مرحوم آخوند یا حرف حضرت امام درست بود باید مذمت توی کار نباشد باید بگویند استعمال شیئ در غیر ما وضع له شده مجازا ، اما می گویند استعمال در ما وضع له شده اما حقش نبوده این استعمال را بکند ،
 فرمان حق بالاتری هاست دعا و التماس مال پایین تری هاست . تقاضا مال متوسط هاست این حقوق باید مراعات بشود و اگر این آداب و رسوم اجتماعی آداب مکالمه ای باید مراعات بشود و این آداب و رسوم اجتماعی مراعات نشد نمی گویند مجاز است می گویند بی ادبی است می گویند حقش را ادا نکرد به حق خودش قانع نشد ، باید با پدر با تشریفات حرف بزند آمرانه حرف زد ، علی الظاهر این جوری است اگر حرف من درست باشد بر می گردد به این که این فرمان از عالی به دانی آن علو و دنو می شود قید مثل لامپ 100 شمعی و لامپ 20شمعی آن ما به الامتیاز عین ما به الاشتراک است یک نحو قیدیت دارد دیگر از همین جهت هم توی خارج امتیاز دارد دو می شود ، لذا طلب سه تا معنا دارد از عالی به دانی ، از دانی به عالی ، از متوسط به متوسط هر سه هم وضع است آن قیودات قید است اما اگر استعمال شد آن دانی استعمال عالی را کرد نمی گویند مجاز است می گویند غلط است ، غلط هم نمی گویند اصلا این چیز از آن نفهمیدیم ، می گویند این به حق خودش قانع نشد حقش این نبود که امر کند به پدرش ، پدرش این قدر دیگر حق تواضع ندارد ، مردم باید آداب و رسوم اجتماعی را مراعات بکنند ، خودمانی حرف زدن الا عالی به دانی ، دانی به عالی ، لذا اگر مجاز بود طوری نبود مجاز غلط نیست ، مجاز بی ادبی نیست مجاز استعمال شیئ در غیر ما وضع له است که عرف اجازه داده گفته است لفظ را وضع کردم برای این معنا تو می توانی در معنای دیگر هم استعمال بکنی اما با قرینه ، حالا اگر با قرینه استعمال کرد نمی گویند غلط است ، نمی گویند بی ادبی است نمی گویند بی خودی است می گویند مجاز است با قرینه.
 بله یک دفعه بدون قرینه استعمال می کند می گویند که چرا قرینه نیاوردی ؟ ما نحن فیه این جوری نیست اگر پسر به پدر امر کرد نمی گویند مجاز است نمی گویند غلط است می گویند عجب آدم بی ادبی است ، حق خودش را مراعات نکرد نباید این جور حرفها بزند ، بعضی ها مثلا دیده ایم بعضی از طلبه ها به او بگویند فلسفه را به سین می نویسند یا به صاد ؟ نمی داند اما علیه فلسفه مقاله می نویسد این را می گویند بی ادب ، بی ادبی الا این است که این غلط نوشته است یا مجاز نوشته، هر کسی به اندازه گلیم خودش باید پای خودش را دراز بکند ، ما طلبه ها می گوییم فلانی تصرف در معقولات نباید بکند، توی فقه هم همین است بعضی اوقات می گوید رأی من این است ، رأی من این است نمی گویند غلط است این حرفهایش ، نمی گویند مجاز است می گویند این حرفها از این نیست ، این حرفها را یک کسی باید بزند که 10 سال در اصول و فقه کار کرده باشد آن وقت می تواند تصرف در فقه یا در اصول بکند.
 ظاهراً این حرف من حرف خوبی باشد که طلب سه تا معنا دارد از دانی به عالی ، از عالی به دانی ، از متوسط به متوسط و این ها همه قید هم هست مقول تشکیکی هم هست اگر استعمال عالی از دانی شد غلط نیست مجاز هم نیست اما بی ادبی هست ولی مرحوم آخوند می فرمایند مجاز است ، استاد بزرگوار ما حضرت امام هم می گویند مجاز است ، این هم مطلب دوم.
 مطلب سوم و چهارم برای فردایمان انشاء الله .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد