درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اشتراک
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث ما در باب اشتراک است در این که ما لفظ مشترک داریم بلااشکال است ، شما می بینید مثلا المنجد برای یک لفظ هفت هشت ده تا معنا می آورد همه اش هم به حسب ظاهر مشترک است می گویند ، معلوم نیست واقعیت داشته باشد، ایشان گفته که معنای اول حقیقت است ما بقی همه مجاز است خب ایراد به آن وارد است که اگر مجاز است باید با قرینه باشد قرینه اش کو ؟ و علی کل حال وقتی برویم توی لغت می بینیم که برای یک لفظ چند تا معنا شده ، ظهورش هم این است که این لفظ چند تا معنا دارد لذا این که بعضی گفته اند اشتراک نداریم ، محال است اشتراک داشته باشیم برای این که با تفهیم و تفهم جور نمی آید خب اقوی دلیل شیئ وقوع شیئ است ، چه لغتی داریم که در آن مشترک نباشد ؟ عربی باشد فارسی باشد لاتینی باشد ؟ چه کتابی داریم در لغت که اشتراک در آن نباشد ؟ قضیه تفهیم و تفهم هم قرینه را گذاشته اند برای همین ، حالا آن که می گوید به تفهیم و تفهم ضرر می خورد حقیقت و مجاز را چه می گوید ؟ هر چه درباره حقیقت و مجاز می گوید ما هم در باب اشتراک می گوییم آن می گوید قرینه می خواهیم بر ای این که تمیز حقیقت از مجاز بدهیم ما هم می گوییم قرینه می خواهیم برای این که حقیقت معنا از معنای دیگر داده بشود ،لذا این ها که نباید اصلا مرحوم آخوند در کفایه آورده باشند نقلش هم اصلا نباید کرده باشند یا این که به عکس بعضی گفته اند که واجب است اشتراک داشته باشیم برای این که معانی غیر متناهی است الفاظ متناهی است بالاخره الفاظ کمتر از معانی است بنابراین باید برای یک لفظ چند تا معنا باشد ، خب این هم معلوم است حرف عوامانه است و آن این است که اولا معنا غیر متناهی است یعنی چه ؟ کی گفته معنا غیر متناهی است حالا بگویید هم معنا غیر متناهی است محتاج الیه ما که غیر متناهی نیست ما می توانیم به اندازه لفظ معنا داشته باشیم به اندازه معنا لفظ داشته باشیم ، این حرف ها نمی تواند به ما بگوید ما اشتراک داریم یا اشتراک نداریم. اما چیزی که انسان گیر است همین جاست که این المنجد یک لفظ می گوید 10 تا معنا می کند این 10 تا معنا این ها معانی حقیقی است یا معانی مجازی؟ و کسی بگوید حتما این ها معنای حقیقی است یعنی اشتراک ، واضع لفظ را وضع کرده برای این معنا ثم لفظ را وضع کرده برای معنایی دیگر ، یک کسی هم بگوید نه ، واضع لفظ را وضع کرده برای یک معنا ، استعمال کرده با آن قرائن 24 گانه یا با ذوق در یک معنای دیگر ، در معنای دیگر ، شده 10 تا معنا ، اگر می گویید قرینه می خواهد هر دو قرینه می خواهد آن قرینه معینه می خواهد ، آن قرینه منصرفه ، اگر هم می گویید قرینه نمی خواهد هیچ کدام قرینه نمی خواهد ، لذا مشکل این جاست که این را مرحوم آخوند حلش نکرده ، که این مثلا همین اقرب الموارد که حالا کتاب خوبی هم هست برای یک لفظ چند تا معنا نقل می کند نه می گوید حقیقت است نه می گوید مجاز است نه می گوید اشتراک است همین جور جلد و جلد مثل همان المنجد مثل مابقی لغات لفظ را می گویند برایش معانی مختلف نقل می کنند ، اگر یک کسی بگوید که این لفظ واضع وضع کرده برای یک معنا اما با قرینه به تناسب لفظ استعمال شده در غیر ما وضع له با قرینه ، حتی می توانیم بگوییم آن قرائن هم از بین رفته ، مجاز مشهور ، همه این ها شده اند معنای این لفظ یکی می شود تعیینی مابقی می شود تعینی ، این حرف خوبی است انصافا حالا چرا مرحوم آخوند نمی فرمایند؟ چرا دیگران نگفته اند ؟ نمی دانم ، لذا همین که المنجد را هم می گویند گفته که معنای اول حقیقت است ما بقی مجاز است ، مجاز است را هم نمی خواهد بگوید با قرینه می خواهد بگوید یک لفظ برای یک معنا ، واضع لفظ را وضع کرده برای یک معنا الا این که به مرور زمان این لفظ استعمال شده در غیر ما وضع له به تناسب ، هفت هشت ده تا معنا پیدا کرده ، حالا یا قرینه است قرینه معینه یا اصلا قرینه هم نمی خواهد می شود همه اش حقیقت اما نه حقیقت اشتراکی می شود حقیقت تعیینی و تعینی و در همه لغات این خیلی قوی است این حرف که ما بگوییم اشتراک داریم اما نه به معنا این که واضع لفظ را برای یک معنا مردم استعمال کرده اند در غیر ما وضع له با قرینه کم کم آن قرینه دیگر احتیاج به آن نیست مثل صلاه به معنای دعا و ارکان مخصوصه ، حالا همین طوری که می گوییم الصلاه به معنا الدعا حقیقت است دیگر ، الصلاه به معنای آن نماز مخصوص اوله التکبیر و آخره التسلیم ، هر دو هم حقیقت است اما یکی وضع تعیینی است دیگری وضع تعینی یعنی یکی را واضع وضع کرده دیگری به مرور زمان خود به خود وضع شده ، واضع وضعش نکرده استعمال وضعش کرده و ما بگوییم همه مشترکات این جوری است و ظاهراً اگر این را بگوییم بهتر از این است که بگوییم ما اشتراک داریم ، اشتراک به معنا این که واضع لفظ را وضع کرده برای یک معنا دو دفعه وضع کرده برای یک معنا ثالثا وضع کرده برای یک معنا شده اشتراک ، البته قرینه هم می خواهد قرینه تعیینی ، این خیلی هم بعید است که واضع لفظ را وضع کرده باشد برای این معنا ثم وضع کرده باشد برای آن معنا اصلا ظاهراً این چنین چیزی نسبت به واضع به این یک نحو دیوانگی است خب چه داعی دارد لفظ را وضع کند برای آن معنا دو دفعه لفظ را وضع کند برای آن معنا ؟ خب این یک تغییر ما در لفظ می دهد وضع می کند برای آن معنا ، یک تغییر ما در لفظ می دهد وضع می کند برای آن معنای سوم تا آخر ، چرا دردسر برای ما درست بکند ؟ عین لفظ را بگوید این جوری ، و در اصول ما می خواهند بگویند لغویین این کار را کرده اند از همین جهت یکی می گوید که اهل لغت حق ندارند این کار را بکنند یکی دیگر می گوید واجب است این کار را بکنند آن که می گوید حق ندارد این کار را بکند می گوید اخلال به تفهیم و تفهم است آن که می گوید باید بکند می گوید برای این که معانی غیر متناهی است لفظ متناهی ، به او می گوییم آقا اگر این معنا غیر متناهی است لفظ هم غیر متناهی است شما زید را فرض کنید این زید خب یاء آن را بگذار جای زا ، دال را بگذار جای یاء هفت هشت ده صورت پیدا می کند این زید ، چه داعی دارد لفظ زید را برای این معنا ، لفظ زید را برای آن معنا ؟ و یک داعی حسابی می خواهد مثلا آقا امام حسین علیه السلام گفتند من هر چه بچه پیدا کنم اسمش را می گذارم علی هر بچه پیدا کنم اسمش را می گذارم فاطمه برای خاطر این که من علاقه ای که به امیر المؤمنین پدرم دارم به مادرم زهرا دارم دلم می خواهد بچه هایم این جوری باشد لذا علی اکبر و علی اصغر و علی اوسط آن هم قرینه باشد ، این جوری خیلی توی اعلام کم است خیلی کم است که لفظ را وضع کرده باشد یک داعی خیلی قوی میخواهد و الا اگر برویم توی لغت این چنین داعی ندارد لفظ را وضع کند برای این معنا دو دفعه همان لفظ را وضع کند برای معنای دوم ، خب چه داعی داری همان لفظ را تا دردسر درست بشود ؟ این لفظ را تغییرش بده ، یک مقدار حروفش را زیر و رو بکن ، یک لفظ هفت هشت ده تا لفظ می شود برای هر معنا یک لفظ با یک تغییر حرف دیگر اشتراک می شود یوخدور .
 اما عرضی که من می کنم مثل این که خوب در می آید می گوییم واضع لفظ را وضع می کند برای یک معنا ، تمام شد اما استعمالها برای ما مجازها درست می کند از همین جهت هم اصلا توی هر لغتی من جمله لغت فارسی مجازها بیشتر از حقایق است کنایه ها بیش از مجازات است و بالاخره استعمال شیئ در غیر ما وضع له مخصوصا با آن چیزی که ما جلو آمدیم تبعا لبزرگان که گفتیم اصلا آن 24 قرینه ای که در ملا مطول آورده نه ، ذوق قرینه است ، لفظ را استعمال می کند ذوقا در معنای غیر ما وضع له ، ذوقش می پسندد این معنا کم کم هم حقیقت به خود می گیرد ، لفظ یک معنا داشته اما هزارها مجاز پیدا شده این مجاز ها اول هم با قرینه بوده کم کم هم قرینه اش افتاده نه قرینه تعیینه نه قرینه تعینیه می بینیم که یک لفظ 10 تا معنا پیدا کرده این ها اشتراک نیست این ها حقیقت تعیین و تعین است ، اگر عرض من درست باشد حرفهای بزرگان می شود سالبه به انتفاء موضوع ، این یک حرف است .
 یک حرف دیگر این که واضع ها متفاوتند لذا وضع شده متفاوت، مثل اعلام می بینید من اسم پسرم را می گذارم حسن شما هم اسم پسرتان را می گذارید حسن آن هم اسم پسرش را می گذارد حسن می بینیم سه تا مشترک پیدا شد در اعلام این جوری است دیگر یک لفظ است سه تا معنا دارد اما نه این که آقایان می گویند یک لفظ را واضع وضع کرده برای این معنا و برای آن معنا و برای آن معنا ، می گوییم نه ، این واضع ها با هم متفاوتند وضعها متفاوت می شوند خب توی ادبیت ما خوانده ایم مخصوصا ملا سیوطی از این چیزها زیاد دارد دیگر ، این طایفه لفظ را این جور خوانده اند آن طایفه آن جور خوانده اند آن طایفه از آن لفظ آن را معنا کرده اند ، معنایش این است که یک جمله یا یک لفظ اما آن استعمال کرده در یک معنا ، آن استعمال کرده در یک معنا ، آن استعمال کرده در یک معنا چون عربی بوده همه اش جمع شده توی المنجد و ما خیال می کنیم که اشتراک است ، این اشتراک نیست این سه تا واضع است و سه تا لفظ است و سه تا معنا ، همین جور که در اعلام شخصیه همین طور است در اعلام شخصیه همه همه الفاظ وحدت دارند معانی مختلف است لذا اسم پسرش را گذاشته احمد آن رفیقش هم اسم پسرش را گذاشته احمد این احمد غیر آن احمد است آن احمد غیر آن احمد است با قرینه هم دیگر باید بگویند ، آن را بگویند احمد بن الحسین ، آن را بگویند احمد بن الحسن ، اما اشتراک این دیگر نیست ، این دو تا واضع است و یک لفظ و دو تا معنا ، و انسان بگوید همین جور که در اعلام شخصیه اشتراک به این معنا که در اصول آمده اصلا ما راجع به غیر اعلام هم راجع به لغات هم اشتراک ها این جوری است دو تا واضع است و در فارسی همین طور که الان این جوری است اگر شما الفاظ فارسی های کهن را زمان ساسانی را قبل از ساسانی را یک مقاله بدهند به شما ، شما نمی دانید چه می خواهد بگوید الا این که زبان فارسی بلد باشید معمولا هم بلد نیستید ، عرب هم همین طور است عرب فصیح داریم عرب غیر فصیح داریم عرب فصیح یا عرب غیر فصیح آن یک جور می گوید آن یک جور می گوید کم کم از این اعرابها که توی نحو آمده کم کم رفته توی لغت ، لغت ها هم تغییرات پیدا کرد ابن عصفور آن جور گفته ، سیبویه آن جور گفته، اصلا تغییر لفظ داده خب طوری نیست دو تا واضع است دو تا معنا ، دو تا واضع است و دو تا لفظ و دو تا معنا و اصلا بگوییم که این اشتراکها که در لغت است اشتراک به این معنا نیست که یک واضع و دو معنا، دو تا واضع است و دو تا معنا ، دیگر آن کسی که لغت می خواهد بنویسد دیگر باید با یک قرائنی درست بکند ما هم که می خواهیم درست بکنیم باید با قرائن ، آن وجه اول این بود همه قرائن قرینه تعیینیه است قرینه مجاز است اما این جا دیگر قرینه معنا از معنای دیگر.
 گفتم مثل امام حسین علیه السلام خیلی کم است ، الان در میان ما این که اسم همه بچه هایش را بگذارد فاطمه در حالی که ارادت به فاطمه هم خیلی دارد الحمدلله آمار گیری هم کرده اند باز با این همه ژیگول بازیشان اما باز هم توی اسماء ائمه طاهرین یک شهرت به سزایی مخصوصا زهرا و فاطمه پیدا کرده اما بالاخره دو نفر است دو نفر آن اسم بچه اش را گذاشت فاطمه آن هم اسم بچه اش را گذاشت فاطمه اما یک نفر اسم بچه اش را بگذارد فاطمه دو دفعه بگوید فاطمه آن وقت که بخواهد صدا کند بگوید فاطمه کوچولو، آن وقت که بخواهد صدا کند بگوید فاطمه بزرگه ، از این کوچولو و بزرگه آن کوچولو جواب بدهد ، یا بزرگه جواب بدهد خیلی کم است ، هست اما این الشاذ کالنادر و النادر کالمعدوم ، اما این که عرض می کنیم این خیلی زیاد است این اسم دخترش را می گذارد فاطمه ، برادرش هم اسم بچه اش را می گذارد فاطمه ، خواهرش هم اسم بچه اش را می گذارد فاطمه توی یک طایفه خیلی کوچک سه تا فاطمه پیدا شد سه تا معنا هم پیدا شد دیگر حالا اگر قرینه هم بخواهد قرینه اش این جوری است که فاطمه بنت حسن ، فاطمه بنت حسین و امثال این ها اما بالاخره سه تا واضع بود یک لفظ بود سه تا معنا.
 لذا در اعلام مشترک لفظی داریم اما این جوری ، نه این جور که توی کفایه آمده ، نه آن جور که اهل لغت می گویند یعنی یک واضع لفظ را گاهی برای این معنا گاهی برای آن معنا گاهی برای آن معنا به او ایراد می کنند آقا این ضرر به تفهیم و تفهم دارد آن جوابش را می دهد خیر باید این جور بشود برای این که الفاظ محصور است و معانی غیر محصور اما این حرف من دیگر همه این ها را سالبه به انتفاء موضوع می کند می گوییم در لغت همه این ها هست اشتراک لفظ هم هست قرینه هم می خواهد قرینه تعیینیه اما نه به این معنا که یک واضع باشد و 10 تا وضع ، 10 تا واضع است و 10 تا وضع ، و اصلا اشتراک از این جا پیدا شده ، هم در اعلام اشتراک از این جا پیدا شده هم در اجناس در کلیات .
 یک حرف چهارم هم ما داریم ببینید این هم خوب است یا نه ؟ این هم خیلی عالی است و آن این است که اصلا ما بگوییم که واضع وضع کرده لفظ را برای کلی ما ها هستیم که استعمال می کنیم آن کلی را در جزئی ، اصلا همه این ها حقیقت است و کم پیدا می شود که لفظ را وضع کرده باشد برای جزئی حتی اگر لفظ را برای جزئی وضع کرده باشد لازم می آید مجاز بدون حقیقت ، فقط خودش می تواند استعمال بکند و اما اگر بگوییم نه ، لفظ را وضع می کند برای کلی مثل رجل چه جور در رجل این را می فرمایید ، می فرمایید وضع کرده برای رجل اما رجل توی خارج 5 میلیارد نفر است استعمال هم همه حقیقت است چرا حقیقت است ؟ چون واضع وضع کرده برای کلی این هم مصداق کلی است وقتی مصداق کلی شد دیگر مجازی توی کار نیست استعمال کلی اراده فرد ، زید رجل عمرو رجل این که مجاز نیست دیگر ، هم زید رجل است هم عمرو رجل است ، واضع وضع کرده لفظ رجل را هم برای زید ، نه به عنوان زیدیت و عمرویت ، به عنوان رجل یعنی کلی و فرد ، اگر این حرف چهارم من درست باشد باز هم دیگر این بحث ها توی معالم و قوانین و من جمله کفایه می شود سالبه به انتفاء موضوع.
 و من خیال می کنم یکی از این چهار معنا را شما بفرمایید مخصوصا معنای چهارم را که کم پیدا می شود ما اصلا اشتراک داشته باشیم ما اشتراک نداریم واضع همیشه لفظ را وضع می کند برای کلی الا در اعلام شخصیه ، در اعلام شخصیه هم اصلا قضیه سالبه به انتفاء موضوع است ، 10 تا واضع داریم 10 تا وضع داریم اصلا اشتراک نیست در غیر اعلام شخصیه هم یک واضع داریم یک وضع داریم لفظ را وضع می کند کلی مثل رجل را وضع می کند برای طبیعت من حیث هی هی طبیعت لا بشرطی ، یجتمع مع هزار شرط هم صادق بر این است هم صادق بر آن هم صادق بر آن همه اش هم حقیقت است اصلا مجازی در کار نیست ، از همین جهت هم می بینیم قرینه هم نمی خواهد خیلی جاها قرینه نمی خواهد و ما وضع تعیین و تعینی درست می کنیم می شود همین طور آن وجه دوم که گفتند اما غالبا می بینیم اصلا قرینه نمی خواهد برای این که واضع یکی است وضع هم یکی است لفظ هم وضع شده برای کلی ، ماهیت لا بشرط یجتمع مع افراد توی خارج.
 بحث فردایمان که آن هم بحث مهمی است این را یک قدری روی آن مطالعه بکنید استعمال شیئ در اکثر از معنا آیا داریم یا نه؟ بعضی ها گفته اند محال است بعضی ها گفته اند نه محال نیست بلکه مستحسن هم هست.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد