درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : صحیح و اعم
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث دیگری که عنوان شده و خیلی مفصل هم درباره آن صحبت شده و حتی مثل مرحوم آخوند که بنایشان ایجاز است این جا مفصل صحبت کرده اند بحث اعم و اخص است آیا این لغات وضع برای خاص صحیح شده است یا اعم از صحیح و فاسد؟ که مشهور گفته اند همه الفاظ در لغت وضع برای اعم شده اما خیلی ها من جمله مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند وضع برای اخص شده وضع برای صحیح شده ، هر کدام هم برای خودشان دلیل دارند .
 یک چیزی که هر دو را گیر انداخته است و مرحوم آخوند هم نتوانستند حتی حل بکنند این که حالا وضع برای اعم قدر جامع بین صحیح و فاسد چیست ؟ که مرحوم آخوند توجه کردند که این ایراد به اخصی ها هم وارد است قدر جامع برای افراد صحیح چیست ؟ مرحوم آخوند نتوانستند جواب بدهند جواب به آثار داده اند و آن تفصیلی که مرحوم آخوند دارند نه ولی علی کل حال مجبوریم در این باره یک مقدار صحبت بکنیم حالا ولو دو سه جلسه هم باشد دیگر باید سر و ته بحث را جمع و جورش بکنیم .
 ما قائلیم به این که این بحث صحیح و اعم اصلا یک بحث سالبه به انتفاء موضوع است برای این که الفاظ وضع شده برای ماهیات برای کلیات و ماهیات کلیات نه صحیح است نه فاسد نه اعم از صحیح و فاسد در حالی که هم به صحیح می خورد هم به فاسد و واضع که وضع کرده لفظ را لفظ را وضع کرده برای کلی طبیعی برای طبیعت برای کلیت با قطع نظر از وجود خارجی ، صحت و فساد مربوط به خارج است ، کلی طبیعی نه صحیح است نه فاسد ، مثل مثلا انوثیت رجولیت این مربوط به جسم انسانهاست و اما روح انسان نه زن است نه مرد که این جمله خیلی حرفها را هم سالبه به انتفاء موضوع می کند ، کلی نه صحیح است نه فاسد در حالی که هم منطبق بر صحیح می شود هم منطبق بر فاسد ، همه لغات این جوری است به غیر اعلام ، اعلام هم از نظر حالا آن هم وضع برای کلی شده مثلا اسم پسرش را می خواهد بگذارد احمد خب این شخص است می گوید سمیت هذا اللفظ لهذا المعنی و لفظ را وضع می کند برای معنای خاص اما از نظر حالات یک کلی در نظر می گیرد ، احمد که بچه باشد ، احمد که مسن باشد احمد که پیر شده باشد احمد که سالم باشد ، مریض باشد فقیر باشد متمول باشد راجع به تمام این ها لفظ را که وضع می کند به طور لا بشرط وضع می کند یعنی برای کلی ، در آن وقتی که لفظ را وضع می کند برای آن بچه توی خارج است بچه است چند روزه است اصلا نمی تواند حرف بزند به این می گوید احمد آن وقت هم که مرجع تقلید شد به آن می گوید احمد هر دو صحیح است سمیت هذا اللفظ بهذا المعنی این ها ذویت در این جا به اعتبار شخص خارجی است نه به اعتبار حالاتش ، به اعتبار حالاتش کلی است ، چون کلی است ماهیت لا بشرط یجتمع مع الف شرط دیگر این را توی منطق خوانده اید ماهیت من حیث هی هی لیس الا هی لا موجوده و لا معدومه و در حالی که هیچ حالت ندارد اما به قول مثنوی چون که بی رنگ است اسیر هر رنگی می شود لذا این احمد از نظر حالات اسیر هر خصوصیتی می شود ، بچه باشد احمد است جوان باشد احمد است پیر باشد احمد است جاهل باشد احمد است عالم بشود احمد است فقیر باشد احمد است حتی فلج باشد احمد است پایش را بریده باشند احمد است سرش را بریده باشند بازهم احمد است از نظر حالات این جوری است این اعلام .
 غیر اعلام هم همین طور است لفظ رجل را وضع کرده برای ماهیت لا بشرط نه رجل خاص توی خارج ، تا بگویید لفظ وضع شده برای صحیح یا برای اعم ، آن کلی طبیعی نه صحیح است نه اعم ، نه صحیح است نه فاسد ، بلکه آن کلی طبیعی هم می سازد با فاسد هم می سازد با اعم از صحیح و فاسد لذا وضعت لفظ رجل را در مقابل امرأه خب این بچه باشد رجل است جوان باشد رجل است پیر باشد رجل است عالم باشد رجل است ناقص باشد رجل است تام باشد رجل است چرا ؟ مجاز هم نیست برای این که لفظ را وضع کرده برای ماهیت من حیث هی هی برای کلی طبیعی و کلی طبیعی توی خارج است .
 کلی می دانید منقسم می شود به سه قسم یکی کلی عقلی یکی کلی خارجی یکی هم کلی منطقی ، کلی منطقی را اسمش را می گذاریم کلی منطقی ، و این کلی طبیعی به عدد افراد توی خارج فرد دارد لذا مثلا اگر حالا 5 میلیارد مرد توی خارج داشته باشیم باید بگوییم 5 میلیارد کلی طبیعی توی خارج داریم لذا زید رجل این مجاز نیست این حمل کلی بر فرد است فردش هم عین کلی است با عوارض مشخصه ، فرق بین زید رجل عمرو رجل از نظر محمول هیچ فرق ندارد از نظر موضوع هیچ فرق ندارد فقط آن یک عوارض مشخصه دارد آن هم یک عوارض مشخصه که مربوطه به کلی اصلا نیست مربوط به شخص است مربوط به خارج است اصلا آن وقتی که می گویم زید رجل با قطع نظر از عوارض مشخصه می گویم ، زید انسان یعنی من حیث انه انسان نه من حیث این که زیباست یا زشت ، پیر است یا جوان ، لذا زید انسان حقیقت است یا مجاز ؟ خب حقیقت است ، استعمال شیئ در ما وضع له است یا نه؟ بله استعمال شیئ در ما وضع له است برای این که لفظ رجل را وضع کرده برای آن کلی طبیعی که این کلی طبیعی از زمان حضرت آدم تا روز قیامت هر وقت توی خارج مصداق پیدا کرد کلی طبیعی موضوع له وجود در خارج پیدا می کند ، لذا من اصلا عقیده دارم که این بحث صحیح و اعم با این همه تفصیل ها این عرض من فراموش مانده و اگر عرض من را بیاورند توی بحث این بحث به این مفصلی سالبه به انتفاء موضوع می شود ، الفاظ وضع برای صحیح شده یا وضع برای فاسد شده یا وضع برای اعم از صحیح و فاسد ؟ شما بگویید هیچ کدام ، دیگر همه بحث ها سالبه به انتفاء موضوع می شود ، هیچ کدام ، پس الفاظ وضع برای چه شده ؟ برای کلی که آن کلی نه صحیح است نه فاسد نه اعم از صحیح و فاسد است اما هم با صحیح می سازد به تمام معنا بدون مجاز ، هم با فاسد می سازد بدون مجاز و بالاخره با همه مصادیق چه تام چه ناقص می سازد اعم از صحیح و فاسد ، به قاعده این که کلی با مصادیقش در خارج عین یک دیگر است فقط با عوارض مشخصه افراد تشخیص از یک دیگر می دهد مثلا مثل صلاه وضع شده برای دعا یا اگر حقیقت شرعیه داشته باشیم که دیروز مرحوم صاحب فصول می گفت همه اش حقیقت شرعیه است وضع شده برای ارکان مخصوصه اوله التکبیر آخره التسلیم اما برای صحیحش یا برای فاسدش یا برای اعم از صحیح و فاسد ؟ هیچ کدام ، بلکه وضع شده برای کلی طبیعی ، آن کلی طبیعی که از من می شود صادر بشود از شما بشود از او صادر بشود در وقتی که صادر شد این ها دیگر عوارض مشخصه است اما یصدق انه صلاه ، آن عامی که نماز می خواند ولو باطل ، نماز است الا این که نمازش باطل است ، عوارض مشخصه اش آن فسادش است آن مؤمن هم که نماز می خواند نمازش صحیح است نماز است آن صحتش عوارض مشخصه اش است و این که این نماز متصف شده به صحت لذا چه برای دعا باشد چه برای ارکان مخصوصه باشد همه همه الفاظ چه حقیقت شرعیه داشته باشیم چه نداشته باشیم وضع می شود برای کلیات برای ماهیات من حیث هی هی که آن کلیات آن ماهیات می آید توی خارج به عدد افرادی که توی خارج است و آن افراد توی خارج این طوری است که اتصافها با هم فرقش می گذارد یک کسی یک نماز صبح می خواند به یک دقیقه ، یک کسی یک نماز صبح می خواند نیم ساعت ، اذکار و اوراد و حال ، این ها هر دو نماز است آن کلی طبیعی صادق بر هر دو است الا این که توی خارج آن فرد توی خارج گاهی مأمور به را ساقط می کند گاهی مأمور به را ساقط نمی کند و اما از نظر لغت به آن می گوییم نماز خب معلوم است دیگر لذا نماز را این کند شما به او می گویید آن نمازت باطل شد ، آن کسانی که قائل به صحیح باشند که نمی توانند بگویند که این نمازت باطل شد مجاز است ، آن هم که نمازش صحیح باشد به او می گویید آفرین چه نماز خوبی ، این نماز که فارسی است عربیش هم صلاه است چه در فارسی چه در عربی وضع می شود برای ماهیات برای کلی طبیعی و ماهیت لا بشرط یجتمع مع الف شرط در حالی که شروط جزء ماهیات نیست شرط ماهیات نیست از همین جهت می گویید ماهیت من حیث هی هی لیس له جزء و لا شرط و لا رنگ مثل آب به قول مثنوی مثل آب است اسیر هر رنگی می شود ماهیت لا بشرط چون لا بشرط است یجتمع با بشرط شیئ ، یجتمع با بشرط لا ، یجتمع با هر ماهیت توی خارج می خواهد ناقص باشد می خواهد کامل باشد.
 لذا مسلم است می گویید اوامر و نواهی متعلق به طبایع است طبیعت من حیث هی هی خب یک بحث مفصلی هم مرحوم آخوند توی همین بحث الفاظ دارد بعد می آییم صحبت می کنیم توی آن هم مانده اند به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام می گفتند اصلا این ماهیت لا بشرط لیس بشیئ لا محبوبه و لا مبغوضه هم ترسیده اند توی آن مانده اند گفته اند چه جور می شود که اوامر و نواهی متعلق به چیزی باشد که محبوب نباشد مبغوض هم نباشد اما آن که مسلم است همین است دیگر لذا مرحوم آخوند می خواهد درستش بکند می گوید طبیعت خارج دیده یعنی آن کلی طبیعی را آیینه قرار می دهد برای خارج، لفظ را وضع می کند برای آن ماهیت لا بشرط ، حالا این حرف دارد حرفهایش برای بعد .
 آن که حالا می خواهیم بگوییم ندیدم کسی بگوید باید بگوییم غیر از این هم چاره ای نداریم این است که این الفاظ چه فارسی چه عربی چه انگلیسی در هر لغتی حتی اعلام راجع به حالات این ها وضع شده برای کلیات ، در کلی طبیعی نه صحت خوابیده نه فساد نه اعم از صحت و فساد رنگ صحت و فساد ندارد این لفظ اعمیت ندارد وقتی چنین باشد از ما بپرسند که الفاظ وضع برای صحیح شده ؟ می گوییم نه ، وضع برای فاسد شده ؟ نه ، وضع برای اعم از صحیح و فاسد شده ؟ نه ، یعنی اعم را در نظر بگیرد کلی طبیعی را قیدش بزند ، پس وضع برای چه شده ؟ برای ماهیات من حیث هی هی لا بشرط که یجتمع هم با صحت هم با فاسد ، حالا یک قدری بحث مشکل است و بحث هم خیلی مفصل است تقاضا دارم از شما یک مطالعه جدی لااقل کفایه یک مطالعه خوب در کفایه بکنید تا ببینیم چه باید گفت .
 و صلی الله علی محمد و آل محمد