درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : وضع
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 قبل از آن که وارد وضع بشویم یک مطلبی مانده است مربوط به مقدمه ، مشهور در میان اصحاب این است که این کتاب اصول یک مقدارش فقه است یک مقدارش مبادی ، مبادی تصوریه و تصدیقیه است یک مقدارش هم بحث اصولی است ، با کمال جرأت گفته اند فرائد شیخ انصاری همه اش فقه است برای این که ایشان درباره اصول عملیه صحبت می کند و اصول عملیه هم برائت و هم اشتغال و هم دوران بین محذورین و هم استصحاب همه این ها فقه است .
 بحث اولش هم که بحث عقل و علم اجمالی است هیچ ، منحصر می شود فرائد به کتاب و سنت و عقل و اجماع گفته اند مباحث الفاظ هم تا اوامر همه این ها هیچ ، بحث اصولی نیست از مبادی تصوریه یا تصدیقیه است از اوامر شروع می شود به بحث اصولی لذا اوامر و نواهی و مفاهیم و عام و خاص و مطلق و مقید و مجمل و مبین این ها بحث اصولی است ، این مشهور در میان اصحاب شده و حالا ولو اسم شیخ بزرگوار را هم نیاورند اما بالاخره گفته اند که تا اوامر مقدمه است مقدمه را اسمش را می گذارند مبادی تصوریه مبادی تصدیقیه ، مبادی می گویند یعنی مقدمه تصوری می گویند یعنی موضوع علم اصول را انسان تصور بکند مثل همین بحث هایی که کردیم موضوع و تعریف و فائده ، گفته اند مابقی هم مبادی تصدیقیه است یعنی مثل وضع و مجاز و اشتراک و استعمال شیئ در اکثر از معنا و مشتق و این ها هم این ها یک جملاتی است که اصول ما متوقف بر این است لذا اگر تصور فقط باشد مثل موضوع و تعریف و فایده به آن گفته اند مبادی تصوریه ، اگر محمول هم داشته باشد به آن گفته اند مبادی تصدیقیه لذا از اول کفایه تا اوامر گفته اند این ها همه مربوط به اصول نیست عجب این جاست که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه این مبادی تصوریه و تصدیقیه را راجع به اول کفایه می فرمودند خب این شهرتی که در میان اصحاب هست .
 اما حق مطلب این است که ما باید بگوییم از اول کفایه تا آخر کفایه از اول فرائد تا آخر فرائد همه همه بحث اصولی است چرا بحث اصولی است ؟ برای این که تعریف علم اصول چه شد ؟ قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه ، تعریف علم اصول چه شد؟ ما یقع فی طریق الاستنباط ، تعریف علم اصول چه شد ؟ به قول آقای بروجردی هو الحجه فی الفقه که دیروز می گفتم موضوع علم اصول هم همین است فایده علم اصول هم همین است لذا دیروز عرض می کردم این القواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه که خلاصه اش ما یقع فی طریق الاستنباط است خلاصه ترش هو الحجه فی الفقه است این هم موضوع است و هم فایده است و هم تعریف ، خب آیا مبادی تصوریه و تصدیقیه را می گیرد یا نه ؟ خب مسلم است یک کسی بحث وضع می خواهد بکند که انشاء الله امروز شروع می کنیم خب این فقه ما احتیاج به این دارد یک قاعده وضع درست می کنیم و می رویم توی فقه از آن استفاده می کنیم .
 برائت ، بسیار از اول فقه تا آخر فقه به درد ما می خورد قاعده مستنبطه لاستنباط الاحکام الشرعیه استنباطش را این جا می کنیم کلیش را درست می کنیم می رویم توی فقه توی این فرع و توی آن فرع توی آن باب و توی آن باب می گوییم برائت، لذا همه اصول هو الحجه فی الفقه ، همه اصول ما یقع فی طریق الاستنباط ، همه اصول قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه .
 فرق بین فقه و اصول این است فقه مربوط به جزئیات است نه مربوط به کلیات ، یعنی ما برائت را درست می کنیم توی اصول یک کلی درست می کنیم یک قاعده درست می کنیم می رویم توی فقه و از آن برائت توی فقه استفاده می کنیم این است مثلا حمد و سوره را باید بلند خواند ، مرد و زن باید با هم فاصله دشته باشند ، نداشته باشند ، اگر کسی رکوع را فراموش کرد چه باید بکند ؟ از اول فقه تا آخر فقه راجع به افعال مکلفین لذا اگر یادتان باشد موضوع علم فقه را گفته اند که افعال مکلفین این افعال مکلفین الا قاعده کلی است که ما توی اصول استنباط می کنیم لذا این قواعد فقهیه چهار تا را مرحوم شیخ فرموده اند ، قواعد فقهیه یک بزرگی خدا رحمتش کند 600 تا قاعده فقهی درست کرده ، این قواعد فقهیه خیلی است همه اش باید توی اصول درست بشود وقتی قاعده درست شد پیاده شدنش توی فقه است می شود قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه ، قاعده اش را توی اصول درست می کنیم استنباطش را تمسک به آن در فقه درست می کنیم و اما از ما بپرسند فرق بین فقه و اصول چیست ؟ می گوییم اصول مربوط به کلیات و قواعد است ، فقه مربوط به جزئیات است مربوط به کلیات نیست ، برائت را این جا درست می کنیم می رویم توی فقه صد جا به آن تمسک می کنیم یعنی جزئی، صد مورد به اشتغال تمسک می کنیم ، هزار مورد به استصحاب تمسک می کنیم ، موردی است جزئی است ، چنانچه تمسک به روایات اهل بیت همه اش جزئیات است تمسک به روایات اهل بیت می کنیم فروع درست می کنیم مسئله مسئله مسئله، این رساله های عملیه این ها کتاب فقهی است این ها همه جزئیات است یعنی همه مربوط به افعال مکلفین است .
 اصاله الظهور یک مسئله اصولی است که ما در جلد 2 کفایه اصاله الظهور درست می کنیم می گوییم ظواهر حجت است بعد می رویم توی فقه یک ظهوری پیدا می کنیم می گوییم هذا ظاهر و کل ظاهر حجه فهذا حجه ، به عبارت دیگر صغریات اذا ضمت الی کبریاتها انتجت نتیجه فقهیه ، باید این جور باشد ، جزئیش را در فقه متعرض می شویم کبرای کلی را بار بر آن می کنیم از آن یک نتیجه استنباطی می گیریم ، خب این چهار تا مطلب راجع به مقدمه.
 مطلب دوم که اول کتاب اصول است مربوط به وضع است وضع یعنی چه ؟ تعریف ها از آن شده ، اگر شما یک جمله بگویید اختصاص لفظ بمعنا این می شود وضع ، بچه شما به دنیا می آید اسمش را می گذارید حسن اختصاص می دهید لفظ حسن را به بچه تان ، اختصاص لفظ بالمعنا به این می گوییم وضع یا مثلا لفظ رجل را واضع وضع می کند از برای مرد در مقابل زن ، می گوید وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی ای اختصاص هذا اللفظ بهذا المعنی .
 این وضع اولا منقسم می شود به دو قسم یکی وضع تعیینی یکی وضع تعینی.
 وضع تعیینی واضع می خواهد مثل این که شما واضع هستید برای این که بچه تان را اسم گذاری بکنید به این می گویند وضع تعیینی ، اما گاهی بچه شما شما اسمش را گذاشته اید حسن اما شهرتی پیدا می کند به یک لقبی ، شهرت پیدا می کند به این که به می گویند آقای مهندس آقای عطار این لفظ را این می گوید آن می گوید آن می گوید ناگهان می بینیم این لفظ متعین شد برای این آقا ، واضع وضع نکرده ، استعمال اختصاص داده ، در آن وضع تعیینی یک واضع می خواهد که اختصاص بدهد لفظ را به معنا اما در تعین واضع نمی خواهد استعمال می خواهد استعمال لفظ را برای چیزی برای کسی بشهره تا کم کم این اختصاص پیدا کند به آن آقا ، خیلی جاها ست که وضع تعینی مقدم می شود بر وضع تعیینی .
 این مطلب در حالی که ان قلت قلت روی آن خیلی پیدا شده اما تا این جا واضح شد ، یکی معنای لفظ اختصاص لفظ بالمعنی ، یکی هم وضع تعیینی و وضع تعینی .
 اما مسئله مشکل این جاست وضع را منقسم کرده اند به چهار قسم وضع عام موضوع له عام ، وضع عام موضوع له خاص ، وضع خاص موضوع له خاص ، وضع خاص موضوع له عام .
 این وضع عام خلاف اصطلاح است معنایش یک اصطلاح شده ، وضع عام موضوع له عام وضع یعنی لحاظ به این می گویند وضع ، یعنی آقای واضع لحاظ می کند لفظ رجل را یعنی متصور آن متصور را اسمش را می گذاریم وضع ، تصور می کند لفظ رجل را ثم می گوید وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی این می شود موضوع له لذا وضع عام موضوع له عام مثل اسماء اجناس این جوری است که واضع تصور کرده است عام را وضع کرده است برای معنای عموم ، یعنی لحاظ کرده وضع عام موضوع له عام .
 وضع عام موضوع له خاص مشهور شده گفته اند وضع حروف این جوری است لحاظ کرده من در سرت من البصره الی الکوفه یا الی را این معنای حرفی را ، لحاظ کرده من را مفهوم کلی اما وقتی که می خواسته وضع کند وضع کرده برای آن من خارجی که ربط می دهد سرت من البصره الی الکوفه را برای این که معانی حرفیه این سرت البصره الکوفه این سه تا جداست چه چیزی ربط می دهد می شود سرت من البصره الی الکوفه ؟ چه چیزی ربط می دهد ؟ آن من توی خارج و آن الی توی خارج ، گفته اند وضع عام موضوع له خاص که حالا بعد صحبت می کنیم مرحوم آخوند قبول ندارد ببینیم چه می خواهند بگویند ؟ اما مشهور در میان بزرگان این شده .
 وضع خاص موضوع له خاص زیاد است مثل اعلام ، اسم پسرش را می گذارد احمد اسمش پسرش را می گذارد حسین ، لحاظ می کند لفظ را وضع می کند آن لفظ را برای جثه خارجی ، هم وضعش خاص است هم موضع له خاص است .
 یکی هم وضع خاص موضوع له عام که می گویند نداریم چرا نداریم ؟ می گویند برای خاطر این که وضع آیینه برای خارج است آیینه برای موضوع له است وقتی چنین شد خاص نمی تواند آیینه برای عام باشد ، عام می تواند آیینه برای خاص باشد اما خاص آیینه برای عام نمی تواند باشد ، لذا مشهور شده این که وضع خاص موضوع له عام ما نداریم هر چه هست یا وضع عام موضوع له عام است مثل اسماء اجناس یا وضع خاص موضوع له خاص مثل اعلام یا وضع عام موضوع له خاص مثل حروف یا اشارات اما وضع خاص موضوع له عام ممکن نیست حتی رساندند به این جا که ممکن نیست برای این که وضع باید آیینه برای موضوع له بشود باید لحاظ بشود و لحاظ جزئی ما را نمی تواند به کلی برساند .
 مرحوم آمیرزا حبیب الله رشتی رضوان الله تعالی علیه ، از نظر علمی خیلی بالا بوده و انصافا از شاگردهای نمره اول اگر نمره اول نباشد لااقل از شاگردهای نمره اول شیخ انصاری است خیلی بالاست که بعضی اوقات هم مرحوم آخوند توی کفایه با ایشان حسابی بحث را شروع می کند نیم صفحه یک صفحه کفایه راجع به حرفهای ایشان ، ملایی است ، ایشان فرموده نه ، ما وضع خاص موضوع له عام هم داریم .
 استاد بزرگوار ما حضرت امام قبول می کردند حرفش را مثال می زدند می گفتند مثل اختراعات همه همین طور است آن کسی که اتومبیل را ساخت خب آن کسی که اتومبیل را ساخت در وقتی که می خواهد وضع بکند لحاظ می کند خارج را اما وضع نمی کند برای این اتومبیل شخصی توی خارج ، وضع می کند برای هر اتومبیلی به قول حضرت امام زیاد پیدا می شود اگر وضع خاص موضوع له عام بیش از وضع خاص موضوع له خاص نباشد کمتر نیست لذا می بینیم که این اتومبیل توی خارج آیینه شد برای اتومبیل کلی ، برای هر اتومبیلی لذا گفت وضعت لفظ ماشین را از برای این و امثال این ، برای هر چیزی ، می شود وضع خاص
 موضوع له عام .
 اگر لفظ را وضع کرده باشد برای اتومبیل شخصی خودش آن که ساخته بگوید وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی می شود وضع خاص موضوع له خاص اگر استعمال بکنیم توی اتومبیل دیگر می شود مجاز ، لذا لازمه اش این است که همه اختراعات این ها مجاز باشد چرا ؟ برای این که وضع ندارد ، آن که وضع داشته وضع خاص موضوع له خاص بوده ، آن که استعمال می شود موضوع له ما غیر وضع واضع است ، می شود مجاز ، بر می گردد به این که یک حقیقت داریم اتومبیل خارجی که ساخته است و یک سال دیگر هم تمام شده ، دیگر ما بقی همه اتومبیل ها استعمالش می شود مجاز و این را نمی شود ملتزم شد ، خب چرا ما ملتزم نشویم به این که این ماشین توی خارج ماشین را ساخت وقتی ساخته شد پشت آن هم نشست و یک قدری راه رفت دید بَه عجب چیزی است اسمش را هم گذاشت ماشین آن وقت لحاظ می کند ماشین را وضع می کند برای هر چیزی که مثل این است یعنی برای کلی، حالا بگویید کلی طبیعی ، می شود وضع خاص موضوع له عام و بسیار هم خوب است .
 بنابراین هر چهار قسم را داریم .
 وضع عام موضوع له عام مثل اسماء اجناس .
 وضع خاص موضوع له خاص مثل اعلام .
 وضع عام موضوع له خاص مثل وضع حرف .
 وضع خاص موضوع له عام مثل اختراعات ، ابنیه و چیزهایی که تازه ساخته می شود .
 یک عمارتی می سازد اسم این عمارت را می خواهد بگذارد فردوسی و وقتی می خواهد بگذارد فردوسی این جور می کند که تصور می کند لفظ را وضع می کند گاهی برای این بنای خاص می شود وضع خاص موضوع له خاص ، گاهی می گوید برای هر بنایی مثل این می شود وضع خاص موضوع له عام .
 لذا همین جور که مرحوم آمیرزا حبیب الله رشتی فرموده اند داریم تعجب است که مرحوم آخوند توی کفایه جسارت به ایشان می کند نباید کرده باشند و لا یتمیز و یتوهم نه تمیز داده است و نه توهم کرده ، نه بابا هم تمیز داده هم توهم نکرده و به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام حرف بسیار عالی است و از نظر ثبوتی هر چهار قسم را داریم .
 حالا بحث فردایمان راجع به این وضع حروف است که مرحوم آخوند می خواهند یک اختراع درست بکنند می خواهند بگویند وضع عام موضوع له عام مستعمل فیه خاص این را تقاضا دارم از جاهای مشکل کفایه است ، مرحوم آخوند خیال کرده اند از اختراعاتشان است هفت هشت جا البته لفظ را هم تکرار کرده اند یک صفحه از کفایه راجع به این الفاظ ایشان صحبت کرده راجع به الفاظ حروف وضع عام موضوع له عام مستعمل فیه خاص ، این را این جا مطالعه کنید ببینیم مرحوم آخوند چه می فرمایند .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد