موضوع : قاعده لاضرر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در قاعده لاضرر فصلهایی را منعقد فرمودهاند فصل اول راجع به مدرک قاعده لاضرر، بالاخره بحث دیروز رسید به این جا که قاعده لاضرر روایاتش به اندازه تواتر است تواتر معنوی و از اول فقه ما تا آخر فقه وقتی که برویم میبینیم ائمه طاهرین علیه السلام در موارد متعدده ای تمسک کردهاند به قاعده لاضرر و این جمله لاضرر و لاضرار لااقل تواتر اجمالی دارد یعنی میدانیم از امام علیه السلام صادر شده است اگر کسی نگوید تواتر معنوی اگر کسی نگوید تواتر لفظی.
لذا از نظر مدرک مسئله تمام است اما چیزی که دیروز عرض کردم این است که این دردسرهایی که بزرگان در قاعده لا ضرر در فصل اول کشیده اند من میگویم سالبه به انتفاء موضوع است برای این که روایتها نه میتواند خصوصیاتش را برای ما چیز بفهماند نه میتواند اطلاقش به ما چیز بفماند و بالاخره روایتها همه همه ارشادی است تابع ما یرشد الیه است مرشد الیهاش عقل است باید ببینیم عقل ما کجا قاعده لاضرر را میآورد کجا نمیآورد، این بحث اول ما بود.
بحث دوم ما راجع به مفردات این لاضرر و لاضرار است که این هم باز مثل بحث اول یک نحو سالبه به انتفاء موضوع است خیلی بحث مفصل کردهاند که این ضرر یعنی چه؟ ضرار یعنی چه؟ مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند ضرر و ضرار یک معنا دارد تأکید است لذا امام علیه السلام فرمودند که ضرر در اسلام نیست حالا برای تفنن در عبارت فرمودند ضرر و ضرار نیست.
مرحوم آخوند تمسک کردهاند به لغت اما به یک لغت فرمودهاند که مصباح میگوید که ضرر و ضرار یک معنا دارد.
بعضی فرمودهاند که نه، ضرر و ضرار دو تا معنی دارد ضرر یعنی ضرر زدن به کسی به مالش به جانش به عرضش که ضرر در مقابل نفع است کسی حق ندارد به مال کسی به جان کسی به عرض کسی ضرر برساند نقصی وارد کند اما ضرار معنایش مجازات است یعنی اگر کسی ضرر زد دیگری بخواهد همان ضرر را به او بزند این نمیتواند این حکم حکومتی است حکومت باید مجازات کند حکومت باید این نقص را جبران بکند والا مثلا مثل همان قضیه سمره ضرر می زد به زن و بچه آن انصاری حالا این انصاری هم بخواهد برود توی خانه آن سمره بدون اجازه وارد خانه بشود خب نمیشود که، مسلم حرام است لذا آن انصاری این کار را نکرد گفت که تو بدون اجازه وارد میشوی من هم میخواهم بیایم توی خانه تو بدون اجازه ، این کار را نکرد آمد خدمت پیامبر اکرم به پیامبر اکرم گفت این بدی میکند جلوی این بدیش را بگیر.
معمولاً در وقتی برویم در لغت می بینیم که همین جور معنا شده ضرر یعنی نقص وارد کردن ضرار یعنی آن نقصی که کسی وارد به کسی بکند آن هم همان ضرر را وارد بر آن ضار بر آن مضار بکند لاضرر و لاضرار کسی نمیتواند به کسی ضرر بزند اگر هم کسی به کسی ضرر زد آن که ضرر خورده بخواهد همان ضرر را بردیگری بزند آن هم نمیشود لاضرر و لاضرار، از سه چهار تا لغت هم همین استفاده میشود شاید انسان بتواند بگوید که اصلا اهل لغت همه آنها چه قدیمی ها چه جدیدیها مثل المنجد و اقرب الموارد و امثال اینها همه همه ضرر را با ضرار دو تا معنا گرفتهاند حرف مرحوم آخوند در کفایه را نپذیرفتهاند و گفتهاند ضرر غیر ضرار است ضرار غیر ضرر است حق مطلب هم همین است که همین را بگوییم که بگوییم لاضرر و لاضرار حتی همین جا آن حرف عقلی نتیجه میگیرد و آن این است که لاضرر و لاضرار عقلا هم میگویند لاضرر و لاضرار اگر کسی به کسی ضرر زد یک کسی خانه کسی را خراب کرد این هم برود خانه او را خراب بکند نمیشود، یک کسی به کسی فحش داد آن هم بخواهد فحش بدهد نمیشود، یک کسی جسارت به ناموس کسی کرد مزاحم ناموس کسی شد آن هم بخواهد برود مزاحم ناموس او بشود نمیشود لاضرر و لاضرار لذا هم عقل و هم لغت و عرف حرف آخوند در کفایه را قبول نمیکند.
استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس در این تقریرات کتاب لاضررشان هم دارند که معنای ضرر یعنی نقص، نقص وارد کردن بر کسی معنای ضرار کسی را در مضیقه قرار دادن چنانچه آن سمره آن انصاری را در مضیقه قرار داده بود بدون یا الله وارد خانهاش میشد دردسر بود در مضیقه واقع شده بود پس لاضرر یعنی نقص وارد کردن بر کسی ، ضرار یعنی کسی را در مضیقه قرار دادن.
این فرمایش حضرت امام این استفاده کردن از روایت است نه این که لغت ضرار به معنای تضییق وارد کردن بر کسی باشد که ما بگوییم ضرر مصادیق دارد یک مصداقش کسی را در مضیقه قرار دادن، در لغت این چنین چیزی نداریم عرف هم این چنین چیزی ندارد عقلاء هم این جور چیزی ندارند که ما بگوییم که از مصادیق ضرر در تضییق واقع کردن کسی، این خوب است اما معنای ضرر است نه معنای ضرار، بگوییم وضع شده لغت ضرار برای یک مصداق از ضرر یعنی گاهی مثلا خانه کسی را خراب میکنند گاهی خانه را خراب نمیکند اما سد معبر میکند و این نمیتواند ماشینش را توی خانهاش ببرد نمیتواند خودش توی خانهاش برود این معنای ضرار نیست این معنای ضرر است همان مصداقی از مصادیق ضرر است، و ضرار وضع شده باشد برای خصوص این مصداق ظاهراً این درست نیست اگر لغت را بخواهیم ضرر وضع شده برای نقص، نقص مصادیق دارد نقص بر کسی، نقص در عرضش نقص در مالش نقص در جانش، از جمله این نقصها کسی را در مضیقه قرار دادن ، زندگی را بر کسی دشوار کردن اینها همه از مصادیق ضرر است، اما بگوییم که ضرار وضع شده برای این تضییق پیدا نکردیم ظاهراً این جور نیست لذا فرمایش حضرت امام که ضرر برای نقص است ضرار برای مصداق از نقص است این شاهدی ندارد به غیر همان قضیه سمره و آن قضیه سمره هم دلالت بر حرف حضرت امام ندارد برای این که معنای این که پیامبر فرمودند لاضرر و لاضرار یا سمره انت مضار بگو ضرارش برای سمره بوده ظاهراً این جور نیست دیگر برای این که این سمره او را در مضیقه قرار داده بود حضرت فرمودند تو مضاری، بعد هم فرمودند لاضرر و لاضرار یعنی اصلا در حکومت من ضرر نیست حالا ضرر ابتدائی باشد یا ضرر ابتدائی نباشد از باب مفاعله و این که کسی ضرر زده آن هم بخواهد به او ضرر بزند.
خیلی از این بزرگان کتاب لاضرر نوشتهاند شکر الله سعهم من جمله شیخ الشریعه که یکی از علمای بزرگ بوده در زمان مرحوم آخوند و سید، راستی مرد بزرگی بوده است مخصوصا در تفسیر ایشان یک کتاب لاضرر نوشته و در آن جا فرموده ضرر یعنی نقص به طرف، ضرار یعنی لجاجت کردن، کسی را در مضیقه قرار دادن با لجاجتش مثلا بعضی زنها لجوج هستند و آن مرد را در مضیقه قرار میدهند زندگی را بر مرد سخت میکنند یا بعضی از طلبهها آن طرفی افتاده اند خشک هستند زن را در مضیقه شدید قرار میدهند گفته ضرار این معنایش است لجاجت ، عصبیت ، عصبیت خشک، این را هم هرچه گشیم برای شیخ الشریعه یک چیزی پیدا کنیم در لغت که راستی ضرار به معنای لجاجت باشد نداریم ظاهراً شیخ الشریعه مثل حضرت امام از مورد استفاده کردهاند یعنی از قضیه سمره برای این که سمره آدم لجوجی بود حتی در مقابل پیامبر اکرم هم لجاجت کرد پیامبر اکرم فرمودند که اذن بگیر گفت نمیگیرم مالم است و حق معبر دارم و میخواهم بروم سر درختم و اذن نمیگیرم، حتی حضرت رساندند به آن جا یک نخلستان به تو میدهم دست بردار گفت نمیکنم بهشت را به تو میدهم نمیکنم حضرت فرمودند انت مضار، لاضرر و لاضرار، ظاهراً شیخ الشریعه مثل حضرت امام از این انت مضار در کلام پیامبر اکرم استفاده کرده ولی خب معلوم است آن استعمال پیامبر اکرم که فرمودند که انت مضار معنایش این نیست که تو آدم لجوجی هستی معنایش این است تو آدم ضرر زن به دیگران هستی وچون آدم ضرر زن به دیگران هستی اقلع درخت را بکن بینداز ارم و جهه ظاهراً اگر ما بخواهیم با این جورها بیاییم جلو حرف مرحوم آخوند بهتر است برای این که مرحوم آخوند می گویند ضرر و ضرار اصلا مرادف است دلیلش هم همین، آخوند نگفتهاند، دلیلش هم همین که حضرت فرمودند انت مضار، از کلمه مفاعله پیامر اکرم استفاده کرده اند.
اما آن چه تا این جا میشود گفت هم عقلاء و هم عرف و لغت هم با ماست این که لاضرر و لاضرار تاکید نیست لاضرر یعنی نقصی به طرف وارد کردن و ضرار یعنی آن نقص را بخواهد جبران بکند بخواهد آن نقصی که آن کرده آن هم ضرری به دیگری بزند مجازاتا، هر دو در اسلام نیست نه کسی میتواند به کسی ضرر بزند اگر هم کسی به او ضرر زد نمیتواند آن هم آن کاری که او کرده او هم بکند، ضرر به غیر مجازاتا این هم با سیره عقلاء و هم با عرف و هم با لغت حسابی سازگاری دارد.
این هم دلیل میخواهد که ما بگوییم که ضرر آن جا که قصد نداشته باشد ضرار آن جا که قصد داشته باشد یا به عکس، خب اینها هیچ کدام شاهد لغت ندارد شاهد عرفی هم ندارد اصلا قصد دخالت داشته باشد در ضرر زدن یا در مجازات ضرر ظاهراً قصد هیچ جا دخالت ندارد اگر شما نمیخواستی خانه مردم خراب بشود اما خانه خودتان را خراب کردی خانه مردم هم خراب شد خب مسلم تو مضری دیگر ولو قصد هم نداشتی اما میگوید خانه مردم را خراب کرد ضرر به مردم زد باید جبران خسارت بکند، لذا قصد و عدم قصد هم دخالت در معنا کردن کلمه عرفا عقلا لغتا ندارد و آن چه باید گفت همین که بزرگان هم فرمودهاند معنای ضرر یعنی نقصی وارد کردن بر کسی چه مال باشد چه عرض باشد چه جان باشد ، ضرر نفسی کسی دست کسی را خراش بدهد قطع بکند ضرر مالی کسی خانه کسی را خراب بکند ضرر عرضی زن و بچه کسی را در مضیقه قرار بدهد آن وقت لاضرر تا این جا دلالت خوب دارد و لاضرار آن هم دلالت خوب دارد این که اگر کسی به کسی ضرر زد آن دیگری هم بخواهد همان ضرر را به او بزند نمیشود زیرا اختلال نظام لازم میآید هر ج و مرج لازم میآید لذا ضرارش مال حکومت است که حکومت باید آن کسی که ضرر زده بگیردش جبران خسارت آن خسارت را از او بگیرد اگر عمدی بوده مجازات بکند اگر سهوی بوده دیگر جبران خسارت طرف را بکند.
لذا تا این جا که ما آمدیم لا را لاء نافیه گرفتیم یعنی در اسلام عزیز نه میشود ضرر زد نه میشود مجازات ضرر کرد، نهی نه، اصلا نیست در اسلام ، حالا اگر کسی مثل همین شیخ الشریعه که لا را لاء ناهیه گرفته باز هم معنایش همین میشود که کسی به کسی ضرر نمیتواند بزند اما اگر کسی به او ضرر زد او نمیتواند ضرر به دیگری بزند مجازات بکند این مجازات مال حکومت است لذا لاء نافیه باشد لاء ناهیه باشد فعلا به درد ما نمیخورد برای بحث ما مفید نیست.
فتلخص مما ذکرناه این که مفردات این شد که لاضرر یعنی کسی نمیتواند مال و عرض و ناموس کسی را مزاحم بشوند ضرر به او بزنند، لا ضرار اگر کسی هم مزاحم او شد به ناموسش به مالش به جانش ضرر زد آن نمیتواند آن کاری که او کرده آن هم بکند برای این که اختلال نظام لازم میآید آن دیگر مربوط به حکومت است پس لاضرر و لاضرار .
حالا بحث فردای ما انشاء الله راجع به ترکیب این لا چه لائی است؟ آیا لاء ناهیه است ؟ مثل لا رفث و لافسوق و لا جدال فی الحج ، یا لا نافیه است ؟ نفی جنس است یا معنای دیگر دارد ؟ برای فردای ما انشاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد