موضوع : آیا تقلید ازمجتهد میت جایز است؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئلهای که در جلسه قبل متعرض شدیم مرحوم آخوند خیلی ساده از مسئله گذشتهاند آن که اهمیتش دادهاند روی استصحاب است اما اصل مسئله پیش ایشان مثل این که اهمیت نداشته است.
مسئله مسئله بغرنجی است انصافا مسئله این است که آیا حیات درمرجع تقلید لازم است یا نه؟ یک کسی میتواند مرجع تقلیدش را صاحب جواهر قرار بدهد رساله عملیه هم مثل نجاه العباد دارد به نجاه العباد عمل بکند، یک کسی مرجع تقلیدش را شیخ انصاری قرار بدهد مجمع الرسائل هم دارند به آن مجمع الرسائل عمل بکند، نه، یک کسی مرجع تقلیدش را شیخ طوسی قرار میدهد اول کسی که رساله نوشته البته بعد از مرحوم صدوق مرحوم شیخ طوسی بوده مبسوط، بهتر از همه این ها یک کسی مرحوم صدوق را مرجع تقلید قرار میدهد به من لایحضر عمل میکند خود مرحوم صدوق اول من لایحضرمیگویند این رساله من است یک کسی از من رساله میخواست این رساله را نوشتم متن روایات اهل بیت علیهم السلام است .
مرحوم آخوند میفرمایند نمیشود چرا نمیشود؟ میگویند برای خاطر این که اصل عدم جواز است و یک ادلهای آورده برای جواز این ادله تمام نیست.
اصل عدم جوازشان هم همان قاعدهای است که در اصول داریم اصل حرمه عمل به مظنه، اصل عدم حجیت مظنه الاما اخرجه الدلیل در این جا هم همین است نمیدانیم آیا این مظنه حجت است یا حجت نیست؟ اصل عدم حجیت است الا مااخرجه الدلیل، آن کسی که میگوید جایز است باید دلیل بیاورد، مرحوم آخوند میگویند ما در فستحه هستیم ما دلیل نمیخواهیم آنها باید دلیل بیاورند.
5 تا دلیل میآورند مرحوم آخوند و هر 5 تا دلیل را رد میکنند.
دلیل اولشان اطلاق آیات و روایات فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون خب مرده و زنده ندارد اهل ذکر باید باشد.
فارجعوا الی رواه احادیثنا باید عرف احکامنا نظر فی حلالنا و حرامنا که پایه روایات اهل بیت باشد یعنی مجتهد جامع الشرایط خب زنده و مرده ندارد.
و اما من کان من الفقهاء فللعوام ان یقلدوه مرده و زنده ندارد اطلاق آیات و اطلاق روایات می گوید زنده و مرده ندارد.
این دلیل اول که میخواهند آن قاعده اصل حرمه عمل بالظن الاما اخرجه الدلیل این دلیل اول میخواهند آن قاعده را بشکنند.
مرحوم آخوند جواب میدهند این اطلاق ندارد درمقام تشریع حکم است در مقام بیان خصوصیات نیست قدر متیقن دارد قدر متیقنش زنده است خب این درست است یعنی ما بخواهیم اطلاق گیری بکنیم از آیات و روایات و بگوییم تقلید میت جایز است حالا ابتداء استمراراً که آن استمرارش را بعد صحبت میکنیم.
نه ، آیات و روایات در مقام تشریع است و به قول شیخ انصاری در مکاسب میفرمایند که آیات قرآن هیچ کدامش اطلاق ندارد چون در مقام بیان تشریع است در مقام بیان خصوصیات نیست حتی ایشان احل الله البیع و حرم الربا را هم همین را میفرمایند که آن جا احتمال عموم هم هست اما جنس میگیرند احل الله البیع و حرم الربا اطلاق میگیرند از الفاظ مطلق است میفرمایند این احل الله البیع و حرم الربا هیچ کدامش نمیگوید هر بیعی حتی بیع کالی به کالی ، هر ربائی ولو از کافر ، میفرمایند نمیشود گفت چون که در مقام تشریع حکم است، خب دلیل اول است جوابش هم جواب خوبی است.
دلیل دوم مال میرزای قمی رضوان الله تعالی علیه است مرحوم میرزای قمی مثل این که توی مسئله گیرند لذا بعضی اوقات تقلید میت را جایز میدانند بعضی اوقات تقلید میت را رد میکنند ، دیگر مطلقا هم رد میکنند ابتدائی و استمراری هم مرحوم میرزا نیستند ، لذا مرحوم میرزای قمی مثل این که نتوانستند جازم بشوند لذا گاهی تقلید میت را جایز میدانند گاهی هم تقلید میت را جایز نمیدانند،حالا این جا از کسانی هستند که تقلید میت را جایز میدانند گفتهاند خب دلیل انسداد.
دلیل انسداد مقدماتش را این جور تشکیل میدهند میگویند که ما مکلفیم مسلم، باب علمی و علمی منسد است بر ما، پس مطلق مظنه حجت است برای ما لذا مرحوم میرزای قمی این جا این جور تشکیل دادند که این مقلد مکلف است مسلم باب علم و علمی که برایش منسد است پس میتواند تقلید بکند از میت.
مرحوم آخوند جواب که میخواهند بدهند یک جواب سر بالایی میدهند ایشان میفرمایند که دلیل انسداد را ما درست کردیم باب علم و علمی منسد نیست نمیدانم مرحوم آخوند چه میخواهند این جا بگویند؟
جواب میرزای قمی این است که قبول داریم باب علم و علمی منسد است برای عامی، عامی که باید تقلید کند لذا دلیل انسداد را برای عامی بیاوریم خیلی خوب است بگوییم که مکلف است مسلم، باب علم و علمی برایش منسد است مسلم، پس باید تقلید کند این خیلی خوب است اما حرف در این است تقلدی از میت یا حی ؟ آن دیگر ندارد، لذا به میرزای قمی عرض میکنیم آقا دلیل انسدادتان آن چه درست میکند این است که عامی باید تقلید بکند خیلی خوب هم هست راستی هم باب علمی و علمی منسد است باید تقلید کند اما تقلید از کی؟ دیگر آن یک مسئلهای است کاری به انسداد ندارد .
بله نسبت میدهند به بعضی از بزرگان که گفتهاند تقلید ابتدائی از میت جایز است آن جا که حی نباشد این را نسبت به بعضی از بزرگان دادهاند مثل مرحوم تونی که آدم فاضلی بوده انصافا، نسبت میدهند به مرحوم علامه ، نسبت میدهند به مرحوم شهید در ذکری که در ذکری من پیدا نکردم بالاخره نسبت میدهند که بعضیها گفتهاند تقلید ابتدائی از میت جایز است آن جا که حی نباشد ،خیلی حرف خوبی است همان دلیل انسداد میرزای قمی است اما حالا آن جا که حی باشد آیا تقلید میت جایز است یا نه؟ دیگر دلیل انسداد نمیگوید جایز است یا نه؟ باید برود روی مسئله دیگر یا دلیل دیگر اگر مرحوم آخوند باشد میگوید جایز نیست اصل حرمه عمل به ظن است قدر متیقنش این است که از حی باشد نه از میت اگر هم آن مجوزی ها باشند آن مجوزین هم باز متمسک میشوند به دلیلهای دیگر اما به این دلیلی میرزای قمی نسبت به ایشان دادهاند ، نه، هست در قوانین ، به ایشان عرض میکنیم دلیلتان ناتمام است . این هم دلیل دوم .
دلیل سومی که آورده شده سیره است گفتهاند که سیره هست برای تقلید از میت و این سیره به ما میگوید فرقی نیست بین این که مجتهد زنده باشد یا مرده باشد ردعی هم از شارع مقدس نشده بنابراین چون ردع از طرف شارع مقدس نشده باید بگوییم که تقلید از میت جایز است.
مرحوم آخوند باز این جا یک جوابی میدهند به ساحت قدس ایشان نمیخورد ایشان میفرمایند آن وقتها اصلا تقلید نبوده تا ما بخواهیم تمسک به سیره بکنیم آن وقتها روایات اهل بیت علیهم السلام بوده است و عمل کردن به روایات اهل بیت علیهم السلام ، بنابراین اگر سیرهای باشد باید امضا بشود آن وقتها در مرآی و منظر اهل البیت علیهم السلام این چینن سیرهای نبوده، سیره برای تقلید در احکام ، و ردّ میشوند مرحوم آخوند با این حرف ، به عبارت دیگر عدم ردع یا امضاء را، میگویند سیره را میپذیرند عدم ردع و امضاء را به آن اشکال میکنند، میگویم که اصلا سرسری مرحوم آخوند از این جا رد شدهاند نمیدانم چرا؟ ای کاش آن ان قلت قلتهای مقدمه واجب را آن حرفهای در واجب تعلیقی و امثال اینها را این جا آورده بودند خیلی به درد میخورد اما مثل این که مسئله را مسلم گرفتهاند لذا خیلی ساده از مسئله گذشتهاند.
خب اشکال اول ما این است که سیره کلی ، نه سیره در احکام، عقلاء خبره را قولش را حجت میدانند در همه جا چه مرده چه زنده، یک قدری برو بالاتر دلیل ما که آوردیم در جلسه قبل میگفتیم اصلا عقلاء عقل، عقل عادی، عقل عادی میگوید که جاهل به عالم باید مراجعه کند در هر علمی، جاهل به عالم مراجعه نکند این کتک میخورد میخواهد در فقه باشد میخواهد در علوم طبیعی باشد میخواهد در سایر علوم، این سیره است که باید سیره هم بالاتر بگوییم، بگوییم که عقل، عقل عادی، بتاً، مستقلا حاکم بر این است که هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب، مستقلا میگوید که جاهل باید مراجعه به عالم بکند در هر چیزی که جاهل است حالا کلیش را عقل می گوید کلیش را سیره میگوید دیگر سیره نمیخواهد ما پیاده اش بکنیم در جزء جزء که، بگوییم آن وقتها مهندسی نبوده پس حالا کارشناس در مهندسی سیره نداریم پس حجت نیست، روی کلیش، این اولا که سیره روی کلی بوده بالاتر از سیره هم میگوییم، عقل بوده، عقل عادی بوده عقل عقلاء بوده از زمان حضرت آدم تا روز قیامت بوده است و هست و خواهد بود فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله.
ثانیا این که مرحوم آخوند میفرمایند در آن وقت اجتهاد نبوده در آن وقت مراجعهها تقلیدی نبوده این را هم نمیفهمیم یعنی چه؟ خب مگر از امام علیه السلام تقلید نمیشود کرد؟ اینها که روایت از ائمه طاهرین میگرفتند خب معنایش تقلید است دیگر، عامی از امام علیه السلام میگفت که تسبیحات اربعه را چند مرتبه بگوییم ؟ میگفت سه مرتبه، اخذ قول الغیر توجها من غیر مطالبه دلیل، طلبههای امام صادق علیه السلام تقلیدی نبوده بگویید که اجتهادی بوده ان قلت قلت طلبگی بوده است و روایات را میگرفتند و روایات را به هم می ریختند و به هم میزدند و اصول اربع ماه درست میکردند و تعارض درست میکردند و اما همین کسانی هم که راستی مثل محمد بن ابی عمیرها و زرارهها و محمد بن مسلم ها و این ها که 000/30 روایت هر کدامشان هم نقل کردند اینها هم خب راستی مقلد بودند دیگر ، به امام صادق علیه السلام میگفت انار را دو قسمت بکن ، نصفش را بگو حلال است نصفش را بگو حرام است من از آن نصف اجتناب میکنم، تسلیم در مقابل امام یعنی تقلید، تقلید میکردند از امام علیه السلام ، آن جایی که دسترسی داشتند آن جا هم که دسترسی نداشتند خب اینها خیلی بودند و تبلیغ میکردند امام علیه السلام هم ارجاع میداد میگفت که علیک بزراره ، به فلانی ما یؤدی عنی فعنی یودی هر چه او گفت درست است و صرف روایت که نبوده حسابی خب مثل من لایحضر کی میگوید من لایحضر فقط روایت است ؟ خب مرحوم صدوق میگوید من فتوی میدهم فتوای من در این روایت این است من از روایت این جور میفهمم ، این دو روایت با هم متعارض است من تخییر میدانم، من لایحضر سر تا پایش فتواست، بله به جای این که ان قلت قلت طلبگی باشد روایات اهل بیت را جمع کرده ، اما روی روایات اهل بیت من لایحضر حسابی اجتهاد دارد مثل کافی است ، کافی هم همین طور است بعضی اوقات انسان مخصوصا در فروع کافی انسان میبیند که مرحوم کلینی چه اجتهادها میکند در روایتها، من در باب تعارض این جور میگویم هیچ چیزی را بهتر از تخییر نمیدانم و علی کل حال اینها در حالی که روایت را نقل میکردند اما اجتهاد میکردند امام علیه السلام میگفت اگر منم از من بپرسید اگر من نیستم از شاگردهایم بپرسید مایؤدی عنی فعنی یودی هر چه او بگوید من میگویم، درست است ، ابان بن تغلب دوست میدارم مثل تو مجتهد بروی میان مردم فتوی بدهی، و تقلید نبوده است آن زمان یعنی چه؟ نمیدانم این یعنی چه تقلید نبوده ؟ نه ، از امام علیه السلام تقلید میکردند از شاگردهای امام علیه السلام هم که مجتهد بودند تقلید میکردند.
لذا این سیره که مراجعه بکنید در اصل تقلید یک امر فطری است یک امر عقلی است یک سیره، فرقی هم بین مرده و زنده ندارد آن هم همین طور است یعنی عقلاء فرق نمیگذارند بین مرده و زنده رأیش را حجت میدانند دیگر مثل قول امام باقر علیه السلام وقتی امام باقر علیه السلام از دنیا رفتند اقوالشان از بین رفت؟ خب این مجتهدها هم قال الباقر علیه السلام و قال الصادق علیه السلام میگویند اگر بگویید بعضی اوقات مخالف با واقع است میگویم قول امام باقر علیه السلام هم بعضی اوقات مخالف با واقع گفتند تقیه گفتند دیگر ، همین جور که آن احتمال مخالف با واقع میدهیم این را هم مخالف با واقع احتمال میدهیم و روایات اهل بیت بعد از 1000 سال الان برای ما حجت است همهاش هم تقلید از ائمه طاهرین علیهم السلام است و اقوال بزرگان اینها اجتهاد هایشان حجت است میخواهد زنده باشد میخواهد مرده باشد ، ما امروز تقلید میکنیم از یک کسی، حالا امروز این آقا مرد بگوییم که قولش هم مرد دیگر اگر بخواهیم بگوییم قال فلانی دیگر بی خود است الان من دارم قول آخوند را نقل میکنم 100 سال است مرده است حالا ما بگوییم آخوند که مرد قولش هم مرد خب اگر مرد پس چرا من دارم رد و ایراد میکنم؟ چرا میگویم آخوند این جور گفته شما میگویید آخوند آن جور گفته شما درست نمیگویید، تو درست میگویی، شیخ انصاری درست نفرموده ما بهتر میفهمیم خب اینها همه معنیاش این است که قول، غیر از این آقاست و تقلید ابتدائی یک سیره روی آن است و این که مرحوم آخوند میفرمایند که آن وقتها این حرفها نبوده تقلید نبود به مقام شامخ مرحوم آخوند نمیخورد لذا این سیرهای که اینها گفتهاند خب خیلی خوب است دیگر خیلی عالی است یک قدری بالاتر که من در جلسه قبل گفتم یک قدری بالا تر بگوییم عقل است عقل ما میگوید مرده و زنده ندارد.
بله آن که هست آن اجماع است که همه را این اجماع گیر انداخته ظاهراً مرحوم آخوند در ذهن مبارکشان این است که تقلید از میت ابتداءً جایز نیست با این ذهن آمده اند توی کفایه میخواهند اثبات بکنند تقلید میت جایز نیست ،تمرکز فکریشان است دارد کار میکند، اگر بی اعتنایند آن تمرکز فکریشان است اگر هم با اعتنایند آن تمرکز فکریشان است و بعضی اوقات در میان ما هست یک چیز مسلم میگیریم روی این چیز مسلم این را میخواهیم اثباتش بکنیم و هیچ چیزی هم در مسئله نیست جز اجماع، این اجماع همه را گیر انداخته حالا این اجماع را که بعضی از فضلای درس توی جلسه قبل آمده بودند به من میگفتند اجماع یوخدور و اصلا این مسئله تازه پیدا شده .
اما انصاف قضیه از این اجماع نمیشود گذشت باید بگوییم اصلا این طور که بزرگان هم فرمودهاند فرق بین سنی و شیعه یک امتیازهایی است از آن امتیازها شیعه و سنی شناخته میشود یکی از آن امتیازها، میزها این است که سنی تقلید از میت را جایز میداند و اما شیعه تقلید از میت را جایز نمیداند، لذا مثلا می بینیم که توی ذهن مبارکشان است که تقلید از مرده و زنده ندارد لذا میگردند این طرف و آن طرف یک کاری بکنند این اجماع را از کار بیندازند مثلا مثل صاحب فصول خب خیلی مرد ملایی است انصافا از همین جهت هم میبینیم مرحوم آخوند در کفایه به دو نفر خیلی اهمیت میدهد یکی صاحب فصول ایت یکی مرحوم شیخ ، صاحب فصول خب بحث مفصل و این حرفها و ان قلت قلت ها را رد میکنند و تقلید میت و غیر میت ندارد بعد میآیند توی اجماع میگویند بله این اجماع هست بعد میگویند خب این اجماع دلیل لبی است وقتی دلیل لبی شده قدر متیقن میگیریم قدر متیقنش تقلید ابتدائی است واما اگر ابتدائی نباشد استمراری باشد بقاء بر تقلید میت جایز است همین حرف مرحوم صاحب فصول موجب شده یک شهرت به سزایی در متأخرین پیدا شده، از اول نبوده این حرف، از زمان صاحب فصول پیدا شده فرق گذاشته بین ابتدائی و استمراری لذا مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی تبعا لاستادشان مرحوم آخوند نه تقلید ابتدائی را جایز میدانند نه تقلید استمراری را، وقتی که آقای بروجردی مرجع شدند روی دست ایشان گذاشتند بگو بقاء بر تقلید میت جایز است و ایشان هم با یک احتیاط و اینها گفتند والا همین طور که مرحوم آخوند خیلی جدی میگویند تقلید از میت ابتداء و استمرارا جایز نیست آقای بروجردی هم تقلید از میت ابتداء و استمرارا جایز نیست خب دلیل چه؟ فقط دلیل همین اجماع است و الا این 5 تا دلیلی که آورده شده که سه تا را گفتم دو تا را برای فردا انشاء الله اینها دیگر یک زینتهایی است که به قول داده شده والا عمده همین است تقلید از میت عقلا جایز است چه ابتدائی باشد چه استمراری باشد اما نقلا جایز نیست، خب نقل چه چیزی دلیلتان است؟
اجماع ، این اجماع کجا بوده است؟ و چه بوده ؟ و اصلا از متأخرین پیدا شده یا نه؟ در میان قدماء این اجماع بوده یا نه؟ اینها همه حرف دارد انصافا حرف دارد، لذا میگویند که میز بین شیعه و سنی این است دیگر بالاتر از اجماع، یعنی اجماع نگو بگو سیره فرقه ناجیه، بگو سیره متشرعه از شیعه تقلید از میت جایز نیست خلافا لسنی که میگوید تقلید از میت جایز است ، تقاضا دارم روی این بحث بنا شد مشت پر کن امروز آمده باشید من از شما استفاده کنم ، نشده انشاء الله فردا از شما استفاده کنیم ، عمده استصحاب است که فردا باید بحثش را بکنیم ببینیم این استصحاب درست است یا نه ؟
وصلی الله علی محمد وآل محمد