موضوع : در صورت تعارض دو فتوی ، کدام مقدم است؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
دیروز عرض کردم یک مسئله مشکلی این جا هست و مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه متعرض مسئله نشدهاند و آن مسئله مشکل این است که در باب فتوی گفتهاند اگر دو تا فتوی متعارض شد تخییر است حتی امتیاز هم گفتهاند لازم نیست حالا امتیاز در همه چیز خوب است اما امتیاز هم لازم نیست دو تا مجتهد جامع الشرایط دیگر میخواهی از این تقلید کن میخواهی از آن ولو هم میدانی که بین این دو یک اختلافهایی هست گفتهاند تخییر در حالی که قاعده اقتضا میکند تساقط، برای این که دو تا دلیل اگر با هم تعارض کردند تساقط است تعارضا تساقطا رد الی الاصل چه جواب بدهیم؟
راجع به خبر واحد آن باب تعارض است و آن هم خلاف قاعده است دو تا روایت اگر با هم متعارض شدند چه کنیم؟ قاعده اقتضا میکند تساقط، برای این که علم اجمالی به کذب احدهما داریم و دیگر مساوق میشود با عدم حجیت الا این که امام علیه السلام فرمودند دو روایت متعارض تساقط نه ، تخییر، لذا بخواهیم قیاس هم بکنیم نمیشود آن از یک باب دیگر است، آن از باب دیگر، لذا در باب تعارض مسلم پیش فقهاست این که تعارض مختص به روایتین است و ما بخواهیم از روایتین تعدی بکنیم و باب تعارض مختص به دو روایت متعارض است سوالا و جوابا.
استاد بزرگوار ما آقای داماد رضوان الله تعالی علیه از مرحوم حاج شیخ مؤسس حوزه علمیه قم انصافا مرد بالایی بوده است هم از نظر علم هم از نظر عمل، علاوه بر این که یک ملایی بوده است جدا معلم اخلاق بوده است ، چیزهایی از مرحوم حاج شیخ نقل میکنند ایشان یک دوره اصول دارد بنام درر انصافا درر است اما این فرمایش توی درر نیست آقای داماد از درس ایشان نقل میکردند که مرحوم حاج شیخ گفتند که فرقش این است که در فتوی حجیت فتوی صرف الوجود است آن ادلهای که میگوید فتوی صرف الوجود دلیلش هم این است که از همه که نباید تقلید کرد از یکی باید تقلید کرد ، پس آن دلیلی که میگوید حجیت فتوی میگوید از یک، اسمش را میگذارند صرف الوجود هم در منطق هم در اصول ما این صرف الوجود آمده ، گفتهاند اما در غیر فتوی وجود ساریه است مثلا خبر واحد حجیتش به نحو وجود ساریه است یعنی هر خبر واحد حجت است البته نه عام، آنرا میگویند صرف الوجود این را میگویند وجود ساریه لذا گفتهاند مثلا خبر واحد که ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا یعنی هر خبر واحدی، اما در فتوی که نه، این که نمیخواهد از همه تقلید کند از یکی میخواهد تقلید بکند لذا گفتهاند آن که تو میخواهی از او تقلید بکنی این حجت است لذا وقتی که آن صرف الوجود شد آن وجود ساریه شد یک تفاوت حسابی درست میشود و آن این است که در خبر واحد قاعده تساقط اما دراین جا قاعده تساقط نه، قاعده تخییر، انصافا حرف خوبی است حرف دقیقی است حرف حاج شیخی است.
آقای داماد رضوان الله تعالی علیه نمیپذیرفتند میگفتند اصلا اینها که صرف الوجود و وجود ساریه در آن جاهایی است که ما اطلاقی ، عامی ، لفظی داشته باشیم و ما راجع به فتوی راجع به حجیت خبر واحد راجع به آن امارات ، ظهور ما دلیل که نداریم همه اش عقلی است وقتی همه عقلی است اصلا صرف الوجود و وجود ساریه و امثال اینها میشود سالبه به انتفاء موضوع.
آن وقت خود آقای داماد رضوان الله تعالی علیه میفرمودند که ما ممکن است این جور بگوییم بگوییم که عقلاء میگویند که راجع به فتوی صرف الوجود راجع به ادله وجود ساریه ، این امر عقلی است به عبارت دیگر یک سیره است سیره هست بر این که اگر فتواست یکی کفایت میکند اگر تعارض هم باشد تخییر است و اما اگر غیر فتواست وجود ساریه است تعارض است تساقط است مگر یک دلیل بیاید بگوید تساقط نه.
من به آقای داماد عرض میکردم که خب همان حرف مرحوم حاج شیخ را بزنید شما در حقیقت حرف مرحوم حاج شیخ را زدید الا این که مرحوم حاج شیخ فرمودند اطلاقات شما میگویید اطلاق نداریم اما عقلاء چنین دارند، عقلاء بنایشان براین صرف الوجود است در فتوی، وجود ساریه است در مابقی ادله، رد نمیکردند آقای داماد، در حقیقت باید بگوییم که بین حرف مرحوم حاج شیخ و حرف آقای داماد تقریبا نزاع نزاع لفظی است یعنی هر دو قبول دارند در باب فتوی تخییر، چرا؟ برای این که دلیل فتوی نمیگوید از همه تقلید کن میگوید از یکی تقلید کن پس حکم آمده روی صرف الوجود اما راجع به غیر فتوی حکم آمده روی دلیل، دلیل وجود ساریه است وجود ساریه میگوید همه آنها چون تعارض دارند همه آنها تساقط است برای این که آن اطلاقات هم آن را میگیرد هم آن را میگیرد دیگر خواه ناخواه میشود تساقط مگر یک دلیلی بیاید مثل باب تعارض بگوید تساقط نه، مثل این که مرحوم آقای داماد همین حرف مرحوم حاج شیخ پدر عیالشان را پسندیدهاند به ایشان میگفتم شما که مرحوم حاج شیخ را رد نمیکنید راستی این جوری است راستی حرف مرحوم حاج شیخ خیلی به جاست که در باب فتوی چون حکم روی صرف الوجود است نه ساری بنابراین اخذهم است وقتی احدهما شد حالا که تعارض هست میشود تخییر، اما راجع به خبر واحد مثلا روی وجود ساریه است یعنی همه آنها وقتی همه آنها تعارض پیدا کردند میشود تساقط.
حالا مرحوم حاج شیخ میگویند روی اطلاقات ، شما روی اطلاقات نگویید بگویید که عرف، سیره، شاید هم سیره برای خاطر همین است که میدیده که فتوی احدهما حجت است اما آن دلیل همه آنها حجت است چون همه آنها حجت است وقتی تعارض پیدا شد تساقط است اما این چون صرف الوجود است دیگر تعارضی امثال اینها نیست ، مجتهد جامع الشرایط است و میخواهد تقلید بکند از این تقلید میکند من دون این که نگاه بکند به دیگری که آیا اختلاف هست یا اختلاف نیست؟ و علی کل حال این فرمایش مرحوم حاج شیخ متین، فرمایش آقای داماد هم متین ، نزاع بگوییم نزاع لفظی ، من به ایشان هم عرض میکردم که آقا هر دو باب فتوی را میگویید از باب صرف الوجود است پس احدهما حجت است به دیگری نگاه نمیکنیم، در باب حجیت ادله مثل حجیت خبر واحد صرف الوجود نیست روی همه، همه خبر واحدها حجت است وقتی تعارض پیدا شد تساقط است حالا مدرک اطلاقات باشد این حرف صرف الوجود وجود ساریه را روی آن اطلاقات میبریم که مرحوم حاج شیخ بردهاند اگر هم دلیل بنای عقلاء باشد روی امارات برای این که ما در باب امارات همه جا هیچ جا نداریم یک اماره تعبدی، همه امارات عقلایی است حتی اگر یادتان باشد من در اصول عملیه هم میگفتم، میگفتم همین برائت و تخییر و اشتغال و استصحاب همه اینها اصول عقلایی هستند شارع مقدس ما با رفع لا یعلمون آن بنای عقلاء قاعده قبح عقاب بلا بیان را امضا کرده، لذا اصلا جلد 2 کفایه همه همه عقلی است از همین جهت هم بزرگان اسمش را گذاشتهاند مباحث عقلیه خیلی خوب اسمی است همه مباحث جلد 2 عقلی است عقلایی است اما حالا ای کاش مرحوم شیخ فرموده بودند و دیگران هم طول و تفصیل میدادند برای ما درست می کردند این اصل عقلایی را روی آن بحث نشده و من خیلی متأسفم ، گاهی مرحوم آخوند توی کفایه یک اشاره به آن میکند اما بحث نمیکند مرحوم آخوند و این را را بحث کرده بودند خیلی خوب بود این که ما همین جور که امارات داریم و عقلا ء امارات دارند شارع مقدس این امارات را امضا کرده عقلاء اصول عملیه دارند، اصول فقهیه دارند لذا من قائلم به این که قاعده فراغ این یک قاعده عقلی است شارع مقدس امضا کرده قاعده تجاوز قاعده ید وقتی برویم توی مباحث می بینیم بزرگان به جزء جزئی که می رسند می فرمایند اما توی اصول یک بحث بکنند و این بحث نشده و من خیلی متأسفم که چرا بحث نشده؟ که ما بگوییم که جلد 2 کفایه همهاش عقلی است یعنی عقلایی، بحث قطع و علم اجمالی و بعد بیاید بحث ظواهر و بحث حجیت خبر واحد و حتی بحث انسداد و این امارات، بعد هم بیاید روی اصول اصل برائت و این اصل برائت هم 4 تا نیست که مرحوم شیخ فرمودهاند مرحوم شیخ آن چیزهای خیلی مشهور به درد بخور را توی فرائد آوردهاند 4 تا شده والا این اصول عقلائیه بیش از 20 تا 30 تاست مثل اصاله عدم الزیاده، اصاله عدم نسیان، اصاله عدم سهو، اصاله عدم نقیصه ، و یک وقتی به شما میگفتم 10 ، 17 تا اصل باید جاری کنیم تا تازه اصاله الظهور درست بکنیم اینها همه اصول عقلائیه است و عقلاء همین جور که اماره دارند اصل عملی دارند یعنی تعیین وظیفه در ظرف شک ، برائت و اشتغال و تخییر و استصحاب اینها همه تعیین وظیفه در ظرف شک عند العقلاء ، عقلاء استصحاب دارند دیگر، مرحوم آخوند که توی کفایه میفرمایند که حیوان ها هم استصحاب دارند صبح از لانه اش میرود برای دانه عصر برمیگردد با استصحاب هم استصحاب بچهاش را میکند دانه برایش میآورد هم استصحاب خانهاش را میکند دنبال خانهاش میرود و این ها حرفهای خوبی است انصافا، خیلی پافشاری روی آن نشده لذا ما میگوییم همه اینها اصول عقلائیه است لذا من جمله بحث امروز ما، و آن این است که عند العقلاء باب افتاء باب استفتاء غیر از باب ادله است از امارات واصول.
بحث افتاء و استفتاء موضوعش صرف الوجود است که مرحوم حاج شیخ فرمودهاند اسم خوبی هم گذاشتند مثل خودشان که خوبند انصافا خیلی این صرف الوجود هم این جا خیلی خوب است اما مابقی ادله همه همه موضوعش وجود ساریه است نظیر عام آن وقت نتیجه چیست؟ در باب افتاء استفتاء در وقت تعارض میشود تخییر و اما در باب سایر ادله وقت تعارض میشود تساقط.
بله چون که در روایات اهل بیت تعبدا فرمودهاند تساقط نه ما هم مجبوریم در روایات بگوییم تساقط نه، تخییر.
در باب افتاء، در باب استفتاء دیگر تخییر است نه تعارض چرایش را مرحوم حاج شیخ فرموده اند برای این که دلیل موضوعش صرف الوجود است اما در سایر ادله موضوع وجود ساریه است لذا خواه ناخواه در باب افتاءاستفتاء تعارض پیدا نمیشود تخییر است اما در باب ادله دیگر تعارض است تساقط است برای این که دلیل همهاش را میگیرد.
مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه یک حرف دیگر هم داشتند ببینیم آن حرف را میشود درست کرد یا نه؟ ایشان میفرمودند اصلا باب افتاء و استفتاء را ببر در باب امارات و بگو در باب امارات تساقط نه، تخییر پس در باب افتاء هم تخییر، بگو از مصادیق روایتین متعارضتین است چرا؟ میفرمودند خب برای خاطر این که این آقای مجتهد دلیلش چیست؟ روایات اهل بیت، همین جوری که در باب قضاوت همین است مقبوله عمر بن حنظله همین است میگوید که آقا دو تا قاضی با هم قاضی یعنی آن که من روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا یعنی مجتهد ما مقبوله را این جور معنا کردیم دیگر یعنی دو تا مجتهد با هم تعارض دارند چه بکنیم؟ حضرت فرمودند هر کدام عادلتر است هر کدام اعلم تر است ، عادلتر، اعلمتر، افقهتر، گفت آقا هر دو مثل هم، فرمودند توی روایتها که مبنایشان است آن دو تا روایتی که آن مبنا آن هم مبنا این دو تا روایت را ببین هر کدام مشهورتر است گفت هر دو مشهور است گفت که حالا که هر دو مشهور است هر کدام موافق با کتاب است گفت هر دو موافق با کتاب است گفت هر کدام مخالف با عامه است آن را بگیر فان الرشد فی خلافهم گفت آقا هر دو مثل هم است حضرت فرمودند فاذا فتخیر که ما در باب تعارض همین چند روز که خواندیم بالاخره بحث رسید به این جا اگر مزیت هست مزیت اگر نه فارجئ حتی تلقی امامک اگر میتوانی احتیاط کنی احتیاط و الا تخییر، به عبارت دیگر اگر میتوانی ذی المزیه اگر نه تخییر، آقای داماد رضوان الله تعالی علیه میفرمودند ، آقای داماد خیلی آدم دقیقی بود انصافا ، آقای داماد هم همین طور همه چیزش خوب بود از نظر تقوی، از نظر عدالت از نظر آدمیت و از نظر دل خیلی عالی بود آقای داماد خیلی خوب بود، رضوان الله تعالی علیه اما از نظر دقت انصافا مقدم بر همه بود خیلی دقت ایشان عالی بود لذا آقای داماد میفرمودند اصلا باب فتوی را این قدر سر و صدا نکنید باب فتوی را بیاور در روایتین متعارضتین بگو اقتضا میکند تساقط را، نبر روی وجود ساریه و صرف الوجود بگو قاعده اقتضا میکند تساقط الا این که امام علیه السلام فرمودند دو روایت متعارض تساقط نه، تخییر، باب فتوی همان باب روایت است .
حرف خوبی است الا این که به آقای داماد بگوییم که خب باید ملتزم بشوید، من به آقای داماد میگفتم آقای داماد ملتزم میشدند، میگفتم باید ملتزم بشوی اگر مزیتی هست مزیت را بگیریم دو تا مجتهد جامع الشرایط یک کدام اورع، یک کدام اعدل باید بگوییم که آن مقدم است ، میگویید؟ آقای داماد میگفتند بله میگویم، میگویم دو تا مجتهد جامع الشرایط نرو روی اعلم و غیر اعلم ، بگو هر کدام مزیت دارند واجب است آن ذی المزیه را بگیریم لذا آقای داماد ملتزم میشدند وقتی ملتزم بشویم فرمایش آقای داماد خیلی خوب است دیگر، بگوییم اصلا باب فتوی باب روایت است باب اجتهاد است و مقبوله عمر بن حنظله به ما میگوید که تساقط نه، بلکه تخییر یعنی ذی المزیه، اگر ذی المزیه نه، تخییر، باب فتوی را هم بگوییم که دو تا فتوی با هم متعارض اگر مزیتی است مزیتها را بگیر اگر مزیت نیست تخییر، اگر کس بگوید مشکل است گفتن آن ، اگر کسی بگوید مسئله حل میشود و الا همان که آقای داماد فرمودند علیه مرحوم شیخ که میگفتیم نزاع لفظی است ما همین حرف مرحوم حاج شیخ را بزنیم در این مسئله مشکل و بگوییم آقا باب فتوی غیر از باب ادله است برای این که یا اطلاقات که مرحوم حاج شیخ میگویند یا نه ، بنای عقلاء در باب فتوی روی صرف الوجود است اما درباره ادله وجود ساریه ، آن وقت در باب ادله وجود ساریه میشود تعارض تساقط الا در باب روایت که شماها دو تا روایت متعارض اگر پیدا کردید امام علیه السلام فرمودهاند تساقط نه، تخییر.
بحث خوبی است انصافا، آن وقت هم که یادم نمیرود آقای داماد بحث میکردند شیرین بود.
بحث فردای ما که معرکه آراست مسئله مشکلی هم هست روی حیات ، که مشهور در میان فقهاء این است که از مجتهد زنده باید تقلید کرد لایجوز التقلید من المیت اجماعا، یک مطالعه دقیقی روی حرفهای مرحوم آخوند بکنید تا فردا انشاءالله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد