موضوع : شرایط اجتهاد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ما یک بحث مشکلی بود که بنا شد شماها مطالعه بکنید و این بحث مشکل را برای ما حل بکنید بحث مشکل از این جهت است که آن چه ما میگوییم کسی نگفته لذا یا شمادلیل بیاورید و قبول بکنید و توی اصول ببرید یا این که شما رد بکنید همان حرف مرحوم آخوند در کفایه باشد و برویم جلو.
و آن بحث این است که مرحوم آخوند میفرماید شرط اجتهاد دو چیز است یکی ادبیت یکی اصول خیلی هم باطمطراق دیگر بدون دردسر نصف صفحه کفایه بیشتر یا کمتر میگویند و وارد میشوند در فصل بعدی در حالی که ما شرط استنباط را شرط اجتهاد را 10 چیز میدانیم یا لااقل بعضی حجیت این استنباط را و این را مرحوم آخوند در این جا متعرض نشدهاند بعضی را مرحوم صاحب عروه توی عروه آن هم توی مسائل فقهی، اما در کفایه فقط آمده شرط اجتهاد دو چیز است یکی ادبیت یکی اصول.
در جلسه قبل میگفتم خب معلوم است ادبیت به معنا عام آن چه متوقف بر علم در اجتهاد و در استناط است حالا ادبیت به معنا عام خب این شرط اجتهاد است شرط استنباط است معلوم است.
اصول هم شرط استنابط است برای این که گفتم تمام مباحث اصول از ارکان فقه است از ارکان اجتهاد است امر ظاهر در وجوب است یا نه ؟ خب این سر وکار مجتهد توی فقه روی همین امر ظاهر در وجوب است یا نه؟ نهی دلالت بر حرمت دارد یا نه؟ حمل عام بر خاص باید بکنیم یا نه؟ خبر واحد حجت است یا نه؟ اصول عملیه استصحاب در این جا جاری است یا نه؟ و امثال اینها خب استنباط ما متوقف بر اصول ماست، چنانچه استنباط ما متوقف بر ادبیت برای این که مدارک عقل ما قرآن و روایات است و قرآن و روایات عربی است لذا ما باید ادبیت بدانیم.
آن وقت در جلسه قبل یکی اضافه کردم و آن این است که این باید محاورات عرفیش خوب باشد این را هم میگفتم برای خاطر این که فهم احکام فهم موضوعات اینها عرفی است و اگر کسی عرفیتش خوب نباشد محاوره عرفیش خوب نباشد استنباط نمیتواند بکند.
چهارم چیزی که امروز داریم انس با کلمات اصحاب اگر کسی انس به کلمات قدماء کلمات متأخرین نداشته باشد همین جور سر خودی استبدادی بخواهد استنباط بکند معلوم است نمیشود اصلا فقه ما متوقف بر همین حرفهای قدماء و متأخرین است لذا ببینید مرحوم شیخ انصاری خیلی مقید است که کلمات اصحاب را در مکاسب نقل بکند کم پیدا میکنیم یا اصلا نمیتوانیم پیدا کنیم در مکاسب مرحوم شیخ انصاری همان وقت که وارد شد بدون حرفهای قدماء و متأخرین فتوای خودش را بدهد و برود جلو و به شما هم بگوید این فتوای من، فتوای شما چیست؟ نه، اول کلمات فقهاء را نقل میکنند روی کلمات فقهاء ما باید ان قلت قلت داشته باشیم مرحوم صاحب جواهر یک جا نمیتوانید پیدا بکنید که مثل مرحوم شیخ انصاری نباشد اول مرحوم صاحب جواهر قول مشهور و قول غیر مشهور و بالاخره کلمات اصحاب را نقل میکند قدیما حدیثنا، متأخرین ، متأخر متأخرین بعد از آن که پخت حرفها را آن وقت استنباط میکند و باید بگوییم که استنباط ما متوقف بر این که ما آشنایی کامل انس با کلمات اصحاب داشته باشیم.
بعضیها سر خودی که آمده اند جلو اشتباهات بزرگ بزرگ از آنهاسر زد در حالی که هم از نظر علمی بالایند هم از نظر تقوی بالایند اما بالاخره مرضی اصحاب نشدهاند سببش هم همین است که بدون نظر به کلمات قدماء میخواهند استنباط بکند، نه، کلمات متأخرین هم همین طور است ، جواهر باید چکش در فقه ما باشد این که حضرت امام به اندازهای اهمیت میدادند که حتی در این وصیت نامه سیاسی الهی این منشور نظام خب در آن جا حسابی میفرماید فقه جواهری ، من برای حوزهها غیر از فقه جواهری جایز نمیدانم، نمیشود بدون فقه جواهری.
طرز استنباط را از صاحب جواهر باید یادگرفت، نه، از شیخ طوسی ، انسان میبیند شیخ طوسی این کتاب خلاف را که نوشته یک تسلط حسابی بر اقوال عامه بر اقوال خاصه، لذا همین خلاف که یک افتخار است آقای بروجردی خیلی به آن مینازیدند اصلا متروک شده بود آقای بروجردی خلاف را زنده کردند دستور چاپش را دادند این تسلط مرحوم شیخ طوسی یکی از افتخارهای بزرگ شیخ طوسی است ، نمیشود اصلا ما بخواهیم با کتاب و سنت و عقل و اجماع بیاییم جلو و کلمات اصحاب را ندیده بگیریم انس با کلمات اصحاب نداشته باشیم این مثل همان انس با عرف است ما باید در استنباطمان عرفیتمان خوب باشد چرا؟ برای این که فهم ما باید عرفی باشد اخذ موضوعات از عرف باید باشد پس وقتی که باید موضوعات احکام را از عرف بگیریم طبق فهم عرف هم ما استنباط بکنیم لذا انس محاورات عرفی یک چیز لازم میشود این جا هم همین است ما تا کلمات اصحاب را انس با آن نداشته باشیم همین جوری بخواهیم استنابط بکنیم به تجربه هم اثبات شده این استنباط خیلی جاها خطا میرویم خیلی جاها خطر دارد لذا این هم امر چهارم که ما این امر چهارم را هم مثل همان انس با عرف انس با محاورات عرف، این هم انس با کلمات اصحاب ، حالا نه فقط قدماء آن به جایش، متأخرین و متأخر متأخرین ما باید بدانیم باید ببینیم مرحوم علامه مرحوم محقق مرحوم شهیدین اینها این افتخار ها چه گفتهاند ؟ نمیخواهیم مقلد باشیم ، نه، بعضی اوقات هم ردشان میکنیم، نپذیریم اما بالاخره باید ببینیم چه گفتهاند؟ ثم استنباط ما با آن دید ما باشد بدون محاوره با کلمات اصحاب جعل است استنباط که از جاهل سر بزند خب معلوم است حجت نیست اصلا استنباط نیست حالا یا بگویید استنباط نیست یا بگویید استنباط حجت نیست فرق نمیکند در مسئله ما بالاخره باید بگوییم شرط اجتهاد حالا یا استنباط نیست بدون آن یا استنباط است استنباط حجت نیست برای این که بدون پیمودن این راه این به تاریکیها میافتد، این هم مسئله چهارم .
شرط پنچم که باز ما داریم نوشتهایم که تکرار تفریع بر اصول این هم خیلی لازم است یک کسی راستی مجتهد است حالا این الان میتواند راستی استنباط بکند بگوییم استنباطش برای خودش حجت است و برای دیگران هم حجت است یا نه کار میخواهد تفریع بر اصول کار حسابی کار میخواهد جواهر دیدن میخواهد هی تفریع فروع هی رد و ایراد بزرگان را رد کردن حرفشان را قبول کردن دلیل آوردن و این تفریع بر فروع در تفریع بر اصول همان که امام علیه السلام فرمودند که علینا القاء الاصول و علیکم التفریع مثالش هم همین است عقلا هم حجت نمیدانند نظیرش این است یک طبیب متخصص از دانشگاه بیرون آمده متخصص در طب راستی هم تخصص دارد اما تازه وارد است قول این تازه وارد حجت نیست پیش مردم باید تفریع فروع بکند باید یک مثال عوامانهای مشهور است که دو تا دکتر را میخواستند بگویند کدام مقدم بر دیگری به یکی گفتند چندتا آدم کشتی؟ گفت به اندازه موهای ریشم، آن یکی گفت به اندازه موهای ریش و موهای سرم گفت تو اعلم از آن هستی باید حسابی آدم کشی، تفریع فروع ، نسخه دادن ، نسخه روی نسخه، نسخه روی نسخه مثلا خیلی ما میدانیم تجربه هم کردهایم گفتهایم هم به ما، مهندس کشاورزی، عمو رعیتها خیلی از این مهندس کشاورزی ها چیز بیشتر بلدند البته هر دو باید باشد ما اگر بخواهیم علمی باشد خب مهندس کشاورزی میخواهند اما این مهندس کشاورزی خیلی باید زیر نظر این عمو رعیت ها کار بکند تا بشود یک مهندس حسابی، تفریع فروع میخواهد تفریع فروع بر اصول میخواهد کار میخواهد خب راستی یک طلبه این طلبه اگر جدی باشد استعدادش خوب یعنی متوسط ذهن و حافظه متوسط و راستی یک ده سال خوب زحمت بکشد مجتهد میشود دیگر اما چون تفریع بر اصول نداشته این نه خودش خودش را قبول دارد نه دیگران ،خیلی این تفریع بر فروع از آن انس با کلمات اصحاب، انس با محاورات عرفیه دوش به دوش آنهاست باید حسابی تفریع فروع بکند بعد از تفریع فروعها آن وقت میتواند استنباط بکند لذا استنباط قبل از تفریع فروعها نپخته است باید بگوییم یا اصلا استنباط نیست یا اگر هست حجت نیست و این بزرگان همیشه مقید به این حرفها بودند حسابی ، راستی مجتهد بوده، حسابی اعلم بوده حسابی میتوانسته کار بکند اما در وقتی که نوبت رسیده به او مرجعیت گفته نه، آن مرجع است برای این که تفریع فروعش خیلی بیشتر از من است برای این که رساله نوشته برای این که بحثهای طلبگی اش بیشتر بوده توی میان مردم بیشتر بوده و خیلیها فرار کردند برای خاطر همین و دادند دست آن کسی که تفریع فروعش تفریع بر اصولش یعنی بحثهای طلبگی خارج فقهش بیشتر بوده و این هم عرفیت دارد هم تخصصی هم هست یعنی معمولا فقهاء علماء قبول ندارند آن کسی که تفریع فروع نداشته در حالی که راستی ملکه استنباط داشته تخصصش خوب بوده نه خودش قبول دارد نه دیگران او را قبول دارند میگویند یشترط در استنباطی که بشود روی آن حساب کرد استنباطهای طلبگی که اسمش را میگذارند تفریع بر اصول، القاء اصول از امام علیه السلام بیرون کشیدن فروع از آن اصول هی تکرار روی تکرار تا راستی برسد به آن جا از نظر تفریع بر اصول تخصص پیدا بکند و فرق است بین این که مجتهد باشد یا تفریع بر اصولش عالی باشد.
خیلیها مثلا مثل مرحوم سید صاحب عروه را اعلم از دیگران حتی از مرحوم آخوند میدانند در فقه از همین نظر مثلا میگویند مرحوم آخوند راجع به کلیات و کفایه و اصول و اینها حرفها خیلی عالی بوده عالیتر از مرحوم سید بوده اما از نظر تفریع، اصول را فروعات از آن بیرون کشیدن هر که بیشتر ، اعلم است و مرحوم سید در آن زمان اعلم از همه هم بوده از این جهت حتی ادعا میکرده اگر کسی بتواند یک فرع از این اصل بیرون بکشد که من نگفته باشم یک دینار به او میدهم خیلی عالی بوده دیگر، لذا فقهاء هم میگفتند این، مثلا در میان کتابها کتاب مستند را میگویند مرحوم شیخ انصاری هم اصلا آمد کاشان برای همین تفریع بر اصول و این مستند خیلی از آن در زمان شیخ انصاری نوشته، این را نمیدانم، اما علی کل حال مرحوم شیخ انصاری برای همین مرحوم نراقی تفریع فروعش خیلی بالا بوده لذا مستند از کتابهای معاصر فروعاتش حتی از جواهر هم بیشتر است، لذا ما میگوییم یشترط در استنباطی که به درد بخورد حجت برای خودش و دیگران باشد تفریع بر اصول چندین سال باید باشد که گفتم این زمان نه، آن زمان ها در قضاوت جور خب دیگر در زمان طاغوت قضاوتش جور بود اما این لیسانس که میگرفت راهش نمیدادند توی باب قضاوت ، سه چهار سال باید مثلا در آمار، ثبت احوال، ثبت اسناد و سه چهار سال کار بکند بعد میآوردند قاضی میکردند به قول خودشان قاضی 1000 تومانی ، تا 1000 تومان ، سه چهار سال تا این که بالاخره ور دست قاضی مطلقش میکردند آن وقت دیگر آن سه چهار سال آخر قاضی مطلقش میکردند که میتوانست حکم مصادره اموال یا حکم اعدام بدهد ، قضاوت جور بود سواد هم نداشت این را همه را میدانیم اما در این تفریع بر اصول در این کار کردن روی استنباط یعنی از استنباط از اجتهادش کار بکشد این یک امر قانونی بود در زمان طاغوت که شکسته شده در زمان یاقوت و این یک امر عرفی است در همه چیز چنین است.
ششم الانس بالروایات الفقهیه بل بالکتاب والسنه اسمش را میگذارند شم الروایی یعنی یک طلبه از همان اول باید سر وکار با روایات اهل بیت داشته باشد بعضیهامدعی بودند و من نمیگویم ادعایشان درست نبود اما ادعا خیلی بالا بوده میگفته من احتیاج به رجال ندارم خود روایت را میفهمم صحیح السند است یا نه؟ بعضی اوقات این جوری است حضرت امام رضوان الله تعالی علیه راجع به جامعه کبیره همین را میگفتندمیگفتند این جامعه کبیره سند دارد سندش صحیح است ولی کسانی که گفتهاند سندش صحیح نیست به ایشان میگوییم دلالت کاشف از صحت سند است حضرت امام میگفتند هیچ دهانی نمیتواند این کلمات امام هادی علیه السلام را بگوید انصافا این زیارت جامعه از همه شما هم تقاضا دارم هر روز بخوانید یک صبحگاهی باشد بین شما و امام زمان، ما طلبهها مثل سپاهیها مثل ارتش صبحگاهی میخواهیم، صبحگاهی ما با امام زمان این زیارت جامعه ، خیلی عالی است خیلی خوب است به قول آقا امام زمان به علامه مجلسی فرمودند نعم الزیاره هذه لذا حضرت امام میگفتند دلالت کاشف بر سند، بعضیها مدعی بودند مدعی هستند که ما احتیاج به رجال نداریم خود روایت را میفهمم که این روایت صحیح السند است یا نه؟ حالا این ها نه اما علی کل حال باید انس با روایات اهل بیت داشته باشیم.
این جملهای که در زیارت جامعه است کلامکم نور این یک چیز واقعیت دار است خود قرآن کلامه نور، از خود قرآن پی می بریم به معجزه بودن قرآن آدم باید با روایات اهل بیت این جور، و راستی بعضی اوقات آدم وقتی انس با روایات اهل بیت دارد می بیند که آقااین روایت مال امام نیست ، نمیخورد با دهان امام علیه السلام یا رکاکت دارد یا مثلا اعلم انه کذلک یقول الفقهاء بذلک اینها همه معلوم است بعضی اوقات یک روایتهای این جوری ، خود انسان پی می برد این روایت نیست برای این که امام علیه السلام استدلالی نباید صحبت بکند الاشاذا در مضیقه واقع بشوند باید حکم را بگویند و انس با روایت اهل بیت این باید باشد اگر انس با روایات اهل بیت نباشد آدم بخواهد استنباط بکند ظاهراً نمیشود حالا تا علم رجالش را فردا صحبت بکنیم این که این انس به کتاب و سنت، انس با روایات اهل بیت مخصوصا روایات فقهی ، نه، طلبه از اول باید انس حسابی به کافی شریف داشته باشد در فروع و در اصول و در اعتقادات خیلی چیز به انسان میدهد از جمله چیزها که به انسان میدهد راه را صاف میکند برای استنباط و تا انس با روایات نباشد نمیشود استنباط بکنیم یا اگر هم بکنیم استنباط حجت نیست ، حالا اینها را کسی نگفته ممکن است شماها هم نپسندید اما خب تقاضا از شما دارم روی آن فکر بکنید اگر نمیپسندید بنویسید که اشتباه میکنی اینها مربوط به اجتهاد نیست مربوط به استنباط نیست یا مثلا بگویید اینها اخلاقی است امور اخلاقی را دخالت در فقه نه، فقه غیر از اخلاق است اخلاق غیر فقه است همین که میگویند هم دیگر خیلیها، ولی علی کل حال تقاضا دارم که روی آن فکر بکنید نفیا یا اثباتا از شما استفاده کنیم انشاء الله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد