موضوع : آیا مجتهد متجزی میتواند قاضی بشود؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فصل چهارم بحث ما درباره این است که متجزی میتواند قاضی شود یا نه؟
مشهور در میان اصحاب فرمودهاند میتواند برای اینکه قضاوتش روی استنباط است استنباطش حجت است بنابر این قضاوتش صحیح است.
در این که در باب قضاوت اجتهاد میخواهیم اشکالی نیست یعنی مسلم در میان اصحاب است قاضی باید مجتهد باشد مجتهد جامع الشرایط و اگر مجتهد جامع الشرایط نباشد این قضاوتش درست نیست یشترط فی القضاوه الاجتهاد خب قدر متیقنش این است اجتهاد مطلق.
حالا علاوه بر این که روایتها دلالت دارد تسلم در میان اصحاب هم هست همین مقبوله عمر بن حنظله خب دلالتش خیلی خوب است ، گفت مراجعه بکنم به اینها؟ فرمودند نه ، مراجعه به اینها مراجعه به طاغوت است گفت پس چکنم؟ گفتند یک شیعه که مجتهد باشد فلیرضوا به حکما، من روی احادیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما بعد هم یک قاعده کلی فانه قد جعلته علیکم حاکما مجتهد جامع الشرایط را من حکومت به او دادم ، پس بنابراین همین جور که در حکومت باید مجتهد جامع الشرایط باشد در قضاوتش هم معلوم است به طریق اولی.
خب در قدر متیقنش مجتهد جامع الشرایط ادعای اجماع هم روی آن شده و معمولا هم در فقه ما در باب قضاوت آن که مورد بحث است همین است یشترط در قضاوت این که شیعه مجتهد جامع الشرایط.
حالا بحث امروز ما این است اگر مجتهد جامع الشرایط نیست اما در قضاوتش مجتهد است میتواند در قضاوتش اجتهاد بکند یعنی متجزی، آیا این میتواند قاضی باشد یا نه؟ اختلاف است، مشهور گفتهاند نه، برای این که منصب منصب بزرگی است و باید مال مجتهد باشد روایات ما هم میگوید مجتهد، مجتهد مطلق.
مرحوم آخوند در کفایه همین جور که دیروز گفتم ایشان مجتهد متجزی را هم قولش را میگوید برای خودش حجت است استنباطش برای خودش حجت است هم دیگران میتوانند به او مراجعه بکنند اگر اعلم نباشد ، روی آن مبنا این جا هم میفرماید بنابراین اگر قاضی متجزی شد این قولش حجت است چرا حجت است؟ برای این که در آن قضاوت که اجتهاد میکند اجتهادش حجت است و ما بیش از این نمیخواهیم که در آن قضاوت استنباط بکند مقلد نباشد بعد هم مثل دیروز یک مقدار بیشتر میگویند یک نیمچه مجتهد باشد به جوری که عرفا صادق باشد نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا همان بحث دیروز را مرحوم آخوند در کفایه در این جا میآورند و میفرمایند بنابراین نیمچه مجتهد میتواند قاضی باشد.
اما مسئله انصافا مسئله مشکلی است دیروز میگفتم نیمچه مجتهد ما عرفا نداریم حالا در فقه که نداریم در مابقی چیزهایی که احتیاج به خبره دارد نداریم. لذا نیمچه بنا مردم قبولش ندارند به بنایی.
بله دیروز یکی از آقایان میگفت میخواست نقض به من بکند میگفت کاشی کار متخصص در کاش کاری است مردم همه قبولش دارند میبرندش برای کاشی کاری میگفتیم خب آقا این اهل خبره است تو میگویی متخصص است اگر بخواهی مثال بزنی همین جا مثال بزن یک کسی که هنوز خوب نمیتواند کاشی نصب بکند نیمچه بنا در کاشی کاری است آیا این را میبرند برای این که کاشی نصب بکند؟ آیا قول این را قبول میکنند به عنوان خبره؟ عرفا نمیکنند و روایت هم بخواهیم بگوییم تعبد است نیمچه مجتهد به جای مجتهد مطلق و بالاخره با یک دست تکان دادن و با یک التماسهای فقهی کردن و امثال اینها که مرحوم آخوند بالاخره این التماس فقهی را کردند گفتند عرفا صادق باشد نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا این میتواند فتوی بدهد میتواند قضاوت بکند.
بله اگر تخصص داشته باشد آن نیمچه نیست تخصص در یک قسمتی است ، مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه از ایشان نقل میکنند خیلی دلشان میخواست که حوزه تخصصی بشود به این معنا یک عده متخصص در عبادات باشند، یک عده متخصص در معاملات بمعنی الاخص باشند میگفتند این مثل همین الان دکترها این جوری هستند دیگر وقتی که دکترای عمومیشان تمام شد برای تخصص یک عده متخصص قلب است لذا وقتی که متخصص قلب شد اگر زنش سر درد گرفت به دکتر روانهاش میکند پیش آن متخصص، یک عده متخصص به حلق و گوش و بینی است کاری به قلب ندارد مرحوم حاج شیخ میگفتند اگر توی فقه ما این جوری بشود خیلی خوب است خب خوب است.
اما حالا همین که متخصص در حلق و گوش و بینی است مردم مراجعه میکنند به او برای دل درد؟ یک دفعه خیلی اهمیت ندارد سرما خورده بچهاش را می برد پیش همسایه یا پیش خویش و قومش، اما یک دفعه نه، بچه احتمال سرطان دارد حالا ببرد حلق و گوش و بینی بگوید این همسایه ماست، این پسرم است ، پسرش هم قبول نمیکند لذا دیروز میگفتم این فرمایش مرحوم آخوند در تجزی این عرفیت ندارد، مشهور در میان اصحاب است الا این که مثلا این جور فرض بکنیم در مسئله امروز در قضاوت تخصص دارد مجتهد در قضاوت است مثل آن که متخصص در حلق و گوش و بینی است متخصص در کاشی کاری است اینها خوب، خبره در کاشی کاری مراجعه به او میکنند اما همین که متخصص در کاشی کاری است خبره باشد برای ساختمان خب قبولش ندارند نه میبرندش نه مردم قبولش میکنند نه اهل خبرهاش میدانند .
لذا اگر هم مرحوم آخوند بخواهند بگویند حرف شاگردشان مرحوم آقای حائری باشد حرف خوبی است که آقا خوب است فقه ما مثل قضیه دکترها تخصصی بشود اما معنای این حرف این است که وقتی متخصص در یک رشته شد دیگر خبره در رشه دیگر نیست و یک کسی متخصص در قضاوت باشد خب این یک کسی است که باید یک عمری زحمت کشیده باشد در باب قضا و شهادات و قصاص و دیات .
لذا مسئله مسئله مشکلی است از یک جهت مشهور میگویند قول متجزی حجت است هم برای خودش هم برای دیگران، بله دیگران اگر اعلم باشند اگر مجتهد مطلق باشد نوبت به او نمیرسد و الا حالا اگر اعلم نباشد یا مجتهد مطلق نباشد ، متجزی باشد میگویند مراجعه به این هم میشود کرد هم برای خودش هم برای دیگران قولش حجت است، در باب قضاوت هم مشهور شده این که اگر یک فاضلی بتواند استنباط بکند فی الجمله نه بالجمله، فی الجمله میتواند استنباط بکند این میتواند قاضی بشود حتی نگفتهاند هم که در قضاوتش مجتهد باشد گفتهاند نه این مجتهد باشد در قضاوتش ولو تقلید بکند این دیگر خیلی حرف زوری است اما مشهور در میان فقهاء شده که متجزی میتواند تمسکشان هم همین حرف مرحوم آخوند است که ما عموم نمیخواهیم فی الجمله میخواهیم بالجمله نمیخواهیم صدق عرفی میخواهیم نظر فی حلالنا و حرامنا فلیرصوا به حکما.
دیروز عرض میکردم که باز توی همین مسئله امروزمان هم میآید دیروز عرض می کردم آقا این اگر راستی این من نظر فی حلالنا و حرامنا مجتهد مطلق را بخواهد بگوید روایتها حمل بر فرد نادر میشود این را چکارش کنیم؟ یعنی مثلا ابان بن تغلب مجتهد مطلق بوده؟ یا این رواتی که مجتهد بودند خب خیلی از آنها مجتهد بودند این 400 تا کتابی که نوشتهاند معمولا آنها عامی صرف نبودهاند مثل ضبط صوت و مثل اخباری و روایت نقل بکن و معنایش را نفهم و این جورها نبوده در میانشان مجتهد بوده اما کم بوده مجتهد مطلق، بگوییم من نظر فی حلالنا و حرامنا ظهورش در مطلق است پس بنابراین روایت حمل بر فرد نادر است این غلط است چون روایت حمل بر فرد نادر است غلط است پس حرف مرحوم آخوند درست است و آن این است که عرفا مجتهد باشد، معتنا به بتواند استنباط بکند مثلا در بحث ما راجع به قضاوتش مجتهد باشد لذا از یک طرف نظر فی حلالنا و حرامنا اطلاق دارد حلال اضافه به نا شده عمومیت دارد از یک طرف حمل بر فرد نادر است عرفیت ندارد پس بنابراین حرف مرحوم آخوند را درست کنیم دست از ادبیت برداریم و بگوییم نظر فی حلالنا و حرامنا عرفی است، عرف بگوید این مجتهد است به این معنا که این میتواند اجتهاد بکند فی الجمله نه بالجمله، آن وقت هم قضیه فتوی درست میشود این طور که مرحوم آخوند فرمودند مرحوم آخوند هم راستی توی مسئله مشکلشان است فتوی بدهند راستی گیر توی مسئله هستند مخصوصا در باب قضاوتش اما بالاخره مرحوم آخوند این جوری حلش کردند ما هم این جور در باب اجتهاد و در باب قضاوت هر دو بگوییم کسی که مجتهد ، خبره در فنی است اما نه بالجمله ، فی الجمله این قولش حجت است قضاوتش صحیح است دیگر میشود یک معنای عرفی، مثلا یک دفعه 10 تا مسئله 20 تا مسئله دارد درس میخواند میتواند توی مکاسب ان قلت قلت حسابی بکند میتواند حرفهای حسابی بزند این نه، اما یک دفعه عرفا این جوری است که مسئله را بدهند دستش با یک مطالعه دقیق مراجعه کردن به مثل جواهر و امثال اینها میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، این هم راجع به قضاوت.
اما بدانید مسئله مشکل است این را باید شماها حل کرده باشید امروز یک مقدار با من صحبت کرده باشید ما از شما استفاده بکنیم اما بدانید مسئله مسئله مشکلی است پیش همه و من جمله پیش مرحوم آخوند با این همه شأنی که در اصول دارند.
مسئله بعدی این است خب حالا که نمیشود چکار باید کرد؟ یعنی الان از یک طرف قاضی میخواهیم از یک طرف این قاضیها هیچ کدامشان مجتهد نیستند الاشاذا یک درصد هم پیدا نمیشود که مجتهد مطلق باشند 10 درصد هم پیدا نمیشود مجتهد متجزی آخوندی باشد که بحثش را کردیم، اینها سه چهار سال میروند یک جا در قم درس میخوانند بالاخره یک قوانین را به آنها میگویند طبق آن قوانین یک چیزهایی یاد میگیرند میآیند قاضی میشوند، در زمان طاغوت خیلی سختتر از حالا بود در زمان طاغوت این جور بود که لیسانس قضاوت و حقوق میگرفت آن وقت می آمد یک مدتی باید در یک اداره مربوط به قضاوت مثل مثلا ثبت اسناد و امثال اینها یک چند سال کار میکرد بعد از آن قاضیاش میکردند اما قاضی صد تومانی، میگفتند تا این مقدار، بعد دو دفعه چند سال کار میکرد کلاه مردم را بر میداشت قضاوتهای ناحق و به حق میکرد تا بالاخره بعد از آن، نزدیکهای آخر عمرش قاضی مطلقش میکردند اما متاسفانه حالا دیگر چهار سال می رود در قم یک قوانین را به او میگویند میشود آقا قاضی حتی برای کشتن مردم برای اعدامها و حالا خیلی آسان تر از زمان طاغوت شده، حالا بالاخره چه باید کرد؟ خب گفتهاند قاضی منصوب، قاضی منصوب به این معنا که از درد ناعلاجی به این میگوییم قاضی از طرف ولایت فقیه، مجتهد جامع الشرایط این را قاضی میکند به آن میگویند قاضی منصوب و این قاضی ها که الان هست این قضاوتها که الان هست همه همه الاشاذا قاضی منصوبند آیا این درست است یا نه؟
این دو سه صورت پیدا میکند یک صورت بخواهد جعل قضاوت برایش بکند این نمیشود امام علیه السلام هم نکرده جعل قضاوت به این که تو قاضی، این نمیشود.
صورت دوم جعل قضاوت نکند نصب بکند مثل استاندار میفرستد خب دیگر استاندار در زمان امیرالمؤمنین سلام الله علیه هم استاندار که میفرستند مجتهد که لازم نبود باشد باید کار کشته و متدین مثل مالک اشترها باشد و این به او میگفتند استاندار حاکم منصوب، این هم قاضی منصوب یعنی از طرف مجتهد جامع الشرایط از طرف ولی فقیه نصب میشود برای قضاوت البته آشنایی کامل به قضاوت باید داشته باشد آن چهار سال درس که میخواند راستی اگر درست بخواند امتحان از او بگیرند امتحانها را بدهد این میتواند قضاوت بکند اما چون مجتهد نیست این حرفها این گفتارش درست نیست نصبش میکنند برای این کار، خب این
خوب است به آن میگویند قاضی منصوب از طرف ولایت فقیه.
حرف سوم که حرف آخر است در قاضی منصوب این که باید از درد ناعلاجی باشد از درد ناعلاجی به غیر قاضی میگوییم قاضی، خب این یک عرفیت هم پیدا میکند ضرورت است دیگر خب الان ما اگر این قاضی منصوب را نداشته باشیم همه چیز به هم میخورد خیلی انسان ناراحت است چند وقت قبل یک دانشجو از فنلاند آمده بود پیش من میگفت که در فنلاند دو سه تا دادگستری بوده همهاش تعطیل شده فقط منحصر شده به یک دادگستری آن هم خیلی کم رفت و آمد دارند حالا الان توی جمهوری اسلامی توی این اصفهان انسان برود دم دادگستری خیال میکند بازار خیاطهاست ، بازار است، چه رفت و آمد بیش از دو سه هزار نفر در روز مراجعه میکنند خب بخواهد نکند که همه چیز به هم میخورد دیگر، لذا از درد ناعلاجی دادگاه درست میکنند از درد ناعلاجی دادگستری درست میکنند از درد ناعلاجی قاضی درست میکنند از درد ناعلاجی حکم این قاضی را قبول میکنند الضرورات تبیح المحذورات ، در رأس ولایت فقیه است مجتهد جامع الشرایط است باید همه چیز دست او باشد چه نصب حکومت ، چه نصب قضاوت مخصوصا اگر دیگر ضرورت هم توی کار باشد دیگر قول او با فعل او میشود حجت .
دیگر این مسئله تمام شد اما تقاضا دارم از همه شما حرفها را ببینید از کس دیگر بپرسید ببینید یک چیزی بهتر از این که من گفتم یا مرحوم آخوند فرمودند یک چیزی بهتر میتوانید بیاورید و این مسئله از مسائل مشکل و مبتلابه در فقه ما در اصول ماست. بحث فردای ما راجع به شرایط اجتهاد است مطالعه کنید تا مباحثه کنیم .
و صلی الله علی محمد و آل محمد