موضوع : اجتهاد و تقلید، روایات اجتهاد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث دیروز را مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه با دلیل عقلی با ضرورت تمام کردند و این که اجتهاد حجت است مراجعه به مجتهد هم حجت است ، یک سیره عقلاست، عقلاء متخصص در هر فنی را خبره میدانند قولش را حجت میدانند عقلاء مراجعه دیگران را به این متخصص جایز میدانند بلکه خبره است واجب میدانند لذا با اشاره فرمودند اخباری اگر بخواهد این را رد بکند خلاف ضرورت رد کرده یک چیز بدیهی را رد کرده لذا چون در میان اخباریین یک افراد با سواد متدینی هستند ایشان با احترام رد کرده فرموده مرادشان آن جاست که آن اجتهادی که مبتنی بر تخیلها و مبتنی بر یک مقدمات فلسفی و بالاخره مبتنی بر یک دقتهایی که عرف نمیپسندد مرادشان این اجتهاد را میگویند حجت نیست ، مرادشان این اجتهاد را میگویند مراجعه به آن جایز نیست.
و ما عرض کردیم اصلا اگر کسی بخواهد بگوید که اجتهاد حجت نیست مراجعه به مجتهد حجت نیست یلزم از گفتهاش عدم گفته، برای این که این حرفهایی که میزند استدلال است دیگر خب اگر استدلال حجت نباشد این گفتهاش هم حجت نیست لذا ما میگوییم اجتهاد یک سیره است حجت است این میگوید حجت نیست خب همین حرفهایی که این میگوید حجت نیست این هم استدلال است باید بگوید که حرف خودم هم حجت نیست پس این که اجتهاد حجت نیست مراجعه به مجتهد نیست این هم حرفش حجت نیست، اما نوبت به این حرفها اصلا نمیرسد یک ضررت عرفی است یک سیره عقلایی است این که مراجعه جاهل به عالم این مسلم است حجیت خبره قطعی است حالا این حجیت خبره گاهی در فقه است گاهی در ادبیت است گاهی نه، توی معماری، این بحث تمام شد مرحوم آخوند بحث را تمام کردند و رفتند روی بحثی که اگر نکرده بودند بهتر بود که مجبوریم توی جلسه بعد انشاء الله دربارهاش صحبت کنیم و رفتهاند روی دلیل انسداد که آیا قولش حجت است یا نه؟ مراجعه به او جایز است یا نه؟
اما چون که سر وکار ما با اخباری بود در این مسئله ما دیروز گفتیم روایات به اندازه تواتر داریم که قول مجتهد حجت است و مراجعه به این مجتهد هم واجب است به عبارت دیگر روایات به اندازه تواتر آن سیره عقلاء را امضا کرده است گر چه ارشاد است ، امضاست و همان عدم ردع هم کفایت میکند اما چون سر و کار با اخباری داریم بعضی از این روایتها را بخوانیم خوب است و این روایتها علی الظاهر جواب ندارد به غیر ملتزم شدن به این که هر که اهل استنباط است آن چه استنباط میکند حجت است و ما هم که اهل آن استنباط نیستیم در نزاع هایمان در کارهایمان باید مراجعه کنیم به آن مستنبط.
دو سه تا روایت دیروز خواندیم که این دو سه تا روایت خیلی خوب بود یکی آن جمله روایت امام صادق علیه السلام که فرمود انما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا و آن روایت امام رضا علیه السلام که فرموده بود علینا القاء الاصول و علیکم التفریع کالنص در مقصد است که فقیه قولش حجت است مراجعه به این فقیه هم در حالی که اصل نیست فرع است حجت است و امام علیه السلام فرمودند کلیات مال ما ، تبیین مال شما، تفریع مال شما، این روایتها دیروز آدرس دادم گفتم که روایت 51 و 52 از باب 6 از ابواب صفات قاضی جلد 18 وسائل ، یکی هم روایت عمر بن حنظله بود که امام علیه السلام فرمودند که ینظر الی من کان منکم ممن روی احادیثنا راوی حدیث باشند که این در مقابل عامه که راوی قیاس و استحسان و امثال اینهاست این جمله آنها را میخواهد رد بکند البته با کلمه منکم آنها را رد کرد با صدر روایت هم رد کرد صدر روایت همین بود که ما مراجعه به این مجتهدین این حکام این افراد استانداردها و حکومتها به اینها مراجعه کنیم یا نه؟ فرمودند نه مراجعه به طاغوت است حتما باید نکنید اگر هم برایتان حکمی صادر کردند گرفتنش نجس است سحت است ولو حق هم با شما باشد آن وقت این ماند گفت پس چکار کنیم؟ گفت که ینظر الی من کان منکم ممن روی احادیثنا این منکم یعنی خودتان ، از خودتان ، تا این جا اخباری میتواند بگوید که من کان منکم ممن روی احادیثنا یعنی صاحب وسائل یعنی آن که روایات اهل بیت را نقل میکند ولو مثل ضبط صوت تا این جا میتواند بگوید.
اما امام علیه السلام برای این که اخباری را رد بکنند فرمودند و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا این باید مجتهد در روایات باشد در حلال و حرام ما نظر بدهد یعنی از روایات اجتهاد بکند، عارف به احکام ما باشد آن وقت فلیسرضوا به حکما، این را قاضی قرار بدهید، برای ولایت فقیهه هم یک قاعده کلی درست کردند برای این که آن سؤال کرده بود هم از استاندار آنها هم از قاضی آنها گفته بود که ما شیعهها در اقلیت هستیم بین ما نزاع پیدا میشود احتیاج به قاضی داریم بین ما نزاع پیدا میشود و احتیاج به فرماندار داریم، به اینها مراجعه کنیم ؟ فرمودند نه، مراجعه به اینها مراجعه به طاغوت است اگر هم حکمی برایتان بکنند سحت است لذا سخت گفت چه کنیم؟ حضرت فرمودند به مجتهد جامع الشرایط مراجعه کنید که از خودتان باشد لذا فلیرضوا به حکما یعنی چه قضاوت چه حکومت، بعد یک قاعده کلی درست کردند گفتند فلیرضوا به حکما برای این است فانی قد جعلته علیکم حاکما که من برای شما ولایت فقیه درست کردم و این کسی که روی حدیثنا نظر فی حلالنا و حرامنا عرف احکامنا این مصداق آن ولایت فقیه است که من درست کردم فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما، بعد هم یک نفرینی هم آقا کردند فرمودند که من راد علیهم کالراد علینا و الراد علینا کالراد علی الله و الراد علی الله فهو فی حد الشرک بالله العظیم خب حالا آن که میخواهیم استفاده بکنیم این جا این است که حضرت مفروغ عنه گرفتند که قول این مجتهد حجت است مراجعه به این مجتهد هم واجب است لازم است برای این که مجتهد است اهل خبره است مراجعه به او باید کرد اما علاوه بر این جعل هم روی آن شده فانی قد جعلته علیکم حاکما لذا مفروغ عنه گرفته شد سیره عقلاء ، دیگر خیلی بالاتر از امضاست مفروغ عنه گرفته شده سیره عقلاء حجت است سیره عقلاء چیست ؟ مجتهد در هر فنی را آن علمش را آن خبر و تیش را حجت میدانند مراجعه به این اهل خبره هم واجب است لازم است برای رفع نزاعها و امام علیه السلام در این مقبوله عمر بن حنظله همین کار را کردند ، روایت از نظر سند خیلی بالاست به اندازهای که اسمش را گذاشتهاند مقبولیه یعنی اگر هم عمر بن حنظله که عمر بن حنظله را خود امام صادق علیه السلام توثیقش کرده حالا اگر کسی آن را نگوید که میگوییم اما اصحاب این عمربن حنظله را روایاتش مورد مقبول آنها مورد عمل آنها واقع شده لذا به آن گفتهاند مقبوله عمر بن حنظله، این هم یک روایت.
روایات فراوانی داریم این روایات را مرحوم صاحب وسائل در باب 4 از ابواب صفات قاضی نقل کردهاند خیلی است من جمله از آن روایتها این است من افتی الناس بغیر علم و لاهدی من الله تعالی فعلیه لعنه الله علیه وزر من عمل بفتیاه هر کس مجتهد نباشد و رای بدهد کسی عمل به رای او بکند لعنت خدا بر این، و هر کس هم به فتوایش عمل میکند این وزر و وبالی که برایش هست این به گردن همین کسی است که مجتهد نیست و بی خودی فتوی داده خب این روایتها چه درست میکند مفروغ عنه گرفته اگر مجتهد باشد واقعا دیگر قولش حجت است اگر مجتهد جامع الشرایط باشد قولش حجت است مراجعه کردن به او هم جایز است این مفروغ عنه گرفته شده آن وقت روی این مفروغ عنه رد کرده امام علیه السلام کسی که مجتهد نیست یا مجتهد جامع الشرایط نیست یا آن هدایت عنائیه خدا را ندارد یا راستی اصلا مجتهد نیست خودش را جا زده به اجتهاد، توی میان مردم خودش را جا زده به خبرویت، مردم هم پذیرفتهاند و به حرفش عمل کردهاند لعنت خدا بر این و آن هم که مردم بیخودی عمل کردهاند چون خبره نبوده به غیر خبره عمل کردهاند آن چه عمل کردهاند وزر و وبالش گردن این مجتهد ،این مجتهد دروغی، مجتهد تقلبی، خب این باب 4 که هفت هشت ده تا روایت دارد این هفت هشت ده تا روایت به ما میگوید قول مجتهد جامع الشرایط حجت است، نه این که بگوید حجت است مفروغ عنه گرفته حجت است مراجعه به این مجتهد جامع الشرایط هم جایز است بلکه واجب است نه این که بگوید جایز است مفروغ عنه گرفته جواز آن را، چه چیز رارد کرده؟ مجتهد دغلی را ، مجتهد از خود در آوری را که مراجعه به او جایز نیست و اگر این ندانسته مراجعه به او کرده باشد وزر و وبالش گردن آن که این دغل بازی را برای جامعه درست کرده.
5) نوشتهام وقد تلقی الاصحاب ما فی الاحتجاج عن العسکری علیه السلام بالقبول روایت 20 از با 10 از ابواب صفات قاضی این روایت به اندازهای مورد قبول واقع شده که مرحوم سید توی عروه نه تلقی به قبول کرده مثل این که فرض کردهاند یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله روایت این است فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه البته یک مجتهد کمیابی حضرت درست کردند اما بالاخره مفروغ عنه کردند که مجتهد جامع الشرایط قولش حجت است مردم هم باید در فروعات مراجعه به او بکنند، روایت ضعیف السند است یعنی مرسله است اما این اصحاب حتی مثلا شیخ انصاری در مکاسب یادم است تلقی به قبول کرده ولی حالا مرحوم سید در عروه مثل این که یک چیز مسلمی است در عروه روی آن فتوی داده اند روی خصوصیاتش صحبت کردهاند مثل بسیاری من جمله استاد بزرگوار ما روی خصوصیاتش در همین تحریر فتوی دادهاند که و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه این صائنا لنفسه یعنی ملکه عدالت حافظا لدینه یعنی همه چیز مقدم بر دین که این طور باید باشد اگر همه دنیا را به او بدهند و بگویند یک فتوای بی جا بده نکند حاضر باشد حتی جانش را فدای دین بکند به عبارت دیگر این جمله امیرالمؤمنین این جمله برای امیرالمؤمینن نیست این برای ماست میفرماید والله لواعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلت این را اسمش را میگذارند حافظا لدینه یعنی تشیع را حافظ است تمام دنیا را به او بدهند یک ضربه به این تشیع بزند نمیکند، مشکل است انصافا، یک دفعه البته شوخی کرده یک دفعه به شما میگفتم مرحوم حاج آقا حسین قمی خیلی بالا بوده انصافا بالا بوده هم از نظر علم خیلی بالا بوده قبل از آقای بروجردی مرجع تقلید بوده اند دیگر از دنیا رفتهاند هم از نظر علمی خیلی بالا بودهاند همه قبولش داشتهاند هم از نظر تقوی خیلی متقی بود از نظر شجاعت هم مثل حضرت امام حسابی در مقابل رضا شاه ایستاد، ظاهراً کشتندش این روی منبر میگویند بعضی اوقات میگفت ای طلبهها من تا 1000 تومان عادلم اما بعدش چه بشود؟ نمیدانم، خب 1000 تومان آن وقتها خب دیگر مثلا یک میلیون حالا بوده، مشکل است انسان بگوید این یک دهانی میخواهد مثل دهان امیرالمؤمنین اما این حافظا لدینه از روایات دیگر هم هست که مجتهد جامع الشرایط این است که لو اعطیت الا قالیم السبعه و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلت یکی هم مخالفا لهواه هوی و هوس را کشته باشد چیزی در عمق جان او به نام هوی و هوس نباشد مطیعا لامر مولاه تسلیم صد در صد فللعوام ان یقلدوه این همین است که یک شهرتی هست من جمله حضرت امام میگویند اگر مکب علی الدنیا باشد نمیشود از او تقلید کرد مرحوم سید هم توی عروه میگویند اگر مکب علی الدنیا باشد نمیشود از او تقلید کرد ولو ملکه عدالت هم داشته باشد.
حالا این که تلقی به قبول شده جملات را معمولا آقایان قبول دارند و این روایت را هم تلقی به قبول کردهاند، حالا چرا؟ از شما تقاضا دارم یک قدری بگردید ببینید چه جور شده این روایت در حالی که مرسله است اما تلقی به قبول شده پیش اصحاب ما؟
6) نوشتهام و قد تلقی الاصحاب بالقبول بل هو من اسرار الشیعه فلابد من کونه صحیحا عند الکلینی فرواه عن اخیه عن الحجه روحی فداه و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله این تلقی به قبول شده.
استاد بزرگوار ما آقای داماد میفرمودند صحیح السند است برای این که اسرار است، کلینی از برادرش نقل کرده روایت معمولی نیست از اسرار شیعه است باید کلینی برادرش را توثیق بکند بعد این روایتش را نقل بکند انصافا حرف آقای داماد خیلی حرف متینی است حالا علاوه بر حرف مرحوم آقای داماد تلقی به قبول هم شده این روایت و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله به خوبی دلالت دارد که این مجتهد جامع الشرایط هم قولش حجت است هم مراجعه به آن لازم است واجب است و علاوه بر اینها فانی قد جعلته علیکم حاکما اهل بیت علیهم السلام من جمله آقا امام زمان وقتی غایب شدند به عنوان ولایت فقیه این را جای خودشان به نام حجه الله به نام حجت علی الناس گذاشتند و رفتند.
روایت هم دلالتش خوب است هم تلقی به قبولش خوب است هم این که مفروغ عنه گرفته شده که مجتهد جامع الشرایط قولش حجت است مراجعه به آن هم مفروغ عنه گرفته شده مراجعه به اهل خبره است و یک ضرورت است که همه باید در نزاعهایشان مراجعه کنند به خبره.
حالا روی آن روایت و اما من کان من الفقهاء یک فکری بکنید ببینید آیا یک سند خوبی غیر از آن که گفتم برایش پیدا میکنید یا نه؟
و صلی الله علی محمد و آل محمد