موضوع : آیا روایات ترجیح مثل عام و خاص را هم شامل میشود؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث امروز ما بحث مختصری است اما نمیدانم چرا مرحوم آخوند خیلی مفصل صحبت کردهاند؟ و در آخر کار یک نتیجه گرفتهاند چرا این نتیجه را از اول نفرمودهاند؟ لذا از همه شما تقاضا دارم مطالعه کنید اگر مطالعه نکردهاید که باید کرده باشید دیگر ببینیم که چرا مرحوم آخوند این قدر این جا ان قلت قلت قلت دارند؟
بحث این است که این روایات علاجیه یعنی بنابراین که ما روایات علاجیه داشته باشیم ما گفتیم ما روایات علاجیه نداریم اما بنابر فرمایش مرحوم شیخ انصاری و روی مبنا که مرحوم آخوند حالا انتخاب میکنند توی این هفت هشت ده تا فصل و بنابر مشهور که ما روایات علاجیه داشته باشیم به این ده بیست تا روایت که در باب این است اگر دو تا روایت با هم متعارض است چه بکنیم؟ که بالاخره میفرماید اگر ترجیح داشته باشد ترجیح اگر ترجیح نداشته باشد تخییر، حالا این روایات علاجیه این مثل عام وخاص را هم میگیرد یا نه؟ یعنی اگر عرف وفق جمع بین دو تا دلیل بکند حالا که وفق جمع بین دو تا دلیل بکند یک تعارضی هست مثل اظهر و ظاهر مثل عام و خاص مثل باب حکومت ، باب ورود حالا این روایاتی که میگوید فاذا فتخیر این روایاتی که میگوید اصدق را بگیر، افقه را بگیر این روایاتی که میگوید موافق با عامه را رها کن مخالف با عامه را بگیر آیا عام و خاص را هم میگیرد یا نه؟
مرحوم آخوند بعد از ان قلت قلتها میفرمایند نه، برای این که این روایات، روایاتی که مربوط به این تعارض است حالا تخییرش باشد یا ترجیحش باشد این برای متحیر است میگوید ایها الشاک ایها المتحیر فموسع علیک بایه عملت یا ایها الشاک ایها المتحیر اگر یک روایت مشهور است یک روایت غیر مشهور آن روایت مشهور را بگیر آن روایت غیر مشهور را رد بکن، خب پس بنابراین روایات علاجیه همه همه چه تخییر و چه توقف و چه ترجیح مختص به متحیر است غیر متحیر را نمیگیرد وقتی چنین شد اگر عرف وفق جمع بین دلیلین بکند دیگر متحیر نیست وقتی متحیر نشد دیگر قاعده توفیق عرفی حکمفرما میشود حمل عام بر خاص میشود حمل مطلق بر مقید میشود حمل محکوم بر حاکم میشود حمل مورود بر وارد میشود حمل ظاهر بر اظهر میشود تا آخر، مرحوم آخوند این را قبول میکنند و حق هم با مرحوم آخوند و دیگران هم فرمودهاند و ظاهراً اختلاف هم در مسئله نباشد و همین جور مرحوم شیخ فرمودند مرحوم آخوند فرمودند بعدش هم اساتید ما میفرمودند بعدش هم شاگردهای مرحوم آخوند فرمودهاند .
خلاصه حرف این است این روایات علاجیه مختص آن جاست که دو تا روایت جمع عرفی نداشته باشد و اما اگر دو تا روایت جمع عرفی داشته باشد این متحیر نیست این شاک نیست این وفق جمع بین دلیلین بکند این اصلا تعارض توی کار نیست عام و خاص که با هم متعارض نیست ولو بدوا اگر تعارضی باشد با یک دقت عرفی این تعارض رفع میشود مطلق و مقید ولو یک تعارضی باشد گفته است که مثلا اکرم العلماء یک دلیل دیگر گفته لاتکرم الفساق منهم ولو این که اکرم العلماء با لاتکرم الفساق منهم یک تعارض ما دارد اما یک مقدار که دقت بکند میگوید که مراد از اکرم العلماء یعنی عدول و همچنین حمل عام بر خاص حمل حاکم بر محکوم حمل وارد بر مورود همه اینها این جوری است که یک تعارض بدوی است با یک دقت عرفی تعارض بدوی از بین میرود لذا موضوع روایات علاجیه در آن جا که توفیق عرفی باشد سالبه به انتفاء موضوع میشود حرف خوبی است انصافا و دیگر خواه ناخواه این جور میشود هر کجا العرف وفق جمع بین دلیلین بکند روایات علاجیه آن جا نمیآید برای این که روایات علاجیه برای متحیر است برای شاک است و این با جمع عرفی شک ندارد تا این که فاذا فتخیر آن را بگیرد تاخذ بما اشتهر بین اصحابک آن را بگیرد، خب این خلاصه.
اما نمیدانم چرا مرحوم آخوند بیش از یک صفحه ان قلت قلت چه در نظر مبارکشان بوده؟ کی را میخواستند رد بکنند؟ کی چه گفته بوده که حالا مرحوم آخوند را توی درد سر انداخته ؟ اینها را نمیدانم اما میدانم این ان قلت قلت ها لازم نبود مخصوصا کفایه که برای این است که یک اصول منقح یک اصول موجز بدهند به طلبهها که دادند درجاتشان عالی است عالی تر، انصافا کفایه خیلی کتاب خوبی است، حیف این کفایه یک اشکال دارد اشکالش هم خیلی مهم است مسلم مرحوم آخوند عمدا هم این کار را کرده این که الفاظ مشکل است یعنی مرحوم آخوند رسمشان این بوده یک کفایه مشکل بدهند به ما طلبهها، آن جا که معنا مشکل بوده که خب مشکل بوده آن جا هم که معنا مشکل نبوده لفظ را مشکلش می کردند تا بالاخره طلبه توی مشکل گیر بکند البته میخواسته ملا درست بکند و راستی اگر این الفاظ کفایه صاف وساده بود یک دوره اصول همهاش را گفته اند خوب هم گفتهاند پایه دار و ریشه دار هم گفتهاند و انصافا کفایه خیلی خوب است خیلیها مدعی هستند اگر کسی بتواند از کفایه رد بشود این مجتهد است چنانچه خیلیها گفتهاند اگر کسی بتواند از فرائد و مکاسب این دو تا دائره المعارف در اصول و فقه اگر بتواند رد بشود این مجتهد است لذا علامت اجتهاد را خیلی از بزرگان همین را گفتهاند که هر کجا فرائد را به او بدهند خوب بتواند رد بشود هر کجا مکاسب را بدهند مخصوصا کفایه هر کجا کفایه را به او بدهند بتواند خوب حلاجی بکند خوب رد بشود لذا این جا مرحوم آخوند خیلی ان قلت قلت دارند حالا شما یک دقت چرایش را بکنید مرحوم آخوند کی را میخواستند رد بکنند؟ کسی رد کردن ندارد خب معلوم است که اگر ما عام و خاص داشته باشیم عام مقدم برخاص است.
حالا یک حرفهایی هست که مربوط به این جا نیست حمل عام بر خاص از چه باب است ؟ خب این را توی باب عام و خاص گفتهاند مشهور در میان اهل اصول بوده حمل عام بر خاص برای خاطر ظاهر و اظهر است حمل مطلق بر مقید برای خاطر ظاهر و اظهر است خب شیخ انصاری و مخصوصا مرحوم آخوند و امثال اینها اینها را رد کردهاند فرمودند نه حمل عام بر خاص از باب اظهر و ظاهر نیست اصلا خیلی جاها عام ما اظهر است ولو اظهر هم نباشد عام مثل خاص، خاص مثل عام هر دو ظهور است یک کدام اظهر دیگری ظاهر اصلا خیلی کم پیدا میشود و این که آن افرادش کم است آن افرادش زیاد است پس ظاهر و اظهر است این حرف بی ریشهای است دیگر و آنها میگفتند که حمل عام بر خاص برای خاطر این است که عام ما ظاهر است خاص ما اظهر است از اینها میپرسیدیم که چرا؟ میگفتند برای خاطر این که آن اقل فرد است آن اکثر افراد خب یکی به اینها بگوید که اقل افراد اکثر افراد چرا اظهر و ظاهر بکنیم؟
لذا دیگر متأخرین گفتند نه از باب اظهر و ظاهر نیست از باب سیره عرفی است عرف بنایش بر این است کلی بگوید ثم خصوصیات را بگوید که به قول مرحوم آخوند در باب عام و خاص می فرماید حمل عام بر خاص ضربا للقانون است یعنی قانون سیره عقلاء بر این است کلیات را بگویند بعد جزئیات را بگویند همین الان هم الان در همه مجالس دنیا من جمله در مجلس شورای اسلامی ما این جور است که میگوید کلیاتش تصویب شد آن وقت هی جزئیات را تبصره تبصره امسال تبصره سال دیگر تبصره دو سا ل دیگر تبصره این تبصرهها یعنی خاص، لذا ضربا للقانون اول کلی میگویند بعد هم جزئیات میگویند حمل عام بر خاص این است ضربا للقانون است یعنی بنای عقلاء بر این است که کلی بگویند بعد تبصره بگویند آن عام را تخصیص بدهند یا آن مطلق را تقییدش بکنند دیگر میخواهد عام ما اظهر باشد یا ظاهر باشد یا هردو ظاهر باشد هر دو به نسبت یکدیگر اظهر باشد دیگر تفاوتی بین این حرفها نیست، حمل عام بر خاص از این باب است حالا که از این باب شد وقتی که مقنن یک کلی بگوید بعد هم آن خاصش را بگوید دقت روی آن بشود کسی نمیگوید بین این دو تا تعارض است تا فاذا فتخیر و خذبما اشتهر بین اصحابک و امثال اینها جلو بیاید لذا اصل فرمایش مرحوم آخوند که دیگران هم متابعت کردهاند مرحوم آخوند هم از مرحوم شیخ گرفتهاند خلاصه این جور میشود که روایات علاجیه همه همه چه آن جا که ترجیح بدهیم چه آن جا که قائل به توقف میخواهیم بشویم چه آن جا که قائل به تخییر میخواهیم بشویم آن جاهاست که یک تباینی در کار باشد تعارضی در کار باشد لذا تعریفش را هم همین جورها کردیم روایتان متعارضتان لایمکن الجمع بینهما عرفا و اما اگر عرف بتواند جمع بین روایتین بکند اسمش را میگذاریم توفیق عرفی این توفیق عرفی از مرحوم آخوند است اصطلاح زیبایی است انصافا، بتواند جمع بین دلیلین بکند حالا یا از باب عام و خاص یا از باب مطلق و مقید یا از باب حکومت یا از باب ورود یا نه هیچ کدام بعضی اوقات به قول مرحوم آخوند هیچ کدام نیست مثل ادله اولیه و ادله ثانویه اینها نه عام و خاصند نه مطلق و مقیدند نه حاکم و محکومند نه وارد و مورودند اما العرف وفق جمع بین دو تا دلیل بکند عناوین ثانویه را مقدم بیندازد بر عناوین اولیه دیگر حالا که مقدم انداخت دیگر نوبت نمی رسد بگوییم روایتان متعارضتان لایمکن الجمع بینهما چه کنیم؟ بگوییم اگر ترجیح دارد ترجیح اگر ترجیح ندارد توقف اگر نمیشود توقف کرد تخییر، خب این حرفها تا این جا تمام شد، فصلی که مرحوم آخوند منعقد کردهاند و دیگران فرمودهاند تمام شد.
اما یک اشکال این جا هست و این اشکال را یک مقدار روی آن فکر بکنید ببینیم که چکارش باید کرد؟ و آن این است که اگر همان قاعده ترجیح باشد خیلی خوب و اما اگر یک حجت و لاحجت با هم عام و خاص باشد این را چکارش بکنیم؟ مثلا عام ما مخالف عامه است خاص ما موافق عامه است فان الرشد فی خلافهم میگوید اصلا آن که موافق عامه است حجت نیست این جا هم میتوانیم بگوییم یانه؟ که مشهور گفتهاند، مرحوم آخوند هم همین جا میفرمایند یا مثلا عام ما شهرت به سزا روی آن است خاص ما اصلا شهرت ندارد شاذ است این جا را هم میتوانیم بگوییم ؟ که بگوییم که باز هم حمل عام بر خاص میکنیم خاص را میگیریم عام را رها میکنیم در حالی که امام علیه السلام میفرماید دع الشاذ النادر بگوییم این جا را نمیگیرد، میشود گفت؟ یا مثلا خاص ما مخالف با کتاب است عام ما موافق با کتاب است این جا را هم میشود گفت؟ به عبارت دیگر اگر آن عام و خاص ما یک کدام حجت باشد یک کدام لاحجت باز هم میگوییم حمل عام بر خاص؟ یا نه میگوییم حمل عام بر خاص آن جاست که دو تا حجت باشد واما اگر یک حجت و یک لاحجت باشد دیگر آن حجت مقدم است عام باشد یا خاص باشد آن لاحجت مطرود است عام باشد یا خاص باشد و مرحوم آخوند که بالاخره رساندند مباحثه دو روز قبل ما همین بود که مرحوم آخوند بالاخره این ترجیحات منصوصه را گفتند تمیز حجت از لاحجت است ولو مشکلشان بود یعنی اول حملش کردند بر باب حکومت نشد، بعد حملش کردند بر باب استحباب نشد بعد بالاخره گفتند تمیز حجت از لاحجت است خب دیگر روایت ترجیح تمیز حجت از لاحجت شد برگشت به این که تمام روایات ترجیح مربوط به حکومت است برای این که مربوط به راوی است نه مربوط به روایت، بحث را این جور درستش کردیم دیگر و سه تا ترجیح داشتیم در روایات متعدد که جمع بین روایات متعدد را مقبوله عمر بن حنظله کرد سه تا ترجیح برای روایت یکی شهرت یک موافق کتاب یکی مخالف عامه، و ما گفتیم اینها ترجیح نیست ، اینها حجت از لاحجت است مرحوم آخوند هم بالاخره رساندند به این جا که نتوانسند به مشکل ها عمل بکنند بالاخره در آخر کار فرمودند تمیز حجت از لاحجت، خب اینها یعنی خذ بما اشتهر بین اصحابک این راجع به عام و خاص میآید؟ نباید بگوییم میآید دیگر ما خالف قول ربنا لم نقله،راجع به مطلق و مقید میآید؟ نباید بگوییم میآید فان الرشد فی خلافهم راجع به آن جا که خاص ما موافق عامه باشد میتوانیم بگوییم حمل عام بر خاص در حالی که فان الرشد فی خلافهم ؟ نباید بگوییم دیگر، اگر نباید بگوییم این فصل امروز که تقریبا تلقی به قول شده باید بگوییم این فصل درست نیست برای این که روایات ترجیح تمیز حجت از لاحجت است ما روایت ترجیح روایت اصلا نداریم الا این سه تا این سه تا هم تمیز حجت از لاحجت است وقتی چنین باشد دیگر هر دو تا روایت متعارضی را میگیرد ولو از باب عام و خاص باشد از باب مطلق و مقید باشد از باب حکومت باشد از باب ورود باشد از باب توفیق عرفی باشد هر چه، یک عام و خاص داریم آن خاص ما شاذ است نباید حمل عام برخاص بکنیم یک مقید داریم موافق عامه است مطلقمان نباید حمل مطلق بر مقید بکنیم عرف توفیق عرفی دارد میتواند جمع بین دلیلین بکند اما یک دلیل حجت است یک دلیل لاحجت است اصلا نباید بگوییم توفیق عرفی، توفیق عرفی آن جاست که دو تا دلیل بتواند جمع بکند این جا دو تا دلیل ندارد یک حجت و یک لاحجت دارد واگر بپذیرید عرض من را دیگر باید بگوییم که این فصل را این جور منعقد بکنیم روایات علاجیه آیا با عام و خاص و مطلق و مقید و حاکم و محکوم و وارد و مورود و توفیق عرفی را میگیرد یا نه؟ باید بگوییم میگیرد و هر چه در متباینین گفتیم در عام وخاص هم میگوییم در مطلق و مقید هم میگوییم در توفیق عرفی هم میگوییم، ندیدم کسی بگوید چون ابتکاری است تقاضا دارم روی آن فکر بکنید مخصوصا فضلای جلسه امیدوارم بتوانید من را رد بکنید اگر بتوانید من را رد بکنید مرحوم آخوند را اثبات می کنید اگر من را نتوانید رد بکنید مرحوم آخوند را رد میکنید دیگر حالا فکرش را بکنید ببینید آخوند را باید رد کرد یا من را ؟
و صلی الله علی محمد و آل محمد