موضوع : تعادل و تراجیح
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در باب تنافی بین دو تا روایت گفتم قاعده اقتضا میکند تساقط را هیچ کدام از این دو روایت حجت نیست برای این که روی کل واحد شک داریم که آیا صادر شده از امام علیه السلام یا نه؟ برای این که دو تا روایت متنافی علم داریم به کذب احدهما لذا باب تعارض را گفتهاند که هو العلم بکذب احدهما حالا یا سند یا جهت یا دلالت بالاخره میدانیم یکی از این دو از امام علیه السلام صادر نشده، آیا صادر شده تقیتا یا دلالتش را نمیفهمم؟ بالاخره یکی از این روایتها حجت نیست علم به کذب احدهما لذا روی کل واحد شک داریم شک در حجیت مساوق با عدم حجیت است لذا قاعده اقتضا میکند تعارض تساقط.
دیروز عرض کردم این مربوط به دو تا دلیل است دو دلیل عقلی مثلا و اما اگر دو تا روایت باشد قاعده تعارض، تساقط، اما اجماع داریم بیش از 100 تا روایت داریم تساقط نه، آن قاعده اذا تعارضا تساقطا رد الی الاصل گفتهاند نه، و دیروز گفتم خیلی از این روایتها را مرحوم صاحب وسایل در باب 9 از ابواب صفات قاضی جلد 18 وسائل آوردهاند لذا بر روی هم روایتها تواتر معنوی دارد اختلاف هم نیست اجماع در میان فقهاء هم هست این که دو تا روایت متعارض تساقط نه، ولو این که قاعده اقتضا میکند تساقط را چون شک در حجیت احدهما داریم شک در حجیت احدهما مساوق با قطع به عدم حجیت احدهماست بنابراین در این مسئله ظاهراً نباید شک کرد و آن این که باب تعادل و تراجیح باب تنافی امارتین تساقط نه، و چه باید کرد؟ مسئله بعد است.
حالا که تساقط نه چه باید کرد؟
مشهور در میان فقهاء روایت هم به اندازۀ تواتر معنوی فرموده تخییر دو تا روایت است میدانیم یکی از اینها از امام علیه السلام صادر نشده حالا چه باید کرد؟ گفتند تخییر، به احدهما عمل بکن، تقریبا مثل دوران امر بین محذورین است برای این که نص و اجماع داریم بر این که تساقط نه وقتی تساقط نه دوران امر میشود بین محذورین در دوران امر بین محذورین تخییر عقلی، این جا هم بفرمایید تخییر شرعی ، فرمودند تخییر به قول روایات فاذا فتخیر.
بله یک بحث دیگر هست که بعد دربارهاش صحبت میکنیم که اگر ترجیحی در کار باشد ترجیح اگر ترجیح در کار نباشد تخییر، حالا ترجیحها چیست؟ بعد میآییم دربارهاش صحبت میکنیم اما مرحوم آخوند در کفایه ایشان ترجیحها را هم قبول ندارد میگوید ترجیحها را حمل بر استحباب میکنیم و از عجایب کلام کفایه هم همین جاست که ایشان میگویند که از همان اول تخییر، دو تا روایت متعارض است و شما برای رفع تعارض چیزی پیدا نکردید یعنی جمع عرفی ندارد راستی از نظر عرف تنافی دارد مرحوم آخوند میگویند که همان اول میتوانی به یکی از این روایتها عمل کنی ، دیگری را ولش کنی، ترجیحها که در روایت آمده چه؟ میگویند حمل بر استحباب ، حالا این مسئله دیگر است بعد باید دربارهاش صحبت کنیم، گفتم از عجایب کفایه هم هست برای این که مشهور در میان فقهاء بلکه روایات آن هم بسیار به حد استفاضه فرمودند ترجیح، اگر ترجیح نباشد تخییر لذا مشهور شده در میان فقهاء چه قدماء چه متأخرین چه اصولیها چه اخباریها گفتهاند دو روایت متعارض فکرش را بکن بررسی بکن اگر جمع عرفی نتوانستی برایش درست بکنی اگر ترجیحی در کار است ترجیح بده آن مترجح را بگیر و اما اگر ترجیحی در کار نیست فاذا فتخیر، به هر کدام عمل بکنی اشکال ندارد به قول روایات میگوید که فاذا فتخیر در بعضی از روایات میفرماید که موسع علیک بایهما عملت و این دو تا عبارت در همین باب 9 در میان روایات زیاد است که فموسع علیک بایهما عملت این یک دسته روایات است ، همیشه من جمله الان در میان فقهاء این شهرت است که اگر دو روایت متعارض باشد و ترجیحی در کار نباشد به هر کدام روایتها میتواند این عمل بکندیعنی طبق یکی از این دو روایت فتوی بدهد حتی مثلا اگر یکی دلالت بکند بر وجوب یکی دلالت بکند بر حرمت حسابی تنافی این میتواند فتوی بدهد به وجوب یا فتوی بدهد به حرمت، اگر آن روایت حرام را گرفت درست اگر آن روایت واجب را گرفت باز هم درست است البته تعبد است.
ما در دورههای قبل میگفتیم که این در خود اخذ به تخییر تعبد نیست بلکه عقلی یعنی بعد از آن که شارع مقدس فرمود که تساقط نه دیگر عقل ما میگوید حالا که تساقط نه دوران امر بین محذورین است تخییر، یک روایت میگوید واجب یک روایت میگوید حرام خب اگر روایت نبود و از یک جایی از دلیلی من اثبات میکردم یکی واجب است یکی حرام است چه جور دوران امر بین محذورین میگفتید تخییر عقلا خب این جا هم این طوری است یک روایت دلالت میکند بر وجوب یک روایت دلالت میکند بر حرمت عقل ما میگوید تخییر اما این حرف من را ندیدم کسی بزند معمولا تخییرش را هم تعبد کردهاند گفتهاند که باب تعارض تخییر چرا؟ امام علیه السلام فرموده که دو روایت متعارض را تساقط نه بای روایه عملت فقد اصبت یا نموسع علیک بایه عملت یک تعبد است.
لذا این عرض من را ندیدم کسی بگوید اما علی الظاهر باید بگوییم دیگر باید بگوییم که بنا این جور شد که در باب تعارض در باب تعادل و تراجیح ما تساقط قائل نباشیم عقل ما میگوید تساقط اذا تعارضا تساقطا رد الی الاصل اما مسلم پیش اصحاب مسلم در روایات تساقط نه ، حالا که تساقط نه پس چه بکنیم؟ خب عقل ما میگوید تخییر، لذا روایات که میگوید فاذا فتخیر عقل ما هم میگوید فاذا فتخیر چرا؟ دوران امر بین محذورین است همین طور که در دوران امر بین محذورین تخییر عقلی است در این جا هم تخییر عقلی است.
حالا یا حرف ما درست باشد یا نباشد آن که مشهور در میان فقهاست آن که روایات به اندازه تواتر معنوی روی آن هست قریب 20 تا روایتش را مرحوم صاحب وسائل نقل میکند این است که دو روایت متعارض را اگر ترجیحی در کار باشد ترجیح اگر ترجیحی در کار نباشد تخییر بایه عملت فقد اصبت ، این یک قول، مشهور هم شده، روایت هم روی آن خیلی داریم .
اما یک دسته روایت داریم توقف دو روایت با هم متعارض است این دو روایت که با هم متعارض است ترجیح اگر هست ترجیح اگر ترجیح نه روایت میگوید تخییر نه، توقف، فارجیء حتی تلقی امامک، ذیل مقبوله عمر بن حنظله که بعد دربارهاش صحبت میکنیم این جوری است که میگوید دو روایت متعارض از شما آمده چه بکنیم؟ حضرت میفرماید که خذبما اشتهر بین اصحابک بعد آن راوی میگوید که هر دو مشهور است میفرمایند که خذ بما وافق الکتاب میگوید در کتاب نتوانستم مثلثش را پیدا کنم حضرت میفرماید خذ بما خالف العامه میگوید هر دو مخالف است یا موافق است دیگر حضرت را توی بن بست قرار میدهند وقتی حضرت توی بن بست واقع شدند یعنی ترجیحی نیست حضرت نمیگویند فاذا فتخیر، میفرمایند فارجیء حتی تلقی امامک و در بعضی از روایات دارد فارجیء حتی تخبرک ما یعلم به ، تخییر نه ،توقف، این هم روایت ولو تواتر معنوی نیست اما هفت هشت تا روایت روایتها از نظر سند بهتر از آن روایات تخییر هم هست یعنی روایت صحیح السند توی آن است اما چون حالا تواتر معنوی است سند دیگر لازم نداریم ولی بالاخره باید بگوییم تواتر اجمالی، فرق بین تواتر اجمالی و تواتر معنوی این تواتر اجمالی را باید بگوییم که مرحوم آخوند درستش کرده خیلی حرف خوبی هم هست.
تواتر لفظی آن است که لفظی از امام علیه السلام صادر شده باشد مثلا در 20 تا روایت میگویند انما الاعمال بالنیات تواتر لفظی است این لفظ از اهل بیت علیهم السلام خیلی صادر شده به این میگوییم تواتر لفظی.
اما گاهی الفاظ با هم مختلف است اما ده، بیست تا روایت است این ده بیست تا روایت یک مضمون دارد میگویند تواتر معنوی مثل همان قضیه تخییری که الان گفتم ده بیست تا روایت دارد این ده بیست تا روایت بر روی هم به ما میگویند تخییر فاذ فتخیر، این را میگویند تواتر معنوی.
تواتر اجمالی آن است که نه، این قدر روایت نیست هفت هشت تا روایت است به یک مضمون که از این هفت هشت تا روایت میدانیم یا عرف میفهمد یکی از اینها از امام علیه السلام صادر شده نمیتوانیم بگوییم به مضمون یقین پیدا میکنیم، به روایت یقین پیدا میکنیم به آن میگویند تواتر اجمالی یعنی در این هفت هشت تا روایت میفهمیم یکی از امام علیه السلام صادر شده، تواتر اجمالی هم مرحوم آخوند گفتهاند برای خاطر همین است یعنی علم اجمالی به صدور احدها .
راجع به توقف اگر آن تواتر معنوی نباشد این تواتر اجمالی مسلم هست یعنی هفت هشت تا روایت مختلف از امامهای مختلف از راویهای مختلف لذا از این هفت هشت تا روایت یقین پیدا میکنیم یکی از امام علیه السلام صادر شده به این میگویند تواتر اجمالی .
حالا این را گفتم این مسئله را تمامش کنم یک مسئله دیگر هم هست و آن این است که تواتر لفظی نه، تواتر معنوی نه، تواتر اجمالی هم نه اما مسئله اطمینان آور باشد مثل این که سه تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله این را آقای داماد رضوان الله تعالی علیه میگفتند که تواتر اجمالی نمیگوییم، میگوییم استفاضه اجمالی، خوب است حرف مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه انصافا آقای داماد یک فرد مدققی بودند و روی مسائل علاوه بر این که آن نفس دقت در وجود ایشان بود کار هم خیلی میکرد خیلی، از اساتید ما که خیلی زحمت میکشید برای این فقه و اصولی که برای ما میگفت آقای داماد بود شاید مثلا هفت هشت ساعت بعضی اوقات ، کاری هم نداشت آقای داماد هفت هشت ساعت روی این فقه و اصول کار میکرد اصولش که خیلی کار نداشت چون که مرتبه سوم و چهارم بود اما فقهش کار داشت و خیلی ایشان کار میکرد لذا از یک دقت خوبی برخوردار بود لذا ایشان در مقابل تواتر یک استفاضه اجمالی درست میکردند لذا استفاضه اجمالی هم معنایش این جور شد که انسان اطمینان پیدا میکند که یکی از این سه تا روایت از امام علیه السلام صادر شده، حالا سه تا ، چهار تا، پنج تا، استفاضه.
یک حرف دیگر هم که من بعید نمیدانم از مرحوم آقاضیاء عراقی است مرحوم آقا ضیاء عراقی هم انصافا خیلی مدقق است فرق بین مرحوم نایینی و مرحوم عراقی این است که مرحوم نایینی خیلی محقق است مرحوم آقا ضیاء خیلی مدقق است از همین جهت هم شاگردهایشان همین جورها هستند شاگردهای مرحوم نایینی محقق هستند شاگردهای آقا ضیاء مدقق هستند علی کل حال از یک دقت خاصی آقا ضیاء عراقی برخوردار بودند ایشان مدعی هستند اصلا خبر ثقه اطمینان آور است.
و این حرف خیلی خوبی است انصافا کسی نگفته برای این که بردهاند توی امارات دیگر یعنی مرحوم شیخ انصاری اول علم تفصیلی و بعد علم اجمالی و بعد امارات یعنی آن که دیگر علم نیست اما مرحوم آقا ضیاء خیلی اینها را علم میداند ، علم عرفی، ظن متأخم با علم اسمش را میگذارند اطمینان مثلا الان ما توی همین جلسه یک نفر آدم حسابی موقر وارد بشود بگوید فلانی توی صحن مدرسه است خب همه اطمیان پیدا میکنند یا مثلا بیاید بگوید که فلانی گفت ساعت 10 بیایید آن جا جلسه داریم واجب است همه شما بیایید همه اطمینان پیدا میکنند مگر وسواسی باشد والا اگر آن آقا را عالم متدین ثقه بداند بعید است که اطمینان پیدا نشود لذا مثل مرحوم آقا ضیاء خیلی این قواعد را مثل قاعده ید مثل قاعده فراغ و تجاوز مثل اصاله الصحه اما مخصوصا روی خبر ثقه روی ظواهر مثلا الان ببینید من دارم با شما حرف میزنم شما دارید حرفهای من را میشنوید خب اینها ظاهر است دیگر احتمال میدهید من بیخودی بگویم احتمال میدهد از ظهورم یک چیز دیگر اراده بکنم هیچ کدام به ذهن شما نمیآید آن چه که من دارم میگویم الفاظ مطابق با معنا ظواهر حجت شما اطمینان پیدا میکنید من اشتباه نمیکنم من دارم درست با شما حرف میزنم و العیاذ بالله من دروغ بگویم دروغ نمیگویم خب این ظواهر حجت است یک کسی پیدا کنیم وسواسی باشد ظاهر را اطمینان پیدا نکند، همین ظواهری که در کفایه آمده، اول ظواهر بعد هم خبر واحد خب اینها مرحوم آقا ضیاء میگوید از خبر ثقه و همچنین از ظواهر آن وقت ایشان دیگر اضافه میکند از خیلی قواعد حالا آنها را شک هم بکنیم اما راجع به ظواهر راجع به خبر ثقه ، خبر عدل واحد آدم باز هم بگوید نه ظاهراً مشکل است البته کسی نگفته.
لذا به این هم دیگر در مقابل تواتر، تواتر لفظی ، تواتر معنوی، تواتر اجمالی که نبود و مرحوم آخوند جا انداختند و حالا جا افتاده تواتر اجمالی بیایید استفاضه اجمالی که ما شاگردهای مرحوم آقای داماد باید جا بیندازیم نینداختیم دیگر ، آقای داماد شانس نداشت خدا رحمتش کند همه چیزش خوب بود غیر از شانسش ، لذا اما شاگردهای فوق العاده مهم داشت آن موقع که درس آقای داماد من میرفتم تمام مراجع فعلی از شاگردهای خاص ایشان بودند راستی خیلی ملا تحویل جامعه داد اما شانس نداشت دیگر، باید حرفش را مثل حرف مرحوم آخوند که شاگردهای مرحوم آخوند جا انداختند این حرف را هم باید جا بیندازیم بگوییم استفاضه اجمالی، یک قدری بیشتر بگوییم که مرحوم آقا ضیاء دیگر شانسش کمتر از مرحوم آقای داماد بود آن دیگر خیلی بیشانس بود خدا رحمت کند همه آنها را چقدر زحمت کشیدند چقدر خون جگر خوردند توانستند حوزه را از نسلی به نسل دیگر بدهند و این اطمینان آوردن خبر واحد در مقابل تواتر همین جور که تواتر برای این که اطمینان آور است حجت است خبر ثقه، ظواهر هم برای این که اطمینان آور است حجت است از باب اطمینان حجت است نه از باب مظنه و مظنه حجت، نه از باب اماریت، از باب اطمینان از باب مصادیق یقین است مصادیق علم است، خب این هم این حرفها که مربوط به بحث ما نبود اما خوب بود.
حالا آن که میخواهیم بگوییم این است که این روایات توقف اینها لااقل تواتر اجمالی دارد اگر کسی تواتر معنوی نگوید تواتر اجمالیش مسلم است هفت هشت تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله و اعراض اصحاب هم روی آن نیست گفته توقف، حالا چه بکنیم؟ بحث مشکل این جاست چه باید کرد؟ حرف در آن خیلی است دیگر شما فکرش را بکنید از جاهای مشکل کفایه همین جاست نمیدانم چرا مرحوم آخوند این جا را دسته کرده تحویل نمیدهند؟ در هم بر هم است فرمایش ایشان ، حرفهای مرحوم شیخ دسته کردهتر از مرحوم آخوند است نمیدانم چه جور شده کفایه خوب دسته کرده تحویل نمیدهد؟ خیلی درهم بر هم است دیگران هم خیلی حرف دارند مطالعه کنید امیدواریم فردا بتوانیم از شما استفاده کنیم انشاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد