موضوع : استصحاب مجهول التاریخ
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
تنبیه یازدهم تنبیه فوق العاده مهمی است و در فقه هم این تنبیه خیلی به درد میخورد بله تنبیه تنبیه مشکلی است و انشاء الله با فکر شما مشکلش را حل میکنیم.
اسم تنبیه را گذاشتهاند استصحاب مجهول التاریخ و آن استصحاب مجهول التاریخ را منقسم کردهاند به اقسامی.
قسم اول مجهول بودنش را سنجیدهاند با عمود زمان با اجزای زمان مثلا میدانیم زید روز جمعه مرده است جنازهاش رامی بینیم اما نمیدانیم آیا این موت روز پنج شنبه بوده ؟ یا روز جمعه؟ یا نه، مثل ماه مبارک رمضان در این که فردا عید است حرف نداریم اما نمیدانیم ماه رمضان 29 روز است ؟ یا 30 روز؟ لذا امروز مثلا سیام ماه مبارک رمضان است لذا نمیدانیم ماه مبارک رمضان هست یا نه؟ و خیلی جاها که جهل در مستصحب پیدا میشود به اعتبار اجزای زمان به اعتبار سنجیدن مستصحب را استصحاب را با زمان با اجزای زمان.
خب در این که استصحاب جاری است همه میگویند جاری است هیچ اشکال نداریم مثلا ماه مبارک رمضان نمیداند الان ماه رمضان است یا نه؟ استصحاب میکند ماه رمضان را، این زید روز جمعه مرده نمیدانیم روز 5 شنبه مرده یا نه؟ استصحاب میکند عدم موت را، و بالاخره راجع به گذشتهها استصحاب جاری است بلا اشکال، حرفی هم در آن نیست مثل این دو تا مثالی که من زدم یکی استصحاب وجودی یکی استصحاب عدمی، ماه مبارک رمضان بود الان یکون کذلک باید روزه بگیرم زید روز 5 شنبه مرده بود یا نه؟ نه، لذا زنش اگر بخواهد عده بگیرد از روز جمعه باید بگیرد لذا استصحاب عدم موت در آن مثال اول هم استصحاب وجوب روزه یا استصحاب خود ماه رمضان ، استصحاب موضوعی، تا این جاها حرف نداریم که استصحاب عدم موت میکنیم استصحاب بقای ماه مبارک میکنیم استصحاب وجوب صوم میکنیم و این روز را باید روزه بگیرد .
حرف این جاست که خب میدانیم روز جمعه مرده حرف هم نداریم حالا استصحاب میکنم این که روز 5 شنبه نمرده میتوانم بگویم پس مبدء روز جمعه بوده یا نه؟ یا همان استصحاب میگویم امروز ماه رمضان است دیگر ماه رمضان سی و یک روز که نمیشود میتوانم بگویم پس فردا نماز عید باید بخوانیم آثار آن یقینی را بار میکنم آیا میشود یا نه؟ اختلاف است در این جاها معمولا گفتهاند نه گفتهاند که تو فقط میتوانی استصحاب بکنی بگویی روز 5 شنبه نه، میتوانی استصحاب بکنی بگویی الان روزه واجب است اما این که فردا عید است این را دیگر نمیتوانی درست بکنی یا این که مبدء موت امروز بوده که میبینم مرده، این را نمیتوانی بار بکنی چرا؟ گفتهاند اصل مثبت است میخواهی لوازم عقلی را بار بکنی، میخواهی لوازم عادی را بار بکنی بگویی که ماه رمضان که دیگر سی و یک روز نمیشود پس بنابراین فردا عید است میرویم نماز عید، حرام است روزه گرفتنش ، میشود لوازم عقلی، لوازم عادی و لوازم عقلی، لوازم عادی که بار نیست به قاعده اصل مثبت بنابراین استصحاب فقط آثار مستصحب را بار میکند اما لوازم عقلی را هم بار کند نه.
اما مثل مرحوم شیخ انصاری یک دلیل میآورند یک دلیل هم سابق گفتهاند نمیدانم آن دلیل سابق را چرا این جا نیاوردهاند؟ مرحوم آخوند هم دو تا دلیل میآورند یکی سابقا گفتهاند این جا میگویند یکی هم حرف مرحوم شیخ را قبول دارند که علاوه بر این که آثار مستصحب بار است این لوازم یقین، لوازم یقینی، لوازم عقلی هم در این جا بار است .
یک ) خفای واسطه اگر واسطه به اندازهای خفی باشد عرف واسطه را نبیند گفتیم اصل مثبت حجت است خب ما نحن فیه همین است بگوییم که استصحاب میگوید امروز سی ام ماه رمضان است بخواهیم بگوییم فردا عید نیست این واسطه را عرف نمی بیند پس لازم عقلی بار است مثل این است که شارع مقدس گفته باشد فردا عید است ، این خفای واسطه.
اما مرحوم شیخ انصاری خفای واسطه را در ا صل مثبت گفتند و مرحوم آخوند هم پذیرفتند اما این جا مرحوم شیخ این خفای واسطه را نمیگویند نه این که رد بکنند، ساکت هستند، یک دلیل دیگر میآورند میفرمایند که ضمیمه یقین با استصحاب با هم برای این که میبینم مرده است الان می بینم، نمیدانم دیروز مرده یا نه؟ استصحاب عدم موت میکنم ، استصحاب میگوید که 5 شنبه نمرده، روز جمعه هم که میدانم مرده ضمیمه میکنم وجدان را با اصل، نه استصحاب درست بکند، وجدان درست میکند آن وقت خواه ناخواه میگویم که امروز به قاعده استصحاب ماه رمضان است باید روزه بگیرم فردا هم به قاعده وجدان که وجدان شرعی که ماه رمضان سی و یک روز نمیشود باید عید بگیرم یا روز 5 شنبه نمرده با استصحاب درست میکنم روز جمعه هم که می بینم مرده با وجدان درست میکنم مثل گاهی علم اجمالی را اگر یادتان باشد منحل میکردند به علم تفصیلی و شک بدوی ، این جا هم تقریبا همین است یک استصحاب درست میکنند عد موت روز 5 شنبه، وجوب روزه روز 5 شنبه یک وجدان درست میکنند مردن روز جمعه را می بیند یا روز عید سی و یک روز نمیشود عید را می بیند آن وجدان را با استصحاب دو تا را با هم ضمیمه میکنند آثار عقلی را بار میکنند آثار عادی را بار میکنند مرحوم شیخ این را میگویند.
مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه این را میگویند این جا، نسبت به شیخ نمیدهند نسبت به خودشان میدهند و بالاخره میگویند ضمیمه وجدان با مستصحب.
یک حرف دیگر هم مرحوم آخوند به واسطه عموم تنزیل که ظاهراً این عموم تنزیل همان جلای واسطه است با جلای واسطه میآیند جلو، عموم تنزیل، میگویند وقتی که شارع مقدس میگوید تو یقین داری یا متیقن هست این متیقن هست عرف میگوید که آن فردا عید است یا امروز مرده این میگوید از لاتنقض الیقین بالشک پیدا میشود، این جا اسمش را میگذارند عموم تنزیل یعنی همان که میگوید مستصحب هست همان میگوید لوازمش هست عرفا، این ظاهراً همان جلای واسطه است دیگر یعنی امر به اندازهای واضح است که عرف نمیتواند انفکاک بدهد بین لازم و ملزوم ، لازم و ملزوم منطقی نیست لازم و ملزوم عرفی است و عرف نمیتواند بگوید 5 شنبه نمرده پس جمعه نتوانم اثبات بکنم بگویم پس جمعه مرده ، و عرف میگوید اگر 5 شنبه نمرده باشد جمعه مسلم میبینم مرده پس جمعه مرده، اگر امروز سیام باشد دیگر سی و یک روز که نمیشود باشد پس بنابراین حتما فردا عیداست لذا این را سابقا هم گفتیم که این خفای واسطه یا جلای واسطه از یک باب است هر دو بر میگردد به این که عرف نتواند انفکاک بین لازم و ملزوم را بدهد حالا گاهی اسمش را میگذارند خفای واسطه یعنی واسطه نمی بیند گاهی هم میگوییم جلای واسطه مرحوم آخوند توی اصل مثبت میگفتند جلای واسطه این جا میگویند عموم تنزیل لاتنقض الیقین بالشک همین جور که آثار مستصحب را با رمیکند در این جاها آثار یقین را آثار عقلی و عادی را هم بار میکند و عرف نمیتواند بگوید که بگویی 5 شنبه نمرده بگوییم پس جمعه مرده، این را نمیتوانیم چون نتوانست بنابراین این جور میشود که وقتی میگویی 5 شنبه نمرده دیگر جمعه مرده، جمعه را که میبینم مرده دیگر آثار موت روز جمعه بار میکنم ، 5 شنبه را هم که گفتیم نمرده آثار یقینش را آثار استصحاب را بار میکنم.
لذا مرحوم آخوند همچنین مرحوم شیخ در این قسم از استصحاب حادث در مجهول التاریخ در این قسم میگویند حتما استصحاب جاری است اشکالی نیست علاوه بر این که استصحاب جاری است آثار و لوازم یقینی، لوازم عقلی، لوازم عادی هم بار است لذا میگوییم که زید روز 5 شنبه نمرده پس روز جمعه مرده، امروز ماه رمضان است پس فردا عید است و آثار عید را همان استصحاب آثار عید را هم بار میکند.
اگر هم حرف ما باشد که اصلا همه این حرفها سالبه به انتفاء موضوع میشود ما میگوییم اصلا عرف استیحاش دارد بگوید دیروز نمرده امروز هم در حالی که میبیند مرده بگویید آثار مردگی بر آن بار نیست استیحاش میکند میگوید من می بینم مرده، یا مثلا استصحاب میکنم ماه رمضان است سی روز ماه رمضان سی روز روزه گرفتم حالا بگویم فردا عید نیست عرف استیحاش میکند میگوید خب دیگر سی و یک روز که نمیشود سی روزش را که استصحاب درست میکنی سی و یک روزش را هم دیگر مسلم باید بگویی که فردا عید است انفکاک بین لازم و ملزوم در این جاها، همه جا، انفکاک بین لازم و ملزوم اسستیحاش عرفی دارد بنابراین این جا مرحوم آخوند میگویند عموم تنزیل بگویید، عموم تنزیل میگوید لاتنقض الیقین بالشک همه آثار شرعی و عرفی و عقلی را بار بکن لذا روی حرف من دیگر اصلا مسئله سالبه به انتفاء موضوع میشود.
مسئله تمام شد، لذا مسئله این شد که به اقرار همه همه این گونه مجهول التاریخها علاوه بر این که استصحاب جاری است آثار بار است آثار عقلی و عادی و عرفی هم بار است دیگر حالا یکی بگوید خفای واسطه که مرحوم شیخ گفتهاند یکی بگوید جلای واسطه که مرحوم آخوند گفتهاند یکی هم بگوید ضمیمه علم وجدانی علم قطعی با مستصحب که مرحوم شیخ گفتهاند این جا و مرحوم آخوند هم این جا امضا کردهاند، مطلب تمام است.
اما یک مطلب که میماند این است که خب اگر راستی اصل مثبت حجت نباشد خب وقتی اصل مثبت حجت نیست چه اشکال دارد که انسان بگوید که امروز باید روزه بگیرم چرا باید روزه بگیری؟ برای خاطر این که ماه مبارک رمضان نمیدانم تمام شده یا نه؟ استصحاب وجودی دارد ماه رمضان بود الان یکون کذالک ، یا استصحاب حکمی دارد وجوب روزه برای من بود الان نمیدانم هست یا نه؟ وجوب روزه هست اما آنها که عقل میگوید دیگر بار نیست فردا عید نیست، نه عید نیست به معنا آثار عید بر آن بار نیست خب معنای اصل مثبت یعنی همین، آن کسانی که میگویند اصل مثبت حجت نیست خب همین را میگویند دیگر، همین را توی همین مثال همین را بگویید بگویید که روزه واجب است بگیرم احکام ماه رمضان را روزه سیام که یوم الشک است باید بار بکنم اما آن آثار دیگر که یقینی عقلی عرفی است دیگر بار نمیشود استصحاب دیگر نمیتواند بار کند وقتی نتوانست بار بکند امروز باید روزه بگیرم فردا هم حق نماز خواندن ندارم بخواهم نماز عید بخوانم دیگر حق ندارم ، چرا؟ دلیل نداریم، برای این که اگر امروز سی ام باشد فردا یقینا عید است اما شما با استصحاب میخواهی درست بکنی با استصحاب درست میکنی امروز سیام است ، فردا عید است این دیگر عقل است این دیگر لازم عرفی لازم عقلی است لازم عرفی لازم عقلی بار نیست، یا در همان موت روز جمعه میدانم الان مرده، از حالا هم باید آثار بار بشود اما نمیدانم دیروز مرده یا نه؟ میگویم دیروز نمرده، وقتی دیروز نمرده از کی باید عده نگه بدارد ؟ از آن روزی که حتما میدانم مرده اما قبلش چه؟ دیگر نمیتواند استصحاب اثبات بکند و بخواهد بگوید که پس بنابراین امرزو روز اول است باید لازم عقلی را درست بکنیم باید بگویید عقل که نمیتواند بین لازم و ملزوم انفکاک بدهد پس بنابراین لازم را استصحاب کردیم ملزوم هم هست خب آن که اصل مثبت را حجت نمیداند در این جا هم میگوید نه، از همین جهت هم مرحوم شیخ انصاری وقتی وارد قضیه میشود اول میفرماید نه، میفرماید مثلا در ماه مبارک رمضان استصحاب بکن حتما هم باید روزه بگیری اما فردا عید است میگویند نه نمیشود بار کرد چرا نمیشود ؟ میگویند اصل مثبت است بعد می بینند که وجدانشان ناراحت است بخواهند بگویند که امروز روزه بگیر فردا عید نه لذا می روند روی خفای واسطه یا می روند روی ضمیمه وجدان واستصحاب ، یکی به مرحوم شیخ بگوید آقای شیخ این ضمیمه وجدان و آن استصحاب یعنی لوازم حجت است شما چیزی نیاوردید این وجدان شما امروز مرده اما دیروز نمرده که نمیتوانی اثبات بکنی، باید بگویی دیروز نمرده با استصحاب ، امروز مرده با وجدان میگویم امروز مرده با وجدان یعنی چه؟ معنایش این است که اگر دیروز نمرده باشد پس امروز مرده، این پس امروز مرده یعنی اصل مثبت حجت است، خب آن که میگوید اصل مثبت حجت نیست شما شیخ انصاری که میگویید اصل مثبت حجت نیست بگویید دیروز نمرده امروز نمی توانم اثبات کنم پس امروز مرده ، لذا هم به شیخ انصاری هم به مرحوم آخوند این اشکال وارد است که آقا این حرفهایی که شما درست میکنید این همان اصل مثبت است می بینی نمیتوانی بگویی اصل مثبت در این جاها حجت است رفتی روی خفای واسطه و آن هم رفت روی جلای واسطه و آن هم رفت روی عموم تنزیل و آن هم رفت روی ضمیمه وجدان و اصل ، می گوییم همه اینها برمیگردد به یک مطلب و آن که اصل مثبت حجت است شما چیز زائدی برای ما نیاوردید لذا این معنای مستثنی دلیل که ندارد این حرف این جا که وجدان را با اصل ضمیمه کن خب معنای وجدان را با اصل ضمیمه بکن یعنی اصل مثبت حجت است والا آن که میگوید اصل مثبت حجت نیست میگوید این وجدان را ضمیمه کن قبول ندارم آن اصل را هر آثاری دارد بار کن این وجدان امر عقلی است بار نکن، لذا اشکال توی مسئله این جاها که خیلی صاف است و صاف هم رفته اند جلو اشکال مسئله این جاست ، حالا یک فکری بکنید ببینید چیزی به نظرتان می رسد یا نه؟ علی الظاهر چیزی به نظرتان خیال نمیکنم برسد، حالا اگر چیزی به نظرتان رسید که رد من باشد دیگر برای روز شنبه انشاء الله .
و صلی الله علی محمد و آل محمد