موضوع : اصل مثبت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
تنبیه دهم درباره این است که استصحاب باید اثر داشته باشد اگر اثر نداشته باشد استصحاب جاری نیست، این خیلی مربوط به اصل مثبت هم نیست خیلی مربوط به استصحاب هم نیست بلکه یک قاعده کلی در حجیت امارات و در حجیت اصول، گفتهاند که اگر شما امارهای را بخواهید حجت کنید باید اثر داشته باشد والا لازم میآید لغویت در جعل، یک چیزی هیچ اثر ندارد شارع مقدس آن را حجتش بکند خب حجت برای این است که یک نتیجهای ازآن بگیرند و اما اگر نتیجه نداشته باشد این حجیت لغویت است لذا در باب امارات و در باب اصول یک قاعده برای ما درست کردهاند و گفتهاند که وقتی امارات حجت است که دارای اثر باشد در وقتی اصول عملیه، نه، هر اصلی هر چه تعیین وظیفه در ظرف شک حالا اصل فقهی باشد مثل قاعده ید و امثال اینها یا اصول عملیه باشد مثل استصحاب و امثال استصحاب در وقتی حجت است که اثری داشته باشد و اما اگر اثر نباشد لازم میآید لغویت، لغویت در جعل، لغویت در جعل که محال است پس باید بگوییم این اماره حجت نیست این اصل حجت نیست ، یک قاعدهای که مشهور در میان اصحاب شده، تقریباً یک اصل مسلم در اصول ما شده است این که حجیت شیئی دائرمدار فایده آن شییء است و اما اگر آن شییء فایده نداشته باشد شارع مقدی بخواهد آن را حجت بکند فایده ندارد لغویت در جعل است لذا این را هم در باب امارات گفتهاند هم در باب اصول الا این که مشهور در میان اصحاب گفتهاند که لازم نیست نتیجه عمل باشد عملی باشد، علمی هم باشد کفایت میکند بعد مثال زدهاند گفتهاند که خب این امارات همهاش که مربوط به عمل نیست بسیاری از آنها تاریخ است روایات اهل بیت بسیاری مربوط به اعتقادات است بسیاری یک نتایج اخلاقی دارد و بالاخره حتی روایات اهل بیت کم آن مربوط به فقه و مربوط به عمل باشد و ما بخواهیم بگوییم نتیجه علمی کفایت نمیکند نتیجه عملی باید باشد این با بنای عقلاء درست نمیآید مسلم در شریعت مقدس اسلام هم هست که روایات اهل بیت که مربوط به اعتقادات است روایات اهل بیت که مربوط به تاریخ است و بالاخره نتیجه علمی دارد نه نتیجه عملی ما بگوییم که این روایات حجت نیست این هم مخالف با عرف است هم مخالف با شرع است.
بله برای این که لغویت لازم نیاید باید نتیجه داشته باشد آن نتیجه علمی باشد یا عملی، تقریباً باید بگوییم که الان این پذیرفته شده در اصول ماست که ما برای حجیت امارات برای حجیت اصول فایده میخواهیم این فایده عملی باشد یا علمی و غالب امارات هم پیش عقلاء که حجت است این امارات نتیجه علمی دارد نه نتیجه عملی، این را هم تقریبا باید بگوییم که فعلا یک اصل مسلمی شده در اصول ما .
ظاهراً مرحوم آخوند در این تنبیه دهم از همین جا استفاده کردهاند و میفرمایند در استصحاب لازم نیست آن قضیه متیقنه ما نتیجه داشته باشد همین مقدار که قضیه مشکوکه نتیجه داشته باشد کفایت میکند ما در استصحاب نتیجه میخواهیم نتیجه چه اول باشد و آخر چه آخر فقط باشد آن وقت مثال میزنند به استصحاب عدم تکلیف ، به استصحاب عدم ازلی میفرمایند خب این استصحاب عدم تکلیف من نمیدانم که روز جمعه نماز جمعه واجب است یا نه؟ میگویید در ازل واجب نبوده الان هم نیست خب این الان هم نیست نتیجه عملی دارد نتیجه عملیاش این که لازم نیست نماز جمعه بروم نماز ظهر کفایت میکند اما در ازل اصلا شارع مقدس نبوده تا حکمی باشد حکمی نبوده تا اثری باشد لذا ثبوتا به قول عوام نه خانی آمده نه خانی خورده نه خانی رفته ، در ازل نه حکمی بوده نه چیزی بوده نه حکمی بوده نه آن حکم اثری داشته اما بقاءً هم چیز است، تشریع، هم حکم است هم اثر دارد لذاما در استصحاب اثر میخواهیم این اثر بقاءً باشد کفایت میکند ولو ثبوتا مستصحب ما اصلا اثر نداشته باشد قضیه متیقنه ما نه اثر نداشته باشد اصلا حکم نباشد اصلا صدق حکم بر آن نکند این تعریض به مرحوم شیخ انصاری است که نمیدانم مراد مرحوم شیخ انصاری هم چیست؟ اما بالاخره این فرمایش مرحوم آخوند تعریض به مرحوم شیخ است که مرحوم شیخ در استصحاب عدم ازلی یک اشکال داشته در حالی که استصحاب عدم ازلی را ایشان جاری میداند اما یک اشکال داشته گفتهاست که این قضیه متیقنه ما صدق حکم بر آن نمیکند قضیه متیقنه ما دارای اثر نیست وقتی صدق حکم نکرد دارای اثر نیست پس استصحاب جاری نیست برای این که در استصحاب حتما باید اثر باشد آن هم اثر عملی .
مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه به استاد عزیزشان می فرماید که ما در استصحاب اثر میخواهیم آن هم بقاءً لاثبوتا قضیه متیقنه ما ولو این که اصلا اسم حکم هم بر آن نشود اطلاق بکنیم چه رسد این که اثر داشته باشد در ازل اصلا چیزی نیست شرعی نیست کسی نیست تا ما صدق حکم بر آن بکنیم و بعد ازحکم هم بگوییم اثر دارد یا ندارد لذا در ازل هیچ، به قول حاجی سبزواری رحمه الله علیه ما لیس فهو لیس عدم هیچ، حتی استصحاب عدم ازلی هم نگویید استصحاب عدم نعتی، زید دیروز در خانه نبود امروز نمیدانیم در خانه هست یا نه؟ خب میگویم نبود الان هم نیست پس این که برایش غذا ببرم لازم نیست این استصحاب عدم ازلی هم نیست دیگر آن کسانی که استصحاب عدم ازلی را مثل ما جاری نمیدانیم اما استصحاب عدم نعتی را جاری میدانیم مثل همین مثالی که زدم دیروز تکلیف نداشتم امروز نمیدانم تکلیفی برای من هست یا نه؟ نه، دیروز وجوب نفقه این آقا نداشت این خانم نداشت الان نمیدانم وجوب نفقه دارد یا نه؟ نه، عدم نعتی، خب این استصحاب مسلم جاری است دیگر اشکالهای استصحاب عدم ازلی را ندارد اسمش را میگذارند استصحاب عدم نعتی یعنی در ازل، دیروز این حکم نمیدانم بوده است یا نه؟ لذا استصحاب عدم ولو عدم ازلی نباشد ثبوتا اثر ندارد اما بقاء اثر دارد به این معنا که میگوید الان وجوب نفقه ندارد الان نمیدانم زید در خانه هست یا نه؟ نه الان نمی دانم مرده است یا نه؟ نه و امثال اینها و وقتی که بگوییم زنده است آثار برایش بار است وقتی بگوییم زنده نیست آثار برایش بار است اثر به اعتبار بقاست نه به اعتبار ثبوت و ما اثر میخواهیم حالا به اعتبار ثبوت و بقاء هر دو، یا به اعتبار بقای فقط، البته اگر به اعتبار ثبوت فقط باشد باز استصحاب جاری نیست برای این که نتیجه ندارد اما این که حتما باید به اعتبار ثبوت به اعتبار قضیه متیقنه باید اثر داشته باشد مرحوم آخوند میگویند نه، ما استصحاب میخواهیم و اثر این، اثر به اعتبار ثبوت و بقاء هر دو باشد یا به اعتبار بقای فقط، به اعتبار بقای فقط کفایت میکند خب حرف خوبی است دیگر مرحوم آخوند این جا دلیل هم نمی آورند اگر از مرحوم آخوند دلیل هم بخواهید بگویید که بنای عرف عرف فرق نمی گذارد بین این که استصحاب ما مستصحب ما به اعتبار ثبوت و بقاء هر دو حکم باشد هر دو دارای اثر باشد یا این که نه به اعتبار بقاء حکم بر آن صادق است به اعتبار بقاء اثر دارد و همین جور که آن جا که به اعتبار ثبوت و بقاء هر دو استصحاب را جاری میداند آن جا هم که به اعتبار ثبوت نه، به اعتبار بقاء آری استصحاب جاری است عرفا همچنین امارات، امارات یک دفعه به اعتبار ثبوت به اعتبار بقاء دارای اثر نیست اماره جاری نیست یک دفعه به اعتبار بقاء اثر دار است وقتی که بگوید زید در خانه است ما نمیدانیم زید در خانه است یا نه؟ استصحاب میکنم میگویم زید در خانه است مثل آن جاست که اماره بگوید زید در خانه است ثبوتا برای من اثری نداشت اما الان اثر دارد اثرش چیست؟ این که مثلا وجوب نفقه دارد مواظبت کامل من از این زید باید بشود و آثار دیگر بار بر این است به اعتبار بقاء، زید تا در این خانه است باید برایش غذا ببریم زید تا در این خانه است باید مواظبت کامل از این خانه داشته باشیم همین جور که خبر واحد اثر را بار میکند به اعتبار بقاء نه به اعتبار ثبوت، دیروز چه بوده؟ هر چه میخواهد باشد و استصحاب هم همین جور، دیروز چه بوده؟ هر چه میخواهد باشد اما شما اگر گفتید زید در خانه بود الان یکون کذلک این به اعتبار بقاء یعنی به اعتبار مستصحب به اعتبار این که الان تعبدا زید در خانه هست دیگر باید مواظبت کامل از خانه داشته باشید باید برایش غذا ببرید و آثار دیگر که بار است بر این بقاءً.
مرحوم آخوند در کفایه ولو نفرموده مثل این که به وضوح باقی گذاشتهاند و به یک ادعا فرمودهاند که در استصحاب لازم نیست اثر باشد به اعتبار ثبوت یعنی به اعتبار قضیه متیقنه، به اعتبار بقاء قضیه مشکوکه به این اعتبار باید اثر دار باشد و هو یکفی صحه جریان الاستصحاب ، خب اصل این مطالبی که گفتم مثل این که یک اصول مسلمه ای شده در اصول ما و مرحوم آخوند هم که در این تنبیه دهم این را فرموده یک مصداقی از آن قاعده کلی را که در اصول است این جا آورده لذا اصلا روز اول میگفتم این تنبیه هشتم و نهم و دهم به مقام شامخ موجز بودن کفایه نمیخورد و هر سه را اگر ایشان نیاورده بودند این سه تنبیه را اصلا متعرض نشده بودند بسیار عالی بود.
زید نمیدانم دیروز نمیدانم توی خانه بود یا نه؟ میگویم نبود الان هم نیست خب دیروز هر چه بود هیچ فایدهای برای من نداشت اما امروز فایده دار است میگویم دیروز در خانه نبود هیچ فایدهای نداشت امروز که میگویم در خانه نیست یعنی وجوب نفقه ندارد، اثر دار است یعنی این که محافظت از این خانه لازم نیست اثر دار است چنانچه زید دیروز در خانه بود اما هیچ ربطی به من نداشت و حالا به من گفتهاند نفقه این لازم است حالا به من گفتهاند که مواظبت از این خانه لازم است حالا زید در خانه بود الان هم میگویم در خانه هست الان این استصحاب به اعتبار بقاء اثردار میشود باید برایش غذا برد باید مواظبت از خانه کرد و امثال اینها به اعتبار ثبوت اثر نداشت به اعتبار بقاء حسابی اثر دار شد، لذا گفتم که اصلا مرحوم آخوند اینها را که تکرار میکنم برای خاطر این است که میخواهم از شما استفاده بکنم از همین جهت تکرار میشود لذا از فضلای جلسه هم عذرخواهی میکنم که بعضی اوقات تکرار میشود برای خاطر این است که شما فضلا تقصیر دارید از شما استفاده نمیکنیم تکرار میکنیم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی این جور بودند ایشان برای یک چیز دیگر بعضی اوقات بحث را هی تکرار میکردند سببش این بود یک مدعایی را میخواستند اثبات کنند ما قبول نمی کردیم فردا میآمدند دو دفعه عین همان را تکرار میکردند تا این که بقبولانند به ما، اما من آن کار آقای بروجردی را نمیخواهم بکنم میخواهم از شما استفاده بکنم لذا تکرار میکنم لذا میگویم این تنبیه نهم و دهم این تنبیه هشتم و نهم و دهم نباید مرحوم آخوند آورده باشند توی کفایه برای این که اینها مثالهای اصل مثبت است و مثال اصل مثبت توی کفایه نباید بیاید توی رسائل باید بیاید برای این که رسائل یعنی مدعا را گفتن اقوال را نقل کردن و این طرف و آن طرف زدن مثالها را گفتن برای این که جا بیندازند اما کفایه این نیست کفایه موجز است یعنی باید دارای مثال نباشد باید رسائل درست شده باشد حسابی، بعد کفایه اشاره کند به آن چه در رسائل است برای این که یک دسته اصول حسابی در دست شما باشد کفایه برای این نوشته شده ، لذا تنبیه هشتم و نهم و دهم هیچ فایدهای ندارد یعنی این فایده را ندارد.
علی کل حال این تنبیه هشتم و نهم و دهم این جور که عرض کردم تمام شد که بحث ما فردا درباره تنبیه فوق العاده مهم است تقاضا دارم این تنبیه را مطالعه کنید از مشکلهای اصول از مشکلها نتیجه فراوان در فقه درباره تقدم و تأخر مستصحب، خیلی هم فایده دارد مثل این که الان تصادفات پدر و پسر با هم تصادف کردند مردند نمیدانم اول پدر مرده تا ارث به پسر برسد ؟ یا اول پسر مرده تا ارث به این بچه نرسد؟ یا اگر مال دارد به پدر برسد؟ شک در تقدم و تأخر در این جاها چکار باید کرد؟ یک مسئله روز است فایده دارد خیلی و از کسانی که انصافا خوب هم روی آن بحث کردهاند مرحوم آخوند در کفایه است لذا تقاضا دارم کفایه را خوب ببینید تا فردا انشاء الله.
اما این که گفتهاند مستصحب یا اماره باید اثر داشته باشد والا یلزم اللغویه بعد گفتند این اثر اگر علمی باشد کفایت میکند عملی باشد که بعضی گفتهاند، لازم نیست ، مرحوم آخوند هم در این جا فرمودهاند حدوثا لازم نیست بقاءً باید اثر داشته باشد گفتم این یک اصل مسلمی شده به این اصل مسلم من ایراد دارم این ایرادش را فکر کنید ببینید میتوانید ایراد من را رفع کنید یا نه؟ و آن این است که اماره باید اثر داشته باشد علی صرف الوجود نه طبیعت ساریه، اماره مسلم اثر دارد برای خاطر این که عقلاء دیدند نمیشود طبق قطع عمل بکنند اماره را به جای قطع گذاشتند برای تسهیلا للامر، دیدند باز هم نمیشود اصول عملیه را تعیین وظیفه در ظرف شک و این اماره حجت برای این که اختلال نظام لازم نیاید اصول عملیه برای این که اختلال نظام لازم نیاید و کار عقلاء خیلی به جا بوده و الا اختلال نظام لازم میآمد شارع مقدس هم امضا کرده، اما اماره باید اثر داشته باشد در جعل تا لازم نیاید لغویت در جعل، اصول عملیه باید تأثیر داشته باشد اثر داشته باشد در جعل تا لغویت لازم نیاید اما دیگر وقتی داد دست ما دیگر آن جریان استصحاب برای من میخواهد اثر داشته باشد میخواهد نداشته باشد مثلا ماها الان این جا نشستهایم نمیدانیم قم زلزله آمد یا نه؟ خب میگوییم نه حالا درحالی که اثر هم برای ما نداشته باشد ،نمیدانیم قم الان حادثهای در آن موجود شده یا نه؟ خب نه ، اثر هم ولو نداشته باشد نه اثر علمی نه اثر عملی اما بخواهیم بگوییم این استصحاب جاری نیست نمیشود گفت، چرا؟ برای این که آن که جعلش کرد توی جعل اثر داشت ما که میخواهیم جریانش بدهیم میخواهد اثر داشته باشد میخواهد اثر نداشته باشد و ما بخواهیم بگوییم برای ما حجت نیست ظاهرا وجهی ندارد لذا این اشکال را من به قوم دارم اگر بتوانید این اشکال را رفعش بکنید برای من خیلی مفید است یک مقدار فکر کنید ببینید حرف من درست است یا نه؟ اگر حرف من درست باشد به قوم به اصحاب اشکال وارد است اگر حرف من درست نباشد به اصحاب اشکال وارد نیست ، نفهمیدگی من رفع شده انشاء الله شما ها نفهمیدگی من را فردا رفعش کنید.
و صلی الله علی محمد و آل محمد