موضوع : اصل مثبت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
عرض کردم مرحوم آخوند در کفایه سه تا تنبیه بعد ازتنبیه اصل مثبت آوردهاند و این سه تا تنبیه هر سه تعریض بر شیخ انصاری است یک مثالهایی است برای این که شیخ انصاری در این مثالها گفتهاند اصل مثبت است حجت نیست مرحوم آخوند میگویند اصل مثبت است و حجت است و دیروز عرض کردم اگر این سه تا تنبیه را مرحوم آخوند نفرموده بودند بهتر بود برای این که تکرار اصل مطلب است بامثال و بنا نیست در کفایه مثال آورده بشود بناست اصل مطلب گفته بشود اما ریشه با دلیل با برهان و هرسه تنبیه هم انصافا تنبیههای مشکلی است.
تنبیه هشتم سه تا مثال است که در دو تا مثالها در جلسه قبل صحبت کردم مثال سوم بحث امروز ماست و آن دو تا مثال یکی استصحاب کلی و فرد یکی استصحاب شرط و اثبات شرطیت ، استصحاب جزء و اثبات جزئیت که مرحوم شیخ در هر دو فرموده بودند اصل مثبت است در حالی که خفای واسطه را هم فرموده بودند در این دو تا مثال نفرمودند و فرمودند اگر استصحاب فرد کنم کلی را بار نمیتوانم بکنم مثبت است اگر استصحاب شرط بکنم شرطیت را نمیتوانم اثبات بکنم مثبت است و مرحوم آخوند در هر دو میفرمایند مثبت نیست، مثبت بودنش را هم مرحوم آخوند در هر دو میفرمایند برای این که استصحاب فرد عین استصحاب کلی است استصحاب شرط عین استصحاب شرطیت است لذا دو تا نیست تا بگوییم که استصحاب ما میخواهد اثباتش بکند و میشود اصل مثبت.
در جاهای دیگر مرحوم آخوند هم قبلا هم بعد میفرمایند استصحاب فرد و اثبات کلیت طوری نیست اصل مثبت است اما جلای واسطه است طوری نیست ، عجب این است مرحوم شیخ انصاری هم میفرمایند خفای واسطه است طوری نیست اما این جا همه ما را به درد سر انداختهاند یعنی مرحوم شیخ میفرمایند استصحاب فرد و ترتب کلی مثبت است استصحاب جاری نیست خفای واسطه را نمیگویند، مرحوم آخوند هم میگویند استصحاب فرد اثبات کلی مثبت است اما جلای واسطه است طوری نیست اما این جا نمیگویند این جا مرحوم شیخ میفرمایند که استصحاب فرد اثبات کلی این اصل مثبت است حجت نیست، استصحاب فرد بکن اما نگو کلی هست، استصحاب کلی بکن اما نگو فرد هست مثبت است اما مرحوم آخوند این جا میفرمایند مثبت نیست چرا؟ اصلا مسئله را سالبه به انتفاء موضوعش میکنند میگویند برای این که استصحاب فرد عین استصحاب کلی است این که میگویید زید در خانه است یعنی انسان در خانه است برای این که حمل کلی بر فرد محمول بالضمیمه نیست خارج محمول است خارج محمول معنایش این است که در خارج محمول بازاء ندارد هر چه هست موضوع است مثل زید زید است حمل هو هو است زید زید چه جور در خارج ما محمول نداریم در زید حیوان هم ما محمول نداریم زید عین حیوان است حیوان عین زید است و اصلا منکر این مثبت بودنش میشوند تا این که بگوییم حجت است یا حجت نیست ، در جزء و جزئیت هم همین جور میفرمایند.
ایرادی که ما دیروز داشتیم میگفتیم که فرمایشتان با دقت و فلسفه و منطق و اینها درست است اما عرفیت ندارد زید انسان، انسان زید عرفا دو چیز است حتی این را محمول بالضمیمهاش میداند و ما توی اصول مان توی فقهمان راجع به کلی طبیعی دیروز میگفتم باید رجل همدانی بشویم و راستی زید با انسان، انسان با زید، زید انسان این حمل هو هو نیست عرفا بلکه حمل بالضمیمه است خارج محمول نیست وقتی چنین شد حرف مرحوم شیخ درست میشود در جزء و جزئیت هم همین را میگفتم دیروز، میگفتم و لو این که انتزاع و منشأ انتزاع یک چیز است واقعا اما عرف جزء را با جزئیت دو چیز میداند شرط را با شرطیت دو چیز میداند مناط فهم عرف است وقتی مناط فهم عرف شد باید همان حرف مرحوم شیخ انصاری بگوییم اصل مثبت است باید بگوییم حجت نیست اگر بخواهیم بگوییم حجت است یا باید خفای واسطه شیخ را جلوبکشیم درست است لذا ایرادی که به شیخ هست این است که آقا شما خفای واسطه را در اصل مثبت گفتید حجت است خب این جا هم بگو حجت است، یا باید جلای واسطه را جلو بکشیم که مرحوم آخوند گفتند جلای واسطه هم درست است عرفا یعنی اصل مثبت است اما جلای واسطه است انفکاک کلی از فرد عرفا استیحاش دارد دو چیز میداند اما لازم و ملزومی است که ما بخواهیم لازم را از ملزوم بگیریم ملزوم را از لازم بگیریم استیحاش عرفی هست لذا با جلای واسطه با خفای واسطه با عرضی که من در اصل مثبت داشتم باید درست بکنیم اما با این حرف مرحوم آخوند که میفرمایند خارج محمول است و چون خارج محمول شد عین مستصحب است وقتی استصحاب موضوع کردم استصحاب کلی کردم این فرمایش درست نیست عقلا منطقا درست است اما عرفا پیاده کردن در میان فقه توی فقه میان مردم این درست نیست .
مثال سومی که مرحوم شیخ تنبیه و اینها درست نکردهاند مرحوم آخوند درست میکنند در این تنبیه هشتم باز مثال سوم گفتهاند که استصحاب عدم تکلیف استصحاب کنم تکلیف، نیست پس عقوبت نیست مرحوم شیخ فرمودهاند این اصل مثبت است ، چرا؟ گفتهاند برای این که استحقاق عقوبت ، عدم استحقاق عقوبت اینها مال آخرت است امر تکوینی است نه امر تشریعی و ما به استصحاب بخواهیم امر تکوینی بار بکینم بگوییم تکلیف نیست پس عقوبت نیست این اصل مثبت است این امر عقلی بار کردن است حجت نیست و ما استصحاب عدم تکلیف نداریم .
مرحوم آخوند جواب میدهند این که این استحقاق عقوبت عدم استحقاق عقوبت لازم اعم است هم روی احکام ظاهریه است هم روی احکام واقعیه و چون روی احکام ظاهریه هم هست پس وقتی استصحاب میکنم عدم تکلیف را از آثار همین استصحاب این است که عقوبت نیست ، آن حرف مرحوم شیخ است این هم حرف مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیهما که این لازم اعم را بعد هم دربارهاش صحبت میکنیم باز مرحوم آخوند این را یک مستمسکی کرده اند علیه شیخ و گفتهاند که هر کجا لازم اعم باشد این بار بر احکام مستصحب است مستصحب را وقتی استصحاب بکنم یک لازمی داشته باشد این لازم را بار میکنم ما نحن فیه همین است عدم تکلیف را استصحاب میکنم عدم استحقاق عقوبت را بار میکنم برای این که استحقاق عقوبت یک لازم اعمی است هم احکام واقعیه را میگیرد هم احکام ظاهریه را.
دو سه تا اشکال این جا هست دیگر شما هستید که باید این دو سه تا اشکال ما را رفع بکنید تا حرف مرحوم شیخ حرف مرحوم آخوند را به کرسی بنشانید.
اشکال اول ما این است که این استصحاب عدم ازلی یعنی استصحاب عدم تکلیف، در ازل تکلیف نبوده الان هم نیست آیا این استصحاب اصلش جاری است یا نه؟ ما قبلا صحبت کردیم ما استصحاب عدم ازلی اصلا در فقهمان در اصولمان نداریم و از همه چیز که بگذریم حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه که بارها میفرمودند این استصحاب عدم ازلی از توی مدرسه در آمده یک امر توهمی یک امر تخیل طلبگی و این عرفیت ندارد حالا علاوه بر فرمایش آقای بروجردی که درست است عرفیت ندارد لازمهاش هم این است که ما قضیه متیقنه در استصحاب عدم ازلی نداریم به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام قضیه متیقنه مفاد کان تامه است قضیه مشکوکه مفاد کان ناقصه است بنابراین اصلا قضیه متیقنه نداریم تا استصحاب بکنیم لذا ما اصلا استصحاب عدم ازلی قبول نداریم حالا این مبنایی است این ایراد به مرحوم شیخ انصاری نیست ایرادی که به مرحوم شیخ انصاری است این است که ما استصحاب عدم تکلیف میکنیم نمیخواهیم هم بگوییم پس عقوبت نیست تا بگویی این عقوبت نیست این امر عقلی است بار نمیشود استصحاب عدم تکلیف میکنم میگویم بنابراین بر من واجب نیست چه داعی دارم استصحاب عدم عقوبت تا بگویی عقلی است و تکوینی است و اصلا به درد ما هم نمیخورد برای این که عقوبت ، عدم عقوبت مال خداست و ما نمیتوانیم که وکیل خدا بشویم بگوییم عقوبت ندارد باید عقوبت نکنی، عقوبت دارد باید عقوبت بکنی، اینها اصلا با قدس پروردگار عالم جور نمیآید آن که جور میآید این است نمیدانم نماز جمعه بر من واجب است یا نه؟ نماز جمعه بر من واجب نیست بنابراین لازم نیست بروم نماز جمعه ، این اثر، اثر این که عدم تکلیف آثار دارد آثارش را بار بر این میکنیم مثلا در زن نفقهاش واجب است نمیدانیم حالا رفته عمل جراحی کرده 10 میلیون خرجش است آیا این مال شوهر است یا نه؟ استصحاب عدم ازلی میکنیم اصل عدم وجوب نفقه این 10 میلیون را لازم نیست این بدهد و همچنین تا آخر که احکام عدمیه آثار عدمیه دارد به تناسب خودش، استصحاب عدم ازلی وقتی کردیم آثار عرفیه فقهیه بار برآن میکنیم مثل این دو تا مثالی که گفتم.
بنابراین این مثال مرحوم شیخ انصاری که بخواهند زیراب استصحاب را اصلا بزنند استصحاب عدم ازلی نداریم برای این که نتیجهاش عدم استحقاق عقوبت است عدم استحقاق عقوبت یک امر عقلی است امر عقلی که بار نیست پس این اثر ندارد حالا که اثر نداشت استصحاب جاری نیست، به شیخ عرض میکنم اثر دارد خیلی و اثرش عدم استحقاق عقوبت اصلا کاری من به آن ندارم آن مربوط به خداست و من دخالت در مقام قدس خدا بکنم بگویم که من استحقاق عقوبت دارم یا استحقاق عقوبت ندارم تو باید من را کتک نزنی باید مرا کتک بزنی اینها اصلا به مقام قدس شیخ انصاری نمی خورد شیخ انصاری خیلی از این چیزها مقدستراست ولی دیگر حالا وقتی که بحث طلبگی بیاید جلو همه میشویم طلبه و به قول آقای بروجردی همه که شدیم طلبه حالا که نه، حالا که نه مباحثهای هست نه درسی و نه بحثی و نه پیشرفتی، آن وقت که بحث طلبگی بود مباحثه بود دو ساعت مباحثه درست میکردند آن وقتها ، به مرحوم شیخ عرض میکنیم که بابا این استحقاق عقوبت هست استحقاق عقوبت نیست و امثال اینها این بحثهای طلبگی را بگذارید کنار، بحث فقهی اصولی بیاورید جلو بگوییم تکلیف نیست حالا که تکلیف نیست پس آثاری که دارد بار بر این تکلیف نیست خود استصحاب عدمی آثارش هم میشود عدمی تکلیف نیست پس وجوب نفقه نیست تکلیف نیست پس نماز جمعه بر من واجب نیست تکلیف نیست بنابراین این راه را رفتن بر من لازم نیست، این یک مطلب.
یک مطلب دیگر که خیلی به درد ما میخورد و شاید هم نظر مرحوم شیخ همین جاها باشد مشهور در میان فقهاء این شده که در امارات، در اصول عملیه باید اثر عملی داشته باشد واما اگر اثر عملی نباشد اماره حجت نیست برای این که لغویت لازم میآید اصول عملیه حجت نیست جاری نیست استاد بزرگوار ما حضرت امام مثال می زدند به علی آباد قم میگفتند من این جا بنشینم نمیدانم علیآباد زلزله آمد خرابش کرد یا نه؟ بگویم استصحاب بکنم موجود بود الان هم موجود است میگفتند این استصحاب جاری نیست حتی اماره بیاید بگوید که علی آباد هست این اماره حجت نیست چرا؟ برای من اثر عملی ندارد و در امارات در اصول عملیه اصول فقهیه همه همه باید اثر عملی باشد تا اثر عملی نباشد حجت نیست حتی امارات و استصحاب عدم تکلیف اثرش عدم عقوبت است آن که مال خداست پس اثر ندارد لذا استصحاب عدم ازلی جاری نیست.
جوابش را مرحوم آخوند توی ضمن کلمات دادهاند اساتید ما هم فراوان دربارهاش صحبت کردهاند این که درست است باب امارات باب اصول اثر میخواهد والا لغویت است اما اثر اعم است از این که اثر عملی باشد یا اثر علمی ما اثر میخواهیم عند العقلاء ما اثر میخواهیم عرفا اما این که اثر بخواهیم عملا این دیگر نه، شما میخواهید لغویت نباشد ما لغویت را رفع میکنیم میگوییم اثر دارد اثرش اثر عقلایی ، اثرش اثر علمی، مثل همین ما نحن فیه استصحاب میکنم عدم تکلیف را اثر را بار میکنم عدم استحقاق عقوبت، میگویید اثر عملی نیست میگویم نباشد همین اثر علمی هست کفایت میکند.
خب تا این جا این شد که اگر کسی استصحاب عدم ازلی را جاری بداند مثل مرحوم شیخ انصاری و خیلی از بزرگان دیگر خواه ناخواه استصحاب عدم تکلیف جاری است استصحاب عدم عقوبت هم لازم نیست خودش خیلی اثر دارد اگر هم کسی بخواهد استصحاب عدم عقوبت جاری بکند آن هم میگوییم اثر علمی است اثر عملی نیست و همین مقدار کفایت میکند بر این که ما استصحاب را جاری بکنیم ، خب این مطلب تا این جا تمام شد اما فرمایش مرحوم مرحوم آخوند که میفرمایند لازم اعم است این را نمیدانم یعنی چه؟ این را شما مطالعه کنید چون که فردا مباحثه ما همین است که باز تکرار میکند مرحوم آخوند لازم اعم یعنی اگر یک چیزی هم لازم واقع شد هم لازم ظاهر شد هم لازم امارات، اصول شد این استصحاب جاری است این اثر هم بار است آیا این اصل مثبت است یا نه؟ عین اصل مثبت مگر همین نیست؟ این یک حرف است ایراد به مرحوم آخوند داریم یک حرف دیگر هم ایراد داریم این که این امارات مگر استحقاق عقوبت دارد؟ یکی کسی عمدا به استصحاب عمل نکند خب آیا این من حیث هو استصحاب عقاب دارد؟ عقاب که ندارد منجزیت و معذوریت است عقاب روی واقع است اگر واقع باشد عقاب دارد اگر واقع نباشد عقاب ندارد و اما عقاب روی استصحاب ،عقاب روی اماره ظاهراً احکام ظاهریه هیچ کدام عقوبت ندارد در ترکش، هیچ کدام هم مثوبت ندارد در فعلش بلکه احکام ظاهریه همه همه منجزیت هستند معذریت هستند و عقاب و عدم عقاب روی واقع است ، این مطلب یک مطلب مشکلی است رد مرحوم آخوند است هم این جا هم روی تنبیه نهم این را تقاضا دارم یک مطالعه خوبی هم روی کفایه بکنید هم روی این عرض من که موجز گفتم تا فردا مفصلش کنم ببینید آیا حرف من درست است یا نه؟
و صلی الله علی محمد و آل محمد