موضوع : اصل مثبت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث امروز به بعد راجع به اصل مثبت است که بحث ارزنده ای است سیال در فقه هم هست و بحث مفید تر از این کم داریم مخصوصا توی تنبیهات استصحاب.
معنای اصل مثبت این است فرمودهاند که در باب امارات وقتی خبر واحد قائم شد بر چیزی خود آن چیز حجت است لوازم آن چیز هم حجت است ملزومات آن چیز هم حجت است و بالاخره اماره هم لازم درست می کند هم ملزوم هم تلازم درست میکند و هم چیزهای دیگری که ربطی به این مؤدای اماره دارد به قول عوام اماره مودای اماره درست میکند الی گاو و ماهی ، هر لازمی داشته باشد هر ملزومی داشته باشد آن لازم عقلی باشد آن لازم عرفی باشد وقتی که مثلا خبر واحد ، یک روایت، گفت که نماز جمعه واجب است دیگر هم لوازم بار بر این است می شود غسل روز جمعه برای این یا مستحب یا واجب ، رفتن نماز جمعه برای این مستحب یا واجب ، رفتن نمازجمعه برای این میشود مثلا واجب اگر نماز جمعه را در زمان حضور واجب بدانیم و ترک معامله که مزاحم با نماز جمعه باشد یا توهین به نماز جمعه باشد میشود لازم و بالاخره این نماز جمعه که خبر واحد گفته واجب است تمام لوازمش بار میشود بر این خبر واحد هم نماز جمعه را واجب میکند هم لوازمش را همه همه ، گفتهاند این باب امارات است.
و اما در باب اصول این جور نیست اگر یک لوازمی داشته باشد این مؤدای اصل گفتهاند مؤدای اصل اثبات میشود اما دیگر لوازمش اثبات نمیشود حتی کار را رساندهاند به این جا گفتهاند که زید در خانه است حالا نمیدانی در خانه هست یا نه؟ بگو زید در خانه است اما دیگر نگو انسان در خانه هست این انسان در خانه هست لازمه استصحاب است این لازم حجت نیست یا به عکس استصحاب کلی بکن بگو انسان در خانه بود الان هم هست خب بگو انسان هست اما انسان در ضمن زید بود و استصحاب کردی انسان در خانه هست نمیتوانی بگویی پس زید در خانه است ، بگو انسان هست اما نگو زید در خانه است آثار زید را بار نکن اگر آن کلی آثار دارد بار کن والا نه، چرا؟ گفتهاند برای این که اصل نمیتواند اثبات لوازم بکند این که اصل مثبتش میگوییم یعنی نمیتواند اثبات لوازم این مستصحب را بکند مودای اصل هر چه هست بگو هست با استصحاب، و اما لوازمش هر چه هست بگو نه، لوازم بار بر این نیست.
مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در کفایه چندین جا من جمله این جاها میگویند لوازم دو قسم است یک وقت لوازم مال حکم است آن لوازم بار است یک دفعه لوازم برای موضوعات است آن لوازم بار نیست حالا این را مرحوم آخوند دیگر از کجا آوردهاند؟ این تقریباً بعد از مرحوم آخوند هم مشهور در میان اهل اصول شده که تصریح هم میکنند اصل مثبتی که ما میگوییم اصل مثبت نه راجع به لوازم موضوعات است نه راجع به لوازم احکام لذا مثلا آن مثال اول من که وجوب نماز جمعه بود مرحوم آخوند میگویند وقتی وجوب را درست کردی دیگر تمام لوازم بار است اما اگر موضوعی در موضوعات را اثبات کردی با استصحاب فقط مودی یعنی مستصحب این بار است و اما لوازمش دیگر بار نیست لذا در حقیقت مرحوم آخوند چکار کردند؟ اصل مثبت را بردند در موضوعات گفتند حجت نیست و اما اصل مثبت در احکام را مرحوم آخوند می فرمایند که این حجت است.
مرحوم شیخ انصاری نسبت میدهند به قبل خودشان می فرمایند مشهور در میان اهل اصول این است که اصل مثبت حجت است چه در موضوعات چه در احکام بعد مرحوم شیخ انصاری در حالی که توی فقه خیلی محتاطند توی همه مکاسب نمی توانید جایی پیدا کنید که ایشان خلاف مشهور فتوی داده باشد آن جا هم که می بینند مشهور درست نگفته از مسئله فرار میکنند امااین جا گفتهاند مهشور بی خود گفته اصل مثبت حجت نیست اصول عملیه فقط اثبات میکند مؤدای خودش را ، استصحاب که جاری میکنید در موضوعات فقط اثبات میکند مستصحب را زید عادل بود الان هم عادل است اما این عدالت اگر یک لوازم عادی یک لوازم عقلی داشته باشد دیگر این لوازم عادی این لوازم عقلی بار نیست و درحالی که مرحوم شیخ نسبت به مشهور می دهد اصل مثبت حجت است ولی خلافا للمشهور قبل از خودشان میفرماید اصل مثبت حجت نیست.
بعدش دیگر یک شهرت به سزایی پیدا کرده در این که اصل مثبت حجت نیست یعنی شیخ بزرگوار فرمودهاند بعد هم مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه فرمودهاند دیگر بعدش شاگردهای مرحوم آخوند و بالاخره یک شهرت به سزایی پیدا شده اصل مثبت حجت نیست.
این اصل مثبت حجت نیست نه این که اصلش اشکال داشته باشد، نه، یعنی این اصل مؤدای خودش را میتواند اثبات بکند اما لوازم مودای را نمیتواند اثبات بکند اگر مثلا زید حیات داشت حالا نمی دانیم حیات دارد یانه ؟ بگو زید کان حیا الان یکون کذلک حیات را استصحاب بکن یک موضوع است دیگر اما لوازم حیات را دیگر بار نکن اگر لوازم عادی دارد اگر لوازم عقلی دارد لوازم عادی لوازم عقلی را دیگر بار نکن مثلا مرحوم شیخ انصاری مثال می زند می گوید که حیات را بگو زنده بود الان هم هست اما حالا این 20 سال قبل بوده حالا خب اگر این 20 ساله باشد ریش دارد بخواهیم بگوییم ریش دارد می گوید این را دیگر نگو، بگو زنده است و اما ریش دارد، نمو را میگوید این را دیگر نگو، بلوغ را هم نگو، اگر این حیات یک آثاری دارد بار کن خود حیات و اما اگر لوازمی دارد برای این که اگر زنده باشد معنایش این است که بالغ شده اگر زنده باشد معنایش این است که نمو کرده آن وقت یک بچه بوده حالا دو متر است اگر حیات دارد بنابراین ریش دارد این لوازم عرفی، میگوید این لوازم عقلی لوازم عرفی را بار نکن فقط بگو زنده است اگر آن زنده یک احکامی دارد احکام را بار کن والا نه ، این تقریباً یک شهرت به سزایی بعد از مرحوم شیخ حتی مثلا مرحوم آمیرزا حبیب الله رشتی که انصافا یک آدم عالمی بوده که حتی مشهور است گفت که مرحوم شیخ رفت علمش مال من عقلش مال میرزای بزرگ راستی عالم بوده همه هم قبولش دارند که عالم حسابی بوده دیگر بعد از مرحوم شیخ مثل این که اصل مثبت به قول عوام یک نرخ شاه عباسی شد که حجت نیست.
مرحوم شیخ انصاری دیدند نمی شود گفت لذا رفتند توی خفای واسطه گفتند که یک دفعه واسطه جوری است که عرف نمی بیند چون خیلی مخفی است یا نیشتر عقل باید در آورد گفته اگر این است این لوازم حجت است و اما اگر خفای واسطه نیست مثل همین نبات لحیه و مثل نمو و بلوغ و اینها حجت نیست و اما اگر واسطه خیلی خفی باشد مثل همان کلی و فرد بگو که این برای این که استصحاب انسان که بکنی دیگر عرف میگویدیعنی زید توی خانه است نمی تواند تفکیک بیندازد بین انسان و زید.
مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه این خفای واسطه را قبول کردند یک چیز دیگر هم مرحوم آخوند اضافه کردند گفتند جلای واسطه ، اگر واسطه به اندازهای باشد که خوب عرف میبیند یک دفعه نمی بیند اصل مثبت حجت است یک دفعه نه می بیند عالی میبیند این را هم گفته اصل مثبت حجت است لذا مرحوم آخوند دو چیز اضافه کردند یکی مال شیخ انصاری است یکی هم مال خودشان خفای واسطه و جلای واسطه ، لذا بالاخره مرحوم آخوند هم اصل مثبت را حجت ندانستند بعد هم شاگردهایشان ، دیگران، من ندیدم کسی که مخالفت مرحوم شیخ یا مرحوم آخوند بکند همین دیگر یا خفای واسطه جلای واسطه رفتهاند توی یک جزئیاتی و اما این که اصل مثبت حجت نیست یعنی اصول عملیه در مقابل امارات، امارات لوازمش حجت است اصول لوازمش حجت نیست، اصل عملی نمی تواند بلکه اصل فقهی نمی تواند لوازم بار کند مثل این که یک چیز مشهوری شده و آن که کم و زیادش می کنند توی جزئیات است و بالاخره کفایهای که جدا خیلی کفایه یک اصول فوق العاده مهم ریشه داری است اگر این الفاظ مشکلش نبود انصافا یک دوره اصول منقح آن هم پایه گرفته از یک کسی که مثل مرحوم آخوند جدا عالم اصولی درس خوانده ، این خلاصه حرف است که گفتهاند اصل مثبت حجت نیست الا در خفای واسطه و در جلای واسطه.
حالا یک حرف ما همین جا داریم این را فکرش را بکنید تا جلسه بعد و آن این است که یک چیز پیدا کنید نه خفای واسطه باشد نه جلای واسطه، یک حد توسط، ظاهرا دیگر نمی توانید پیدا کنید برای این که همه مثالها یا خفای واسطه است یا جلای واسطه اما یک چیزی نه جلای واسطه نه خفای واسطه عرفا دیگر نداریم بر می گردد به این که مرحوم آخوند گفتهاند، خودش راآوردهاند اما واقع را نیاوردهاند به عبارت دیگر اسمش را آوردهاند خودش را نیاوردهاند در واقع مرحوم آخوند اصل مثبت را به طور کلی حجت میدانند برای این که با جمله خفای واسطه یا جلای واسطه بر می گردد به این که اصل مثبت حجت است دیگر، حالا شما مخصوصا فضلای جلسه تقاضا دارم یک چند تا مثال پیدا بکنید که متوسط است نه خفای واسطه نه جلای واسطه عرفا، بلکه عرفا یک حد توسط است که این حد توسط اصل مثبت است و حجت نیست یعنی اصول عملیه این حد وسط را نمیتواند درست بکند خب این خلاصه حرف تا این جا.
حالا مرحوم شیخ انصاری اگر ما مطالعه بکنیم سر تا پای کلامشان را یک دلیل بیشتر ندارند برای این که اصل مثبت حجت نیست دلیل عمده مرحوم شیخ انصاری که میگویند اصل مثبت حجت نیست این است میگویند اصل آثار شرعی را می تواند بار بکند و اما آثار تکوینی آثار عقلی این قابل جعل نیست وقتی قابل جعل نشد بنابراین اصل مثبت حجت نیست برای این که نمو این بچه که مثلا اول بچه بوده تو میخواهی استصحاب بکنی استصحاب میکنی این نمو که حالا شده مثلا یک متری یک متر و نیمی این دیگر امرتکوینی است تشریعی نیست یا مثلا مثل این که این بچه بوده عقل نداشته حالا عاقل است این یک امر تکوینی است این تشریعی نیست یا مثلا بلوغ این یک امر تکوینی است تشریعی نیست یا نبت لحیه این ریش دارد یا ریش ندارد این ها هم از امورات تکوینی هستند وقتی امورات تکوینی شد لاتناله ید الجعل لااثباتا ولا نفیا و اما استصحاب لاتنقض الیقین بالشک یک امر شرعی است وقتی یک امر شرعی شد باید تناله ید الجعل باشد و لوازم چه لوازم عرفی باشد چه لوازم عقلی باشد چه لوازم عادی باشد اینها هیچ کدام تشریعی نیست وقتی تشریعی نشد پس بنابراین لاتنقض این را نمیتواند درست بکند چه چیزی را پس میتواند درست بکند؟ مثلا زید حیات داشت الان حیات دارد حالا که حیات دارد اگر زن داشته باشد این زن را واجب النفقه است باید نفقه داد این زن را نمیشود گرفت احکام شرعی ، آن احکام شرعی که شارع مقدس میفرماید که مرد اگر زنده باشد زنش را نمیشود گرفت یا این زنش وجوب نفقه دارد و امثال اینها احکامی که تناله ید الجعل این را اثبات میشود لذا این زنده بود الان هم زنده است احکام شرعیه همه بار بر این میشود و اما احکام وضعیه احکام عقلیه احکام عادیه اینها مربوط به شارع نیست وقتی مربوط به شارع نشد دیگر احکام هم بار نیست این خلاصه حرف مرحوم شیخ انصاری است که مرحوم آخوند هم در کفایه آوردهاند اما رفتهاند سر یک دلیل دیگر که راجع به آن دلیل در جلسه بعد انشاء الله صحبت می کنیم .
ایراد ما به مرحوم شیخ این است که خود حیات یک امر تکوینی است شما استصحاب میکنید یا نه؟ حیات که در دسترس شارع نیست تشریعا ، تکوینا دست شارع است مربوط به ما نیست اما تشریعا حیات نه حیات، همه موضوعات همه موضوعات احکام اینها دست شارع نیست اما استصحاب میکنید چرا؟ میگویید استصحاب حیات میکنم احکام بار بر آن میکنم به اعتبار احکام این امر تکوینی هم دست شارع میشود با واسطه ، اصلاً بحث ما در اصل مثبت مربوط به موضوعات است مربوط به لوازم موضوعات است لذا کسی تا حال نگفته که استصحاب مختص به احکام است به عکسش را گفتهاند بعضی گفتهاند مثل مرحوم نایینی و امثال اینها هم دارند که استصحاب مربوط به موضوعات است نه مربوط به احکام اما یک کسی را پیدا کنیم بگوید استصحاب مربوط به احکام است نه موضوعات هیچ کس را نداریم در حالی که موضوعات امورتکوینی هستند استصحاب میکنم امر تکوینی را به اعتبار احکامش که احکامش دست شارع مقدس است خب اگر این باشد همین حرف را به مرحوم شیخ انصاری میزنیم میگوییم این نمو را که شما میگویید این امر تکوینی است اما به اعتبار احکامش میشود امر تشریعی یا بلوغ یک امر تکوینی است اما به اعتبار احکامش این بلوغ میشود یک امر تشریعی ، لذا امورات تکوینی لاتناله ید الجعل اما به اعتبار احکام تناله ید الجعل ما استصحاب تکوینی میکنیم به اعتبار این که احکام شرعی را بار بر این تکوین بکنیم باز هم ایراد داریم به مرحوم شیخ انصاری حالا فعلا ایراد مهم این است که شما باید روی آن فکر بکنید تا جلسه بعد جلسه بعد انشاء الله بتوانید جواب من را بدهید.
و صلی الله علی محمد و آل محمد