درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/03/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : استصحاب احکام امم سابقه در اسلام
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  بحث درباره این بود که آیا می‌شود استصحاب احکام امم سابقه را کرد یا نه؟ مثالی که می‌زنند همان مثال جعاله و امثال این‌ها، اگر ندانیم که جعاله در اسلام این معامله صحیح است یا نه؟ بگوییم جعاله در دین حضرت یوسف بوده است الان نمی‌دام هست یا نه؟ استصحاب بکنم.
  مرحوم شیخ انصاری فرمودند این استصحاب اشکال ندارد هم مقتضی موجود است هم مانع مفقود است مقتضی موجود است لاتنقض الیقین بالشک نقض یقین به شک نباید بکنیم این جا هم نقض یقین به شک نباید بکنیم، مانع سه تا مانع است این سه تا مانع را هم فرموده‌اند که مرتفع است.
  مانع اولش فرموده‌اند قضیه متیقنه نداریم برای این که دین حضرت یوسف وقتی مثلا دین حضرت موسی آمد به طور کلی از بین رفت دیگر خودش که رفت احکامش هم رفت لذا ما بگوییم که کان الان یکون کذلک قضیه متیقنه نداریم قضیه متیقنه آن جاست که شک داشته باشیم آیا هست یا نه؟ و ما می‌دانیم نیست ،گفتم این را مرحوم شیخ، مرحوم آخوند جواب داده‌اند این حرف خوب است اگر جعاله حضرت یوسف باشد و اما اگر جعاله لله باشد دیگر حضرت یوسف رفته اما حکمش که از بین نرفته، حکم باقی است مگر این که یک دلیل بیاید بگوید این حکمی که در زمان حضرت یوسف بوده این حکم نسخ شده ولی تا دلیل خاصی برای نسخ نداشته باشیم منافات ندارد دین نسخ شده باشد اما احکام باقی باشد و دیروز می‌گفتم که این حرف حرف خوبی است یک قاعده کلی هم درست بکنیم و آن قاعده کلی این است که بگوییم ادیان سابق خود دین نسخ شده نه احکامش ، احکامش هست مگر ما اخرجه الدلیل کل حکم صدر من الله تبارک و تعالی این الی الابد هست مگر این که یک دلیل بیاید بگوید الی الابدنه، موقت است ، می‌گفتیم که این علاوه بر این که یک مسئله فقهی فاصله می‌شود یک مسئله اصولی می‌شود یک مسئله اعتقادی هم می‌شود و این که مشهور شده که دین حضرت موسی به طور کلی نابود، برای دین اسلام ، این را قبول نداریم، نه، تورات اگر خرافی نبود تا چیزهایی که در تورات هست و می‌دانیم من الله است می‌گوییم این حکم هست و اسلام نیامده احکام الله را نسخ بکند بلکه اسلام آمده بگوید آن دین نه، ناقص بوده این دین که کامل است ، لذا بعضی از احکامش را برداشته خیلی از احکام را هم گذاشته، ناقص رفته، کامل باقی مانده دین دیگر نیست دین موسی دین عیسی، دین یوسف، اما احکام احکام الله است به قول مرحوم شیخ علی سبیل قضایای حقیقیه است نه علی سبیل قضایای خارجیه.
  دیروز بعضی از شماها اشکال داشتید یکی از فضلا هفت هشت ده تا آیه نوشته برای تایید حرف من این آیات را بخوانم ببینید که می‌پسندید یا نه؟
  این تنبهی که داریم بحث می‌کنیم اصل مطلب خیلی اهمیت ندارد، یکی از فضلا می‌گفت ، همین طور هم هست می‌گفت که یک جا نمی‌توانیم پیدا کنیم این استصحاب را جاری بکنیم و فرمایش این آقا هم درست است سببش هم این است که ما نداریم یک چیزی که بخواهیم دین حضرت یوسف برای ما بیاورد در اسلام همه چیز داریم حالا آن همه چیز داریم در زمان غیبت اگر هم آن چیزهایی که هست به ما نرسیده باشد جای آن امارات هست جای آن اصول تعبدیه هست و یک جا پیدا کنیم که در آن بمانیم تا بخواهیم استصحاب احکام سابقه بکنیم ظاهراً نمی‌شود پیدا کرد و اگر شما بتوانید یک چیز پیدا کنید ظاهراً شیخ انصاری هم نتوانسته‌اند پیدا کنند لذا مثال زده‌اند به یک چیزهایی که در اسلام هست ، گفته‌اند اگر نبود مثلا و علی الذین هادو حرمنا علیهم کل ذی ظفر گفته‌اند اگر در اسلام نبود ما می‌توانستیم استصحابش را بکنیم اما حالا که هست، یا جعاله اگر در اسلام نبود ما می‌توانستیم با استصحاب بگوییم جعاله جایز است اما خب حالا که ما جعاله داریم غیر جعاله هم داریم لذا در اسلام الحمدلله اصلا معنای فقیه این است اگر یک فقیه بماند توی یک مسئله این فقیه نیست این احتیاطاتی که می بینید فقهاء کرده‌اند این از باب وسواسی‌گری و از باب ترس و امثال این‌هاست و الا نمی‌شود که مرجع تقلید توی یک مسئله بماند بگوید نمی‌دانم، این نمی‌دانم مسلم نیست، چرا ؟ برای این که ادله اربعه دارد، اگر ادله اربعه نداشت کتاب و سنت و عقل و اجماع می رود روی اصول فقهیه نظیر قاعده ید و قاعده فراغ اگر آن اصول فقهیه نداشت می رود روی اصول عملیه مثل برائت و تخییر و اشتغال و استصحاب و این چهار تا هم نیست بیش از 100 تا اصول عملیه ما داریم اصاله عدم خطاء اصاله عدم نسیان اصاله عدم غفله و امثال این‌ها لذا نمی شود یک کسی مجتهد جامع الشرایط باشد و توی مسئله بماند اگر مثلا ما جعاله نداشتیم توی اسلام مجتهد جامع الشرایط جعاله را درست می کرد می‌گفت برای این که مثلا او فوا بالعقود می‌گوید این عقد است جایز است اگر اوفوا بالعقود هم نشد درست بکند می‌گوید این جعاله بنای عقلاست بنای عقلا با عدم ردع جایز است اگر این هم نتوانست درست بکند، نمی دانیم ایا نهیی روی آن هست یا نه؟ رفع ما لایعلمون می‌گوید نه، اگر کسی هم بگوید در باب عقود باید احتیاط بکند احتیاط به این معنا احتیاط در فتوی لذا می گوید جعاله جایز نیست ، شما نمی‌توانید در اسلام یک جا پیدا بکنید که ما احتیاج داشته باشیم به استصحاب از امم سابقه بگوییم در امم سابقه بوده الان نمی دانم در اسلام هست یا نه؟ استصحاب جاری بکنیم، نه، اگر هم یک چیزی در امم سابقه بوده ما کاری به آن نداریم ما همان موضوع که ذی حکم است می‌آوریم در اسلام می دهیم به مجتهد جامع الشرایط مجتهد جامع الشرایط آن موضوع را که حکمش را نمی‌داند ذی حکمش می‌کند بنابراین اگر اصلا مرحوم شیخ انصاری این تنبیه را در این جا ذکر نکرده بودند انصافا صلاح بود انصافا خوب بود و حالا تقاضا دارم از شما فکر بکنید یک جا پیدا کنید که ما بتوانیم این استصحاب را بکنیم در دوره‌های سابق هم من به رفقا می‌گفتم یک جا پیدا کنید این چنین استصحابی باشد و نمی‌شود بعد هم به رفقای مباحثه می‌گفتم که اصلا اسلام یعنی دین تام کامل و مجتهد جامع الشرایط هر موضوعی را به او بدهند مستحدث باشد یا غیر مستحدث ، معارض باشد یا نباشد آن مسئله مستحدث را باید تحویل بدهد باید حکمش را بگوید که یک معنای و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله یک معنایش همین است لذا مثلا این موضوعاتی که تازه پیدا شده مثلا مثل بیمه خب در روایات ما نیامده ،حکمش را فقهاء مثل صاحب جواهر نگفته‌اند اما تا بیمه جان گرفت دادند به مراجع مراجع هم مصداق اوفوا بالعقودش کردند و گفتند بیمه صحیح است کار خوبی هم هست دو دفعه مثلا بیمه عمرش کردند دادند دست مراجع حکمش را گفت ، بیمه خانه فقطش کردند همین طور و مثلا این مسائل لقاح که الان یک چیز مشهوری در دنیا شده خب می‌دهندش دست فقیه حکمش را می‌گوید، همه مسائل ، یعنی اسلام عزیز در حالی که آن جور که باید به ما برسد نرسید برای این که پیامبر اکرم در آن روایت می‌فرماید ما من شییء یقربکم الی الجنه و یباعدکم عن النار الاوقد امرتکم به و ما من شییء یبعدکم من الجنه و یقربکم الی النار الا و قد نهیتکم عنه حتی بالاتر از این راوی به امام صادق علیه السلام می‌گوید که یابن رسول الله این نیشگون گرفتن حکمش چیست؟ همه احکام را اسلام گفته؟ ایشان می‌فرمایند بله آن حکم نخ در وسط هسته خرما را هم گفته بعد امام صادق علیه السلام اول اجازه می‌گیرد تا تصرف در مال غیر نشود بعد اجازه که گرفت پوست گوشتش را می‌گیرد نیشگون بدون درد می فرماید حکم این هم به پیامبر اکرم گفته شده، حالا ولایت را خانه نشین کردند دور از احکام کردند دور از قرآن کردند، اما آنها هم بلد بودند چه بکنند مجتهد جامع الشرایط را به جای خود نشاندند و گفتند که منا الاصول و علیکم بالفروغ نحن نلقی علیکم الاصول و علیکم بالفروع لذا الان یکی از امتیازهای اسلام عزیز همین است که مجتهد جامع الشرایط با قواعدی که دارد هر مسئله‌ای جلو بیاید هر موضوع مستحدثی جلو بیاید می‌تواند آن را حل بکند یا تطبیقش می‌دهد به قرآن ،تطبیق می‌دهد با روایات اهل بیت تطبیق می‌دهد به کلیات عقلی وقتی که این‌ها نشد یعنی اماره نشد اصول را می‌آورد جلو و اصول عملیه همه مطالب را حل می‌کند لذااگر هم توی رساله ببینیم که احتیاط شده این هم به قول آن محتاط احتیاط در ترک احتیاط است به شما می‌گفتم خدا درجاتش عالی عالی‌تر استاد بزرگوار ما آقای بروجردی روی منبر من 8 سال درس ایشان بودم بارها ایشان روی منبر می‌فرمودند که ما نباید احتیاط بکنیم برای مقلدین برای این که احتیاط در ترک احتیاط است ، مقلدین را به دردسر انداختن یعنی چه؟ خب حکمت را بگو، این را هم می‌فرمودند اما وقتی که موقع فتوایشان می شد توضیح المسائل ایشان خیلی احتیاط داشت حالا آن هم چرا؟ خیلی چرا دارد ولی علی کل حال از کسانی که خیلی احتیاط می کردند آقای بروجردی بود در حالی که آقای بروجردی کسی نبود که توی مسئله بماند که ، توی مسئله نمی‌ماند اما برای این که راستی مقلد واقع را به دست بیاورد یک احتیاط روی آن می‌گذاشت حالا یا احتیاط واجب یا احتیاط مستحب، لذا شما اگر می‌خواهید ببینید مجتهد هستید یا نه؟ یک موضوعات اختراعی برای خودتان درست بکنید آن موضوعات اختراعی را روی آن فکر بکنید ببینید آیا می‌توانید تطبیق فروع بر اصول بکنید که امام صادق علیه السلام فرمودند ما اصولش را می‌گوییم تطبیق فروع مال شما و شما هستید که دیگر باید فروعات را با آن اصول ما درست بکنید لذا مجتهد جامع الشرایط یعنی هیچ جا توی آن نمی‌ماند لذا روی این قاعده هم هیچ جا نداریم که احتیاج داشته باشیم به استصحاب احکام امم سابقه بگوییم در دین موسی بوده حالا نمی دانم هست یا نه ؟ استصحاب بکنم، نه، خودمان همان موضوعی که در دین حضرت موسی بوده خودمان باید حکمش را بگوییم و حکمش را یا با قرآن یا با روایات اهل بیت یا با اصول کلی که دست ما دادند حکمش را درست می‌کنیم حکمش را می‌گوییم گاهی مطابق می‌شود با آن امم سابقه گاهی هم مخالف می‌شود با امم سابقه.
  اما این مسئله‌ای که دیروز آمد جلو این مسئله را فراموش نکنید و آن این است که نسخ راجع به اصل دین است و اما این که راجع به خود احکام ، احکام احکام کلی است علی سبیل قضایای حقیقیه.
  دین مرکب است از سه چیز احکام اخلاق اعتقادات همه ادیان این جوری هستند لذا اعتقادات را ماها باید مجتهد در آن باشیم این هم باز ایشان گفتند اصل حرفشان درست نیست اما فرمایششان خیلی الان خوب است روی آن حر ف بزنیم و آن این است که ما طلبه‌ها باید مبلغ دین باشیم الذین یبلغون رسالات الله مبلغ دین باشیم دین چیست؟ احکام اخلاق اعتقادات لذا باید در هر سه مجتهد باشیم مجتهد باشیم یعنی چه؟ یعنی الان دنیا شده دنیای شبهه، الان روزی اقلا 1000 شبهه توی دل جوان‌ها توی ذهن جوان‌ها می‌کنند ما این شبهات قاعده کلی‌اش نه در روایات آمده نه در قرآن نه سابقا گفته شده اما شبهه را ما باید مجتهد باشیم تطبیق فرع بر اصل بکنیم جواب شبهه را حسابی خوب آماده بتوانیم بدهیم لذا باید مجتهد جامع الشرایط در اصول باشیم، در اعتقادات، باید مجتهد در اخلاق باشیم برای این که مباحث اخلاقی خیلی بیش از مباحث اعتقادی است و ما باید این شبهات اخلاقی که جلو می آید این مسائل اخلاقی مخصوصا مسائل روز مسائلی که نبوده در خانواده‌ها نبوده بین اولاد و پدر، نبوده بین زن و شوهر و این مسائل الان جلو آمده باید در این جا هم کار کرده باشیم مجتهد جامع الشرایط باشیم بتوانیم جواب گوی اخلاق جامعه باشیم این دو.
  اما آن که وظیفه سنگین ماست طلبه شده‌ایم برای همان ، فقه است احکام، این رساله عملیه مراجع تقلید که 70 سال زحمت شده یک رساله مرجع تقلید خب ما باید اگر راستی بخواهیم مبلغ باشیم بخواهیم مرجع باشیم باید در فقه مجتهد جامع الشرایط باشیم مجتهد جامع الشرایط در فقه یعنی جایی نمانیم یک جا بگویم نمی دانم این نمی‌شود هیچ رساله‌ای غیر از رساله من این احکام غیبت و تهمت و شایعه و این‌ها را نیاورده از این جهت من جدا هم کرده‌ام گفته‌ام احکام، اخلاق، اعتقادات و رساله من هم احکام دارد هم اخلاق دارد هم اعتقادات دارد و احکام همان است که دیگر فقهاء فرموده‌اند من الطهاره الی الدیات ، همین ها که آورده‌اند دیگر، لذا باید در فقه هم مجتهد جامع الشرایط باشیم و این را بدانید یک جا نمی شود مجتهد بگوید نمی دانم والا مجتهد نیست وقتی چنین شد استصحاب احکام امم سابقه می شود سالبه به انتفاء موضوع.
  حالا این آیاتی که این آقای بزرگوار نوشته‌اند این آیات را بخوانم غالبش درست است این آیات را آورده‌اند اول گفته‌اند الایات التی یمکن ان یستدل بها لحجیه احکام سایر الامم و معها لا تصل النوبه الی الاستصحاب این نه، برای این که ما آن که بحث داریم این است که امم سابقه احکامش علی سبیل قضایای حقیقه است آن وقت آیا در اسلام هم هست یا نه؟ احتیاج به استصحاب داریم اما حرف این است که ما درحالی که در امم سابقه هست و ما باید بگوییم احکام علی سبیل قضایای حقیقیه است در اسلام هم هست احتیاج به استصحاب نداریم نه این که اصلا استصحاب نمی‌خواهیم حالا آیاتی که ایشان فرموده آیه همان اول سوره بقره والذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک آن چه نازل شده به انبیا تو هم اعتقاد به آن داری ، باز گفته قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و مااوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون، این‌ها ایراد دارد اما اصل مطلب که آن چه بر پیامبرها بوده آنها حکم الله بوده و این حکم الله علی نحو قضیه خارجیه نبوده که دین رفته آنها هم رفته، نه، آن‌ها باقی است، افغیر دین الله یبغون وله اسلم من فی السموات و الارض ، شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا والذین اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فی الدین، و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه ولقد اصطفیناه فی الدنیا و انه فی الاخره لمن الصالحین ، قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی ان هذالفی الصحف الاولی صحف ابراهیم و موسی.
  بالاخره این معنای آیات که همه هم دلالت داشته باشد اما همه این آیات یک چیز به ما می رساند و آن این است که احکام الله در هر دینی حجت است اختصاص به آن دین ندارد همان که شیخ انصاری می‌گوید علی سبیل قضایای حقیقیه است اگر نسخی آمده راجع به دین آمده نه راجع به احکام الله ، این فرمایش شیخ انصاری این آیاتی که آقا نوشته‌اند به این اندازه دلالتش خوب است می خواستم امروز راجع به علم اجمالی صحبت بکنم نشد انشاء الله فردا راجع به اشکال سوم، علم اجمالی .
 و صلی الله علی محمد و آل محمد