موضوع : استصحاب تعلیقی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث درباره استصحاب تعلیقی بود العنب اذا غلی یحرم، حالا این عنب زبیب شده، انگور کشمش شده ان حکم تعلیقی که روی عنب بود روی زبیب هم هست یا نه؟
بعضی گفتهاند نه .
بعضی گفتهاند آری.
مثل استاد شیخ انصاری مرحوم سید مجاهد گفته اند استصحاب تعلیقی جاری نیست دو تا شبهه هم داشتند مرحوم شیخ انصاری میگویند که استصحاب جاری است انگور اگر جوش میآمد حرام شد یا نجس میشد الان آن انگور کشمش شده نمیدانیم آیا اگر جوش بیاید حرام است ؟ نجس است یا نه؟ صاحب مناهل گفته استصحاب نداریم مرحوم شیخ انصاری میگویند استصحاب داریم.
در بحث قبل میگفتم که باید فرض مسئله را آن جا کرد که کشمش و انگور دو تا ماهیت نباشد و اما اگر دو تا ماهیت شد عرفا دیگر اصلا استصحاب معنا ندارد برای این که آن عنب اذاغلی یحرم زبیب غیر عنب است وقتی غیر عنب شد نمیدانیم اذا غلی یحرم ام لا؟ برائت میگوید لا اصلا نوبت به استصحاب نمی رسد قضیه متیقنه نداریم.
پس باید فرض کنیم انگور و کشمش مثل پیر و جوانی است همین طور که اگر کسی جوان بود و احکامی داشت حالا که پیر است همان احکام را دارد اگر هم شک کنیم با استصحاب میگوییم همان احکام را دارد برای این که میگویید تغییر حالات است نه تغییر ماهیت عرفا و انگور همان کشمش است و کشمش همان انگور است، آن یک شادابی دارد آبی دارد این آبش گرفته شده شادابی اش گرفته شده اما همان است عرفا همان است، بحث را این جا باید ببریم و الا اگر بحث را بردیم در این که عنب غیر از زبیب است زبیب غیر از عنب است اصلاً بحث سالبه به انتفاء موضوع میشود باید مثال را عوض بکنیم ببریمش یک جاهای دیگر که تغییر حالت باشد نه تغییر هویت.
در جلسه قبل میگفتم این هم که مرحوم آقای خویی هم در فقه هم در اصول میگویند اصلا کشمش آب ندارد این هم حرف درستی نیست برای این که همان نم که وسط کشمش را باز کنیم نم دارد دیگر، چسبناک است همان یعنی آب، آبش کم است و الا بی آب که نمیشود باشد لذا فرض مسئله آن است که کشمش آب دارد انگور هم آب دارد آب آن کمتر از آن است تغییر حالات است حالا تغییر حالات آیا استصحاب جاری است یا نه؟ مرحوم صاحب مناهل سید مجاهد میفرماید استصحاب جاری نیست، مرحوم شیخ انصاری میگویند استصحاب جاری است ، وقتی کشمش خیلی شد و زیر سنگ آسیاب رفت آب آن بیرون میآید این جور نیست که آب خارجی باشد ، نه ، آن آب داخلی آب دارد کم است و اما اصلا آب نداشته باشد معنا ندارد که نم باشد و آب نداشته باشد خب نم است دیگر، حسابی نم است خشک خشک هم نمیشود پیدا بشود، یک کشمشی مثلا چند سال مانده باشد و الا کشمشها معمولا آب دارد، لذا ظاهراً فرمایش مرحوم آقای خویی وجه ندارد هیچ کس هم احتمال نداده غیر از آقای خوی یعنی در فقه در اصول هیچ کس را ندیدیم غیر آقای خویی این حرف را بزند.
بنابراین مفروض عنه پیش فقهاء هم در فقه هم در اصول که کشمش آب دار است به این معنا که اگر مثل آب انگور جوش بیاید آن آبهای توی آن آیا نجس است یا نه؟ حالا فرض هم بکنید مثلا آب توی آن نرود اما وقتی جوش بیاید بالاخره یک آبهایی دارد یا جوش سرکهای ، جوش سرکه ای بالاخره وقتی که کشمشها روی هم بگندد یا ترش شود بالاخره آبهای آن است آبهای کشمش ، آب که توی آن نریختهاند آب پیدا کرده دیگر، آبش کم است بنابراین این که آب ندارد بله مرحوم آقای خویی فرض کرده این که کشمش را وسط پلو میگذارند یا توی آش می ریزند آبهای آش می رود توی کشمش اینها آب خارجی است این جور فرض کرده والا خود کشمش حتما آب دارد گفتم اصلا این فرمایش آقای خویی را هیچ
کس نگفته، آب دارد.
حالا مرحوم شیخ انصاری که میگویند استصحاب جاری است میگوید خب این همان انگور است انگور اگر جوش میآمد حرام میشد این هم اگر جوش بیاید حرام است و همین جور که احکام تکلیفیه وضعیه همه همه که برای انگور است برای کشمش هم هست اگر هم شک داشته باشیم استصحاب میکنیم حالا هم این احکام تعلیقیه اگر شک بکنیم استصحاب میکنیم. لذا فرض این جاست این فرمایش آقا خب این را ما هم توی فقه میگوییم یعنی ما میگوییم که کشمش از نظر عرف غیر انگور است انگور غیر کشمش است از همین جهت هم ما میگوییم العنب اذا غلی یحرم و الزبیب لیس کذلک برای این که کشمش عرفا غیر انگور است انگور غیر کشمش است ما در فقه گفتهایم از این جهت گفتهایم کشمش را توی آش بریزند جوش بیاید باد بکند آب پیدا کند یا زیر پلو بگذارند طوری نیست طوری نیست برای چه؟ برای این که العنب اذا غلی یحرم مربوط به انگور است و روایت الزبیب اذا غلی یحرم نداریم زبیب غیر آن انگور است انگور غیر کشمش است لذا این آقا هم که یا نبودند یا دو دفعه همین اشتباه را کردند این که فرض مسئله این جاست یعنی نزاعی که بین صاحب مناهل و شیخ انصاری است این است کشمش با انگور ماهیتا عرفا یک چیزند، پیر و جوانی دارد حالا احکام وضعیه احکام تکلیفیه تنجیزیه که بار بر انگور بوده بار بر کشمش هم هست خب بله، اما آیا احکام تعلیقیه که بار بر انگور بوده بار بر کشمش هم هست یا نه؟ شیخ انصاری و شاگردهای شیخ انصاری همه همه میگویند بله، برای این که هر حکمی که این عنب دارد همان حکم را زبیب دارد احکام تکلیفی باشد احکام وضعی باشد یا احکام تعلیقی باشد احکام تنجیزی باشد اگر شک کردیم دارد یا نه؟ استصحاب میکنیم همین جور که در احکام تکلیفیه و وضعیه استصحاب میکنیم در احکام تعلیقیه هم استصحاب میکنیم. الان یک مسئله مشهوری است توی اصول ما یعنی بعد از شیخ انصاری همه همه گفتهاند ما استصحاب تعلیقیه داریم.
مرحوم صاحب مناهل دو تا اشکال دارد که مرحوم شیخ انصاری هر دو اشکال را جواب میدهد، اشکال اول صاحب مناهل این است قضیه متیقنه نداریم قضیه متیقنه آن احکامی است که بالفعل باشد مثل مثلا انگور ملکیت آن برای دیگر خب این یک حکم بالفعل است یا مثلا خوردن انگور یک حکم بالفعل است خب اگر این کشمش ندانیم که آیا حالا ملک این آقا هست یا نه؟ بگو استصحاب کن حکم بالفعل داری کان الان یکون کذلک اگر مثلا نداند این کشمش برایش ضرر دارد یا نه؟ انگور برایش ضرر نداشته استصحاب کن حکم وضعی حکم تکلیفی، احکام تکلیفی ، وضعی بالفعل بر این عنب بار است استصحاب کن اما احکام شرطیه تعلیقیه که اصلا موجود نیست چه چیزی را میخواهی استصحاب کنی ؟ چه چیزی را میخواهی بگویی کان الان یکون کذلک لذا گفته اصلا قضیه متیقنه نداریم این غیر از حرف ماست حرف ما این است که اصلا کشمش غیر از انگور است ، انگور غیر کشمش است عرفا لذا میگوییم استصحاب نداریم برای این که قضیه متیقنه نداریم اما صاحب مناهل نه، میفرماید که این زبیب عین عنب است عنب عین زبیب است اما باز هم استصحاب نداریم چرا نداریم؟ برای این که حکم تعلیقی هیچ چیز نیست وقتی حکم تعلیقی هیچ چیز نیست بگوییم العنب اذا غلی اگر غلیانی داشت خوب بود، غلیان که پیدا نکرده تا کشمش شده وقتی غلیان پیدا نکرده حکم تعلیقی اگر غلیان پیدا میکرد حالا که نکرده ، حالا که نکرده پس هیچ، پس قضیه متیقنه ندارید برای این که انگور اصلا غلیانی پیدا نکرده تا کشمش شده.
مرحوم شیخ جواب میدهند دیگران هم من جمله مرحوم آخوند جواب میدهند میگویند احکام بالفعل غیر احکام خارجیه است و ما احکام بالفعل میخواهیم میخواهد خارجیت داشته باشد میخواهد نداشته باشد همه احکام علی سبیل قضایای حقیقیه است میخواهد وجود خارجی داشته باشد میخواهد نداشته باشد.
آن وقت آن احکام در عالم تشریع قسمیناند بعضی تنجیزی است بعضی تعلیقی پس این که میگویید هیچ چیز نیست نه بابا چیز است همین طور که احکام تنجیزی در عالم تشریع چیز است احکام تعلیقی هم در مقام تشریع چیز است مثل این که مالکیت این جور میگویید که این عنب کاری به عنب هم نداریم هر چیزی ملک کسی خب این مالکیت برای این عنب یک امر تنجیزی است حلیت که خوردن باشد یک امر تنجیزی است حرمت اذا غلی این هم یک امر تنجیزی نیست تعلیقی است اما دوش به دوش آن امر تنجیزی در عالم تشریع موجود است لذا مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند که سبیل قضایای حقیقیه یعنی کلی، سبیل قضایای حقیقیه معنایش این است که اذا وجد یصدق این حکم برایش هست کلیاتی که شارع مقدس وضع میکند علی سبیل قضایای حقیقیه است توی خارج نیست قضایای خارجیه این است که مثل اکرم من فی الدار خب باید یک چیزی زید در خارج باشد تا بگوییم اکرم، قضایای تنجیزیه مثل این که نماز بخوان اقم الصلوه میخواهد کسی در عالم خارج باشد میخواهد نباشد این هست این کلی شارع مقدس علی سبیل قضایای حقیقیه موجود است العنب یکون ملکا در مقابل مثلا یک دانه گندم که لایکون ملکا اما این دانه انگور عرفا یکون ملکا حکم مالکیت بار است این عنب یجوز اکله برای این که هر چیزی حلال است مگر این که دلیل بر حرمت داشته باشیم این هم یک حکم تنجیزی است این عنب اذا غلی یحرم این هم یک حکم است اما تعلیقی ولی موجود در خارج است و این که مرحوم صاحب مناهل میگوید که اصلا موجود در خارج نیست موجود در عالم تشریع و همه احکام تنجیزیه احکام تکلیفیه وضعیه همه احکام تعلیقیه اینها لازم نیست توی خارج باشد این که میشود قضایای خارجیه باید در عالم تشریع موجود باشد و در عالم تشریع تشریع شده همین جور که العنب ملک العنب یحل اکله همین جور هم العنب اذا غلی یحرم سه تا حکم در عالم تشریع دوش به دوش هم موجود است یکی حکم تکلیفی و یکی حکم وضعی و یکی هم حکم تعلیقی .
لذا حرف مرحوم شیخ بسیار حرف خوبی است و بعد از مرحوم شیخ هم می بینیم توی کتابها من جمله مرحوم آخوند در کفایه همان حرف مرحوم شیخ را تکرار میکنند و رد صاحب مناهل که گفته این استصحاب موضوع ندارد برایش موضوع درست میکنند نه در خارج، در عالم تشریع این یک اشکال.
اشکال دوم که صاحب مناهل کرده این را هم مرحوم شیخ آوردهاند و جواب میدهند دیگران هم مثل مرحوم آخوند، جواب میدهند گفتهاند که صاحب مناهل گفته این استصحاب تعلیقی همیشه معارض با استصحاب تنجیزی است برای این که العنب اذا غلی یحرم را استصحابش بکن بگو الزبیب اذا غلی یحرم این استصحاب تعلیقی اما از آن طرف هم این کشمش قبل از غلیان خوردنش حلال بود حالا نمیدانیم خوردنش که جوش آمده حلال است یا نه؟ استصحاب میکنیم گفته استصحاب تنجیزی با استصحاب تعلیقی دائما معارض است وقتی دائما معارض شد بعد هم گفته استصحاب تنجیزی مقدم است بر استصحاب تعلیقی.
این را هم مرحوم شیخ انصاری جواب میدهند میگویند بابا اینها با هم معارض نیست تا این که تعارض بیندازیم مرحوم آخوند هم در کفایه همین را میفرمایند که بابا این ها با هم تعارضی ندارد یک کدام غایت برای دیگری است الزبیب یا کل لحمه تا کی؟ تا وقتی که جوش نیامده باشد، این حکم تنجیزی آن است استصحابش هم همین است اذا غلی یحرم آن دیگر استصحاب غایت است دیگر وقتی که غلی آن حکم تنجیزی نیست استصحاب تنجیزی نیست نوبت میرسد به استصحاب تعلیقی نوبت میرسد به حکم تعلیقی، لذا میشود طولی،نه این که قضیه سبب و مسبب و اینها هم که توی کلمات آمده نه همین جور که مرحوم آخوند در کفایه و مرحوم شیخ انصاری در فرائد قضیه سبب و مسبب و شک سببی مقدم بر شک مسببی و برای ما دور سر بگردانند اینها احتیاج نیست و آن این است که هر غایتی حکم مغیا را خود به خود از بین می برد قبل از وجود غایت حکم مغیا بوده بعد از وجود غایت حکم غایت است نه حکم مغیا آن جا که حکم مغیاست حکم غایت نیست آن جا که حکم غایت است حکم مغیا نیست مثل کل شیی طاهر حتی تعلم، خب تا حتی تعلم نیاید کل شیی طاهر وقتی حتی تعلم آمد دیگر کل شیی طاهر نیست حتی تعلم است کار به استصحاب اصلا نداریم همه احکامی که بار بر غایت و مغیاست قاعدهاش این است احکامی که مربوط به مغیاست این احکام هست تا غایت نیامده باشد وقتی غایت آمد احکامی که بار بر غایت است بار است آن احکام که بار بر مغیاست بار نیست، کل شیی طاهر احکام بار است حتی تعلم احکام تمام میشود احکام حتی تعلم انه قذر میآید جلو لذا تا ندانیم نجس است پاک است وقتی دانستیم که نجس است دیگر آن پاکی از بین میرود نه آن منافات با آن دارد نه آن منافات با آن دارد.
حالا این دیگر ادعاست دیگر وقت هم گذشت این ادعاست من خیال میکنم صاحب مناهل اشکالش همان قضیه این است که انگور غیر کشمش است کشمش غیر انگور است من خیال میکنم صاحب مناهل این را میخواسته بگوید اما شیخ بزرگوار است و شاگرد این مرد بزرگ ان قلت قلت بین صاحب مناهل و شیخ انصاری حتما دیگر تخیل ما در مقابل حرفهای اینها پوچ است.
دیگر این جا چیزی ندارد بحث بعد ما راجع به این است که آیا استصحاب احکام شریعت مقدس سابق را میتوانم بیاورم با استصحاب در اسلام یا نه؟ این را یک فکری روی آن بکنید اصلا چرا شیخ انصاری این تنبیه را در این جا ذکر فرمودهاند .
وصلی الله علی محمد وآل محمد