موضوع : استصحاب کلی ، قسم دوم.
تاریخ 25/ 2/90
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث درباره استصحاب کلی قسم دوم بود کلی میدانم در ضمن فرد موجود شده اما آن فرد از نظر عمر قله البقاء و کثره البقاء است و بالاخره میدانم که این فرد اگر آن قله البقاء باشد کلی نیست، اگر کثره البقاء باشد آن کلی هست و مثالش گفتم در فقه زیاد است من جمله این که محدث شده ومیداند محدث است اما نمیداند محدث شده به حدث اصغر یا به حدث اکبر، وضو گرفت الان نمیداند محدث است یا نه؟ اگر حدث اصغر بوده دیگر الان محدث نیست وضو گرفته، اگر حدث اکبر بوده باید غسل بکند این وضو فایده ندارد ،گفتهاند استصحاب کلی بکند بگوید محدث بوده الان محدث است باید برود غسل کند که گفتم مرحوم سید مثال زده به پشه و فیل یک کدام از نظر عمر طویل البقاست یک کدام قلیل البقاست گفته میدانم حیوان موجود شده نمیدانم فیل بوده با پشه؟ دو سه روز طول میکشد میدانیم اگر پشه بوده مرده اگر فیل بوده هست ، استصحاب کن بگو حیوان در خانه بوده الان یکون کذلک گفتم این مثال را مرحوم شیخ نزده بودند خیلی بهتر بود خوب بود برای این که مرحوم شیخ تسلط عجیبی در فقه دارد شاید هزار مصداق برای این استصحاب کلی در فقه ما هست.
مرحوم شیخ فرمودند این استصحاب کلی جاری است برای این که مقتضی موجود است مانعی هم در کار نیست.
دو تا مانع ما درست کردیم دو تا مانع هم مرحوم آخوند در کفایه که گفتند استصحاب کلی قسم دوم جاری نیست.
یک ایراد کردند گفتند که این حدثی که مثال زدیم وضو گرفت حالا الان نمیداند محدث است یا نه؟ یک استصحاب عدم خروج منی، وقتی استصحاب عدم خروجی منی کرد یک وجدان یک اصل پهلوی هم می گذارد میگوید که من محدث نیستم وجدانش چه؟ وضو گرفته آن اصلش چه؟ اصاله عدم خروج منی، وقتی چنین شد این دیگر میتواند برود نماز بخواند و استصحاب کلی که محدث بودم الان یکون کذلک دیگر سالبه به انتفاء موضوع میشود این یک اشکال بود.
لذا مرحوم آخوند اشکال راکه کردند جواب دادند که این اصل مثبت است گفتند اصل جاری است اما اصل مثبت است اصل مثبت حجت نیست وقتی نشد پس استصحاب هردو جاری است اصل عدم خروج منی جاری است طوری نیست جاری کن اما استصحاب کلی هم محدث بودی الان یکون کذلک این هم به حال خود باقی است بالاخره میخواهی نماز بخوانی باید بروی غسل بکنی.
دیروز میگفتم که این منافات دارد با فرمایش خود مرحوم آخوند در اصل مثبت که میگویند اگر واسطه جلی باشد اصل مثبت حجت است یعنی عرف نتواند انفکاک بدهد مثل این جا اگر راستی محدث به حدث اصغر نباشد چرا؟ وضو گرفته ، محدث به حدث اکبر هم نباشد چرا؟ استصحاب عدم خروج منی جاری کرده خب عرف میگوید دیگر هیچ خبری نیست ، حالا لازمهاش این است که هیچ عرف هم میگوید دیگر هیچ، دیگر استصحاب کلی یعنی بقاء حدث سالبه به انتفاء موضوع است اما این حرف واسطه جلی و واسطه خفی و اصل مثبت را مثل مرحوم شیخ نفرمودهاند لذا مرحوم شیخ شیخ فرمودهاند استصحاب کلی جاری است بنابراین این اشکال جاری نیست ، بنابر فتوای مرحوم شیخ بزرگوار که اصل مثبت را حجت نمیداند لوازم را باز نمیکند و بالاخره میگوید استصحاب عدم خروج منی منافات ندارد با استصحاب کلی کان محدثا الان یکون کذلک.
اشکال دوم که مرحوم آخوند باز به مرحوم شیخ کردند گفتند این اصل سبب و مسببی است و اصل سبب و مسببی اصل سببی مقدم بر اصل مسببی است .
اصل سبب و مسببی اصل سببی مقدم بر اصل مسببی مثال مشهورش این است این که یک آبی هست مشکوک الکریه دست نجس را میزنم توی آب این آب اگر کر باشد دستم پاک است اگر کر نباشد هم آب نجس است هم دست نجس، دست آن آب کمتر از کر را نجس میکند استصحاب کریت کن استصحاب کریت که کردی دیگر میگویی دست پاک است چرا دست پاک است؟ برای این که این آب کر است و این که دستم نجس است یا نه؟ ناشی از این است که آن آب کر است یا نه؟ میگویند اصل سببی و مسببی و چون که اصل سببی مقدم است جاری میکنی و میگویی آب کر بود الان یکون کذلک پس دستم پاک است این انشاء الله بعد هم میآییم مفصل دربارهاش صحبت میکنیم اصل سببی مقدم بر اصل مسببی.
اشکال این جا هم همین گفته این که محدثی یا نه؟ ناشی از این است که خروج منی هست یا نه؟ خب وقتی این جور باشد استصحاب عدم خروج منی را که جاری کردی دیگر اصل مسببی جاری نیست سالبه به انتفاء موضوع است بنابراین آن وضو که گرفتی حدث اصغر نیست، آن استصحاب عدم خروج منی هم میگوید که منی نیست دیگر خواه ناخواه چیزی باقی نمیماند تا استصحاب بقای حدث بکنی به قاعده این که اصل سببی مقدم بر اصل مسببی .
مرحوم آخوند این جا ایرادی که میکنند میگویند این اصل سببی و مسببی نیست حرف خوبی هم هست میفرمایند این خروج منی و عدم خروج منی مسبب از حدث و عدم حدث که نیست بلکه این نمیداند آیا جنب است یا نه ؟ اصل این است که جنب نیست بعد هم آن استصحاب میداند سابقا محدث بوده الان نمیداند محدث است یا نه؟ استصحاب حدث میکند نه آن ناشی از آن است نه آن ناشی از آن است بلکه هر دو علت خاص به خود دارند بنابراین این که میگویی اصل سبب و مسببی است نه، اصل سبب و مسببی نیست بلکه دوتا اصل است هر کدام ناشی شده از چیز خاصی نه آن ناشی از آن شده نه آن ناشی از آن، حرفی خوبی است دیگر.
اما بالاتر از این حرف این است که اصل سببی مقدم بر اصل مسببی چرا؟ کی گفته؟ ما میگوییم اصل مسببی مقدم بر اصل سببی، هر دو جاری است من غیر تعارض ولو اصل سبب و مسببی یعنی حرف مرحوم آخوند را نزنیم و بگوییم که شک در این که این جنب است یا نه ؟ ناشی از این است که محدث است یا نه؟ بنابراین آن اصل را جاری میکنیم اصل مسببی که اصاله الحدث باشد به طور کلی از بین می رود ، حرف مرحوم آخوند را نزنیم که بگوییم اصل سبب و مسببی نیست یک امر ظریفی در مسئله هست و آن این است که اصل سبب و مسببی آن جاها اصل سببی مقدم بر اصل مسببی است که اصل سببی مصداق بشود برای این یک اماره، آن اماره اصل مسببی را سالبه به انتفاء موضوع بکند این جاها، میگویند اصلا سببی مقدم بر اصل مسببی مثل همین مثالی که زدم که دستش نجس بوده دست را زده توی یک آبی که نمیداندکر است یا کر نیست حالا الان دست پاک است یا نه؟ ناشی از چیست؟ آب کر است یا نه؟ اگر بداند آب کر است دستش پاک است اگر بداند آب کر نیست هم آب نجس شد هم دست نجس شد لذا این دست که آِیا پاک است یا نه؟ ناشی از این است که آب کر است یا نه؟ اصل سبب و مسببی، میگوییم اصل سببی در این جا مقدم بر اصل مسببی چرا؟ برای این که اصل سببی را که جاری بکنیم آن اصل مسببی سالبه به انتفاء موضوع میشود چرا؟ برای این که مصداق اماره میشود مصداق استصحاب کریت کردم که درست میشود وقتی استصحاب کریت کردم آن استصحاب نمیگوید دست تو پاک است آن الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیء آن میگوید دستت پاک است یعنی استصحاب سبب کردم استصحاب بقاء کریت کردم وقتی استصحاب بقاء کریت کردیم نمیگویم دستم پاک است میگویم این آب کر است وقتی استصحاب میگوید آب کر است مصداق واقع میشود الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شییء میگوید دستت پاک است آن دلیل آن اماره و الا مااصل سببی مقدم بر اصل مسببی، اصل مسببی مقدم بر اصل سببی دلیل ندارد که آن مقدم بر آن باشد هیچ کدام مقدم بر هم نیست هر دو جاری است ولی بعضی اوقات اصل سببی اماره درست میکند یعنی مصداق برای اماره واقع میشود وقتی مصداق برای اماره شد آن اماره اصل سببی را سالبه به انتفاء موضوع میکند مثل همین مثال و ما نحن فیه اصل مسببی اماره درست نمیکند.
لذا اولا حرف مرحوم آخوند اصل سبب ومسببی نیست این جا بلکه دو تا اصل است هیچ کدام از دیگری ناشی نمیشود این منی از این خارج شده یا نه؟ ناشی از چیست؟ یک آبی از او بیرون آمده نمیداند منی است یا نه؟ ازحدث که ناشی نشده این الان محدث است یا نه؟ برای این که یک آب از او بیرون آمده نمیداند چیست؟ لذا استصحاب حدث ناشی نیست از استصحاب عدم خروج منی استصحاب عدم خروج منی، ناشی نیست از استصحاب حدث، این حرف مرحوم آخوند خب این خوب است اما اگر کسی بگوید اصل سبب و مسببی باز هم میگوییم کی گفته اصل سببی مقدم بر اصل مسببی، نه، اصل سببی جاری میشود در ردیف اصل مسببی اصل مسببی جاری میشود در ردیف اصل سببی ما نحن فیه همین طور است هم استصحاب بقاء حدث میکنیم کلی، هم استصحاب عدم خروج منی میکنیم جزئی نه آن منافات با آن دارد نه آن منافات با آن دارد ، بله اگر کسی عقل را بیاورد جلو میگوید که خب وقتی که منی خارج نشد و اگر هم بول بود وضو گرفت دیگر عقل میگوید بنابراین محدث نیست اما عقل که این جاها حجت نیست یعنی اصل مثبت حجت نیست بنابر مشهور حالا فعلا در استصحابیم که هر دو استصحاب جاری است حالا که هر دو استصحاب جاری است تعارض میکند حالا باید چه کرد ؟ این میخواهد نماز بخواند باید یقین داشته باشد طاهر است اگر بخواهد یقین داشته باشد طاهر است باید برود غسل بکند، بنابراین همین جوری که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه فرمودهاند این دو تا ایراد به مرحوم شیخ که محشین بر فرائد ایراد به شیخ کردهاند این دو تا ایراد وارد نیست، لذا استصحاب قسم دوم بنا بر فتوای مرحوم آخوند اشکال ندارد.
فقط میماند آن دو تا اشکال من دیگر آخوند که نیستند جواب بدهند آخوندهای مجلس ما سادات مجلس ما باید جواب بدهند اگر دو تا اشکال ما را جواب بدهید استصحاب قسم دوم جاری است اگر دو تا اشکال ما را جواب ندهید استصحاب قسم دوم جاری نیست.
آن دو تا اشکال ما چیست؟ یک) ما در اسلام استصحاب کلی نداریم برای این که اثر ندارد ، آثار همیشه روی خارج است نه روی کلی ، اثر معنا هم ندارد استصحاب مثلا کلی عقلی آثار داشته باشد اثر مربوط به وجود است، اثر مربوط به خارج است و استصحاب کلی این که کلی حدث،کلی حدث توی فقه اثر ندارد بلکه آن که اثر دارد بول است آن که اثر دارد منی است یعنی حدث خارجی و اما حدثی که یک کلی درست بکنیم و این کلی را انتزاع بکنیم از بول و منی دیگر آن انتزاع از بول و منی توی فقه ما هیچ جا اثر ندارد، این یک اشکال ماست.
یک اشکال دیگر مهمتر از این گفتم که این استصحاب دوم همیشه علم اجمالی است توی افراد و علم اجمالی مقدم بر آن استصحاب کلی است برای این که آن اصل است استصحاب است اما آن علم اجمالی است دیگر، لذا توی همین مثال نمیداند بول است یا منی این نمیداند بول است یا منی یعنی علم اجمالی منجز تکلیف، مثل همه جا که علم اجمالی منجز تکلیف است و آن علم اجمالی میگوید باید احتیاط بکنی در این جا هم علم اجمالی میگوید باید احتیاط بکنی وضو گرفتن فقط فایدهای ندراد باید هم غسل بکنی تا آن علم اجمالی مبدل به علم تفصیلی بشود و وضو گرفتن فقط، مثل روز جمعه باید نماز بخواند نمیداند ظهر است یا جمعه؟ حتما باید هر دو را بخواند تا علم اجمالی علم تفصیلی بشود ما نحن فیه همین طور است هر کجا شما این استصحاب قسم دوم را آوردید و میخواهید استصحاب را جاری بکنید قبل از آن که استصحاب کلی جاری بکنید علم اجمالی روی جزئیات برایت کار میکند العلم الاجمالی کالعلم التفصیلی فی ثبوت التکلیف و سقوط التکلیف ، خیلی دلم میخواهد که مثلا همین دو تا ایراد من که دیروز گفتم امروز تکرار کردم شما عزیران جواب این دو تا ایراد من را بدهید و مشهور در میان اصحاب است استصحاب قسم دوم جاری است شما هم به من بگویید باید استصحاب قسم دوم را جاری بدانی ، این دو تا اشکالت هم وارد نیست.
بالاخره همه جا استصحاب قسم دوم در بر دارد یک علم اجمالی را یک جا پیدا کنیم که استصحاب قسم دوم کلی باشد علم اجمالی نباشد و علم اجمالی باشد آن استصحاب نباشد نداریم لذا هر کجا که شما استصحاب قسم دوم درست کردید همین جا علم اجمالی است اصلاً تقریرش را که میکنید با علم اجمالی تقریر میکنید .
لذا مثل این مثال حدثی از او سر زد حالا شما بفرمایید حدث کلی هم کار میکند ما که گفتیم نمیکند اما حالا بالاخره حدثی از او سر زد یک آبی از این بیرون آمد نمیداند بول است یا منی یعنی میداند اما بول او منی، حالا اما بول او منی خب آن علم اجمالی میگوید که اشتغال یقینی برائت یقینی باید هم وضو بگیری هم غسل بکنی الا این که غسل کفایت از وضو میکند میگوید غسل کن، حالا این وضو گرفت حالا که وضو گرفت نمیداند آیا محدث است یا نه؟ برای این که اگر بول بوده تمام شد اگر منی بوده هنوز هست آقایان گفتند استصحاب قسم کلی بکن، استصحاب بکن بگو چه؟ بگو محدث بودم الان هم محدث هستم باید بروم غسل کنم، من میگویم خب این استصحاب نداریم علم اجمالی چه میگوید؟ علم اجمالی هم میگوید که وضو گرفتن فایدهای ندارد باید بروی غسل بکنی علم اجمالی مقدم بر استصحاب است برای این که آن علم است آن اصل است برای این که استصحاب اصل تعیین وظیفه در ظرف شک است، علم اجمالی کالعلم التفصیلی است تا علم اجمالی باشد نوبت به اصل نمیرسد خب علم اجمالی برای ما کار میکند استصحاب میگوید باید بروی غسل بکنی علم اجمالی هم میگوید باید بروی غسل بکنی علم اجمالی مقدم بر اصل، اصل جاری نیست علم اجمالی جاری است حالا یک جا پیدا بکنید که استصحاب جاری باشد و علم اجمالی نداشته باشیم.
مسئله تمام شد، مسئلهای که امروز میخواستم عرض کنم تمام بشود نشد یک شبههای مرحوم آقای صدر که یکی از مراجع بزرگ تقلید بوده در زمان مرحوم آخوند که هر دو شاگردهای مرحوم آسید محمد فشارکی و مرحوم میرزای بزرگند ایشان یک شبهه کرده برای طلبهها این کم کم ماسیده اسمش را هم گذاشتهاند شبهه عبائیه برای این که مرحوم صدر رضوان الله تعالی علیه در همین استصحاب قسم دوم مثال به عبا زده عبا را میدانم یا بالایش نجس است یا پایین آن، آن بالا را میشوید وقتی آن بالا را شست استصحاب قسم دوم میآید جلو ، حالا باید پایین را هم بشوید حالا این را کار نداریم حالا ایشان گفته خیلی خوب آن بالای عبا را میشوید پایین را نمیشوید دست میگذارد هم به بالا هم به پایین گفته خب اگر باید اجتناب بکنم استصحاب قسم دوم جاری بکنم این دست باید نجس باشد چرا باید نجس باشد؟ برای این که استصحاب میگوید نجاست در این عبا هست یا بالا یا پایین تو هم که دست گذاشتی هم به بالا هم به پایین ملاقی شبهه محصوره نجس است بنابراین دست تو نجس است، ضرورت در فقه است دستت نجس نیست برای این که اگر راستی هر دو نجس را بدانی اما هذا او ذاک آن وقت دست نجس است اما فرض این است که بالای عبا را شست ، وقتی بالای عبا را شستی ملاقی شبهه محصوره میشود طلبهها در حیص و بیص عجیبی واقع شدهاند بزرگان حتی راجع به جواب صدر اصفهانی مرحوم آسید اسماعیل، یک فکری روی آن بکنید ببینیم جوابش را چه باید بگوییم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد