موضوع : احکام وضعیه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
یکی از فضلای جلسه به بحث دیروز من اشکال داشته اما متأسفانه من نتوانستم اشکالش را بخوانم یعنی آقایان بعد از فقه اطراف من را گرفتند، نشد، لذا این شبهه ایشان را میخوانم انشاء الله در جلسه بعد روی آن صحبت میکنم ، حالا قطع نظر از این اشکال آقا بحث ما این بود که احکام وضعیه آیا از احکام تکلیفیه گرفته میشود یا نه؟ که مرحوم شیخ انصاری فرمودهاند همه احکام وضعیه اینها ترجع الی احکام تکلیفیه که مرحوم آخوند این را منقسم کردند به سه قسم گفتند قسم اول امر تکوینی اصلا حکم وضعی نیست تبعیت درست بشود.
قسم دوم هم اجزاء و شرایط را فرمودند همه همه حرف مرحوم شیخ درست است و این که اینها تابع احکام تکلیفیه است.
قسم سوم را هم فرمودند این که نه خودش مستقلا جعل میشود و کاری به احکامی که بار بر آن است نیست، شارع مقدس میتواند خودش را جعل بکند مثال می زدند به ملکیت و زوجیت البته توی کفایه هفت هشت تا مثال زده آن عمده ملکیت و زوجیت که میفرمایند ملکیت و زوجیت ربطی به احکام بار بر این ملکیت و زوجیت نیست، یجوز لاحد ان یتصرف فی ملک نفسه این حکم تکلیفی است چنانچه لایجوز لاحد ان یتصرف فی مال الغیر این هم یک حکم تکلیفی است و ما ملکیت را از آن بخواهیم بگیریم نه، حتی میگویند نمیشود برای این که ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد آن احکام مستقل برای خودش است این جعل ملکیت هم که کونه له یا کونه زوجته این هم برای خودش است به مجردی که عقد را خواندند انتقال پیدا میشود به مجردی که عقد نکاح را خواندند زوجیت پیدا میشود آن سبب و این مسبب و حکم وضعی جعل شده مستقلا ، نه جواز تصرف و عدم جواز تصرف ربطی به این عقد و ملکیت دارد زوجیت دارد نه این ربطی به آن لایتصرف و یجب ان یتصرف و آن احکام تکلیفیه که این عقود وایقاعات دارد که در این جا مخالفت مرحوم شیخ میکنند و می فرمایند که این جور احکام وضعیه جعل مستقل دارد نه جعل با لتبع، این خلاصه حرف مرحوم آخوند در کفایه و دیروز گفتم ما به سر تا پای فرمایش ایشان اشکال داریم.
راجع به خصوص دلوک که این هم از همان شرط است دیگر، اجزاء و شرایط که قسم دوم است دلوک هم از همین قسم دوم است و این در وسط شرایط و اجزاء گل کرده برای مرحوم آخوند نمیدانم یعنی چه؟ گفتیم دلوک شرط است خودش یک امر تکوینی است اما شرطیت یک حکم وضعی است و آن که مربوط به شارع است شرطیت است نه ذات شرط، آن که مربوط به شارع است یعنی حکم شرعی احکام وضعیه این احکام وضعیه شرایط یعنی شرطیتش، اجزاء یعنی جزئیتش که شارع مقدس جعله شرطا جعله جزءً به این میگوییم حکم وضعی و این حکم وضعی دست شارع مقدس است میتواند شارع مقدس این را وضع کند میتواند رفع کند بگوید رکوع بر تو واجب است رکوع بر تو واجب نیست و ذات رکوع ذات وضو یعنی آن افعال خارجی مثل دلوک است اینها احکام تکوینی است و هیچ ربطی به شارع هم ندارد و آنها که مربوط به شارع است در تشریع یک امور اعتباری است اصلاً تشریع یعنی اعتبار یعنی آنها که ما به ازاء در خارج ندارد الا تشریعا البته در عالم اعتبار وجود دارد اما وجود اعتباری لذا آن دلوک راکه ایشان میگفتند امر تکوینی است ما میگفتیم دلوک بله امر تکوینی است اما دلوکیت شرطیت این دیگر امر تکوینی نیست شارع مقدس جعل الدلوک شرطا این یک حکم وضعی شارع مقدس هم جعلش کرده به قوله تعالی اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق اللیل، این حرف اول ما بود.
حرف دوم هم راجع به اجزاء و شرایط میگفتیم بالاخره این اجزاء و شرایط دست شارع مقدس است ، لذا انشاء میکند میگوید که مثلا همین اقم الصلوه لدلوک الشمس یا اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا که دیروز میگفتم که میگوید کبر اقرء فاتحه الکتاب اینها همه احکام وضعیه است احکام وضعیه است یعنی چه؟ یعنی بقوله تبارک و تعالی اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا یک حکم وضعی به نام وضو در اسلام جعل شده یعنی جعله شرطا للصلواه ، اگر من این شرطی که شارع کیفیتش را گفته بیاورم نماز را آوردهام، نیاورم نماز را نیاوردهام حتی یک مقدار بالاتر بروید آن صوری که اخبار هم باشد بگوید که الرکوع جزء للصلوه که به صورت اخبار هم بگوید که این هم یک نحو انشاست انشاء وضعی ولی همینها هم مقررات شارع مقدس است دیگر حالا اخباری باشد یا انشائی باشد با این قوله کبر اقرء فاتحه الکتاب آمده توی تشریع وقتی بیاید توی تشریع میشود حکم وضعی، آن تکوین را شارع مقدس آمده آن تکوین را شرط قرار داده یعنی با جمله کبر اقرء فاتحه الکتاب آورده است موضوع متعلق برای تکلیف قرار داده ما انتزاع میکنیم جزئیت را شرطیت را آن انتزاع ما حکم وضعی است یعنی جعله الشارع جزءً صورت اخبار باشد همین است صورت انشاء هم باشد همین است حتی مثلا بپرسند نماز چیست شارع مقدس بگوید این نماز اجزاء دارد بگویند اجزاء چیست؟ بگوید اجزایش تکبیر است و فاتحه الکتاب است و رکوع است و سجده است و تشهد و سلام ، تبیین بکند آن امر بسیط را ، وقتی که تبیین میکند این تبیین یعنی در خارج یعنی در عالم تشریع یک احکام تشریعیه ایجاد شده، بله دیروز، میگفتم همه اینها تابع است یعنی آن بسیط را شارع مقدس میگوید این بسیط چیست؟ نماز چیست؟ اما بالاخره این گفتنها تا شارع مقدس نگفته باشد و فقط اقیموا الصلوه باشد یک حکم تکلیفی داریم اما در وقتی که بیان اجزاء و شرایط میکند توی بیان اجزاء و شرایط احکام وضعیه پیدا میکنیم یعنی در عالم تشریع اجزاء موجود میشود، نه تکوین، در عالم تشریع، امر انتزاعی ، شارع مقدس میگوید الرکوع جزء ما انتزاع میکنیم جزئیت را به جزئیت میگوییم حکم وضعی، حکم وضعی یعنی چه؟ یعنی مقرر شارع مقدس مقرر شارع مقدس یعنی چه؟ یعنی بیان جزئیت آن بسیط را که گفته بود اقم الصلوه بعد گفت توی خارج این بسیط وقتی میآید که این احکام وضعیه بیاید یک کسی الله اکبر فقط بگوید آن بسیط نیامده حمد و سوره بخواند آن بسیط نیامده الله اکبر و حمد و سوره بخواند باز آن بسیط، صلاه، اقیموا الصلوه توی خارج نیامده، تا این که السلام علیکم و رحمه الله و برکاته این مرکبها جمع شد آن بسیط آمد توی خارج مثل کلی طبیعی دیگر .
لذا مأتی به مطابق شد با مأمور به، مأتی به مرکب است اما مأمور به بسیط است اقیموا الصلوه بسیط است یعنی یک تکلیف داریم وجوب آمده روی موضوع بسیط یعنی نماز من این را باید تحویل بدهم مأمور به را نمیتوانم تحویل بدهم آن تحویل دادنی نیست من باید یک کاری بکنم آن مأمور به را ساقط کنم لذا مأتی به من یعنی اوله التکبیر آخره التسلیم با آن احکامی که شارع مقدس قبول کرد تبیین احکام کرد تبیین احکام وضعیه کرد تبیین اجزاء و شرایط کرد من تا میگویم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته مأتی به من مطابق میشود با مأمور به مأمور به خود به خود ساقط میشود لذا مأمور به هم که آن تکلیف باشد نمیتوانم بیاورم آن که میتوانم بیاورم احکام وضعیه است لذا میگویند تطابق مأتی به با مأمور به و ما آن اقیموا الصلوه را میگوییم حکم تکلیفی آن نمازش هم من حیث هی صلاه یک امر تکوینی است اما چون آمد توی کرسی تشریع همان موضوع بسیط هم شد حکم وضعی یعنی تا اقیموا نیامده باشد روی صلاه یک امر تکوینی است امر تکوینی به معنا این که اگر کسی بیاورد اگر هم نیاود یک امر تصوری تا اقیموا الصلوه گفت آن صلاه آن امر بسیط آمد در کرسی تشریع لذا اقیموا را میگوییم حکم تکلیفی صلاه را میگوییم حکم وضعی حکم وضعی یعنی چه؟ یعنی موضوع برای حکم تکلیفی، لذا این استقلالی و تبعی را که مرحوم آخوند میگویند این اگر بخواهند بگویند دیروز میگفتم اگر بخواهند بگویند که متوقف خب معلوم است آن بسیط متوقف بر این اجزاست این اجزاء هم متوقف بر آن بسیط است شکی نیست اما اگر بخواهند بگویند جعل تبعی دیگر این درست نیست جعل استقلالی است اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم این یک جعل مستقل است.
بله برای چه گفته؟ این حرفی است برای چه گفته؟ خب برای این که نماز بخوانیم و اما جعلش را بخواهیم بگوییم جعل تبعی است دیگر جعل تبعی نیست حتی اگر بیان اجزاء هم بکند بگوید که الرکوع جزء للصلوه انشاء هم نمیکند بیان میکند یعنی آن بسیط توی خارج یکی از اجزایش این است خب یک حرف مستقلی است برای خودش دیگر، یک حرفی نبوده حالا پیدا شده این دیگر تبع نیست جزء و کل است خب بله اما تبع به معنا این که شارع مقدس میگوید این رکوع جزء آن است خبر هم میدهد این خبر شارع مقدس یک حکم وضعی است اگر بگویید برای آن است خیلی خوب این جعل تبعی نیست اگر بگویید اصلا جعل نیست خب جعل است دیگر حالا یا گفته کبر یا گفته التکبیر جزء للصلوه بالاخره جعل کرده شارع مقدس، گفته، جعله شرطا اصلا جزئیت که ما درست میکنیم جزئیت و شرطیت را ما درست میکنیم انتزاع میکنیم شارع مقدس میگوید کبر من از آن انتزاع میکنم جزئیت را آن که در عالم تشریع است یکی اقیموا الصلوه است یکی هم کبر اقرء فاتحه الکتاب تا سلم، همه اینها مستقل در جعل است اما حالا یک کدام برای دیگری اگر این حرف باشد به عکس هم ما میگوییم میگوییم آن بسیط هم تا آن اجزاء نیاید آن بسیط نمیآید این تبعها که ضرر به استقلال نمیزند و بالاخره حرف ما به مرحوم آخوند همین است که این که مرحوم آخوند میگویند همه همه این جعلش جعل تبعی است به معنا متوقف بر اقیموا الصلوه است این را قبول نداریم میگوییم ظهور اینها همه همه بیان اجزاء و شرایط است مستقلا، اصلا آن مولای معمولی ، نه الله تبارک و تعالی، وقتی یک کلی را میگویند بعد هم بیان اجزاء میکنند خیلی اوقات اصلا غفلت دارند از آن چیزی که گفتند تمام توجهشان الان به همین حرفهایی است که میزنند نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد بله در تحقق هم جزئیت احتیاج به آن بسیط دارد هم آن بسیط احتیاج به آن جزئیت اگر احتیاج باشد هر دو محتاج به یک دیگر است ما چه وقت میتوانیم جزئیت انتزاع بکنیم؟ در وقتی که شارع بگوید کبر چه وقت آن اقم الصلوه میتواند تحقق در خارج پیدا بکند؟ وقتی که کبر داشته باشیم و اینها یک امورات نفس الامری اسمش را بگذارید فلسفه اسمش را بگذارید هر چه، اینها ربطی به تشریع و انتزاعیات ندارد و وقتی بیاییم توی تشریع توی انتزاعات میبینیم که احکام وضعیه ربطی به احکام تکلیفیه ندارد احکام تکلیفیه ربطی به احکام وضعیه ندارد.
حالا اگر یک کسی بگوید حرفهای تو همان تبع است حرفهای مرحوم آخوند به تبع همان حرفهای تو است و اینها نزاع لفظی است خب باشد اصل حرف را قبول بکنید حالا ولو بگویید نزاع نزاع لفظی است چنانچه مرحوم آخوند توی حرفهایی که دارند میزنند تا آخر کار میفرمایند که این کبر اقم الصلوه لدلوک الشمس این جزئیتها این شرطیتها از نظر تصور درست است اما از نظر خارج نه، آن متوقف بر آن است که همین را هم به مرحوم آخوند میگوییم آقای آخوند از نظر تصور درست است به معنا این که آن مستقل است آن هم مستقل است از نظر خارج هم درست است آن مستقل است آن هم مستقل است از نظر توقف توقف تصوری درست است هر دو متوقف بر یک دیگر هستند از نظر خارج هم درست است هر دو متوقف بر هم هستند، این خلاصه حرف دیروز بود.
و اما آن وجه سوم ایشان که میفرمایند آن جواز تصرف ربطی به آن عقود و ربطی به آن احکام وضعیه ندارد خب اصل مطلب درست است به معنا این که شارع مقدس میگوید که برای انتقال تو عقدی بخوان، حکم وضعی وقتی عقد را خواندیم ملکیت درست میشود یا زوجیت درست میشود این هم حکم وضعی است آن سبب از برای آن مسبب، درست است، احکام تکلیفیه بار بر این میشود یعنی اینها میشوند زن و شوهر بعد از عقد یا این خانه میشود مال آن آن جواز تصرف دارد آن کسی که گفته بعت دیگر جواز تصرف ندارد این احکام تکلیفیه بار بر این احکام وضعیه، اما آیا آنها ربطی به این احکام وضعیه دارند یا نه؟ خب نه، آیا آن احکام وضعیه ربطی به آن احکام تکلیفیه یا به عکس دارد یا نه؟ نه، اما واقع و نفس الامر چه؟ باید بگوییم تبعیت مرحوم آخوند درست باشد باید این جا بگویند که احکام تکلیفیه متوقف بر احکام وضعیه در اجزاء و شرایط چه جور میگفتند اقم الصلوه تا نباشد این کبر و اقرء فاتحه الکتاب به درد نمیخورد خب در این جا هم همین است تا این بعت و قبلت نباشد ما ملکیت درست نمیتوانیم بکنیم وقتی ملکیت درست کردیم احکام تکلیفیه بار بر آن میشود و این که خانه مال این، این زن مال این، این شوهر مال این، این احکام تکلیفیه بار بر این میشود.
در جعل به عقیده ما هیچ کدام وابسته به هم نیست چنانچه در جزئیت و شرطیت هم گفتیم هیچ کدام وابسته به هم نیست اما اگر میخواهی وابستگی درست بکنی این جا هم وابستگی درست بکن بگو احکام تکلیفیه وابسته به عقود و ایقاعات است و وقتی متوقف باشد اصل آن است احکام تکلیفیه فرع است در حالی که آخوند اینجا به عکس میگویند میگویند احکام تکلیفیه آن است اینها احکام وضعیه تبعند اما ربطی به هم ندارند یعنی مستقل در جعلند لذا حرف مرحوم آخوند را قبول داریم در وجه سوم و میگوییم اینها همه مستقل در جعلند هیچ کدام ربطی به هم ندارند در جعل، یعنی در ایجاد احکام تکلیفیه و در ایجاد احکام وضعیه، اما واقعا متوقفند یا نه؟
خب احکام در عقود و ایقاعات متوقف بر عقد است یعنی احکام تکلیفیه متوقف میشود بر احکام وضعیه، توقف مسلم هست دیگر تا آن عقد نباشد جواز تصرف که حکم تکلیفی است نیست.
همه وابسته به هم درست هم هست اما در جعل کدام وابسته به هم هیچ کدام وابسته به هم نیست حکم تکلیفی وابسته به حکم وضعی نیست حکم وضعی هم وابسته به حکم تکلیفی نیست اگر حرف من را بپذیرید.
فتلخص مما ذکرناه این که احکام وضعیه همه جا چه در عبادات جه در معاملات بمعنی الاخص چه در معاملات بمعنی الاعم احکام وضعیه مثل احکام تکلیفیه همه همه از مقررات شارع است از مقررات شارع است یعنی چه؟ یعنی یک قسمش حکم تکلیفی است که 5 تاست مابقی همه همه حکم وضعی است و همه همه استقلال در جعل دارند، بله این جعل گاهی شرعی است و گاهی عقلایی که آن ربطی به بحث الان ما ندارد. دیگر حالا در جلسه بعد این چیزی که این فاضل محترم نوشتهاند میخوانم اما بحث ما دیگر تمام شد حالا اگر شماها هم نوشتهای داشته باشید اشکالی داشته باشید باید بنشینید در مقابل من و حسابی بگویید ،حالا نه، بنویسیید باز هم چون بحث بحث مشکلی است دیگر تکرارش جا دارد تکرار میکنم و الا اگر نه برویم سر تنبیهات استصحاب .
و صلی الله علی محمد و آل محمد