درس خارج اصول آیت الله مظاهری
90/01/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حجیت استصحاب از روایات
دو تا اشکال در روایتی که دیروز خواندیم هست، رفع یکی از اشکالها آسان است اما رفع اشکال دوم مشکل است انصافا.
مرحوم شیخ انصاری فرمودهاند که این روایتی که میفرماید اگر شک سه و چهار کرد بنا را بر اقل بگذارد این مختص به شکیات است و ما از باب شکیات بخواهیم برویم جای دیگر نمیشود پس روایات استصحاب در باب شکیات را درست میکند اما استصحاب در جای دیگر دلیل نداریم.
خب معلوم است این اشکال وارد نیست برای این که مورد خصوصیت ندارد و مثل همه جا این که حضرت یک قاعده کلی فرمودند لاتنقض الیقین بالشک مورد باب شکیات است حالا ما از باب شکیات میرویم جای دیگر با آن جمله لا تنقض الیقین بالشک لذا همین طور که مرحوم آخوند هم در کفایه حرف مرحوم شیخ را نقل کردند و رد کردند یعنی قبول نکردند و این که ما بخواهیم بگوییم مورد خصوصیت دارد، نه، معمولاً همه جا چه در قرآن چه در روایات اهل بیت مورد خصوصیت ندارد به عبارت دیگر مورد نمیتواند تخصیص بزند مورد نمیتواند تقیید بکند.
خب این اشکال اول این هم جوابش، به منزله تعلیل است دیگر یعنی حضرت فرمودند که پاشو یک رکعت دیگر بخوان ، چرا؟ و لاتنقض الیقین بالشک دیگر اگر این ولاتنقض علت نباشد لازم نبود حضرت بفرمایند ولاتنقض الیقین بالشک، مسئله را سؤال کرد گفت که شک سه و چهار کردم میدانم سه رکعت را حتما خواندهام نمیدانم رکعت چهارم را خواندم یا نه؟ حضرت فرمودند که رکعت چهارم را بخوان خب مسئله تمام بود دیگر مثل از شما مسئله سوال میکنند شما هم جواب میدهید اما حضرت علاوه بر این میخواستند یادش بدهند فرمودند ولاتنقض الیقین بالشک لذا مورد خصوصیت ندارد مخصوصا این جاها که ولاتنقض الیقین بالشک به منزله علت هم هست وقتی به منزله علت شد آن قاعده هم میآید جلو علت معمم است مخصص است .
جواب این اشکال را خوب میشود داد.
اما یک اشکالی هست که شیخ و دیگران متعرض نشدهاند و جواب اشکال دادن هم بسیار مشکل است و آن چیست؟ این است که این روایت شریف که سؤال میکند من شک سه و چهار کردم سه محرز است اما آن چهارمی محرز نیست حضرت فرمودند که بنا را بر سه بگذار و یک رکعت اضافه بر آن بکن بعد هم فرمودند لاتنقض الیقین بالشک، اشکال این است که در استصحاب قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه باید یک باشد و این جا قضیه متیقنه و مشکوکه دو تا است ، قضیه متیقنه شما آن سه رکعت است قضیه مشکوکه شما آن یک رکعت است و حضرت فرمودند لاتنقض الیقین بالشک، چه جور درستش بکنیم؟ روایت شریف این جور بود اذا لم یدر فی ثلاث هو او اربع و قد احرز الثلاث قام فاضاف الیها اخری و لاشییء علیه و لاینقض الیقین بالشک، اگر شک سه و چهار کردی و قد احرز الثلاث آن سه تا رکعت اول و دوم و سوم احراز شده است قام و اضاف الیها اخری حالا معنا بکنید قام و اضاف الیها اخری یعنی منفصلتا حالا آنها فعلا بحث ما نیست بالاخره حضرت فرمودند قام واضاف الیها اخری یک رکعت دیگر اضافه کن بر آن و لاشییء علیه تا این جاها خوب است شک سه و چهار عامه میگویند بنابر اقل بگذار خاصه میگویند بنابر اکثر بگذار در هر دو صورت نماز درست است شک سه و چهار است و یک رکعت متصلتا یا منفصلتا به جا میآورد و لاشییء علیه تا این جا اشکال ندارد فقط همان اشکال است که دیروز دربارهاش صحبت کردیم.
اما حضرت علت آوردند فرمودند که ولاینقض الیقین بالشک نقض یقین به شک نکن اگر بخواهیم استصحاب درست بکنیم قضیه متیقنه میخواهیم قضیه مشکوکه میخواهیم، قضیه متیقنه ما این جا چیست؟ و قد احرز الثلاث، قضیه مشکوکه ما چیست؟ آن رکعت که نمیدانیم خواند لم یدر این که رکعت چهارم را خواند یا نه ؟ اذا لم یدر فی ثلاث او اربع و قد احرز الثلاث آن قضیه متیقنه قضیه مشکوکه، نمیداند رکعت چهارم را خوانده یا نه؟ قضیه متیقنه ما و قد احرز الثلاث، قضیه مشکوکه ما رکعت چهارم نمیدانیم خواند یا نه؟
عدالت زید را ببینید زید عادل بوده الان نمیدانم زید عادل است یا نه ؟ قضیه متیقنه شما عدالت زید قضیه مشکوکه شما عدالت زید میگویید کان عادلا الان یکون کذلک ، ما نحن فیه چیست ؟ قضیه متیقنه شما سه رکعت، قضیه مشکوکه شما رکعت چهارم حضرت فرمودند که کان الان یکون کذلک لاینقض الیقین بالشک نقض یقین به شک نکن این که استصحاب نیست بله این یک حکم است خوب است و آن حکم این است که فابن علی الاکثر یا فابن علی الاقل این کار به استصحاب ندارد نقض یقین به شک نکن ما دیروز معنا کردیم نقض یقین به شک نکن یعنی آن رکعت چهارم را داخل در آن سه رکعت نکن ما این جور معنا میکردیم و لایدخل آن مشکوک را در آن متیقن، اینها خوب است اینها هیچ کدام استصحاب نیست که من دیروز معنا میکردم میگفتم معنای روایت این است و لاینقض الیقین بالشک آن سه تا را به آن رکعت چهارم از بین نبر، معنایش چیست؟ ولایدخل الشک فی الیقین آن شک را داخل در یقین نکن یعنی منفصلتا بخوان آن رکعت چهارم را و لایخلط احدهما بالاخر خلط نکن مشکوک را با متیقن یعنی منفصلتا بخوان به عبارت دیگر حضرت فرمودند اذا شککت فابن علی الاکثر اما به اشاره فرمودند در روایات دیگر به صراحت میفرمایند، در این جا به اشاره فرمودند، فرمودند اذا شککت فابن علی الاکثر لافابن علی الیقین که عامه میگویند شاید هم اعمال تقیه کردهاند اینها همه خیلی عالی در میآید که حضرت فرمودند آن رکعت چهارم را که مشکوک است داخل در آن سه رکعتی که یقینی است نکن آن سه رکعت برای خودش آن یکی هم برای خودش فابن علی الاکثر این میشود و لاینقض الیقین بالشک معنایش این است که و لایدخل الشک فی الیقین و لایخلط احدهما بالاخر خیلی عالی است .
آقایان تمسک به استصحاب کردهاند که حضرت فرمودند که اذا لم یدر فی ثلاث هو او اربع و قد احرز الثلاث این قضیه متیقنه قام و اضاف الیها اخری و لاشییء علیه چرا؟ برای این که نقض یقین به شک نباید بکنیم، قضیه متیقنه چیست؟ و قد احرز الثلاث، قضیه مشکوکه چیست؟ لم یدر فی ثلاث هو او اربع ؟ یعنی رکعت چهارم آن میشود قضیه متیقنه آن هم میشود قضیه مشکوکه، قضیه متیقنه ما سه رکعت و قد احرز الثلاث، قضیه مشکوکه ما رکعت چهارم ، خب این یک دفعه میگوییم تعبد است بنا را بر چهار بگذار، یک دفعه میگوییم نه ، فابن علی الیقین، نخوانده بخوان، اینها همه خوب است چه فابن علی الاقل عامه باشد چه فابن علی الاکثر باشد یعنی مبنای خاصه باشد هر دو خوب است چه روایت را معنا بکنیم این که فابن علی الاقل چه معنا بکنیم فابن علی الکثر خب همه خوب است اما با استصحاب این خوب نیست کدام استصحاب ؟ استصحاب قضیه متیقنه شما چیست؟ و قد احرز الثلاث، قضیه مشکوکه شما چیست؟ رکعت چهارم ، آن سه رکعت رکعت اول و دوم و سوم این یک طرف، رکعت چهارم آن هم یک طرف، سه رکعت قضیه متیقنه شماست، آن رکعت چهارم قضیه مشکوکه شماست ، لاتنقض الیقین بالشک، میگویم که استصحاب نیست، این قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است ، مشکوکه لم یدر است یعنی رکعت چهارم، اذا لم یدر، یک طرفش یقین است یک طرفش هم شک است این خیلی عالی است یعنی شک سه وچهار یک طرفش یقین است و قدر احرز الثلاث یک طرفش هم مشکوک است آن رکعت چهارم، رکعت چهارم غیر از احرز الثلاث است غیر از رکعت اول و دوم و سوم است آن که مشکوک است احرز نیست آن که احرز است مشکوک نیست و در استصحاب باید قضیه متیقنه عین مشکوکه باشد قضیه مشکوکه عین متیقنه باشد تا بگوییم لاتنقض المتیقن بالمشکوک لذا مرحوم آخوند در کفایه البته خیلیها فرمودهاند که لاتنقض الیقین بالشک یعنی لاتنقض المتیقن بالمشکوک خب این لاتنقض المتیقن بالمشکوک متیقن ما این جا چیست؟ رکعت اول و دوم و سوم، به عبارت دیگر رکعت سوم، این قضیه متیقن ماست، قضیه مشکوکه ما چیست؟ لم یدر فی ثلاث هو او اربع یعنی قضیه مشکوکه شما رکعت چهارم است ، رکعت سوم حتما احراز شده ، رکعت چهارم نمیدانم احراز شده یا نه؟ نمیدام آورده شده یا نه؟
این نمازی که لاتنقض الیقین بالشک نماز را که استصحاب نمیکند رکعتهایش را استصحاب میکند لذا بعد هم فرمود که و لایدخل الشک فی الیقین و لایخلط احدهما بالاخر یعنی قضیه مشکوکه قضیه متیقنه، خود حضرت قضیه متیقه را غیر مشکوکه گرفتند قضیه مشکوکه را غیر متیقنه گرفتند، درست است اما استصحاب نیست برای این که در حقیقت یا فابن علی الیقین عامه است یا فابن علی الاکثر خاصه که ما روایت را دیروز معنا کردیم روی مبنای خاصه، گفتیم حضرت فرمودند شک سه و چهار را بنا را بر چهار بگذار نماز را تمامکن یک رکعت دیگر بخوان و این دو تا را لایدخل احدهما بالاخر فابن علی الیقین نه، فابن علی الاکثر خب اینها همه خوب است لاتنقض الیقین بالشک آن هم خوب است یعنی لایدخل احدهما بالاخر یعنی رکعت چهارم ربطی به رکعت سوم ندارد رکعت سوم ربطی به رکعت چهارم ندارد، رکعت سوم را حتما خواندهای این قضیه متیقنه ، رکعت چهارم را نمیدانی خواندی یا نه؟ این قضیه مشکوکه است، قضیه متیقنه ما رکعت سوم است قضیه مشکوکه ما رکعت چهارم است.
لذا در شکیات یک طرفش یقینی است یک طرفش مشکوک است دوتاست شک دو و چهار، دو یقینی است اما اگر این دو قبل از اکمال سجدتین باشد دو یقینی نیست از همین جهت هم گفتید شک بین دو و چهار باید بعد از اکمال سجدتین باشد تا دو و قد احرز الاثنین، اما شک سه و چهار هر کجا باشد این و قد احرز الثلاثش درست است لذا گفتید شک سه وچهار هر کجا باشد بنا را بر چهار بگذار لذا در باب شکیات یک طرف باید محرز باشد یقینی باشد یک طرف باید مشکوک باشد در مسئله ما شک سه و چهار است بعد از اکمال سجدتین هم فرض کرده راوی زراره، حضرت فرمودند که خب سه رکعتش که محرز است رکعت چهارم محرز نیست رکعت چهارم را بیاور حالا یا متصلتا یا منفصلتا ، تا این جاها خوب است، عامه میگوید بیاور متصلتا ، خاصه میگوید بیاور منفصلتا، تعبد است، تا این جاها همه خوب است و لاینقض الیقین بالشک و لایخلط احدهما بالاخر و همه اینها خوب است اما این استصحاب است؟ که مرحوم شیخ میخواهند تمسک به روایت بکنند برای استصحاب برای جمله لاینقض الیقین بالشک ؟ میگوییم استصحاب نیست .
روایت میگوید عن الصادق علیه السلام اذا لم یدر فی ثلاث هو او اربع و قد احرز الثلاث قام و اضاف الیها اخری یعنی مشکوک و لا شیی علیه خب خیلی عالی است اما اگر و لاینقض الیقین بالشک را معنا بکنیم یعنی آن مشکوک را با آن متقین مخلوط هم نکن عالی در میآید خیلی خوب است و اما اگر بخواهیم با استصحاب درستش بکنیم بگوییم مراد و لاینقض الیقین بالشک یعنی آن قضیه متیقنه شما آن سه تاست قضیه مشکوکه شما رکعت چهارم است نقض یقین به شک نکن استصحاب بکن و بگو که رکعت چهارم را نخواندهام ، میگوییم خیلی خوب، حالا و لاینقض الیقین بالشک قضیه متیقنه شما چیست؟ سوم، قضیه مشکوکه شما چیست؟ چهارم ، سوم غیر چهارم است چهارم غیر سوم است استصحاب نیست، در استصحاب یشترط این که قضیه متیقنه عین مشکوکه باشد قضیه مشکوکه عین متیقنه ، از همین جهت هم حالا این موضوع و این اتحاد را از کی بگیریم؟ شما فضلاء میگویید از عقل نمیشود ، از لسان دلیل نمیشود باید از عرف گرفت اینها همه خوب است اما بالاخره اتحاد را میخواهیم اتحاد عرفی بین قضیه متیقنه و مشکوکه و این جا اگر بخواهیم اتحاد درست کنیم باید بگوییم سه عین چهار است ، چهار عین سه است عرفا، خب نیست این جور دیگر و امام علیه السلام فرض نکردند که این جور است سه عین چهار است چهار عین سه، بلکه آن چه فرض کردند فرمودند سوم را توی چهارم نبر یعنی منفصلتا بیاور، لذا و لاینقض الیقین بالشک اصلاً امام علیه السلام تمسک به استصحاب نکردند تا این که ما بگوییم استصحاب حجت است از این روایت ، ندیدم کسی بفرماید این عرض من را، اگر بتوانید جواب بدهید آن وقت دیگر آن حرفها را میشود جواب بدهیم و بگوییم روایت دلالت میکند بر استصحاب.
حالا میخواستم روایت چهارم را بخوانیم دیگر ظاهراً وقت گذشت روی این اشکال من یک مقدار فکر کنید شاید جواب من را بدهید آن وقت انشاء الله دیگر فردا راجع به روایت چهارم .
و صلی الله علی محمد و آل محمد