درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : حجیت استصحاب از روایات

  روایت سوم که مرحوم شیخ برای استصحاب آورده‌اند صحیحه سوم مال زراره، روایت 3 از باب 10 از ابواب خلل جلد 5 وسائل روایت این است که اذا لم یدر فی ثلاث هو او اربع و قد احرز الثلاث قام و اضاف الیها اخری و لاشییء علیه و لا ینقض الیقین بالشک و لایدخل الشک فی الیقین و لا یخلط احدهما بالاخر ولکنه ینقض الشک بالیقین ویتم علی الیقین و یبنی علی الیقین و لایعتد بالشک فی حال من الحالات اگر کسی شک سه و چهار کرد بنا را بگذارد بر سه، پا شود یک رکعت دیگر بخواند نماز درست است چرا؟ به قاعده استصحاب برای این که سه رکعت یقین است رکعت چهارم را نمی‌داند خوانده یا نه؟ آن رکعت را اضافه می‌کند و لاینقض الیقین بالشک نقض یقین به شک نکند، یقین دارد سه رکعت خوانده، نمی‌داند چهار رکعت خوانده یا نه؟ شک سه و چهار دیگر معنایش همین است معنای شک سه وچهار یعنی سه را یقین دارد خوانده یعنی مثلا بعد از اکمال سجدتین نمی‌داند تشهد بخواند نماز تمام است یا پا بشود رکعت چهارم بخواند؟ حضرت فرمودند قام و اضاف الیها اخری و لاشییء علیه.

  یقین دارد سه رکعت خوانده نمی‌داند رکعت چهارم را خوانده یا نه؟ نخوانده، شک دارد رکعت چهارم را خوانده یا نه؟ خب اصل این است نخوانده، سه تا را یقینا خوانده، چهارم را نمی‌داند خوانده یا نه؟ نخوانده، لاتنقض الیقین بالشک ، بنابراین مرحوم شیخ فرموده‌اند که روایت به خوبی دلالت دارد بر استصحاب ، لفظ و لاینقض الیقین بالشک خب نقض یقین به شک نکن یعنی سه رکعت را که خواندی نمی‌دانی رکعت چهارم خواندی یا نه ؟ رکعت چهارم را بگو نخوانده‌ام لذا مرحوم شیخ می‌فرمایند که به خوبی روایت دلالت دارد بر استصحاب.

  الا این که می‌فرمایند خب آن قاعده را چه بکنیم؟ برای این که فرق بین سنی و شیعه همین است که سنی می‌گوید در شکیات فابن علی الیقین ، شیعه می‌گوید فابن علی الیقین نه، فابن علی الا کثر، شک سه وچهار باید بنا را بر چهار بگذارد نه بنا را بر سه، بنا را بر چهار بگذارد نماز را تمام کند وقتی نماز را تمام کرد آن وقت یک رکعت نماز احتیاط بخواند که اگر سه رکعت خوانده آن یک رکعت جای آن یک رکعت که در نماز نخوانده ، لذا شیعه می‌گوید فابن علی الاکثر، سنی می‌گوید فابن علی الیقین و این روایت مطابق با سنی‌هاست که می‌گویند که فابن علی الیقین حضرت هم فرمودند که اذا لم یدر فی ثلاث هو او اربع و قد احرز الثلاث قام و اضاف الیها اخری و لاشییء علیه یعنی شک سه و چهار بنا را بگذار بر سه پاشو یک رکعت دیگر بخوان و لاشییء علیه چرا؟ ولا ینقض الیقین بالشک نقض یقین به شک نکن برای این که می‌دانی سه رکعت خواندی نمی‌دانی رکعت چهارم را خواندی یا نه؟ بگو نخواندم رکعت چهارم را بخوان.

  لذا مرحوم شیخ می‌فرمایند روایت به خوبی دلالت دارد بر استصحاب ، آن وقت این قاعده را چکار بکنیم؟ می‌فرمایند که خب این روایت را این جور معنا می‌کنیم می‌گوییم که این ولا تنقض الیقین بالشک یعنی آن قاعده شیعه را فراموش نکن و این که بیاور آن یک رکعت را منفصلتاً نه متصلتاً می‌شود گفت؟ که قام فاضاف الیها اخری و لاشییء علیه و لاینقض الیقین بالشک یعنی یقین داری که شیعه می‌گوید باید مفصولتاً بیاوری آن یقین را از بین نبر و چهار رکعت نماز بخوان یک رکعت را مفصولتا بخوان، طرد روایت است لذا مرحوم شیخ روایت را این جوری تأویل می‌کنند و یقین و لاینقض الیقین بالشک را یقین را می‌زنند به آن سیره تشیع که در باب شکیات می‌گوید فابن علی الاکثر نه فابن علی الیقین پس این قام و اضاف الیها اخری یعنی منفصلتاً نه متصلتاً ، می‌شود معنا کرد این فرمایش مرحوم شیخ را ؟ ظاهراً نمی‌شود ظاهر روایت این است اذا شککت فابن علی الیقین چرا؟ لاتنقض الیقین خب پس آن قاعده مفصوله را چکارش بکنند؟ خب بگویید این روایت حمل بر تقیه می‌شود اما در حالی که روایت را حمل بر تقیه می‌کنیم از آن استصحاب هم می‌فهمیم این مثل همان اشکالهایی است که در آن روایت زراره اول و دوم بود که مرحوم شیخ می‌گفتند خب ما جواب اشکال‌ها را نمی‌توانیم بگوییم اما می‌گوییم که روایت‌ها دال بر استصحاب است که می‌گفتیم نمی‌شود انصافا که ما بخواهیم بگوییم که روایت‌ها مطرود است اما از آن استصحاب می‌فهمیم، آن حرف اول ظاهراً بهتر است بگوییم که روایت حمل بر تقیه می‌شود اما این لفظ و لاتنقض الیقین بالشک دال بر استصحاب است از آن استصحاب استفاده می‌شود قاعده هم همین است ، اخباری‌ها هم اخباری‌های از تشیع آنها هم شکیات ندارند و می‌گویند که اذا شککت فابن علی الیقین آن 21 شکیاتی که ما درست می‌کنیم اخباری‌ها همچنین عامه می‌گویند اذا شککت فابن علی الیقین درست هم هست با قاعده هم جور می‌آید اذا شککت فابن علی الیقین اگر شک سه وچهار کردی فابن علی الیقین الا این که روایات داریم که می‌گوید فابن علی الاکثر و آن روایت‌ها این روایت را طرح می‌کند طرد می‌کند این تأویل مرحوم شیخ را هم علی الظاهر نمی‌توانیم درستش بکنیم.

  مرحوم آخوند در کفایه می‌فرماید که خب این روایت ظاهرش این است که متصلتا بیاور، روایاتی که می‌گوید منفصل بیاور این روایت را تقییدش می‌کند قام فاضاف الیها اخری اطلاق دارد یا لاینقض اطلاق دارد متصلتا یا منفصلتا آن روایت‌ها می‌گوید که منفصلتا آن روایت‌هایی که می‌گوید منفصلتا تقیید می‌کند این روایت را، می‌شود گفت؟ این هم علی الظاهر تقیید موردی است یعنی مورد را بخواهیم تقیید بکنیم که نمی‌شود باید یک مطلقی باشد قید بیاید مطلق را حمل بکنیم بر یک مقیدی و اما اگر مطلق بیاید از دست ما مورد را بگیرد این علی الظاهر حمل مطلق بر مقید نیست طرد روایت است همان است که مرحوم شیخ انصاری و دیگران گفته‌اند گفته‌اند این روایت زراره را باید طردش کرد چرا؟ برای این که روایات داریم اجماع داریم آن اجماع به ما می‌گوید روایت درست نیست آن روایت‌ها هم به ما می‌گوید این روایت درست نیست، حمل بر تقیه، لذا تا این جا به این رسیدیم آن که مرحوم شیخ انصاری می‌گویند عرفا نمی‌شود بگوییم آن که مرحوم آخوند می‌گویند عرفا نمی‌شود گفت تغییر مورد است نمی‌شود آن که دیگران گفته‌اند خوب است یعنی آن که در جمع بین روایات و همه محدثین و غیر محدثین و امثال این‌ها گفته‌اند گفته‌اند این روایت‌ منافات دارد با آن روایایت که می‌گوید اذا شککت فابن علی الاکثر این روایت می‌گوید اذا شککت فابن علی الاقل روایت را طرد می‌کنیم حالا حمل بر تقیه می‌کنیم یا می‌گوییم اعراض اصحاب است یا می‌گوییم که خذ بما اشتهربین اصحابک آن روایات خیلی است این روایت کم است علی کل حال روایت مطرود است ، حالا بحث به این جا می‌رسد، این روایت مطرود است اما حالا از این روایات که مطرود است می‌توانیم استصحاب استفاده کنیم؟مرحوم شیخ می‌گویند آری روایت مطرود اما از آن استفاده می‌کنیم لاتنقض الیقین بالشک این هم مشکل است به مقام قدس شیخ انصاری نمی‌خورد معلوم می‌شود که توی آن مانده‌اند روایت را نمی‌شود معنا کرد الا روی قاعده که قاعده را سنی‌ها می‌گویند، ولی در باب شکیات ما تعبد داریم شیعه تعبد دارد خلاف قانون هم هست ، خلاف قاعده است قاعده می‌گوید که فابن علی الیقین فابن علی الاقل و اما شعیه می‌گوید در باب شکیات د رآن 9 قسم شکیات همه همه فابن علی الاکثر ، فابن علی الاقل نه، فابن علی الاکثر شک سه و چهار فابن علی الاکثر نماز را تمام کن اما یک رکعت احتیاط بخوان اگر راستی سه رکعت خواندی خدا قبول می‌کند آن مفصول را متصلتا.

  یک چیزی به نظر من می‌آید ببینید این خوب است؟اگر این خوب باشد دیگر رفع نزاع‌ها همه می‌شود وآن این است که حضرت به زراره چیز یاد دادند فرمودند اگر شک سه و چهار کردی قام و اضاف الیها اخری و لاشییء علیه و لاینقض الیقین بالشک تا این جا فهمیده می‌شود فابن علی الاقل یک سه چهار تا عبارت پشت سر و لاینقض الیقین بالشک آورده‌اند و لاینقض الیقین بالشک را معنا کرده‌اند و لایدخل الشک فی الیقین یعنی فابن علی الاکثر بنا را بر چهار بگذار و آن یک رکعت را داخل در آن سه رکعت نکن این‌ها معنا کرده‌اند و لا یدخل الشک فی الیقین یعنی و لاینقض الیقین بالشک اما این جوری که من معنا می‌کنم بگویید و لایدخل الشک فی الیقین یعنی بیاور آن یک رکعت را منفصلتا و لایخلط احدهما بالاخر خلط نکن متصل نه، منفصل بیاور، آن یک رکعت احتیاط را منفصل بیاور خلط نکن آن سه رکعت را با آن یک رکعت ولکنه ینقض الشک بالیقین یتم علی الیقین، یتم یعنی نماز را تمام کن شک سه و چهار کردی بنا را بر چهار بگذار نماز را تمام کن یتم علی الیقین ینبی علی الیقین و لایعتد بالشک فی حال من الحالات ، بگوییم این چهار پنج تا عبارت و لاینقض الیقین بالشک را معنا کرده پس معنایش این جور می‌شود قام و اضاف الیها اخری منفصلتا لامتصلتا هم استصحاب را گفته هم طرزش را استصحاب و لاینقض الیقین بالشک یعنی خب رکعت چهار را نمی‌داند آورده؟نیاورده ؟ نیاورده اما حالا چه جوری بیاورد؟ لایدخل احدهما فی الاخر یعنی منفصلتا یتم علی الیقین یعنی بنا را بر چهار بگذار نماز را تمام کن آن یک رکعت را بعد بیاور و لایخلط احدهما بالاخر مشکوک را با یقین با هم خلط نکن یعنی نماز را تمام کن آن یک رکعت را بیاور منفصلتا، لذا اگر این که می‌گویم معنا کنید ظاهراً روایت درست می‌شود حضرت فرمودند اگر شک سه و چهار کردی آن در حقیقت فابن علی الیقین نماز را تمام کن آن که شک داری منفصل بیاور نه متصل آن وقت دیگر خواه ناخوه این می‌شود شک سه و چهار خب قاعده اقتضا می‌کند چهارم نیامده بیاور، باید چهارم را بیاوری حالا چهارم را که می‌خواهی بیاوری چه جوری بیاور ؟ولو قاعده می‌گوید متصل بیاور امام صادق علیه السلام می‌گویند اما نه من می‌گویم منفصل بیاور، خلط نکن آن مشکوک را با آن متیقن، داخل نکن آن مشکوک را با آن متیقن، رکعت چهارم را منفصل بیاور متصل نیاور داخل نکن آن چیز مشکوک را با آن چیز یقینی ، یقین دارد سه رکعت خوانده نمی‌داند یک رکعت دیگر خوانده یا نه؟ قاعده اقتضا می‌کند که متصل بیاور حضرت فرمودند نه لایدخل الشک فی الیقین لایخلط احدهما بالاخر دیگر خواه ناخواه این جور می‌شود و لاینقض الیقین بالشک اول استصحاب را گفت یعنی رکعت را نیاوردی باید بیاوری یعنی استصحاب اما قاعده اقتضا می‌کند ظهور اقتضا می‌کند حالا که می‌خواهد بیاورد باید متصل بیاورد حضرت فرمودند متصل نیاور لایدخل الشک فی الیقین و لایخلط احدهما بالاخر بیاور اما منفصلتا بیاور هم استصحاب درست می‌شود هم آن قاعده شیعه گری درست می‌شود هم عامه رد می‌شود عالی می‌شود دیگر یک قدری فکر کیند خیلی خوب در می‌آید، عالی در می‌آید، سؤال کرد گفت آقا شک سه و چهار کردم چه بکنم؟ حضرت فرمودند یک رکعت دیگر اضافه کن برای این که نقض یقین به شک نکن نمی‌دانی چهارم را آورده‌ای یا نه؟ بگو نیاورده‌ام خب تا این جا حرف عامه درست می‌شود و استصحاب هم درست می‌شود و این که باید یک رکعت را بیاورد با آن و لاینقض الیقین بالشک یک رکعت را بیاورد متصلا بیاورد اما چون که شیعه می‌گوید منفصل حضرت با آن عبارات بعدی فرمودند آن یک رکعت که می‌گویم بیاور منفصل بیاور نه متصل، این یک رکعت که استصحاب می‌گوید بیاورد متصل نه، منفصل آری لایدخل الشک فی الیقین لایخلط احدهما بالاخر ولکنه ینقض الشک بالیقین یتیم علی الیقین یبنی علی الیقین و لایعتد بالشک فی حال من الحالات.

 اگر بپسندید هم استصحاب درست می‌شود هم قاعده تشیع درست می‌شود اگر حرف من را نپسندید دیگر خواه ناخواه روایت را باید حمل بر تقیه بکنید اگر بتوانید بگویید که شیخ فرموده در حالی که حمل بر تقیه می‌کنم استصحاب هم می‌فهمم که خوب، اگر حرف ما باشد که می‌گوییم اگر حمل بر تقیه کردی دیگر نمی‌شود از آن چیز استفاده کرد از آن استصحاب استفاده نمی‌شود.

 و صلی الله علی محمد و آل محمد