درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/12/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حجیت استصحاب از چه باب است؟
مباحثه دیروز، امروز مباحثه مشکلی است و انشاء الله با فکر شما این مشکل را حل بکنیم.
مشهور در میان فقهاء استصحاب را حجت دانستهاند و معمولا این استصحاب را حجت دانستهاند از باب بنای عقلاء حجت دانستهاند اماره دانستهاند و حتی مشهور است این که تمسک به روایت برای حجیت استصحاب از زمان شیخ انصاری پیدا شده و الا همه استصحاب را حجت میدانستند اسمش را هم میگذاشتند استصحاب حکم عقل یک امر عقلی یک بنای عقلاء یک سیره میدانستند دیگر مرحوم شیخ انصاری آمدند و همه اینها را رد کردند و گفتند استصحاب یک اصل عملی است و دلیلش هم روایت است و این دو سه تا روایت را که در فرائد آوردهاند فرمودهاند و دیگران هم همه همه من جمله مرحوم آخوند تبعیت کردهاند از شیخ بزرگوار، در حالی که خود شیخ بزرگوار میفرماید استصحاب یک امر عقلی است همان که قدماء گفتهاند همان که توی کتابها آمده یک سیره است ، مرحوم شیخ انصاری داغش کردهاند گفتهاند نگو سیره عقلاء بگو سیره مردم نگو سیره مردم بگو سیره حیوانها و یک امر ارتکازی از هر که شعور دارد حالا حیوان باشد یا مردم بی سواد وقه و عادی باشد یا این که خواص باشد ، صبح به صبح همه ما با استصحاب میآییم درس همه ما هم با استصحاب میرویم خانه چنانچه حیوانها هم همه با استصحاب میروند دنبال دانه با استصحاب بر میگردند لانه پیش بچههایشان دیروز میگفتم مرحوم آخوند 4 ، 5 چیز پشت سر هم آوردهاند البته با اشاره این که این بنای عقلاء حجت نیست گفتهاند این که استصحاب نیست این اطمینان است همه ما میدانیم خانه ما و زن و بچه ما موجودند لذا بعد از درس میرویم خانهمان این اطمینان است و این از بحث ما بیرون است بحث را باید آن جا ببریم شک بکنیم و این جا اطمینان است این که این پرنده اطمینان دارد لانهاش هست بچهاش هست لذا بعد از سیر شدن دانه و دانه برداشتن برای بچه اطمینان دارد می رود خانهاش مثل این که خود مرحوم آخوند دیدهاند که این حرف درست نیست برای این که آن جا که اطمینان نیست چکار بکنیم؟ همه جا که اطمینان نیست خب یک جاها هم اطمینان نیست و میبینیم مردم روی همان یقین سابق شک لاحق شک را به آن اعتنا ندارند یقین سابق را به آن اعتنا دارند و می روند جلو، بعد هم مراد ما اطمینان شخصی که نیست آن که میگوید میگوید اطمینان نوعی علت برای حکم مثل اماره مثل خبر واحد، خبر واحد کاری نداریم به این که این فرد مظنه دارد؟ ندارد؟ شک دارد؟ ندارد؟ خبر واحد حجت است چرا؟ چون که اطمینان نوعی آن حکمت حکم است تا خبر واحد را حجت بکند والا خبر واحد که نمیگردد دائر مدار اطمینان نیست دائر مدار مظنه نیست خبر واحد حجت است میخواهد مظنه باشد میخواهد نباشد میخواهد اطمینان باشد میخواهد نباشد لذا فرق است بین حکمت حکم و فعلیت یک چیزی این که شما گفتید یک اطمینان شخصی است اطمینان شخصی برای خودش حجت است برای ما که حجت نیست ما میخواهیم سیره درست کنیم بگوییم برای همه، حالا آن کسانی که اطمینان ندارند باید بگویید که استصحاب برای آنها حجت نیست .
لذا مرحوم آخوند دست برداشتند گفتند که اطمینان نه، ظن نوعی، معمولا مردم مظنه دارند این که خانه آنها هست بعد از کاسبی میروند خانهشان یا این که مثلا ماها مظنه داریم صبح به صبح درس هست با آن مظنه میآییم درس لذا استصحاب نیست ظن است .
باز هم مرحوم آخوند خب دیگر ملاست دیدند این را هم که نمیشود درستش کرد ظن نوعی یا ظن شخصی اگر ظن شخصی باشد که ظن اصلا حجت نیست لاتغنی من الحق شیئا، الاصل حرمه العمل بالظن الا ما اخرجه الدلیل به قول مرحوم آخوند الاصل عدم حجیه الظن الا ما اخرجه الدلیل لذا ظن شخصی که نمیتواند کار بکند، اگر هم ظن نوعی بگویید خب امارات همه همه همین طورند حجیت امارات من باب ظن نوعی است یعنی چون که ظن نوعی میآورد عقلاء اماره را حجت کردهاند برای همه ولو این که بعضی ظن نوعی ندارند به عکسش است باز هم این اماره حجت است.
لذا دیدند این هم نمیشود لذا گفتهاند که آقا این از باب غفلت است این پرنده اصلا غافل از این چیزهاست صبح میرود تا عصر عصر هم برمیگردد اصلاً غافل از این حرفهاست که آیا هست؟ نیست؟ و ماها هم غافلیم اصلاً فکرش را نمیکنیم که حالا که میخواهیم برویم خانهمان خانهمان هست یا نه؟ و وقتی که میخواهیم بیاییم فکرش را نمیکنیم که چه خبرهاست؟ آیا بازار بسته است؟ بازار هست؟ نیست؟ این دیگر بدتر از اول و دوم است غفلت است یعنی چه؟ حالا حجت است یا نه؟ خب آن چیزهایی که حجت باشد ما غافل از آن باشیم از حجیت میافتد ؟ یا آن چیزهایی که حجت نباشد ما غافل از آن باشیم از حجیت میافتد؟ این پرنده غافل از کارش است حالا کارش حجت است یا نه؟ ما ها که زندگی میکنیم روی استصحاب بگویید غفلت است اما عقلاء این کار ما را عقلایی میدانند حجت میدانند یا نه؟ غافل است یعنی چه؟ خب غافل است اگر از این غفلت بیرون آمدیم چکار میکنیم؟ میمانیم یا نه؟ در وسط راه داریم میآییم یک بچهای گفت بازار تعطیل است حالا ما میمانیم ؟ برمیگردیم؟ میرویم بازار ؟ خب معلوم است دیگر میرود بازار، غفلت است یعنی چه؟ حالا غفلت است بعد از توجه حجت است یا نه ؟ لذا مثل این که مرحوم آخوند در ذهن مبارکشان بوده که این بنای عقلاء هست از آن طرف هم شیخ بزرگوار استاد عزیزشان ردش کردهاند در اول مرحوم شیخ انصاری خیلی با طمطراق میآیند جلو میگویند که استصحاب از راه بنای عقلاء حجت است لذا مرحوم آخوند بالاخره نتوانستند درست بکنند از راه بنای عقلاء حجت است اما آن ارتکازشان را هم نتوانستند رد بکنند لذا میبینیم که متمسک میشوند البته خیلی مختصر با یک سطر اما ان یکون من باب الاطمینان اما ان یکون من باب الظن دیگر ظن نوعی و شخصی هم نمیگویند اما ان یکون من باب الغفله آخر کار هم اما ان یکون من باب الاحتیاط این مرغک احتیاط میکند ماها میرویم و برمیگردیم همهاش احتیاط است حجت نیست بدون حجت با احتیاط میرویم خانه و برمیگردیم با احتیاط کارهایمان را انجام میدهیم برای این که کارهای ما روی استصحاب است دیگر 90 درصد کارهای ما روی استصحاب است مرحوم آخوند دیگر در آخر کار میگویند من باب الاحتیاط خب این خلاصه حرف مرحوم آخوند است.
مرحوم آخوند میبینند جور نمیآید لذا متشبث میشوند به یک چیزی که قبلا رد کردهاند میگویند خیلی خوب حالا بگو استصحاب است یقین آور که نیست ان الظن لایغنی من الحق شیئا آیه میگوید این استصحاب حجت نیست لاتقف ما لیس لک به علم استصحاب علم آور که نیست آیه میگوید پیروی نکن و از قضیه رد میشوند در حالی که خودشان همین آیات را در چندین جا در همین جلد دوم تمسک به آن کردهاند قبول نکردند دیگر ان الظن لایغنی من الحق شیئا مرحوم آخوند مثل این که نتوانستند وجهی برایش درست بکنند همه جا بردند آیات را راجع به اعتقادات که دیروز ما میگفتیم راجع به اعتقادات نیست راجع به ادله عقلایی است و می گوید که اگر دلیل عقلی داشته باشی حجت داری با ظن و تخمین و ظن غیر حجت و با اینها رفتار نکن آیه را این جور باید معنا کنیم دیگر اما استصحاب اگر بنای عقلاء باشد حجت باشد دیگر نمی شود بالاتقف ما لیس لک به علم رد بکنید برای این که حجت است دیگر و دیروز میگفتیم اصلاً علم به معنای حجت است آن ظن به معنای غیر حجت است حتی لاتنقض الیقین بالشک یعنی لاتنقض الحجه بغیر الحجه همه جا در قرآن شریف در روایات ما علم و مظنه و اینها به معنای حجت و عدم حجت است خیلی کم داریم توی قرآن و روایات که علم را گفته باشد و آن علم اصطلاحی یعنی آن حالت اراده شده باشد یا مظنه گفته باشد و آن مظنه حالتی که انسان پیدا میکند یقین ندارد مظنه دارد ، همه جا در قرآن و روایات ما هر کجا که مظنه بگوید یعنی غیر حجت هر کجا یقین بگوید یعنی حجت یعنی عاقل کارهایت مطابق با حجت باشد جاهل کارهایت مطابق با حجت نیست باطل است لذا این فرمایش آخر مرحوم آخوند هم خود مرحوم آخوند ردش کردهاند دو سه جا رد کردهاند توی همین جلد دوم، خیلی هم نرویم توی جلد اول لذا همین طور که گفتند استصحاب یک بنای عقلاست شارع مقدس از آن ردعی نکرده میگوییم یک بنای عقلاست شارع از آن ردعی نکرده.
بله یک مسئله دیگر باقی مانده و آن این است که اماره نیست چرا اماره نیست؟ برای این که مظنه آور نیست اماره یعنی نشانه، اصل عملی داریم ،اماره داریم اماره آن جاست که بنمایاند واقع را اما کم به قول شیخ انصاری دلیل میآید تتمیم کشف میکند یک جای دیگر مرحوم شیخ انصاری میفرمایند که معنای اماره حجت است یعنی الغ الحتمال الخلاف خبر ثقه چیزی به شما گفته این ظن قوی درست گفته اما بالاخره 80 درصد است 20 تایش باقی مانده مرحوم شیخ انصاری میگویند الغ احتمال الخلاف آن ادلهای که میگوید اماره حجت است میگوید الغ احتمال الخلاف یا به قول مرحوم نایینی تتمیم کشف میکند کشف ناقص است کشف را تام میکند این را میگوییم اماره.
اصل عملی کدام است این است که اصلا توی آن کشف نیست اما منتا علی الامه تعیین وظیفه در ظرف شک میکند مثل برائت نمیدانم پاک است یا نجس؟ میگوید در ظرف شکت تعیین وظیفه بگو پاک است این تتمیم کشف و الغ احتمال الخلاف و اینها نیست اصلا کشفی ندارد تا تتمیم کشف بکند در ظرف شک تعیین وظیفه میکند لذا اگر از شما بپرسند فرق بین اماره و اصول چیست؟ بگویید اماره مینمایاند واقع را اما کم، اصل نمینمایاند واقع را اصلا و ابداً آن جا که مینمایاند واقع را شارع مقدس حجتش میکند تتمیم کشف اسمش را میگذاریم میگوید کشف تام شد تعبدا یا عقلاء میگویند تعبدا، آن جا که نمینمایاند واقع را میگوید در ظرف شک بگو حلال است کل شییء لک حلال بگو پاک است نمیدانی واجب است یا نه؟ بگو واجب نیست به آن میگویند تعیین وظیفه در ظرف شک ،حالا بیاییم راجع به استصحاب استصحاب نمیتواند بگوید کاشف از واقع است برای این که یقین رفته فرض ما این است که یقینی نیست وقتی یقین نباشد دیگر چیزی نیست تا ما بخواهیم بگوییم تتمیم کشف تا بگوییم که مینمایاند واقع را کشفی توی کار نیست اما تعیین وظیفه در ظرف شک هست و عقلاء استصحاب را حجت میدانند از باب یکی از اصول عملیه که میدانیم ماها یعنی تبعا لشیخ بزرگوار این 4 اصل عملی که درست کردیم اینها همه تعیین وظیفه در ظرف شک است اگر نمیدانی واجب است یا نه؟ بگو واجب است اگر نمیدانی کدام واجب است ؟ مخیری اگر اصل تکلیف را میدانی اشتغال است اگر حالت سابقه دارد تعیین وظیفه در ظرف شک بگو هست اصول عملیه که مرحوم شیخ انصاری با روایت درستش کردهاند و ما این اصول عملیه را با روایت درست نمیکنیم با عقل درست میکنیم با بنای عقلاء درست میکنیم لذا اصلا ما قائلیم به این که همین اصول عملیه شرعی نیست شارع امضا کرده شارع قبول کرده همه اینها عقلی هستند همه اینهاسیره عقلاء روی آن است من جمله استصحاب کسی نگفته اما میگوییم جدی هم میگوییم.
در اصول ما یک چیز نیامده و خیلی باید روی آن بحث شده باشد و آن این است که اصل عملی شرعی یک کتاب فرائد روی آن داریم اما اصل عملی عقلایی تعیین وظیفه در ظرف شک عند العقلاء این اصلا نیامده در اصول ما ، در ذهن مرحوم آخوند بوده میترسیده لذا بعضی اوقات اسمش را میآورده میفرماید که اصل تعبدا یعنی همان اصل عقلایی تعبد است دیگر تعبد عقلایی در حالی که ما وقتی برویم توی اصولمان می بینیم که به اندازهای که اصول شرعی داریم چندین برابرش اصول عقلی داریم و نمیدانم چه شده اهل اصول دربارهاش اصلا صحبت نکردهاند؟ در باب ظواهر اگر یادتان باشد میگفتیم ظواهر حجت است این عقلایی است شرعی هم هست اما قبل از آن که ما اصاله الظهور درست بکنیم یک 10 ، 17 تا اصل باید درست کنیم تا این اصاله الظهور درست بشود اصاله عدم الخطاء این را روی آن بحث نکردهاند خب این اصل عقلایی است دیگر تعیین وظیفه در شک ، اصل عدم زیاده، اصل عدم نقیصه، اصل عدم سهو، اصل عدم نسیان یک 10 ، 17 تا از این اصلها جاری میکنیم بعد اصاله الظهور را میآوریم و میگوییم این ظهور آقا نامه آقا حجت است ، یکی از آنها اصل عملی است و توی اصول ما آمده آن 10 ، 17 تا اصلاً توی اصول ما نیامده مابقی چیزها هم همین است ما اصول عقلایی تعبدی به معنا این که تعیین وظیفه در ظرف شک اگر مثلا اصول عملیه 10 تا داریم آن 100 تا داریم، فقه ما، شارع مقدس هم همهاش را قبول دارد و من جمله استصحاب ، برائت اصل عملی شرعی نیست اصل عقلایی است شارع مقدس با رفع ما لایعلمون امضا کرده، اصاله الاشتغال اصل عقلی است شارع مقدس امضا کرده من جمله استصحاب عقلی است یعنی بنای عقلاء شارع مقدس امضا کرده و ما عقیده داریم استصحاب بنای عقلاست، اما اماره نه چون کاشفیت ندارد اما اصل عملی آری روایاتی که از فردا میخواهیم بخوانیم این روایتها امضا کرده آن بنای عقلاء را ، خیلی حرف شیرین پایهداری است روی آن فکر بکنید اگر بتوانید رد بکنید تا فردا رد شما را بگویم و الا قبول کنید توی جزوهتان بنویسید حرف متینی است انصافا.
و صلی الله علی محمد و آل محمد