درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/12/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب
مسئله استصحاب مهمترین مسائل در اصول است الحمدلله شیخ و بعدش هم دیگران من جمله مرحوم آخوند خوب بررسی استصحاب را کردهاند و این مسئله عام البلوی هم هست خیلی جاها در فقه این استصحاب به درد میخورد و باید با هم به اندازهای که کمش نگذاریم راجع به استصحاب صحبت بکنیم.
حالا اموری، امر اول استصحاب از نظر لغت همراه داشتن چیزی است لذا فقهاء میگویند که استصحاب ما لایؤکل لحمه در نماز نماز را باطل میکند.
اما از نظر اصطلاح تعریفهای فراوانی بر استصحاب شده آن تعریفی که مشهور شده با لغت هم خوانده میشود یک تطابقی با لغت هم دارد ابقاء ما کان ، یعنی آن چه بوده بگوید هست این عبا طاهر بوده الان نمیدانیم طاهر است یا نه؟ ابقاء ما کان بگوییم طاهر است ، تسبیحات اربعه از نظر فتوای مجتهدمان یک دفعه واجب بوده الان نمیدانیم سه مرتبه واجب است یا نه؟ میگوییم همان یک مرتبه ابقاء ما کان ، هر حکمی را که ندانیم تغییر کرده یا نه؟ هر موضوعی را که ندانیم تغییر کرده یا نه؟ ابقاء ما کان، بگوییم همان که بوده هست حالا موضوع باشد یا حکم باشد ابقاء ما کان، این هم با آن لغت سازگار است برای این که در لغت هم استصحاب یعنی همراه داشتن چیزی که قبلا بوده هم اسد و اخصر است میدانیم در تعریف هر چه مختصر بهتر، که نمیدانم چه جور شده مرحوم آخوند در حالی که بنابر اختصار است اما این جا بنایشان شده بر تفصیل اما هم تعریف را خیلی مفصل ذکر کردهاند هم اصلاً بحث را خیلی مفصل ذکر کردهاند ولی چیزی که بدتر از این دو است بحث را خیلی مغلق کردهاند از جاهای مشکل کفایه که بخواهیم معنا بکنیم همین جاست لذا هر کدامتان بتوانید این یک صفحه دو صفحه کفایه را خوب معنا کنید معلوم میشود کفایه فهم هستید کفایه را خوب درست کردهاید لذا این ابقاء ما کان از همه تعریفها بهتر است اولا مختصر است بعد هم موجز است بعد هم پر معنا مفید است یک شهرتی هم روی این ابقاء ماکان هست حالا ولو این که عبارتها را تغییرش میدهند مفصل و مختصرش میکنند اما بالاخره برگشت حرفها هم به همین حرف مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه است الاستصحاب اصطلاحا ابقا ما کان و اگر هم بگویید بقاء ما کان آن هم طوری نیست اما چون که میخواهیم این مستصحب این فاعل میخواهد که کار بکند لذا گفتهایم ابقاء ما کان، این حرف مرحوم شیخ انصاری که مرحوم آخوند در کفایه هم قبول دارد معمولا می بینیم که یک قولی شده که همه قبول دارند.
حرفی که هست مرحوم شیخ انصاری این ابقاء ما کان را فاعل ابقاء را مکلف گرفتهاند لذا توی تفسیر میگویند الحکم بابقاء ما کان در حالی که این حکم را اول در فرائد نیاوردهاند همچنین مرحوم آخوند اما میبینیم در ضمن حرفها این حکم آورده شده الحکم بابقاء ما کان، بر میگردد به این که این کار کار شارع مقدس است حالا اگر هم کسی بگوید بنای عقلاء این کار مال عقلاست که استصحاب درست کردهاند امام مراد شیخ انصاری ابقاء یعنی مکلِف، این عبا سابقا پاک بوده الان نمیدانیم پاک است یا نه؟ شارع مقدس میگوید پاک است یعنی حکم کرده شارع مقدس به ابقاء ما کان که اگر کفایه مطالعه کرده باشید مرحوم آخوند هم تبعا لمرحوم شیخ این حکم را توی کلماتشان آوردهاند که در حقیقت فاعل ابقاء را شارع قرار دادهاند، خدا قرار دادهاند لذا ابقاء ما کان یعنی حکم به ابقاء از طرف شارع مقدس دیگر حالا فرق هم نمیکند در موضوعات باشد یا در احکام شارع مقدس گفته چه در موضوعات چه در احکام اگر یک چیزی بوده الان نمیدانی هست یا نه؟ بگوهست زید عادل بوده الان نمیدانی عادل است یا نه؟ شارع مقدس گفته بگو عادل است الحکم یعنی شارع مقدس بابقاء ما کان یعنی عدالت زید، وجوب نفقه برای پدر و مادر بوده برای زن بوده حالا الان نمیدانیم این وجوب نفقه هست یا نه؟ پدر مثلا یک ارث حسابی به او رسیده حالا نمیدانیم این وجوب نفقه هست یا نه؟ یا زن در غیر نزدیکی کردن با او در کارهای خانه ناشزه شده کارهای خانه را نمیکند نمی دانیم آیا این وجوب نفقه دارد یا نه؟ شارع مقدس گفته است که ابقاء ما کان در موضوعات باشد یا در احکام باشد شارع مقدس حکم کرده به بقاء ماکان لذا فاعل را شیخ انصاری خدا قرار داده فاعل ابقاء را شریعت مقدس اسلام قرار داده الا این که خب این دو تا ایراد دارد اگر بتوانید این دو تا ایراد را رفع بکنید متابعت از شیخ انصاری کردن خیلی خوب است افتخار است متابعت کردن از مرحوم آخوند و دیگران افتخار است.
ایراد اول این است که اگر گفتیم حکم به ابقاء ما کان تعریف کردیم استصحاب صحیح را یعنی فرض کردهایم استصحاب حجت است ثم تعریفش را کردهایم به ابقاء ما کان یعنی شارع مقدس گفته است که آن گذشته را بگو هست در حالی که در تعریفها ما نباید در ضمن دعوا نرخ تعیین بکنیم باید بگوییم استصحاب چیست؟ بعد بگوییم آیا این استصحاب حجت است یا نه؟ این قاعده ، قاعده فصاحت و بلاغت قاعده تعریفها آن که خیلی به آن اهمیت میدادند قبلیها مرحوم آخوند پنبهاش را زدند اینها همه همه تعریف میکردند این چیزی را یعنی علم را موضوع علم را قطع نظر از این که صحیح است یا نه؟ و اگر ما استصحاب را معنا کنیم ابقاء ما کان یعنی استصحاب حجت ابقاء ما کان است، حکم به ابقاء ما کان اگر آوردیم یعنی استصحاب حجت به عبارت دیگر حجیه الاستصحاب را داریم تعریف میکنیم در حالی که نباید حجیه الاستصحاب را تعریف کنیم باید خود استصحاب را تعریف کنیم قطع نظر از حجیت و عدم حجیتش ، این یک ایراد است.
یک ایراد دیگر تعریف استصحاب نشده تعریف حجیه الاستصحاب شده لذا از شما میپرسند الاستصحاب ما هو؟ میگویید الحکم بابقاء ما کان یعنی استصحاب حجه این معنایش است در حالی که ما داریم استصحاب معنا میکنیم نه حجیه الاستصحاب ، اگر بتوانید این دو تا اشکال من را رفع بکنید آن وقت ممکن است کسی بگوید که حرف مرحوم شیخ درست است و مراد استصحاب ابقاء ما کان فاعل ابقاء شارع مقدس است ، اما ظاهراً بهتر از این فرمایش مرحوم شیخ این است که فاعل ابقاء مکلَف است نه مکلِف استصحاب چیست؟ مکلِف آن چه بوده است میگوید هست حالا این حجت است یا نه؟ بعد تعریف میکنیم شارع مقدس پذیرفته گفته این کار تو حجت است لذادیگر حکم در تقدیر ندارد، لذا اگر استصحاب را از راه بنای عقلاء حجت بدانیم که ما حجت میدانیم مرحوم شیخ انصاری قبول ندارد استصحاب را یک اصل میداند و 11 تا مسئله شیخ در استصحاب نقل میکند در معنای استصحاب 11 تا قول داریم در میان 11 تا قول مرحوم شیخ انصاری قبول میکند که استصحاب یک اصل عملی تعبدی شرعی است بنای عقلاء را قبول ندارد. در حالی که دلیل محکمی هم برایش میآورد بنای عقلاء را قبول ندارد و اماره بودنش را هم قبول ندارد یک اصل عملی تعیین وظیفه در ظرف شک از طرف شارع مقدس .
اگر کسی بگوید استصحاب بنای عقلاست باز بنای عقلاء روی چیست؟ روی ابقاء ما کان یعنی اگر یک مکلفی زید عادل بود حالا نمیدانیم عادل است یا نه؟ رفت پشت سرش نماز خواند این ابقاء ما کان است حالا عقلاء میگویند این کار تو درست است یا شارع مقدس میگوید زید این کار تو درست است یعنی کار مکلَف را صحه میگذارد آن کار مکلَف را میگوید حجت است لذا استصحاب این حکم به ابقاء ما کان نسبت که حالاآن حکمش عقلی باشد شرعی باشد چه باشد ، بلکه استصحاب یعنی همین جوری که در ما لایؤکل لحمه گفتیم گاهی با پوست روباه نماز میخواند شارع مقدس میگوید این صحیح است یا صحیح نیست یعنی اول استصحاب میکند یعنی همراهش پوست روباه است بعدش حکم میکند میگوییم کار این صحیح نیست عقلاء طوری نیست اما شارع مقدس میگوید که لاتصل فی و بر ما لایؤکل لحمه این لغتش است اصطلاحش هم همین است این بدون حالا شک و شبهه و عمد و اینها را کار نداریم بالاخره این ایستاده پشت سر یک کسی که نمیداند عاقل است یا نه؟ اما سابقا عادل بوده نماز خوانده شارع مقدس میگوید نمازت درست است استصحاب کدام بود ؟ این نماز خواندن این شارع مقدس چکار کرده ؟ گفته نمازت صحیح است به ابقاء ما کان یعنی آن ابقاء ما کان که استصحاب است گفته حجت است ، حکم به ابقاء ما کان یک درجه متأخر از استصحاب است اول استصحاب به منزله موضوع هم میشود چه استصحاب حکمی چه استصحاب موضوعی به منزله موضوع میشود موضوع برای حکم موضوعش دست مکلَف است حکمش دست مکلِف، این استصحاب میکند چه استصحاب حکمی چه استصحاب موضوعی ، شارع مقدس اگر استصحاب را حجت بداند میگوید کارت درست است، بنابراین استصحاب باید بگوییم فعل مکلَِف است یک امر تکوینی هم هست به خلاف آن که شیخ میگوید یک امر تشریعی درست کرده نه امر تکوینی ، میگوید حکم، حکم دیگر تشریع است تکوین که نیست شارع مقدس حکم کرده این حجت است یا حجت نیست بنابر قول شیخ انصاری استصحاب یک حکم تشریعی است ما میگوییم نه استصحاب یک حکم تکوینی است، تکوین است یعنی این نماز خوانده پشت سر مشکوک العداله این وجوب نفقه زنش را شک و شبهه کرده اما نفقه داده، شارع مقدس گفته این کاری که تو کردی درست کردی اول میگوید ابقاء ما کان دوم میشود حکم به ابقاء ما کان که گفتم مرحوم شیخ انصاری تعریف الاستصحاب حجه را کرده نه تعریف استصحاب را و ما تعریف استصحاب را باید بکنیم الاستصحاب ما هو؟ استصحاب ما هو؟ باید بگوییم یک امر تکوینی است کار مکلَف است، صحه گذاشتن و درست است و نادرست است این کار شارع است یک امر انتزاعی است یک امر مفهومی است ، آن حکم تکوینی است این هم حکم تشریعی، این موضوع است کار شارع مقدس هم محمول، این قضیه شرح الاسمی که مرحوم آخوند گفتهاند انصافا خیلی خدمت کردهاند به فقه و اصول حتی به همه تعریفها ما میبینیم که حتی توی فلسفه مرحوم صدر المتالهین در اول اسفار گیر کردهاند که چه جوری تعریف فلسفه را بکنند؟ و این حرف مرحوم آخوند آن جا را هم حل میکند گفته شرح الاسم است روی اینها فکر نکن تبدیل لفظ به لفظ دگیر است تبدیل لفظ به لفظ دیگر سعدانه ما هو؟ مثلا بگویند یک گیاه است زید ما هو؟ بگویند که این زید ما هو؟ مثلا ضاحک است حتی حیوان ناطق هم به قول بزرگان آن هم تعریف حقیقی نیست لذا شرح اسم است تبدیل لفظ به لفظ دیگر است احتیاج به ان قلت قلتها نداریم اما ما نحن فیه این حساب شرح اسم و این ها نیست این است که استصحاب فعل مکلِف است یا فعل مکلَف؟ مرحوم شیخ و مرحوم آخوند میگویند فعل مکلَف است ابقاء ما کانش را قبول دارند بعد توی ابقاء ما کان ناگهان میگویند الحکم بابقاء ما کان، و ما میگوییم که نه، ابقاء ما کان است یک امر تکوینی است ما ل مکلَف است نه مال مکلِف، استصحاب قبل از حجیت است و این اگر استصحاب کرد یا میخواهد بکند شارع مقدس باید بگوید کار تو حجت است یا حجت نیست لذا شرح اسمی که آقا میفرمایند خیلی خوب است انصافا مرحوم آخوند خیلی کار کرده البته مرحوم صدر المتألهین هم در اول اسفار بعد از حرفها که نمیشود همین شرح الاسم را میآورد جلو اما بالاخره مرحوم آخوند است که این را پرورش داد حسابی و گفت همه تعریفها تعریف حقیقی نیست اما آن حرف ربطی به حرف الان ما ندارد برای این که ما بخواهیم فعل مکلَف را گردن مکلِف بگذاریم یا فعل مکلِف را گردن مکلَف بگذاریم خب معلوم است جایز نیست دیگر و مرحوم شیخ انصاری استصحاب را فاعل ابقاء را شارع دانسته مادو تا اشکال کردیم بعد هم حقیقت را گفتیم گفتیم موضوع برای حجیت است فعل برای مکلَف است یک امر قهری تکوینی است نه امر تشریعی و شارع مقدس میگوید انه حجه و آن یک امر مفهومی است که موضوعش یک امر قهری تکوینی است، این مطلب اول.
مطلب دوم این را هم باید دربارهاش حرف بزنیم این که استصحاب از نظر مسئله آیا مسئله اصولی است یا مسئله فقهی است؟ مرحوم شیخ انصاری اول میگویند مسئله فقهی است ما میگوییم نه، استصحاب و نظیر استصحاب مسئله اصولی است، انشاء الله فردا دربارهاش حرف میزنیم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد