درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/11/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اگر کسی از به جا آوردن جزئی یا شرطی معذور باشد.
مسئله امروز ما مسئله خیلی مهمی است و بحث هم بحث مشکلی است و آن این است که اگر یک کسی معذور است از به جا آوردن شرطی یا جزئی، مثل این که مثلاً در نماز معذور شد که بایستد باید بنشیند نماز بخواند یا مثلاً در روزه ماه مبارک رمضان نمیتواند آب نخورد یک مرتبه دو مرتبه آب میخورد یا مثلا یک مرتبه دو مرتبه سیگار میکشد و همچنین در مابقی عبادات همه همه آیا این که معذور از جزئی است معذور از شرطی است آیا مابقی را باید به جا بیاورد یا نه؟ اذا تعذر من جزء او شرط هل یجب الباقی ام لا؟
خب آن جا که دلیل داشته باشیم از بحث ما بیرون است مثل این که نماز لایترک بحال نمیتوانی بایستی تکیه بده ، نمیتوانی تکیه بدهی بنشین، نمیتوانی بخواب، در خوابش به طرف راست نمیتوانی، به طرف چپ نمیتوانی، به پشت ، نمیتوانی چیز بخوانی، مریض است نمیتواند چیز بخواند باز هم الصلاه لایترک بحال خب این از بحث ما بیرون است به قاعده الصلاه لایترک بحال از بحث ما بیرون است اما آن جا که دلیل نداریم مثل روزه که باید افطار نکند باید امساک بکند از طلوع فجر تا مغرب شرعی ، حالا این یک امساک مداوم را نمیتواند میتواند روزه بگیرد اما 4 ، 5 ساعت میتواند روزه بگیرد اما آب هم در بین بخورد مرض استسقاء دارد و مهمتر از اینها میتواند روزه بگیرد اما قرصش را هم بخورد 6 ساعت یک مرتبه باید این قرص را بخورد بگوییم که اذا تعذر در خوردن قرص روزه را بگیر قرص هم بخور آیا میشود یا نه؟
اگر ما باشیم و دلیل قاعده اذا انتفی الجزء انتفی الکل میگوید نه، این روزه باطل است و نمازش را هم میگوید باطل است الا این که نماز دلیل دارد، میگوید این روزه باطل است و روزه را نمیتوانی بگیری اما امساک چون که جنبه عمومی جنبه اجتماعی دارد امساک بکن اما روزه باشد روزه نیست ولو این که یک قرص بخورد ولو این یک جرعه آب بخورد خب این دلیل این جور اقتضاء میکند.
حالا اصل چیست؟ آیا اصلی در مسئله داریم یا نه؟ خب اصل میتواند این جور بگوید بگوید که کل بر من واجب بود حالا الان واجب نیست حالا قرص را خورده مابقی برای من واجب است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون ، اصل میگوید که این واجب نیست با آن اذا انتفی الجزء انتفی الکل دیگر ساقطش کردی ، یعنی برائت هم موافق با دلیل، دلیل هم موافق با آن برائت، لذا برائت از مابقی ، برائت از مابقی میگوید لازم نیست یک حرفی از بزرگان یعنی از مرحوم شیخ انصاری نقل میکنند مرحوم آخوند نمیپذیرند گفته است که ما اصل جاری میکنیم در آن جزئی که معذور نیست میگوییم اصل عدم جزئیت در وقت عذر، برائت از جزئیت ، وقتی برائت از جزئیت جاری کرد مابقی میشود برایت واجب.
مرحوم آخوند در کفایه جواب میدهد این اصل را نمیتوانی جاری کنی چرا نمیتوانی جرای کنی؟ فرمودهاند که برائت دلیل امتنانی است اثبات تکلیف نمیتواند بکند نفی تکلیف میتواند بکند بگوید این روزه بر تو واجب نیست اما بخواهد بگوید این روزه بر تو واجب است دلیل امتنانی نمیتواند این کار را بکند دلیل امتنانی میآید رفع تکلیف بکند نه اثبات تکلیف بکند و ما نحن فیه همین جور است اگر برائت از جزئیت کردید دیگر مابقی برایت واجب میشود اثبات تکلیف است و برائت اثبات تکلیف نمیتواند بکند، این جواب مرحوم آخوند است.
اما دو سه تا اشکال به مرحوم آخوند هست یک اشکال اشکال مبنایی است و سابقا درباهاش صحبت کردهایم این که مشهور شده این اصول عملیه امتنانی است دلیل بر این نداریم کی گفته امتنانی است؟ سابقا ما گفتیم این برائت همچنین تخییر احتیاط، استصحاب و مابقی همه اینها عقلی است قاعده قبح عقاب بلا بیان است رفع ما لا یعلمون هم همان قاعده قبح عقاب بلا بیان است امضا میکند و سابقا دربارهاش صحبت کردیم استصحاب هم همین است تخییر هم همین است احتیاط هم همین است یعنی اشتغال و همه اینها عقلی است و عقل دیگر امتنان و عدم امتنان و اینها سرش نمیشود و این که مشهور شده در میان اصحاب که برائت امتنانی است این را سابقا گفتیم نه، برائت عقلی است امتنانی نیست و به قاعده لطف یجب علی المولا بپذیرد لذا اگر امتنانی نباشد خب به مرحوم آخوند میگوییم که آقا این اصل عدم جزئیت را اصل را جاری میکند وقتی اصل در عدم جزئیت جاری کرد مابقی میشود واجب، این یک اشکال به مرحوم آخوند است.
یک اشکال دیگری به مرحوم آخوند است این که آقا این مثبت است این فرمایش شما، این برائت را اگر بخواهیم جاری بکنیم دیگر خواه ناخواه این جور میشود جزئیت واجب نیست جزء واجب نیست وقتی که جزء واجب نشد پس کل واجب است ، از آن اصل مثبتهای خیلی بالا خیلی عالی، مثلا در علم اجمالی یک دفعه اصل جاری کنیم بگوییم اکرام زید واجب نیست پس اکرام عمر واجب است ما نحن فیه همین است دیگر میخواهید اصل جاری کنید در جزئیت بگویید این جزئی که معذوریم جزء نیست پس مابقی یعنی کل واجب است و اصل مثبت روی مبنای مرحوم آخوند و دیگران حجت نیست.
اما اشکال مهمتر که توی مسئله هست این که این اصل عدم جزئیت خب یک لغویت است چرا لغویت است؟ برای این که اصل را جاری کنیم نکنیم من نمیتوان این جزء را بیاورم فرض همین است که اگر جزئی را نتوانستیم بیاوریم، معذوریم از آوردن آیا آن کل واجب است یا نه؟ لذا مسئله این است این نمیتواند وضو بگیرد این نمیتواند بایستد و نماز بخواند این نمیتواند امساک از اول طلوع فجر تا مغرب بکند حالا وقتی نتوانست ما اصل جاری بکنیم نمیتواند، اصل جاری نکنیم نمیتواند، و جاری کردن اصل لازم میآید لغویت و چون لازم میآید لغویت میگوییم که این اصاله عدم جزئیت جاری نیست اگر هم جاری باشد مثبت است باز هم جاری نیست و بالاخره آن چه هست عدم وجوب باقی است آیا مابقی برای ما واجب است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون میگوید نه، چنانچه قاعده اذا انتفی الجزء انتفی الکل هم میگوید جزء را که نتوانستی کل دیگر برایت واجب نیست، لذا این که مرحوم شیخ انصاری از بعضی نقل کردهاند که ما اصاله عدم جزئیت جاری میکنیم مابقی را اثبات میکنیم مسلم نمیشود گفت.
بعضی گفتهاند استصحاب گفتهاند که این قبل از آن که معذور از جزء باشد این واجب بود برایش کل واجب بود حالا معذور از یک جزء است نمیداند کل برایش واجب است یا نه؟ استصحاب میکند برای این که مثلاً یک قرص خوردن در ماه رمضان پیش عرف مثل نخوردن است و همین جور که مثلا نماز خواندید یک مقدار راه رفتید نمیدانید آیا این نماز باطل شد یا نه؟ استصحاب میکنید حالا هم همین است ، این یک قرص میخورد نمیداند آیا روزهاش باطل است یا نه؟ استصحاب میکند این استصحاب نظیر استصحاب دیروز است که میگوییم چه استصحاب این آقا میخواهد بکند؟ اگر استصحاب در آن جزء تکلیف یعنی آن تکلیف عام یعنی وجوب صلاه اگر آن را بخواهد استصحاب بکند که آن نیست تا استصحاب بکند شارع مقدس است که گاهی همان یک قرص خوردن را میگوید درست است مثل این که نماز ایستاده و نشسته میگوید.
دو درست است یک دفعه هم مثل همان قرص خوردن شارع مقدس میگوید باطل است ولو این که عرف هم بگوید این چیزی نیست مسلم شارع مقدس میگوید نه چیز است تو اشتباه میکنی.
لذا این استصحاب وجوب، وجوب کلی، وجوبی که مربوط به مکلف است مربوط به جعل است این که نمیتواند استصحاب بکند اگر بخواهی استصحاب شخصی بکند بگوید که من اگر قرص نخورده بودم روزهام درست بود حالا که قرص خوردم مثل آن است که قرص نخورده باشم استصحاب شخصی وجوب شخصی وجوبی که متعلق به این است کان الان یکون کذلک این روزه کان الان یکون کذلک که بر میگردد تقریبا به موضوعات احکام میگوید روزه من صحیح بود الان هم صحیح است مثل همان جا که در وسط نماز مجبور شد بنشیند استصحاب جاری کند بگوید این نماز من صحیح بود الان هم صحیح است یک استصحاب شخصی استصحاب موضوعی آیا این استصحاب جاری است یا نه؟ این هم کار مشکلی است کار مشکل به این معنا میخواهد مشرع بشود و عرف هم معلوم نیست وحدت موضوع بداند یعنی نماز نشسته و نماز ایستاده و روزه با قرص و روزه بی قرص و اینها را عرف متعدد میبیند تباین میبیند و اگر تباین دید دیگر استصحاب شخصی هم نمیتواند جاری باشد، بله مرحوم آخوند در کفایه این جا قضیه کلی قسم سوم را میآورند جلو اصلا این استصحاب شخصی و آن استصحاب مفهومی و امثال اینها را میگویند نه واستصحاب را بردهاند روی وجوب میگویند این استصحاب استصحاب قسم سوم است و استصحاب قسم سوم مسلم جاری نیست ، و استصحاب قسم سوم را چه جوری درستش میکنند؟ میفرمایند که این روزه واجب بود حالا که واجب بود الان می دانیم به واسطه آن خوردن قرص وجوب رفت حالا آیا یک وجوب دیگری جای آن نشسته یا نه؟ استصحاب قسم سوم میگوید نه، اگر توجه کردید من استصحاب وجوب کلی را روی قسم سوم نبردم خود آن وجوب نمیدانم بعد از آن که آن قرص را در ماه رمضان خورد نمیدانیم این وجوب برایش هست یا نه؟ آن جعل نمیدانیم روی کل است یا جزء ؟ گفتیم دست ما نیست دست شارع مقدس است اما مرحوم آخوند قطع نظر از این کردهاند گفتهاند این استصحاب قسم سوم است و استصحاب قسم سوم جاری نیست برای این که اگر یادتان باشد این استصحاب قسم سوم مرحوم حاج شیخ در فرائد و دیگران گفتهاند استصحاب کلی منقسم میشود به سه قسم گاهی استصحاب کلی میکنم برای این که شک دارم کلی در خارج آمده یا نه؟ خب گفتهاند مسلم این استصحاب جاری است، گفتهاند یک دفعه نمیدانم آمده یا نه؟ شک در فرد دارم این فرد نمیدانم آیا طویل المده است یا قصیر المده که مرحوم شیخ گفتهاند استصحاب قسم دوم هم جاری است که ما گفتیم استصحاب قسم دوم جاری است الا این که ترجیحی ندارد برای این که روی آن کلی آن مفهوم اصلا حکمی نیامده، قسم سوم این است میدانم کلی در ضمن زید بود زید رفت از خانه بیرون حالا مقارن او یا با او نمیدانم عمرو بوده یا نه؟ استصحاب کلی میکنم خب مرحوم شیخ گفتهاند نمیشود چرا؟ قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است ، مرحوم آخوند گفتهاند که بله استصحاب قسم سوم جاری نیست الا آن جا که یک وحدت عرفی ببیند مثال زدند به نور و امثال اینها گفتند یک وحدتی میبیند پس قسم سوم جاری است حالا همان حرف توی استصحاب را آوردهاند این جا میگویند استصحاب قسم سوم است استصحاب قسم سوم جاری نیست و این که حالا اذا انتفی الجزء انتفی الکل به این معنا که این جزء که نیامد کل هم نیامد پس استصحاب قسم سوم شد علی الظاهر فرمایش ایشان درست نیست دیگر برای این که آن کل باقی است یک جزئش رفته نمیدانم آیا کل هم رفت یا نه؟ میگوییم که این هویت این صلاه مثلا این روزه کان الان یکون کذلک و این که بگوییم قسم سوم است وقتی که قرص را خورد آن کل رفت و مابقی لازم است یا لازم نیست؟ دیگر به این جاها نمیگذاریم برسد این روزه است یک دانه قرص خورد نمیداند ِآیا این روزهاش باطل شد یا نه؟ میگوید که روزه بودم الان هم روزه هستم اگر هم قسم سوم بخواهید بگوییم وحدت عرفی موجود است.
خلاصه حرف این شد اگر کسی معذور است از این که یک جزئی یک شرطی از عبادت بیاورد آیا میتواند مابقی را بیاورد یا نه؟ اگر ما باشیم و دلیل اذا انتفی الجزء انتفی الکل نه، مابقی دیگر هیچ است نمیتواند بیاورد اگر هم آمدیم سر اصل میگوییم رفع ما لایعلمون مثل اذا انتفی الجزء ا نتفی الکل کار میکند و آن این است که این نمیدانیم واجب بوده یا نه؟ رفع ما لایعلمون استصحاب چه؟ استصحاب را هم ما میگوییم جاری است برای این که این جور شک میکند این روزه بر او واجب بود حالا روزه منهای قرص خوردن بود یا روزه با قرص خوردن هم طوری نیست ؟ این حالت آیا فرق کرد یا نه؟ میگوییم روزه برایش واجب بود الان هم واجب است آن وقت اگر حرف من را بپذیرید استصحاب جاری است دیگر نوبت به اصل هم نمیرسد قاعده اذا انتفی الجزء انتفی الکل مخالفت پیدا میکند وقتی مخالفت پیدا کرد دیگر مسلم است اذا انتفی الجزء انتفی الکل از کار میافتد برای این که یک امر عقلی است وقتی امر عقلی شد استصحاب میتواند آن امر عقلی را از کار بیندازد بگوید تو عقل میگویی اذا انتفی الجزء انتفی الکل اما من استصحاب میگویم که نه اذا انتفی الجزء لاینتفی الکل بحث بعد ما راجع به یک امر مهمی است که انشاء الله مفصل دربارهاش باید صحبت کنیم قاعده میسور بعضی گفتهاند حالا که این روزه نمیتواند بگیرد یعنی به این معنا که باید یک قرص بخورد قاعده میسور میگوید قرص را بخور روزه را هم بگیر ما لا یدرک کله لایترک کله، آیا این قاعده میسور درست است یا نه؟ از کسانی که انصافا خوب دربارهاش حرف زده مرحوم آخوند است تقاضا دارم کفایه را مطالعه کنید تا بعد با هم صحبت کنیم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد