درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اقل و اکثر ارتباطی

  بعد از آن که مسئله اقل و اکثر ارتباطی را مرحوم آخوند در کفایه فرمودند و بالاخره برائتی شدند حالا ولو برائت شرعی تنبیهاتی را متعرض شدند.

 تنبیه اولشان مثل این که از اصل قولشان برگشته‌اند اسم نمی‌آورند اما ظاهراً این جوری است یا یک تخصیصی در قول گذشته‌شان می‌خواهند بدهند.

  در تنبیه اول می‌فرمایند که این حرفهایی که زدیم در اجزاء و اصل مسئله است در اجزاست نه در شرایط، مثل این که نمی‌داند نماز 9 جزئی است یا 10 جزئی ؟ می‌فرماید در این جا ما گفتیم اشتغال عقلی برائت شرعی، نمی‌دانیم نماز 9 جزء است یا 10 جزء ؟ آن 9 جزء را بیاور جزء دهم را بگو رفع ما لایعلمون می‌فرماید این حرفهایی که زدیم راجع به آن است و اما اگر راجع به شرایط شد نه، در آن جا باید احتیاط کرد مثلاً مثل این که شک بکنیم آیا وضو که شرط در نماز است علاوه بر وضو مثلا غسل هم باید بکنم یا نه؟ یا مثلا زن حائض شک بکند آیا غسل که کرد وضو هم باید بگیرد یا نه؟ شک در مقدمات که در رساله‌ها اسمش را گذاشته‌اند مقدمات، شک در شرایط آن چیزهایی که خارج از نماز است به حسب ظاهر می‌فرماید اگر شک در شرایط کردیم غیر از شک در اجزاست در این جا باید اشتغالی بشویم اگر ندانیم که این خانم که غسل کرده غسل حیض آیا باید وضو هم بگیرد یا نه؟ می‌گوییم که باید وضو بگیرد چرا؟ می‌فرمایند برای این که آن نماز بدون وضو با نماز با وضو این‌ها دو تا نماز است وقتی دوتا نماز شد این می‌داند که یا این نماز برایش واجب است یا آن نماز دو امر متباین می‌فرماید برای این که شرایط از اجزاء تحلیلیه است نه از اجزاء خارجیه و چون از اجزاء تحلیله است عین مأمور به است وقتی شرط عین مشروط شد به قول ایشان می‌فرماید مثلا نماز بدون وضو و نماز با وضو این‌ها دو تا نماز است دو نماز متباین است پس آن چیزی که در اجزاء گفتیم در اقل و اکثر ارتباطی گفتیم برائت در شرایط نمی‌آید برای این که اجزاء تحلیلیه است ، اما در وسط کلام ناگهان می‌فرماید خب راجع به اجزاء بگو اما راجع به عام و خاص دیگر نمی‌توانی این حرف را بزنی دیگر آن جا نه برائت عقلی داریم نه برائت شرعی، چرا؟ برای این که عام عین خاص است خاص عین عام است جنس و فصل در خارج این‌ها عین یک دیگر هستند این جور نیست که فصل عارض بر جنس شده باشد لذا انسان عین حیوان است حیوان در ضمن انسان عین یک دیگری هستند اجزاء تحلیلیه نه اجزاء خارجیه این خلاصه حرف مرحوم آخوند است .

  دو سه تا ایراد خیلی واضح به مرحوم آخوند است که ما تعجب هم می‌کنیم مرحوم آخوند چرا این تنبیه را در این جا آورده‌اند و بعد هم تحشیه ندارند مرحوم آخوند وقتی که کفایه را نوشتند این کفایه را دادند دست فضلاء دست طلبه‌ها یک دوره گفتند یک دوره خواندند بعد خودشان خیلی حاشیه بر کفایه زدند و این جاها در حالی که قبل یک دو تا حاشیه داشتند در این جا حاشیه را ندارند خب اول ایراد به مرحوم آخوند این است چه فرق است بین اجزاء و شرایط؟ اگر می‌گویید نماز بدون وضو با نماز با وضو این‌ها دو فرد متباین است خب همین در باب اجزاء هم هست نماز با رکوع با نماز بدون رکوع متباینین است نماز با سوره با نماز بدون سوره با هم متباینین هستند از اجزای تحلیلیه خب دیگر آن هم اجزای تحلیلیه، ما شرایط را بگوییم از اجزای تحلیلیه و عین آن مشروط است اما در جزء و کل بگوییم نه این ظاهراً نه با فلسفه جور می‌آید که ایشان فلسفه را آوردند این جا نه با قواعد و فرق بین اجزاء و شرایط در ما نحن فیه چیست؟ یکی از اجزای تحلیلیه است یکی از اجزای خارجیه است نمی‌دانیم معنایش چیست؟ اگر از اجرای تحلیلیه است و این‌ها جزء عین کل است شرط عین مشروط است هست اگر هم نه نه و فرق بین اجزاء و شرایط ما هر چه فکر می‌کنیم نمی‌بینیم فرق داشته باشد ،خب این حرف اول ما که اگر آقا هم می‌خواهند باید بگویند که اجزاء از اجزاء تحلیله است نه خارجیه یعنی شروط، و اما اجزاء از اجزاء تحلیلیه نیست از اجزاء خارجیه است می‌گوییم نه عقلا این جور است نه عرفا عقلا اذا انتفی الشرط انتفی المشروط یعنی متباینین است شرعا هم اذا انتفی الجزء انتفی الکل ، عقلا هم اذا انتفی الجزء انتفی الکل اما بگوییم که عقلا شرعا اذا انتفی الشرط انتفی المشروط اما اذا انتفی الجزء لا ینتفی الکل مرحوم آخوند این را می‌گویند دیگر، می‌گویند آن از اجزای خارجیه است آن از اجزای تحلیلیه ، و اگر حقش را بخواهید همین طور که این چند روزه صحبت کردیم و مرحوم آخوند هم خودشان فرمودند عقلا و شرعا این‌ها هیچ کدام از اجزای تحلیله نیست حالا یا بگویید که ذمه ما متعلق شده است به آن عنوان و آن اجزاء و شرایط چیزهایی است که شارع مقدس گفته ما باید عمل بکنیم تا آن را بیاوریم و اما این که شرایط عین مشروط باشد یا اجزاء عین کل نباشد این فرق انسان نمی‌تواند بفهمد این حرف اول ما به مرحوم آخوند.

  حرف دوم ما به مرحوم آخوند این است که آقا اشتباه مفهوم به مصداق است اجزای تحلیلیه مربوط به مصادیق است مربوط به عالم وجود است و اما مفاهیم این جوری است شارع مقدس تصور کرده است نماز را گفتته صل ثم تصور کرده این نماز حمد و سوره می‌خواهد گفته‌ اقرء فاتحه الکتاب و این مفهوم غیر از آن مفهوم است آن مفهوم غیر از آن مفهوم است نه آن عین آن است نه آن عین آن دو تا مفهوم است امر آمده روی آن چنانچه اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا و جوهکم وایدیکم الی المرافق یعنی آن نماز را فرض کرده ثم گفته اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا دو تا مفهوم است وقتی دو تا مفهوم شد آن وقت بحث می‌آید این جا که اگر ندانیم که چند تا مفهوم است خب آن که نمی‌دانیم چه شرط باشد چه جزء باشد رفع ما لایعلمون جاری است یعنی به قول بزرگان این جوری است که گفته است صل ثم بیان اجزاء و شرایط کرده بیان اجزاء و شرایط 4 ، 5 تا را می‌دانم که جزء کرده، شرط کرده یکی را نمی‌دانم شرط است یا نمی‌دانم جزء است ؟ رفع ما لایعلمون ، این مفاهیم، بله در خارج هر چه می‌خواهی بگو در خارج بگو که مشروط عین شرط است شرط عین مشروط است خوب است یعنی اجزای تحلیلیه است و توی دل آن اقیموا الصلوه خوابیده که مثلا کبّر اقرء فاتحه الکتاب ارکع، اسجد، تشهد، سلم این را از توی دل صل در بیاوریم بشود از اجزای تحلیلیه ولی اگر راستی آمدیم توی خارج همین طور که اجزاء از اجزای تحلیلیه است شروط هم که شما می‌گویید از اجزای تحلیلیه است یک کدام از اجزای تحلیلیه باشد یکی نباشد این بائک تجروبائی لم تجر است و اشتباه مفهوم به مصداق یعنی حرفهای مرحوم آخوند از اول تا آخر توی این شرح فلسفه را آورده‌اند توی اصول اشتباه مفهوم به مصداق کرده‌اند این حرفها را زده‌اند به عبارت دیگر منطق را آورده‌اند توی اعتباریات منطق موضوعش وجود است یا فلسفه موضوعش وجود است یعنی خارج ، خارجیات، این خارجیات است که اجزای تحلیلیه دارد اجزاء عین ذاتند و همچنین شرایط عین ذات است ما از آن ذات استخراج می‌کنیم مثلا حیوان ناطق را ما با گفتگوها با آن نیشتر عقل و بلکه بالاتر از نیشتر ما درستش می‌کنیم که این انسان عین حیوان است حیوان عین انسان است، اما خارج حتی مثلا در منطق در فلسفه اگر بخواهیم بحث مفهومی بکنیم خب ما جنس درست می‌کنیم فصل درست می‌کنیم گفتگو می‌کنیم حالا ملا کبری می‌گوید ما اگر بحث لفظ می‌کنیم برای خاطر این است که تشبیه به خارج بکنیم خارج را بفهمیم اما بالاخره آن جا هم اگر بحث مفهومی بکنیم حیوان عین انسان انسان عین حیوان نیست مسلم آن وقت که این انسان و حیوان را بیاوریم در خارج و اسمش را بگذاریم نوع اسمش را بگذاریم فصل دیگر آن جا جنس عین انسان است انسان عین حیوان است دیگر این جور نیست که مرکب باشد در فلسفه ما هم بحث مفاهیم وقتی می‌کنیم اجزای تحلیلیه و شروط تحلیلیه درست نمی‌کنیم وقتی که بیاوریم توی خارج بگوییم که انسان ما هو؟ می‌گوییم حیوان ناطق حیوان ناطق چیست؟ ناطق آن است که حیوان را می‌آورید در خارج، حیوان کدام است ؟ اگر ما بخواهیم از نظر آثار درستش بکنیم می‌بینیم این وجود بسیط در خارج هم انسانیت دارد هم حیوانیت دارد یعنی هم روح دارد هم جسم دارد این جاها اتحاد اما مفاهیم حتی در فلسفه در اصول مفاهیم هیچ وقت اتحاد نیست همیشه با هم جدا جدا هستند اصلاً معنا ندارد دو تا مفهوم با هم یک باشند صل با ارکع این دو تا مفهوم است دو تا امر آمده روی آن بگوییم که این‌ها یک هستند خب مسلم نیست این جور دیگر، همین جور که مرحوم آخوند راجع به اجزاء همین را فهمیده همین را هم می‌فرماید و اما این که راجع به شرایط ما بگوییم از اجزای تحلیلیه بنابراین عقل ما می‌گوید که باید احتیاط بکنی ظاهراً وجهی ندارد.

  اشکال سومی که به مرحوم آخوند داریم این است خب می‌فرمایید از باب متباینین است چرا می‌گویید اگر اکثر را آوردیم دیگر تکلیف ساقط است؟ خودتان تصریح می‌کنید از متباینین است وقتی متباینین شد باید احتیاط بکنید احتیاطش چیست؟ یک نماز بخواند با وضو یک نماز بخواند بدون وضو یعنی از اجزای تحلیلیه است دیگر، نماز با وضو غیر از نماز بدون وضو است، حالا نمی‌دانیم شارع آن را می‌خواهد یا آن را ؟ باید دو تا نماز خواند از باب اقل و اکثر نیست ایشان برمی‌گردانند می‌گویند حالا که این از اجزای تحلیلیه شد پس احتیاط کن احتیاطش چیست؟ می‌گویند که اقل و اکثر ارتباطی است در اقل و اکثر ارتباطی اکثر را بیاور.

  به مرحوم آخوند عرض می‌کنیم آقا اگر شما گفتید دو امر متباین است من نمی‌دانم آن واجب است یا آن؟ باید هر دو را بیاورم برای این که متباینین است نماز بدون شرط با نماز با شرط دو تا نماز است وقتی دو تا نماز شد دیگر معمولاً باید این جور باشد در امور متباینه مثل علم اجمالی می‌ماند احتیاط این است هر دو را بیاوریم، روز جمعه نمی‌داند نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر؟ خب هر دو را باید بیاورد دیگر نمی‌شود بگوییم که اقل و اکثر است نمی‌شود بگوییم یکی را بیاوریم کفایت می‌کند ما نحن فیه هم اگر گفتید نماز با وضو غیر از نماز بی‌وضو است این‌ها دو تا نماز است متباینین هستند اجزای تحلیلی است وقتی اجزای تحلیلی شد یعنی آن غیر از آن است آن غیر از آن است خب می‌شود مثل نماز جمعه و نماز ظهر، نماز جمعه غیر از نماز ظهر است نماز ظهر غیر از نماز جمعه است حالا من نمی‌دانم چه بکنم؟ هر دو نماز را باید روز جمعه بخوانم، لذا این اجزای تحلیلیه که خودشان می‌فرمایند برگشتش به متباینین است می‌گوییم اولا که برگشتش به متبانیین نیست این اشتباه مفهوم به مصداق است و اگر باشد دیگر باید احتیاط کرد نه آوردن اکثر، هم اقل را باید بیاورد هم اکثر را .

  فتلخص مما ذکرناه به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌فرمودند که فلسفه را، منطق را آوردند توی اصول برای این که چاق بشود اتفاقا آماس شد و این حرف‌ها راستی توی اصول موجب دردسر حسابی شده است همین الان تنبیه اول را نمی‌دانم مطالعه کرده‌اید یا نه؟ مسلم مطالعه کرده‌اید دیگر اولا خیلی مشکل کرده‌اند حرف را بعد هم که مشکل کردند دیدند نمی‌شود بگویند شرط و جزء با هم تفاوت دارد از قولشان برمی‌گردند می‌فرمایند که نه ظاهر این است که شرط هم مثل جزء است جزء هم مثل شرط است رفع ما لا یعلمون دارد بعد می‌بینند که خب از حرف‌شان برگردند که این درست نیست می‌گویند اما در عام و خاص این را می‌گوییم اگر نمی‌داند آیا اکرام به حیوان باید بکند یا به انسان می‌گوییم متباینین است هم باید به حیوان اکرام بکند هم به انسان چرا؟ اجزای تحلیلیه است و از عین ذات گرفته‌اند و چون از عین ذات گرفته‌اند بنابراین حیوان غیر انسان است حیوان جنسی نه، حیوان در خارج، مثلا یک گوسفند آن غیر از آن است آن غیر از آن است بنابراین باید هم آن را اکرام بکنید هم آن را، در حقیقت تا آخر این فصل را برویم می‌بینیم که باز مرحوم آخوند از نظر عقل اشتغالی هستند از نظر شرع برائتی هستند اما در عام و خاص در مطلق و مقید همه جا چه عقلا چه شرعا اشتغالی هستند ، اشتغالی به این معنا می‌فرمایند دو امر متباین است وقتی دو امر متباین شد باید اکثر را بیاورد که به مرحوم آخوند می‌گوییم آقا نگویید باید اکثر را بیاورد باید هم اکرام بکند آن حیوان را هم اکرام بکند آن انسان را هم اکرام بکند آن مثلا گوسفند را هم اکرام بکند یک انسان را، این تنبیه اول. تنبیه دوم انشاء الله برای روز شنبه اول ربیع الاول به امید خدا.

 و صلی الله علی محمد و آل محمد