درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اقل و اکثر ارتباطی
بحث ما درباره اقل و اکثر ارتباطی بود و خلاصه بحث این شد که بزرگان از متأخرین اقل و اکثر ارتباطی را مثل اقل و اکثر استقلالی میدانند همین جور که در آن جا برائت جاری است در این جا هم برائت جاری است، اما هر کسی دلیلی دارد یک دلیل مرحوم آخوند که مرحوم شیخ در فرائد هم دارد اما مرحوم آخوند در کفایه دارند برای برائت البته نقل میکنند طرز آن دلیل را ناتمام میدانند یعنی بعضی از بزرگان گفتهاند اقل و اکثر ارتباطی این برائت از اکثر ، چرا؟ گفتهاند برای این که یک علم تفصیلی یک شک بدوی پهلوی هم گذاشته شده اسمش شده اقل و اکثر ارتباطی ، برای این که اقل بالاخره واجب است یا واجب نفسی یا واجب غیری یعنی میدانم نماز 9 جزء است نمیدانم جزء دهم دارد یا نه؟ خب این آقا گفته 9 جزئش را که یقین داری این دیگر علم تفصیلی است برای این که این 9 جزء یا واجب است با آن یک جزء میشود واجب غیری یا خودش واجب است میشود واجب نفسی، الاقل واجب اما لنفسه او لغیره ، اما اکثر را نمیدانم آیا واجب است یا نه؟ یک علم تفصیلی یک شک بدوی این دیگر اصلاً علم علم اجمالی نیست بلکه صورتا علم اجمالی است واقعا یک علم تفصیلی است و یک شک بدوی راجع به علم تفصیلی عمل کن راجع به شک بدوی دیگر عمل نکن رفع ما لایعلمون آن اقل حتما واجب است اما واجب لنفسه و اما واجب لغیره و اما آن اکثر نمیدانم واجب است یا نه؟ شک بدوی است رفع ما لایعلمون.
مرحوم آخوند این را که نقل میکنند دو تا اشکال حسابی به این قول میکنند برای این که بالاخره رسیدیم به این جا که مرحوم آخوند عقلا ایشان اشتغالی هستند برای این که میگویند تکلیف متعلق به عنوان شده آن عنوان باید آورده بشود بنابراین هر چه شک میکنیم باید بیاوریم تا یقین داشته باشیم آن عنوان آمده لذا این حرف را دو تا ایراد به آن میکنند هر دو ایرادشان هم وارد است.
ایراد اول میگویند که این خلف است نقض آن چیزی که خودتان فرض کردید، چرا خلف است؟ برای این که میگویید اما واجب لنفسه او لغیره بعد میگویید واجب نیست، فرض کردهاید اول گفتید که آن اقل اما واجب لنفسه او لغیره پس اکثر واجب نیست خب این خلاف ما فرضنا هست، این اشکال اول که میفرماید این که میگویید اقل اما واجب لنفسه او لغیره بعد میفرمایید که آن اکثر واجب نیست یعنی آن اول که گفتیم اما لغیره اما لنفسه واجب است خلاف فرضی است که در صغری کردید یا در مقدمه اول کردید، بعد هم میفرماید اصلا این حرف محال است چرا محال است؟ باز هم برگشتش به همین خلاف است میفرمایند که این اقل اگر مطلقا واجب باشد دیگر محال است در یک جایی بگوییم واجب نیست و شما همین کار را میخواهید بکنید میخواهید بگویید که این اقل علی کل حال واجب است بعد میفرمایند که علی کل حال واجب نیست یلزم من وجوده العدم.
ایرادهای مرحوم آخوند وارد است خیلی خوب است و این آقا که میگوید اما واجب لنفسه او لغیره اصلاً بگوییم که نباید این جور بیاییم اگر میخواهیم تقریب دلیل بکنیم بگوییم که این اقل که 9 جزء است میدانم واجب است دیگر اما لنفسه او لغیره، نه، این اقل یعنی 9 جزء روایت داریم روی آن میدانی واجب است آن جزء بعدی را که اسمش را میگذاری اکثر نمیدانی واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون.
لذا نگوییم که اما واجب لنفسه او لغیره مثلا نماز را میدانم گفته الله اکبر بگو، حمد بخوان، رکوع کن سجده کن نمیدانیم گفته سوره بخوان یا نه؟ خب آن چه میدانیم واجب است باید بیاوری آن چه نمیدانیم مشکوک است رفع ما لایعلمون میگیردش که دیدم مرحوم آقای خویی و شاگردشان مرحوم آقای سبزواری رحمه الله علیهما همین جوری آمدند جلو میگویند اصلا یک امر عقلایی است این که اگر ندانم 10 جزء برایم واجب است یا 11 جزء ؟ 10 جزء را میدانم جزء یازدهم را نمیدانم آن جزء دهم که میدانم هیچ، باید بیاورم آن جزء یازدهم را نمیدانم واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون، خوب حرفی است اما به شرط این که ما گیریبانگیر آن عنوان نشویم و مرحوم آقای خویی همچنین مرحوم آقای سبزواری و امثال اینها شاگردهای مرحوم آقای خویی اینها قبول دارند که امر آمده روی عنوان و این عنوان را باید تحویل بدهیم دیگر، یعنی گفته اقیموا الصلاه ، نماز، نماز را باید تحویل بدهیم لذا اگر 9 جزء آوردم مثلا سوره نیاوردم نمیدانم نماز را تحویل دادهام یا نه؟ اشتغال یقینی میگوید برائت یقینی مگر این که حرف ما را بزنید حرف آقای بروجردی، حضرت امام را بزنید بگویید اصلاً من ذمهام متعلق به عنوان نشده، ذمهام متعلق به اجزاء شده من اول الامر، لذا حرف مرحوم آقای خویی و مرحوم آقای سبزواری و این اصولی که مرحوم آقای سبزواری نوشته رحمه الله علیه اصول خوبی است مختصر است اما اصول خوبی است انصافا هر چه اصول آقای خویی مفصل است اصول ایشان مختصر است و این هم از نظر خدمت به اسلام خیلی خوب خدمت کرد به اسلام هم فقه و هم تفسیر دیگر خدا نخواست که بیش از اینها خدمت بکند لذا این حرف مرحوم آقای خویی که میفرماید اصلا این در اقل و اکثر ارتباطی یک امر عقلایی است احتیاج به فکر ندارد نماز نمیدانم 11 جزء است یا 10 جزء؟ 10 جزء آن یک جزئش هم رفع ما لایعلمون روی مبنای ما خیلی خوب است و اما بخواهیم روی مبنای آنها بیاییم جلو حتما باید بگوییم اشتغال هم عقلا هم شرعا چرا؟ ذمه من متعلق شده به عنوان صلاه این عنوان صلاه را باید تحویل بدهم نمیدانم 10 جزء است یا 11جزء ؟ 11 جزء را بیاورم میدانم عنوان آمده، 10 جزء را بیاورم نمیدانم عنوان آمده یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی، این آقا هم که گفته که اقل اما واجب لنفسه او لغیره این دیگر معنا ندارد همین طور که مرحوم آخوند هم فرمودهاند این که اما واجب لنفسه او لغیره درست نیست برای این که واجب این اجزاء و شرایط واجب نیست هیچ کدام، اینها مقدمهاند دیگر، آن که واجب است آن عنوان است لذا اما واجب لنفسه او لغیره هیچ کدام نه واجب نفسی است نه واجب غیری.
لذا مثلا ببینید حمد یا سوره، حالا سوره اما واجب لنفسه او لغیره میگویم هیچ کدام برای این که اگر شما بگویید که آن که واجب است عنوان است عنوان صلاه اقم الصلوه این واجب است اگر این واجب را بخواهیم بیاوریم باید اجزاء و شرایطش بیاید اجزاء و شرایط یقینیاش را بیاور اجزاء و شرایط مشکوکش را بخواهی اصل جاری بکنی خب حالا اصل هم جاری کن آیا آن عنوان را تحویل دادی یا نه ؟ خب نه، وقتی عنوان را تحویل ندادی آن اقم الصلوه میگوید که جزء مشکوک را بیاور لذا اصلا اما واجب لنفسه او لغیره هیچ جا پیدا نمیکنیم اجزاء واجب نفسی داشته باشد.
همه اینها نه واجب نفسی دارد نه واجب غیری دارد واجب غیری که لازم هم نیست واجب غیری به این معنا که اگر بخواهی نماز را تحویل بدهی این اجزاء و شرایطش است این اجزاء و شرایط را بیاور لذا نمیدانم چرا مرحوم آخوند این را متعرض نشدهاند و رفتهاند روی ان که این نقض غرض است و محال است و دور است و امثال اینها، قبل از این حرفها باید به این آقا بگوییم این که میگویی اما واجب لنفسه او لغیره هیچ جا واجب نفسی نداریم و مثلا حمد هیچ کس نگفته واجب نفسی است که بگوییم اما برای خودش واجب است لنفسه او با سوره واجب است لغیره، نه واجب نفسی است نه واجب غیری به این معنا بلکه من ذمهام متعلق شده به عنوان به صلاه این صلاه را باید تحویل بدهم حالا صلاه را که باید تحویل بدهم آنها که میدانم که بیاید آنها را که نمیدانم اشتغال یقینی برائت یقینی، باید بیاورم مگر حرف ما ، حرف آقای بروجردی حرف حضرت امام که اصلا ذمه ما متعلق نیست به عنوان، این اقم الصلوه این یک عرض است یک تشبت است برای این که آن اجزاء و شرایط را بیاورد و آن که ذمه مشغول است این است به الله اکبر و حمد و سوره و رکوع و سجده و تشهد و سلام، بعضی اینها یقینی است مثل حمد اقرء فاتحه الکتاب بعضی اینها مشکوک است مثل سوره خب راجع به آن که یقینی است، حمد، میآورم ، راجع به آن که مشکوک است، سوره، رفع ما لا یعلمون ، حالا این حمد واجب نفسی است یا واجب غیری میخواهد واجب نفسی باشد میخواهد واجب غیری، حالا شما بگویید دیگر واجب نفسی میشود اگر مرکب باشد میشود واجب نفسی، ولی اصلا نمیخواهد بگوییم که اما واجب لنفسه او لغیره من میدانم اگر بخواهم نماز بخوانم حمد میخواهد اما نمیدانم اگر بخواهم نماز بخوانم سوره هم میخواهد یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه، لذا حرف مرحوم آقای خویی، حرف مرحوم آقای سبزواری خیلی خوب است به قول خودشان عقلائیت هم دارد مرحوم آقای سبزواری زود رد میشوند به همین عنوان که میگوید آقا اقل و اکثر ارتباطی که برائت است یک امر عقلایی است برای این که عقلاء اگر به او بگویند نماز بخوان میداند حمد دارد نمیداند سوره دارد یا نه؟ حمد را میآورد سوره را میخواهد بیاورد میخواهد نیاورد رفع ما لایعلمون میگوید اگر نیاوری طوری نیست، حرف خوبی است اما به شرطی که دست از مبنایشان بردارند که نگویند ذمه متعلق به عنوان بسیط شده اگر دست بردارند خیلی حرف خوبی است ما دست برداشتیم و گفتیم که این عنوان بسیط وسیله است برای این که این اجزاء و شرایط آورده بشود لذا اول گفته صل بعد صل را تشریح کرده گفته است کبر اقرء فاتحه الکتاب ارکع اسجد تشهد سلم، حالا 4 چیز را آوردم یک چیز را نمیدانم هست یا نه؟ دیروز گفتم که برمیگردد به اقل واکثر استقلالی ، 4 چیز یقینی است آن یک چیز مشکوک است رفع ما لایعلمون راجع به آن میگویم لازم نیست آن 4 تا را هم که میآورم، میدانم، بله یک چیز باقی میماند و آن این است که نمیدانم تکلیف واقعی آمد یا نه؟ خب این راجع به هر اماره است راجع به هر اصلی همین است ، کار به ما نحن فیه ندارد آدم وقتی مؤدای اماره را بیاورد یا مؤدای اصول را بیاورد نمیداند واقع آمده یا نه ؟ یک قدری بیشتر بگو، راجع به قطعش هم همین است انسان قطع دارد به یک چیزی آن را آورد نمیداند راستی این قطعش جهل مرکب است یا درست است ، دیگر آن است و مولا و رفع ید از تکلیف و این که بعضی از بزرگان ظاهراً باز مرحوم آقای خویی است ایشان میفرماید که ذمه ما متعلق به آن مصالح و مفاسد است این مسلم درست نیست ذمه ما متعلق به مفاسد و مصالح نیست مصالح و مفاسد نفس الامری مربوط به مکلِف است وقتی میبیند نماز مصلحت تامه ملزمه دارد انشاء میکند باز هم من مکلف به آن انشاء هم نیستم باید بدهد دست فعلیت، میدهد وقتی که مقام فعلیت را دیدم آن وقت برای من تکلیف منجز می شود لذا ما اصلا تابع مصالح و مفاسد نفس الامری نیستیم تابع این هستیم که شارع مقدس چه فرموده، شارع مقدس فرموده این 9 جزء نماز است آن یک جزء را تو نمیدانی گفته یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید لازم نیست، دیروز میگفتم امروز هم تکرار کنم این که اگر کسی بگوید ما مکلفیم به عنوان بسیط، نماز، که از باب محصل و متحصل هم میشود و این تکلیف را باید تحویل مولا بدهیم خب در هر کجا شک بکنیم باید آن مشکوک را بیاوریم برای این که اگر نیاوردیم نمیدانیم عنوان بسیط آمد یا نه؟ عقل ما میگوید که باید بیاوری اشتغال یقینی برائت یقینی و اما اگر ذمه ما به آن امر بسیط متعلق نشده باشد یعنی آن امر بسیط متعلق احکام و همه احکام من جمله نماز نباشد همه اقل و اکثر ارتباطیها برمیگردد به اقل و اکثر استقلالی ، 4 تا مطلب را شارع مقدس گفته من هم نوکر گفته شارع مقدس هستم باید بیاورم تکلیف واقع آمد یا نه؟ میخواهد بیاید میخواهد نیاید برای این که اگر هم نیاید رفع ید از تکلیف است راجع به آن فرد مشکوک اگر محتاطی باشم خب میآورم و اگر محتاطی نباشم رفع ما لایعلمون میگوید لازم نیست.
یک مطلب دیگر هم مرحوم آخوند دارند خیلی هم مشکلش کردهاند که باید هم فردا مفصل دربارهاش صحبت کنیم و آن این است که مرحوم آخوند بالاخره رساندند به این جا که برائت شرعی در اقل و اکثر ارتباطی میگوید که اقل واجب است اکثر واجب نیست به عبارت دیگر این اطلاق هم اطلاق خوبی نیست آن چه میدانیم واجب است آن چه نمیدانیم واجب نیست خب تمامش میکنند اما توی تنبیهات توی تنبیه اول گیر میکنند میفرماید این همه حرفها که زدیم راجع به اجزاست نه شرایط بعد دلیل که میخواهند بیاورند میفرمایند که چون که اجزاء با اصل دلیل اینها اقل و اکثر هستند اما شرایط با مشروط متباینین هستند و چون متباینین هستند دوران امر بین متباینین باید احتیاط بکنیم لذا اگر مثلا شک بکنیم این شرط واجب است یا نه؟ میگویند حتما باید این شرط را بیاوریم و اما اگر شک بکنیم این جزء واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه، و این البته یک بند و بیلهایی هم دارد دیگر حالا آنها را کار نداریم اصل این حرف ایشان به مقام مقدس ایشان نمیخورد و اگر این تنبیه اول را نگفته بودند به خوبی میفهمیدیم مرحوم آخوند در اقل و اکثر برائتی هستند دیگر فرقی هم بین جزء و شرط نیست اما میروند توی تنبیهات توی تنبیه اول میگویند مثل این که برمیگردند چون که مرحوم شیخ انصاری اشتغالی هستند خیلی از بزرگان در اقل و اکثر اشتغالی هستند مثل این که ایشان برمیگردند از قضیه میگویند که این حرفهایی که ما زدیم راجع به اجزاست نه راجع به شرایط، راجع به اجزاء برائت، راجع به شرایط باید بگوییم اشتغال، تقاضا دارم این تنبیه اول تنبیه مشکلی است مطالعه کنید ببینیم فردا چه باید بگوییم؟
وصلی الله علی محمد وآل محمد