درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اقل و اکثر ارتباطی
در باب اقل و اکثر ارتباطی گفتم که مشهور از قدما گفتند که باید احتیاط کرد مرحوم صاحب جواهر هم فرمودند باید احتیاط کرد.
مرحوم شیخ انصاری هم توی فرائد گفتند باید احتیاط کرد البته صاحب جواهر اختلاف فتوا دارد مرحوم شیخ انصاری هم اختلاف فتوا دارد اما میتوانیم بگوئیم که مشهور مخصوصا در قدما گفتند باید احتیاط کرد دلیلشان هم خیلی هویدا است خیل ظاهر است گفتند اشتغال یقینی برائت یقینی شارع مقدس گفته نماز بخوان باید از عهده این نماز بر بیاید بگوید نماز خواندم کی میتواند؟ در آن وقتی که همه اجزا و شرایط یقینی و مشکوک را بجا بیاورد و اگر شرایط و اجزاء مشکوک را بجا نیاورد نمیداند تکلیف را تحویل داد یا نه؟ اشتغال یقینی، برائت یقینی متأخرین دیگر مثل مرحوم آخوند و شاگردهایشان دیروز میگفتم ظاهرا شاگردهای مرحوم شیخ انصاری مثل میرزای بزرگ و آقا سید محمد فشارکی و میرزای کوچک منجمله مرحوم آخوند اینها دیگر برائتی شدند شاگردهای مرحوم آخوند هم همه دیگر برائتی شدند.
لذا باید بگوئیم همان قول مشهور در قدما که احتیاطی شدند مشهور در متأخرین برائتی شدند الان من یاد ندارم یا ندیدم این که در میان متاخرین کسی اشتغالی شده باشد.
گفتیم که عمده 3 تا دلیل برای برائت است؛
دلیل اولش را من عرض کردم گفتم که شارع مقدس گفته نماز بخوان اگر بدانیم نماز چیست آن حرفی است اما فرض این است نمیدانیم نماز چیست خب کی باید بگوید نماز چیست؟ شارع، اشتغال یقینی برای ما میگوید برائت یقینی درست است همین طور که قدما گفتند اشتغال یقینی ، برائت یقینی اما حالا من چه بکنم؟ نماز چیست؟ روزه چیست؟ این عبادات اختراعی که شارع مقدس دارد چیست؟ نمیدانم کی باید تعیین کند؟ خب خود شارع از او میپرسیم آقا نماز چیست؟ این جمله اقیموا الصلاه که توی قرآن آمده کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم، این روزه چیست؟ خب باید بگوید چیست؟ فرموده اوله التکبیر و آخره التسلیم.
لذا در روایات ما آمده که تکبیره الاحرام بگو، حمد بخوان سوره بخوان برو به رکوع برو به سجده از سجده بلند شو تشهد بخوان سلام بده اما دیگر هیچ چیز نگفت حالا جلسه استراحت توی حرفهایش نبود حالا من الان شک میکنم یا سوره توی حرفها نبود من شک میکنم سوره جزء نماز است یا نه؟ تمسک به اقیمو الصلاه بکنم نمیشود برای این که اقیمو الصلاه که اطلاق ندارد نه اطلاق فردی دارد نه اطلاق زمانی دارد نه اطلاق مقامی، اسمش را میگذارند اطلاق حالی یک مهمله است در مقام تشریع حکم است در مقام تشریع حکم یک مهمله است نماز بخوان خب اطلاق ندارد تا تمسک به اطلاق بکنم و بگویم که اطلاق مقامی دارد باید سوره را بیاورم تمسک به اطلاق فردی هم نمیتوانم بکنم تمسک به اطلاق مقامی و حالی هم نمیتوانم بکنم خب تمسک به آنها که نیست اما میتوانم به این شارع مقدس بگویم که سوره را بخوانم بعد به من بگوید چرا سوره را نخواندی ؟ بگویم که نگفتی، بر من لازم نبود.
لذا تمسک به اقیموا الصلاه نمیکنم آن میگوید اشتغال یقینی برائت یقینی او میگوید باید نماز بیاوری اما نماز چیست؟ شارع باید بگوید چیست راجع به سوره نگفته راجع به اقامه نگفته میگویم من هم نمیآورم ولو این که واجب هم باشد شارع مقدس باید این ناقص را به جای کامل از من بپذیرد تقبل ناقص به جای کامل، چرا؟ وظیفه داشت بگوید نگفت اگر مطابق واقع شد که شد اگر هم مطابق واقع نشد دیگر میگوئیم که مثل امارات مثل اصول در شبهات بدویه اینجا هم همین است.
لذا اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد، اینجا برائت یقینی اش را این جور درست میکنیم میگوئیم که 9 جزء گفتی 1 جزء نگفتی چون نگفتی برائت جاری کردم برائت را با آن 9 جزء میگذارم پهلوی هم میگویم این نماز نمیتواند هم شارع مقدس بگوید که نه، ولو نماز هم نباشد شارع مقدس نمیتواند بگوید نه چرا نمیتواند ؟ برای این که اگر واجب بود باید بگوید و هیچ کجا نگفته تمسک به اطلاقات که نمیشود کرد نه اطلاق فردی نه اطلاق زمانی نه اطلاق مقامی و حالی تمسک به آنها که نمیشود کرد چیز دیگر هم ندارم که به آن تمسک بکنم و عقل ما میگوید که گردن مولا بگذار با برائت بگو لازم نیست شاید خود شارع مقدس هم با رفع ما لایعلمون میگوید که بگو لازم نیست و این دیگر مثبت هم نیست.
دیروز میگفتم مرحوم آخوند همین جاها یک اشارهای دارند به حرف من اما توی کلمات مرحوم آخوند که گرفته شده از صاحب جواهر است آنها میگویند در امور مهمه اگر شارع مقدس نگفت لازم نیست تقریبی که میکنند همین تقریب من است در امور مهمه دیروز میگفتم که چرا راجع به امور مهمه مرحوم آخوند یا مرحوم صاحب جواهر فرمودد ما در همه امور مهم و غیر مهم این فرمایش صاحب جواهر یا مرحوم آخوند در اول کفایه را میآوریم و آن این است که اختراعات شارع مقدس بیان باید از طرف شارع مقدس باشد بیان نکرده عقل ما میگوید لازم نیست میگوئید آقا گاهی مخالف با واقع می شود میگویم اماره هم همین طور است اماره هم 20 درصدش لااقل مخالف با واقع میشود اصول عملیه هم همین است 30- 20 درصدش مخالف با واقع میشود اصول عملیه هم همین است، اصول هم 30-20 درصدش مخالف با واقع میشود شما جمع بین حکم واقعی یا ظاهری میکنید مثلا رفع ید مولا از اصل تکلیف به قول مرحوم آخوند اگر مطابق با واقع شد که منجز است اگر مخالف واقع شد معذوریم یعین تکلیف را نیاوردیم و معذوریم حالا رفع ید از تکلیف یا تقل ناقص بجای کامل این حرف دیروز ما بود.
مرحوم استاد عزیز ما آقای بروجردی گفتم یک حرفی دارد خیلی حرف خوبی است استاد بزرگوار ما حضرت امام هم توی درس این حرف آقای بروجردی را تشریح میکردند توی درس آقای بروجردی در حالی که بیان آقای بروجردی انصافا خوب بود اما این قدر مفصل نبود به یک مثال عوامانه تمامش میکردند اصل مطلب را که میفرمودند یک مثال عوامانه میزدند اما دست حضرت امام که این قضیه آمد ایشان خیلی توی درس با پایههای عرفانی و فلسفی و اینها همان حرف آقای بروجردی را تشریحش میکردند و فرمایش آقای بروجردی این بود که این که شما میفرمائید ما عنوان داریم و اشتغال ذمه به عنوان داریم و باید 100 درصد مطابق با عنوان باشد و اینها ، اینها اشتباه است، اشتباه کلی به کل ، جزئی به جزء و در باب مرکبات اصلا ما عنوان بسیط نداریم و در مرکبات همه اجزا مثل عشر است است و اجزای عشر ما در عشر 10 تا ما برای آن 10 تای توی خارج دیگر چیزی نداریم بعنوان عشر، یک عنوان انتزاعی است اما ما به ازا در خارج ندارد گاهی یک عناوینی است ما به ازا در خارج دارد گاهی نه، اصلا ما به ازا در خارج ندارد مثل همین لفظ عشر، لفظ عشر این جور نیست که یک 10 تا گردو مثلا توی خارج داشته باشیم یک عنوان هم توی خارج داشته باشیم بعنوان عشر ما از این 10 تای توی خارج یک عنوان میگیریم بعنوان عشر عنوان انتزاعی ما به ازا توی خارج ندارد از مقولات ثانوی است نه مقولات اولی و به قول حضرت امام کثرت اندر وحدت، وحدت اندر کثرت توی خارج این 10 تا هست اما حالا آن عنوان هم توی خارج باشد؟ نه. عنوان عین همان 10 تای توی خارج است 10 تای توی خارج همان عنوان عشر است.
لذا میگفتم به قول آقای بروجردی مثال میزدند می گفتند که این مرغک چند تا بچه دارد و بالهایش را پهن میکند روی بچههایش گربه نخورد حالا شک میکنیم یک بچه دیگر هم دارد که پرش روی او نیامده یا نه؟ خب میگوئید نه . اینجا هم همین است امر بر دارد و این امری که گفته صل این وجود خارجی ندارد مثل کلی و جزئی و این چیزهایی که مقولات اولی است در خارج چیز دارد ما به ازا دارد.
لذا نماز یعنی اوله التکبیر آخره التسلیم آن عنوان عین این افراد توی خارج است اشتغال یقینی برائت یقینی آن آنجاست که ذمه من متعلق شده باشد به یک عنوان حقیقی واقعی و اینجا ذمه من مشغول عنوان نشده مشغول همان افراد توی خارج از آن افراد توی خارج یک عنوان انتزاعی میگیرند به آن میگویند نماز به شارع مقدس میگوئیم نماز غیر از آن چیزهای توی خارج چیز دیگر هست یا نه؟ میگوید نه. اما به خلاف کلی ما به ازا دارد توی خارج اگر 10 تا انسان توی خارج باشد این 10 تا فرد توی خارج دارد خودش هم یک کله گندهای است که بالاتر از آن 10 تاست والحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراد راستی کلی و جزئیات همه توی خارج موجود است الحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراده کلی طبیعی در خارج موجود است خب در اینجاها بگوئید اشتغال یقینی برائت یقینی اما در ما نحن فیه ما نداریم در خارج یک چیزی بمعنای نماز الا اول التکبیر آخره التسلیم وقتی چنین شد در فرد مشکوک من اول الامر نمیدانم واجب است یا نه؟ میگویم رفع ما لایعلمون به قول آقای بروجردی نمیدانم شک ابتدائی میشود رفع ما لایعلمون خیلی فرمایش خوبی است انصافا.
لذا اصلا این که گفته شده اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهیم این اشتباه شده فلسفه به اصول ما به فقه ما و عنوان را یک چیزی درست کردند ما به ازا در خارج دارد و گفتند که اقیموالصلاه این صلاه ازا دارد در خارج میگوید آن ما به ازای توی خارج را بیاور این اشتغال یقینی برائت یقینی، خیلی حرف خوبی است ولی صلاه توی قرآن توی روایات ما خودش ما به ازا ندارد چی ما به ازا دارد توی خارج؟ اجزا و شرایط این هم ما به ازا دارد خب من 9 تا را پیدا کردم که اینها نماز است.
راجع به آن مشکوکها سوره واجب است یا نه دلیل پیدا نکردم وقتی دلیل پیدا نکردم راجع به خصوص او میگویم رفع ما لایعلمون دیگر آن چیزهایی که میدانم واجب است باید بیاورم آن چیز که نمیدانم میتوانم بیاد هم میتوانم هم بگویم رفع ما لا یعلمون اینکه گفتی اشتغال یقینی برائت یقینی میگویم اشتغال یقینی من ندارم.
در حقیقت شارع مقدس باید بگوید نماز چیست او میگوید اوله التکبیر آخره التسلیم و این اجزا را اصلا نمیشود هم اجزا اسمش را بگذاریم این مرکبات را من میآورم اما یک چیز دیگر که ربطی به مرکبات ندارد من نمیدانم این هم جزء آن مرکبات است یا نه؟ میشود شک ابتدایی رفع ما لایعلمون.
لذا اصلا به فرمایش آقای بروجردی و حضرت امام اصلا ما نداریم اشتغال یقینی به چیزی تا تو بگوئی برائت یقینی از آن چیز میخواهیم ما آن که داریم توی خارج این است که میدانم نماز واجب است تکبیر الاحرام واجب است میدانم حمد واجب است رکوع واجب است اینها را باید بیاورم اما نمیدانم سوره واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه اگر من ذمهام متعلق به یک عنوان بسیطی بود که این مرکبات محصل آن عنوان بودند خوب است بگویم که ذمه من متعلق شده به یک عنوان و آن عنوان بسیط است باید بیاورمش توی خارج اشتغال یقینی برائت یقینی و اما آن عنوان را اصلا نمیخواهد توی خارج بیاورم مثل عشر آن که واجب است بیاورم 10 عدد است مثلا گفته 10 تا گرد و خب 10 تا گردو میآورم دیگر خواه ناخواه عشر که هیچ چیز است یک عنوان انتزاعی است بار بر او میشود نه او عین اوست نه او جزء اوست نه او جزئی از اوست نماز هم همین طور است نماز را که آوردم آن عنوان انتزاعی آن عنوانی که ما به ازا توی خارج ندارد و آن، تطبیق بر این میشود قهرا حالا، اصلا ذمه من مشغول به او نیست خب وقتی چنین باشد دیگر خواه ناخواه میشود شبهه بدوی در حقیقت میشود همان اقل و اکثر استقلالی که دیروز گفتیم اصلا علم اجمالی که نیست یک علم تفصیلی یک شک بدوی پهلوی هم گذاشته اسمش را گذاشتند علم اجمالی در حقیقت علم تفصیلی شک بدوی من یقین دارم 9 جزئی که شارع مقدس گفته این نماز را باید بیاورم این را یقین دارم اما شک دارم باز هم جزء دارد یا نه؟ باز هم رفع ما لایعلمون یک علم تفصیلی، یک شک بدوی پهلوی هم گذاشتند گفتند اقل و اکثر ارتباطی.
لذا آقای بروجردی در درس میفرمودند استاد بزرگوار ما مرحوم آخوند که اقل و اکثر استقلالی را اعتنا به آن نکردند به ایشان میگوئیم همه جا اقل و اکثر ارتباطی اصلا نداریم همه جا اقل و اکثر استقلالی است یک علم تفصیلی ، یک شک بدوی پهلوی هم گذاشتند به او گفتند اقل و اکثر ارتباطی یا گفتند اقل و اکثر مثل اونجا که من میدانم به شما بدهکارم نمیدانم 100 تومان است یا 200 تومان 100 تومانش را یقین دارم 200 تومانش را شک دارم یک علم یقینی یک علم تفصیلی یک شک بدوی پهلوی هم گذاشتم گفتم دوران امر بین اقل و اکثر نه، ما نحن فیه نماز هم همین طوراست و اصلا ذمه من مشغول به یک امر بسیط نیست ذمه من مشغول میشود به آن چه شارع گفته شارع مقدس 9 جزء گفته یک جزء را دیگر نگفته این مربوط به آن یقین من نیست آن دیگر برای خودش یک چیزی است اسمش را میگذاریم شک بدوی رفع ما لایعلمون جاری میکنم و میگویم این نماز است اگر غیر از این باشد من حجت دارم حالا اگر 100 درصد مطابق با واقع باشد الحمدلله اگر هم 100 درصد مطابق با واقع نباشد مثل مودای امارات و اصول و مودای آن اصول فقهیه و یکی و دوتا که نیست یقینیات ما خیلی کم است توی فقه آن که فراوان است حجت دارماست توی فقه یعنی مودای امارات مودای اصول، اصول فقهیه یا اصول عملیه اینها زیاد است میگردد زندگی ما روی قاعده ید 50 درصد هم مخالف با واقع است میگردد روی کل شیء طاهر روی کل شی لک حلال نصف بیشترش هم مخالف با واقع است اما بالاخره عقلا میگویند حجت است شارع مقدس هم میگوید حجت است معنای حجت چه؟ اگر مطابق با واقع شد، شد، اگر مخالف با واقع شد معذور است حرف خوبی است.
حالا بحث بعدمان آقای داماد هو میکردند این فرمایش آقای بروجردی را. حالا یک مقداری را انشاء الله در جلسه بعد راجع به حرف آقای داماد صحبت میکنم اما آن که الان گفتیم و تا این جا رسیدم حرف استاد عزیزما آقای بروجردی حرف حضرت امام خیلی خوب است و راستی باید بگوئیم بهترین دلیل است برای برائت در اقل و اکثر ارتباطی.
و صلی الله علی محمد و آل محمد