درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : دوران امر بین اقل و اکثر
بحث امروز به بعد بحث دوران امر بین اقل واکثر این اقل واکثر منقسم میشود به 2 قسم :
اقل و اکثر استقلالی.
اقل و اکثر ارتباطی.
اقل و اکثر استقلالی این است که اقل ربطی به اکثر ، اکثر ربطی به اقل ندارد من میدانم به شما بدهکارم اما نمیدانم 100 تومان یا 200 تومان، 100 تومان ربطی به 200 تومان ندارد 200 تومان ربطی به 100 تومان ندارد اگر 100 تومان به شما دادم اگر بدهکاری من 200 تومان بوده 100 تومانش را دادم 100 تومانش باقی مانده اگر هم 100 تومان بوده بدهکاریم را دادم نه او ربطی به این دارد نه این ربطی به او دارد اصلا باید بگوئیم که از بحث ما بیرون است علم اجمالی نیست بلکه یک علم تفصیلی را با یک شک بدوی پهلوی هم گذاشتیم اسمش را گذاشتیم اقل و اکثر کلاه صدراعظم را سر نوکر گذاشتیم این که نمیدانم به شما 100 تومان بدهکارم یا 200 تومان معنایش این است که میدانم یقینا 100 تومان بدهکارم این علم تفصیلی نمیدانم اضافه بر این 100 تومان هم به شما بدهکارم یا نه؟ آن شک بدون صدر تا علم اجمالی است اما واقعا علم اجمالی نیست یک علم تفصیلی است یک شک بدوی و اصلا از بحث ما بیرون است.
لذا راجع به اقل و اکثر استقلالی یعنی اقل ربطی به اکثر، اکثر ربطی به اقل ندارد اصلا حرف ندارد.
گفتم وقتی فکرش را بکنیم میبینیم اصلا علم اجمالی توی کار نیست تا ما رویش بحث بکنیم و بحث ما روی علم اجمالی است علم اجمالی را منقسم کردیم به متباینین به اقل و اکثر و اینجا اصلا علم اجمالی نیست یک علم تفصیلی است یک شک بدوی است سیرتا اما صورتا نظیر آن علم اجمالی است و وقتی فکرش را بکنیم این علم اجمالی منحل میشود به علم تفصیلی شک بدوی.
لذا معمولاً اصلا مرحوم آخوند فصل مستقلی باز نکردند و توی ضمن صبحتشان همین عرض من را فرمودند و مفروض عنه گرفتند اینک اقل واکثر استقلالی از بحث ما بیرون است خب این راجع به اقل و اکثر استقلالی.
اما آن که بحث را مشکل کرده است خیلی حتی مثلا مثل شیخ انصاری تعدد فتوا دارند مثل صاحب جواهر ایشان اصلا مبنا ندارند گاهی اشتغالی میشوند گاهی برائتی میشوند و میگویند مشهور در میان قدما اشتغالی بودند حالا این را نمیدانم درست است یا نه؟ اما فعلا مشهور در میان متاخرین برائت است نه اشتغال شاید هم این مسئله که شهرت بسزا پیدا کرد از شاگردهای شیخ انصاری به این طرف میبینیم که همهشان برائتی هستند معنایش این است که من میدانم نماز برایم واجب است نمیدانم این نماز 9 جزء است یا 10 جزء اضافه بر آن چیزهایی که میدانم آیا باز هم اجزا و شرایط دارد یا نه؟ به این میگویند اقل و اکثر ارتباطی به این معنا که اگر واقعا جزء باشد شرط باشد اقل را آوردم هیچ چیز نیاوردم مثلا نمیدانم سوره در نماز واجب است یا نه؟ قبله در نماز جعفر طیار واجب است یا نه؟ خب اگر راستی واجب باشد نماز بدون سوره نماز نیست.
لذا اقل وابسته به اکثر است اکثر هم وابسته به اقل است همین جور رو به قبله ایستادن همین جور سوره خواندن این خب خودش قرآن است اما این نماز است جزء نماز است ؟ نه. هر دو ربط به هم دارند به آن میگویند اقل واکثر ارتباطی یا اقل و اکثر ارتباطیین هر دو درست است.
گفتم مشهور در میان قدما اشتغالی هستند مرحوم شیخ انصاری در فرائد ادعای شهرت بلکه اجماع میکنند برای این که گفتند اشتغال چرا؟ گفته اشتغال یقینی برائت یقینی یقین داری نماز برایت واجب است حالا نماز بدون سوره آوردی نمیدانی آن چیزی که یقین داشتی تکلیف ادا شد یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی باید سوره را بیاوری تا یقین کنی نماز آمده ولی اگر سوره بدون نماز شد نمیدانی آیا آن نماز که ذمهات مشتغل بود آیا آمد یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی دلیلشان هم واضح است و اصلا این بحث را بحث اشتغالش گفتند برای خاطر همین است که ما اشتغال ذمه داریم به اصل نماز اشتغال یقینی داریم به اصل روزه حالا در روزه نمیدانم سر زیر آب کردن هم روزه را باطل میکند یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی میگوید این مانع باید نیاید. نمیدانم خیلی جاها هم میآید توی فقه ما فوق العاده سیال است میدانید خمس بدهکار است یک دفعه استقلالی است نمیداند 100 تومان بدهکار است یا 200 تومان خب این ربطی به بحث ما ندارد اما یک دفعه وابسته میشود وقتی وابسته شد دیگر اشتغال یقینی برائت یقینی .
گفتم دلیلشان هم واضح است اگر ما دلیل نیاوریم برای برائت دلیل آن کسی که اشتغالی است دلیلش واضح است دلیلش اشتغال یقینی برائت یقینی یقین به تکلیف دارد باید این تکلیف را باحجت بدهد به مولا عرضه بدارد به مولا الا این که بزرگان این اشتغال یقینی برائت یقینی را جواب دادند گفتند برائت.
3-2 دلیل برای این آوردهاند یکی از ادله که مدعی هستیم ما آوردیم برای برائت این است میگوئیم که بله اشتغال یقینی به نماز اما نماز چیست؟ خب شارع باید این نماز را بگوید چیست؟ مرکب اختراعی است دیگر تا شارع بگوید ما چه میدانیم نماز چیست؟ خب شارع مقدس گفت کبر اقرء فاتحه الکتاب ارکع اسجد تشهد صل دیگر هیچ چیز نگفت سکوتش یعین دیگر چیزی لازم نیست والا اگر واجب بود و نگوید این اخلال به تکلیفش اخلال به غرض کرده خب باید بگوید دیگر حالا من نمیدانم جلسه استراحت واجب است یا نه؟ میگردم در روایات اهل بیت چیزی پیدا نمیکنم وقتی چیزی پیدا نکردم به مولا میگویم نماز میآورم بدون جلسه استراحت خب نماز نیامده مولا میگوید چرا نماز نیاوردی ؟ میگویم چرا نگفتی ؟ و این دلیل هم هست این احتیاج به برائت هم نداریم دلیل است در همه جا میگوئیم مرحوم آخوند اشاره دارند اینجا اما مفصلش را در اول کفایه فرمودند اما بردندش توی مهام امور میفرماید اگر چیزی از مهام امور است مبتلا به است و شارع مقدس نگفت نگفتنش دلیل بر این است که واجب نیست مثال می زنند به قصد وجه میگوید خب مردم نماز میخوانند حسابی نماز مبتلا به شان است و حیث این که نگفت دلیل بر این است که واجب نیست و به مرحوم آخوند عرض میکنیم دلیلتان خیلی خوب است اما چرا راجع به مهام امور؟ خب راجع به همه چیز هر چیز مربوط به شارع است فروع دین مربوط به شارع است شارع باید بگوید واجبات محرمات موانع شرایط شارع مقدس باید بگوید خب وقتی شارع مقدس نگوید در مقام بیان هم باشد یکدفعه میگوید که اقم الصلاه لدلوک الشمس در مقام بیان نیست اطلاق ندارد من هم نمیتوانم گردن مولا چیزی بگذارم یک دفعه نه در مقام بیان است در مقام بیان اجزا و شرایط باید بگوید این نماز چیست اجزایش را میگوید شرایطش را میگوید ساکت میماند سکوتش دلیل بر این است که واجب نیست همین که توی ادبیت هم داریم که میگوئیم سکوت در مقام بیان افاده حصر میکند حالا این ادبیت نمیدانم تا چه اندازه درست است اما معمولا همین است ولی حالا عرض من راجع به این که سکوت در مقام بیان افاده حصر میکند نه، تایید است اصل مطلب که نماز را شارع مقدس باید بگوید چیست هم شرایط را تعیین کند هم اجزاء را یک دفعه در مقام بیان اصل حکم است او نه یک دفعه در مقام بیان اجزاء و شرایط است.
امام صادق سلام الله علیه میگوید نماز چیست؟ چند تا روایت این جوری مرحوم صاحب وسایل نقل میکند که امام صادق اجزاء و شرایط فرمودند در مقام بیان اجزاء و شرایط است اما آن مشکوک را آن که در آن شک دارمف نگفت ، نگفتن گردن مولا میگذاریم یعنی اگر به من بگوید چرا نماز بدون استراحت ؟ میگویم نگفتی اگر میخواستی باید بگوئی دیگر خواه ناخواه ناقص من را بجای تام باید قبول کنی.
اگر هم راستی واجب است تقبل ناقص به جای کامل آن وقت اگر هم شک بکنم دیگر حالا دلتان هم میخواهد بگوئید برائت ولی نوبت به برائت هم نمیرسد این جور که من عرض میکنم حالا اگر هم میخواهید بگوئید برائت اجزا را گفته جلسه استراحت را نگفته نمیدانم این جلسه استراحت واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون آن وقت رفع ما لایعلمون را با آن که گفته پهلوی هم میگذارم میگویم که این نماز میگوید نماز بدون جلسه استراحت است میگویم خب نگفتی که اول آن عنوان اقیموا الصلوه را گفتی خب تکلیف آمد به ذمه من اشتغال یقینی یک دفعه بیان اجزا و شرایط لازم نیست خودم بلدم اجزا و شرایط چیه آن هیچ چیز اما یک دفعه اجزا و شرایط را باید بیان بکنم در مقام بیان است مولا در مقام بیان مراد است مرادش رانگفت نظیر اطلاق گیری که میگوئید مولا در مقام بیان مراد است مطلق گفت پس قید ندارد اینجا این جور میگوئیم مولا در مقام بیان اجزا و شرایط است و این اجزا و شرایط را گفت و بعضی از شرایط که من شک دارم و بعضی از اجزا که من شک دارم نگفت همان نگفتن سکوت در مقام بیان افاده این است که لازم نیست و اگر هم میخواهید برائت آن وقت شک دارم آیا وجه چیست ؟ میگویم که آن چه گفت و آن چه نگفت که برائت دارد پهلوی هم میگذارم آن صل دیگر جوابگو میشود و اشتغال یقینی برائت یقینی.
خب همین دیگر به ما نرسیده بر من واجب نیست یک قاعده کلی همه جا مولا خیلی چیزها را گفته شارع خیلی چیزها را گفته به ما نرسیده خب حالا میتواند باز خواست بکند از ما ؟ عدم الوصول عدم الحجه خب همه اینها به من میگوید هر چه میدانی، هر چه حجت داری بیاور آن که حجت نداری هیچ چیز رفع ما لایعلمون آنهایی گفته با آنهایی که نگفته که برائت دارد پهلوی هم میگذارم تحویل میدهم میگویم این نماز است اگر هم این نماز نیست دیگر باید رفع ید از تکلیف بکنی برای این که وظیفه تو بود بگوئی ، نگفتی درست میشود دیگر.
لذا اشتغال یقینی ، برائت یقینی البته اشتغال یقینی اینجا یعنی اشتغال بعنوان ،اشتغال پیدا کردم بعنوان، عنوان صل برائت یقینی میخواهم از این عنوان تشریح این عنوان و بیان اجزا و شرایط را کی باید بکند؟ خود مولا خب وقتی خودش تبیین میکند 9 تا گفت و دیگر هیچ چیز نمیگوید یا نتوانست بگوید یا گفت و به من نرسید خب الان من نمیدانم پیش از این 9 تا هم هست یا نه؟ حجت مولا ندارد بر این که هست بلکه من حجت دارم بر مولا که نیست یا آن سکوت در مقام بیان افاده حصر میدهد یا لااقل رفع ما لایعلمون.
لذا در حقیقت اقل و اکثر ارتباطی مثل اقل و اکثر استقلالی یک علم تفصیلی پیدا میکنیم یک شک بدوی علم تفصیلی به 9 چیز که فرموده یا من پیدا کردم این علم تفصیلی که اینها نماز است شک بدوی این که یک جزء مشکوک من را نگفته راجع به این شک بدوی رفع ما لایعلمون جاری میکنم یا آن دلیل امارهای که مرحوم آخوند راجع به مهام امور در اول جلد کفایه گفته بالاخره با دلیل آن دلیل ما آن ندانستگی ما که اصل است میگذارم پهلوی آن دانستگیها به مولا میگویم این نماز است.
دیگر حجت پیش از این رویش نداری اگر هم راستی یک جزئی است که بوده است و من نیاوردم روی آن دیگر نمیشود عقاب کرد وقتی نشد عقاب کنیم دیگر خواه ناخواه جمعبین حکم واقعی و ظاهری رفع ید مولا از تکلیف، این یک وجه یک وجه دیگری که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی توی درس داشتند یک مثال شیرینی هم رویش میزدند که استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس همان فرمایش آقای بروجردی را خیلی با طول و تفصیل و یک صورت فوق العاده علمی به آن میدادند این است آقای بروجردی میفرمودند که این مرکبات همه همه اینها از باب کلی و مصداق فرد نیست بلکه مرکبات از این باب است که مثال نماز که 9 جزء است این نماز این جور نیست که آن جزء ها مصداقش باشند بلکه آن جزءها همه همه از مرکب است و اجزا و این مرکب و اجزا مثال میزدند مثل عشر بخواهیم با یک، دو، سه و چهار که کلی و فرد نیست کل و جزء است یعنی در حالی که عشر صادق بر یک، دو، سه و چهار است اما یک و دو و سه و چهار هم نیست بخلاف کلی که زید و انسان خب زید تمام انسان است این طور نیست که جزء الانسان باشد مگر آن چیزی که توی منطق است از آن رجل همدانی که میگوید نه، والا زید انسان این زید تمام انسان است اما عشر چطور؟ تمام یک نیست، تمام دو نیست بلکه یک عنوان بسیط هم هست این عنوان پهن شده روی این 10 تا آن وقت آقای بروجردی در درس مثال میزدند میگفتند مثل یک مرغکی که بالش را پهش میکند روی بچههایش گاهی پهن میکند روی همه بچهها گاهی یک بچه را نمیگیرد بی بال مادر میماند گربه او را می برد خب حالا نماز مثل آن مرغک است این عنوان ولو بسیط اشتغال ذمه من بعنوان اما پهن شده روی 10 چیز نمیدانم علاوه بر این باز هم چیزی هست یا نه؟
رفع ما لایعلمون میگوید نه، نمیدانم این مرغک این امر مولا بالش را پهن کرده روی جلسه استراحت یا نه؟ میگوئیم نه. دیگر خواه ناخواه اشتغال یقینی برائت یقینی آن جزء اصلا نمیدانم این امر این جزء را میگیرد یا جزء را نمیگیرد از اول مشکوک است که شک ابتدائی میشود رفع ما لایعلمون میگوید که جزء نماز نیست حالا چون که این فرمایش آقای بروجردی حالا ایشان خیلی ساده اما فرمایش حضرت امام که همان است حضرت امام از درس آقای بروجردی گرفتند و شرحش میکردند چون که مشکل است یک مقدار روی آن مطالعه کنید اما حرف خوبی است انصافا تا فردا تکرارش کنم و ببینیم که اقل و اکثر ارتباطی را میتوانیم منحلش بکنیم یا نه؟
و صلی الله علی محمد و آل محمد