درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/10/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تنجز تکلیف در موضوعات و احکام
بحث دیروز انصافا یک بحث مشکلی است و آن این است که اگر علم اجمالی ما دائر مدار متباینین باشد چه در موضوعات چه در احکام مشهور در میان فقها همه همه گفتند که علم اجمالی منجز تکلیف است و باید احتیاط کرد اگر نتوانست بدست بیاورد نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر هر دو را باید بخواند اگر 2 تا ظرف باشد نداند کدام نجس است، از هر دو باید اجتناب بکند و گویا میشود ادعای اجماع در فقه کرد اما مرحوم آخوند استاد بزرگوار ما آقای بروجردی استاد بزرگوار ما آقای داماد اینها میگویند که نه علم اجمالی من حیث هو هو نمیتواند منجز تکلیف باشد اگر از راهی بدست آوردی تکلیف منجز را آن میگوید تکلیف منجز است مثل روز جمعه نمیشود بی نماز باشد لذا تکلیف منجز برای خواندن نماز هست و اما اگر آن تکلیف منجز را از خارج بدست نیاوردی علم اجمالی نمیتواند منجز باشد چرا؟ برای این که کل واحد مشکوک است که دیگر کل شیء طاهر یا رفع ما لایعلمون روی کل واحد است نمیداند که آیا نماز جمعه بخصوصه واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون نماز ظهر بخصوصه واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون و این که علم اجمالی کالعلم التفصیلی فی اثبات التکلیف میگویند قبول نداریم یک دلیل محکمی میخواهد این مطلب را اثبات بکند لذا کل واحد مشکوک است آیا یقین دارد نماز جمعه واجب است ؟ نه فرض ما این است که یقین ندارد شک دارد یقین دارد نماز ظهر واجب است ؟ نه یقین ندارد شک ندارد وقتی شک دارد کل شیء در اینجا رفع ما لایعلمون راجع به خصوصیت نماز جمعه رفع ما لایعلمون راجع به خصوصیت نماز ظهر الا از خارج بدانیم تکلیف هست که دیگر آن برایمان کار میکند میگوید که علم تفصیلی خارجی علم اجمالی ارتکازی آن میگوید که روز جمعه باید نماز بخوانی آن وقت چون که نمیدانی کدام منجز است باید هر دو را بخوانی هم ظهر هم جمعه یک چیز خارجی میخواهیم و آن چیز خارجی تا نباشد کل واحد اینها مشکوک اند و رفع ما لایعلمون هست در موضوعاتش هم هست 2 تا ظرف این را میدانیم یک کدام نجس است یک دفعه میگوئی علم تفصیلی دارم به تنجیز تکلیف اجتنب عن النجس البین خب اگر این علم باشد آن برایمان کار میکند اجتنب عن النجس فی البین نباشد کل واحد این 2 تا ظرف مشکوک است که کل شیء طاهر یا کل شیء ذلک حلال هم راجع به آن هست هم راجع به او هست.
لذا بعد میآئیم صحبت میکنیم مرحوم آخوند اصلا این سر و صدا را درست کردند برای مباحث بعدی که انشاء الله میآئیم میگوئیم که آن جا که مبتلا به نباشد اصل جاری است آن جا که اضطرار باشد اصل جاری است آن جا که شبهه غیر محصوره باشد اصل جاری است آن وفت مرحوم آخوند یک دفعه یک کلمه میفرمایند که معنایش این است که علم اجمالی کالعلم التفصیلی نیست الا آن جا که بدانی تنجیز تکلیف است و چون که شبهه غیر محصوره است تنجیز تکلیف را نمیدانیم میگوئیم همهاش پاک است در غیر مبتلا به چون که تنجیز تکلیف را نمیدانیم همان را هم که مبتلا به است میگوئیم پاک است در اضطرار آن که نمیدانیم کدام است در آن جا هم میگوئیم پاک است.
لذا مرحوم آخوند خیلی خودشان را راحت میکنند و بعد هم میآئیم میبینیم که توی فروعات مرحوم آخوند خیلی در فُصحه هستند چنانچه دیگران در مضیقه واقع شدند که آن که غیر مبتلا به نیست چرا میگوئید اگر هر دو مبتلا به نیست یکی مبتلا به است میگوئید که اصل جاری است ؟ چه فرقی میکند؟ اگر علم اجمالی کالعلم التفصیلی در اثبات تکلیف اینجا هم اثبات تکلیف میکند حالا هر دو مبتلا به باشد یا یکی مبتلا به باشد میدانید مرحوم شیخ در دردسر عجیبی افتادند که انشاء الله بعد صحبت میکنیم اما مرحوم آخوند میفرمایند ما در فصحه هستیم و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی و استاد بزرگوار ما آقای داماد هم همین جورها میآمدند جلو و میگفتند این که مشهور شده العلم الاجمالی التفصیلی فی اثبات التکلیف و فی اسقاط التکلیف این را قبول نداریم. در اسقاط تکلیف بله اما در اثبات تکلیف چون اصل داریم روی کل واحد نه، در اثبات تکلیف مثل اسقاط تکلیف نیست این فرمایش مرحوم آخوند 4- 3 تا اشکال دارد که ببینیم این 4-3 تا اشکال را چه جور میشود جواب داد؟
مرحوم شیخ جواب دادند گفتند اصل در اطراف علم اجمالی جاری نیست برای این که تناقض صدر و ذیل لازم میآید و این فرمایش شیخ انصاری یک چیز مشهوری شده در میان اهل اصول که کل شیء طاهر حتی تعلم در اطراف علم اجمالی نیست برای این که تناقض صدر و ذیل است برای این که کل شیء طاهر یعنی کل مشکوک خب این کل شیء میگوید که در اطراف علم اجمالی اشاره میکند به یک کاسه میگوید کل شیء یعنی هذا الشی لما کان مشکوک طاهر اما از آن طرف هم میگوید حتی تعلم این حتی تعلم هم اشاره میکند به یک کاسه میگوید که این هذا معلوم باالعلم الاجمالی.
لذا گفته است که کل شیء طاهر میگوید پاک است حتی تعلم انه نجس میگوید نجس است این تناقض صدر و ذیل موجب میشود کل شیء حتی تعلم در اطراف علم اجمالی جاری نشود خب حرف حرف خوبی است اما مرحوم آخوند چه میگوید میگوید حتی تعلم مربوط به علم تفصیلی است نه علم اجمالی از کجا میگوید حتی تعلم اعم از علم اجمالی و علم تفصیلی .
مرحوم آخوند میگوید آقا تو این را اثباتش بکند که تنجیز تکلیف هست اینجا؟ بله آدم بداند تنجیز تکلیف است مرحوم آخوند میگویند آن بحث دیگری است اگر بدانیم تنجیز تکلیف است خب هر کجا میدانی بگو هر کجا نمیدانی نگو مثلا مرحوم آخوند زور میگوید در آن جا که مبتلا به است تنجیز تکلیف است آن جا که مبتلا به نیست بگو تنجیز تکلیف نیست آن کار میکند والا کل شیء طاهر حتی تعلم این مربوط به علم اجمالی نیتس مربوط به علم تفصیلی است در حقیقت مرحوم شیخ شاید هم یک شبهه لفظی باشد یک نزاع لفظی باشد مرحوم شیخ انصاری اول فرض کردند که علم اجمالی کالعلم التفصیلی فی اثبات التکلیف و فی اسقاط التکلیف بعد از آن که این فرض را کردند فرمودند کل شیء طاهر در اطراف جاری نیست برای این که لازم میآید تناقض صدر و ذیل خب مرحوم آخوند میفرماید از کجا میگوئید تنجیز تکلیف را از کجا؟ از این کل شیء طاهر که نمیتوانیم درست بکنیم لذا کل واحد مشکوک وقتی کل واحد مشکوک شد دیگر علم اجمالی در مسئله ما نمیآید کل شیء طاهر حتی تعلم بالعلم التفصیلی لذا این دیگر شاید برگردد به همان حرف مرحوم آخوند 3-2 مرتبه تکرار میکنند اینجا لو علم بالعلم التفصیلی تنجیز تکلیف را در اطراف علم اجمالی بگو و اما اگر ان لم تعلم تنجیز تکلیف را در اطراف علم اجمالی کل واحد مشکوک است لذا نمیتوانیم با حرف مرحوم شیخ مرحوم آخوند را ردش بکنیم مرحوم آخوند میگوید خود من که دارم میگویم اول که وارد شدم دارم میگویم هر کجا علم تفصیلی به تنجیز تکلیف و به بود تکلیف منجز هست بگو، آن دلیل کار میکند.
و اما آن جا که علم به تنجیز تکلیف علم تفصیلی نداریم کل واحد مشکوک است کل شیء طاهر حتی تعلم او را میگیرد.
به عبارت دیگر آن میگوید علم اجمالی را میآید مرحوم آخوند میگویند نه و حق هم با مرحوم آخوند است انصافا دیگر
تناقض صدر و ذیل کدام است.
لذا برمیگردد به همین که آیا علم تفصیلی به تنجیز تکلیف در انائین مشتبهین هست یا نه؟ اگر بگوئی آری او برایت کار میکند میگوید آقا علم تنجیز داری باید اجتناب بکنی برای این که اشتغال یقینی برائت یقینی و اما اگر علم تنجیز تکلیف را نداری ممکن است مولا رفع ید از تکلیف کرده باشد چنانچه در شبهه بدویه رفع ید از تکلیف بکند در علم اجمالی هم رفع ید از تکلیف میکند.
این شبهه اولی است که پافشاری دارند مرحوم آخوند را رد بکنند به کلام مرحوم شیخ انصاری این که اگر بخواهیم اصل در اطراف علم اجمالی جاری بکنیم لازم میآید تناقض صدر و ذیل این یک ایراد است.
ایراد دومی که در مسئله هست گفتند استیحاش عرفی این خیلی بهتر از آن تناقض صدر و ذیل است گفتند اصلا 2 تا لباس داری یکی از آن ها را میدانی نجس است با هر دواش نماز میخوانی زنی که مسئله هم بلد نیست میگوید که چه کار کردی؟ میگوید کل واحد را گفتم کل شیء طاهر حتی تعلم استیحاش میکند با 2 تا ظرف که میداند احدهما نجس است با یکی از آنها یا با هر دو مخصوصاً وضو بگیری غسل بکنی و اگر هم بخواهی مثال عرفی بزنی توی مهمام امور هم نه 2 تا ظرف یکی از آن ها کثیف است اگر یکی از آنها تویش احتمال زهر بدهد آن در مهام امور است مهمام امور بحثمان نیست سابقا صحبت کردیم اما یک کام کثیف است یک کدام کثیف نیست ، کثیف به اندازهای که خب نمیشود خورد حالا این جا کل شیء طاهر و یا انشاء الله پاک است انشاء الله تمیز است عرف نمیپسندد استیحاش عرفی است در این که بخواهیم در اطراف علم اجمالی اصل جاری بکنیم.
به عبارت دیگر عرف تکلیف را منجز میداند باز بر میگردد این اشکال به همان که مرحوم آخوند خودشان گفتند که آقا اگر بدانی که تکلیف منجز است خیلی خب شما میگوئی عرفا تکلیف منجز است ، باشد ما هم بگوئیم.
لذا میگوئیم در آن جا که شبهه غیر محصوره است عرف هست یا نه؟ میگوئیم نه مسلم عرف نیست یعنی الان بدانیم یک مغازهای گوشت غیر مذکی دارد اما کدام مغازه است توی اصفهان؟ نمیدانم حالا ما بخواهیم اجتناب بکنیم عرف نمیپسندد دیگر استیحاش که اصلا ندارد اصلا نمیپسندد میگوید اصلاً این وسواسی بارها کدام است؟ معلوم میشود باز برمیگردد به حرف خود مرحوم آخوند که مرحوم آخوند میگویند هر کجا میدانی تنجیز تکلیف است اجمالی منجز است هر کجا که نمیدانی علم اجمالی منجز نیست.
به عبارت دیگر هر کجا عرف میگوید منجز است تو بگو منجز است هر کجا عرف میگوید منجز نیست تو هم بگو منجز نیست اینها دیگر عبارت عوض کردن است والا خود مرحوم آخوند هم همین استیحاش عرفی را نظر مبارکشان بوده است و جواب داده که اگر راستی عرف استیحاش میکند هر کجا استیحاش میکند بگو هر کجا استیحاش نمیکند خب هیچ چیز این هم حرف دوم اشکال سوم، گفتند اجماع است خب این خوب هم هست بله در فقه ما اجماع است ندیدیم میان فقها چه قدما چه متاخرین یک کسی بگوید که میگوید با علم اجمالی اسقاط تکلیف میشود کرد یا نه؟ همه میگویند بله الا شاذ یا علم اجمالی اثبات تکلیف میشود کرد یا نه؟ همه میگوید آری و توی فقه یک کسی را داشته باشیم که بگوید نه، نداریم خب این هم مرحوم آخوند جواب میدهد مرحوم آخوند میگوید که من که مسئله فقهی نمیگویم توی فقه برویم ببینیم چه کار باید کرد؟ اگر اجماع توی مسئله هست بگو من فعلا بحث اصولی میخواهم بکنم بحث اصولی هم خیلی نتیجه دارد برای مرحوم آخوند و آن این است که من میخواهم بگویم که در شبهه غیر محصوره بگوئیم اینجا نمیدانیم تنجیز تکلیف هست یا نه؟ برویم توی اضطرار بگوئیم اینجا نمیدانم تنجیز تکلیف هست یا نه؟ برویم روی مبتلاء غیر مبتلا بعضی از اطراف مبتلا به نباشد نمیدانیم آیا تنجیز تکلیف هست یا نه؟ لذا مرحوم آخوند میگوید خیلی خب اجماع را قبول دارم و میرویم توی اجماع توی فقه و هر چه فقه گفت قبول هم میکنیم اجماعشان را هم قبول میکنیم اما الان بحث اصولی که نتیجه فراوان دارد دیگر مربوط به فقه نیست خوب است انصافاً .
لذا ثمره در اصول زیاد دارد حالا برتوی فقه ببینیم این اجماع چقدر میتواند کار کند. لذا اجماع را توی فقهمان قدر متیقن میگیریم مسلم هم هست توی فقه دیگر قدر متیقن دارد توی فقهمان شبه غیر محصوره میگوئیم طوری نیست و مبتلا به نباشد میگوئیم که اصل در آن طر ف جاری است طوری نیست در اضطرارش میگوئیم در جاهای دیگر هم میگوئیم و توی فقه اجماع قدر متیقن گیری میکنیم و ایراد اصولی هم که به اجماع هست این که مقطوع المدرکیه است چه رسد محتمل المدرکیه این جور اجماعها حجت نیست ولی حالا آن حرف را نمیزنیم اما مرحوم آخوند میفرمایند که آقا این که شما میفرمائید اجماع داریم خیلی خب بروید توی فقه اجماع هست قدر متیقن گیری کن، هر کجا که کردی آن وقت بواسطه اجماع علم به تنجیز تکلیف پیدا میکنیم علم تفصیلی به تنجیز تکلیف که از بحث ما بیرون است مرحوم آخوند میگویند من هم 3-2 مرتبه توی همین بحث هم گفتم اگر علم به تنجیز تکلیف داری علم اجمالی کالعلم التفصیلی. شبهه آخری که به مرحوم آخوند شده استاد بیرگوار ما آقای داماد میکردند که آقا ما دلیل داریم یحریقها و یتمم اگر در اطراف علم اجمالی اصل جاری شده جاری بشود امام علیه السلام باید بگویند وضو بگیر لااقل با احدهما تا مخالفت قطعیه هم لازم نیاید مخالفت احتمالیه اما امام علیه السلام فرمودند هر دو را بریز تیمم کن.
لذا در اطراف علم اجمالی امام صادق فرمود ه است همان که بزرگان از امام صادق گرفتند علم اجمالی کالعلم التفصیلی فی اثبات التکلیف.
این را هم من به مرحوم آقای داماد میگفتم خیلی خب درست است توی فقه هم میرویم همین کار را هم میکنیم و خصوصا تیمم هم نمیگوئیم همه جا میگوئیم علم اجمالی کالعلم التفصیلی فی اثبات التکلیف با این روایت اما آنجاهایی که روایت نگیرد چه؟ مثل شبهه غیر محصوره آن جا را بگوئیم اصل در اطراف علم اجمالی جاری است، این جا به خصوصه را میگوئیم نه.
آقای داماد میپسندیدند میفرمودند بله. به عبارت دیگر این هم یک نحو تعبد توی فقهمان است راجع به آن جا که میدانیم تکلیف منجز داریم و اما آن جا که نمیدانیم تکلیف منجز داریم یا نه؟ دیگر یحریقها و تیمم نمیتواند کار بکند.
و تلخص مما ذکرنا این که این شهرت به سزائی که در اصول ما آمده که در اطراف علم اجمالی اصل جاری نیست العلم الاجمالی کالعلم التفصیلی فی اثبات التکلیف و فی اسقاط التکلیف این را ما تبعا لمرحوم آخوند قبول نداریم.
دیگر حالا در این باره چیزی نداریم اگر چیزی پیدا کردید به من بگوئید تا روی آن بحث بکنم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد