درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : دوران امر بین تعیین و تخییر
بحث ما در باب دوران امر بین تعیین و تخییر بود میداند باید اکرام کند یا زید یا عمر را اما زید یک ترجیحی دارد مثل این که عالم است همسایهاش است طلبه است خب اگر این زید را اکرام بکند اگر تخییر باشد لنگه تخییر باشد تکلیف ساقط شده اگر هم خود معین باشد تکلیف ساقط شده اما اگر آن لنگه را یعنی امر را اکرام بکند اگر تخییر باشد تکلیف ساقط شده اگر تعیین باشد تکلیف ساقط نشده دوران امر بین تعیین و تخییر مقدم است مشهور در میان بزرگان هم گفتند مقدم است این امر عرفی هم هست و مثال عوامانهاش هم میگویند روزه شک دار میگیری برای چه؟ به تو گفتند اکرام بکن نمیدانی زید است یا عمر اما زید ترجیح دارد یک تعیینی هست خب زید را اکرام بکن تا این که اگر لنگه تخییر است اکرام کردی اگر هم تعیین است اکرام کردی قطعا تکلیف ساقط شده است.
لذا هم عرفیت دارد دوران امر بین تعیین و تخییر مرحوم آخوند که میفرمایند نه ، استقلال عقلی رویش است عقل میگوید باید زید را اکرام بکند نمیشود عمر را اکرام بکند شاید آن استقلال عقلی مرحوم آخوند هم همین باشد که آقا خب چرا دردسر درست میکنی؟ زید را اکرام بکن اگر لنگه تخییر است تکلیف ساقط شده اگر لنگه تخییر نیست و تعیین است تکلیف ساقط شده این یک دلیل بود یک دلیل دیگر هم اشتغال بود فرمودند که یقینا وجوب اکرام برای تو هست اگر زید را اکرام بکنی اشتغال یقینی برائت یقینی اما اگر عمر را اکرام بکنی اشتغال یقینی برائت یقینی نیست پس حتما باید زید را اکرام بکنی اشتغال یقینی برائت یقینی و یک چیز مسلمی توی اصول ما شده راجع به این دوران امر بین تعیین و تخییر و گفتند دوران امر بین تعیین و تخییر تعیین است نه تخییر دلیلش هم استقلال عقل و اشتغال و دیروز ما به هر دو اشکال داشتیم میگفتیم این استقلال عقلی روی حسن است یا روی لزوم؟ اگر بگوید حسن است خوب است احتمال میدهیم تعیین این احتمال میگوید که روزه شک دار نگیر زید را اکرام بکن و یا لنگه تخییر است یا خودش معین است استحسانش مسلم اما لزوم عقل ما بگوید حتما زید را اکرام بکن باید بگوئیم که احتمال تعیین الزام میکند عقل را به این که حتما این کار را بکن و این نمیشود کجا داریم که عقل ما مستقل باشد روی محتملات را بیاور مگر در مهمام امور خب احتمال است دیگر یقین به ترجیح که نداریم، احتمال ترجیح است والا اگر یقین داشته باشیم ترجیح است آن دیگر دوران امر بین تعیین و تخییر نیست دوران امر بین تعیین است احتمال میدهیم یعنی دوران امر بین تعیین و تخییر مثل همین مثال روز جمعه میداند باید نماز بخواند نمیداند نماز جمعه بخواند یا نماز ظهر؟ اما میداند باید نماز بخواند اما اگر نماز جمعه بخواند درست است نماز ظهر بخواند درست است تخییر است ولی چون آن شعار است نماز جمعه اهمیت دارد احتمال میدهد نماز جمعه واجب تعیینی باشد.
لذا گفتند دوران امر بین تعیین و تخییر است نماز جمعه بخوان برای این که اگر نماز جمعه خواندی نماز ظهر هم واجب باشد تکلیف ساقط است چون تخییر است اگر هم معین باشد تکلیف ساقط است لذا احتمال ترجیح است یک دفعه میدانیم ترجیح است از بحث ما بیرون است دوران امر بین تعیین و تخییر دیگر نیست نمیدانیم آیا تعیین است یا نه؟ اما ترجیح میدهیم معین بودنش را احتمال، استحسانها که دیروز به مرحوم آخوند میگفتم آقا شما میخواهی حکم عقلی درست بکنی بگوئیم عقل مستقل است بگوید این کار را بکن میگویم عقل مستقل است روی محتملات؟ کجا داریم که روی محتملات عقل مستقل باشد عقل مستقل است آن جا که برهان باشد عقل تابع برهان است، عقل تابع یقین است اگر بخواهیم یک امر عقلی درست بکنیم حتما باید صغری و کبری درست کنیم تا صغری و کبری نشود حتی مثلاً شکل میدانید دیگر توی منطق شکل اول را حجت میدانند شکل دوم و سوم و چهارم را میگویند نه، ولی بالاخره باید برهان باشد و عقل مستقل است به این که محتمل را بیاور این یک نحوی تهافت است لذا در دوران امر بین تعیین و تخییر بله، عقل ما میگوید مردم میگویند .
خودمان میگوئیم آقا روزه شک دار نگیر معین را اکرام بکن دیگر اگر معین باشد که خوب اگر هم معین نباشد این هم یک تخییر است اما عقل مستقل باشد لذا آن استقلال عقل را که نمیشود گفت بیاتوی اشتغال که خیلیها روی این دوران امر بین تعیین و تخییر رفتند توی اشتغال گفته است که یقین به تکلیف داریم روز جمعه میدانیم نماز باید بخوانیم نمیدانیم جمعه یا ظهر؟ اگر جمعه را بخوانیم حتما تکلیف ساقط است اما اگر ظهر را بخوانیم نمیدانیم تکلیف ساقط است یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی پس حتما نماز جمعه را بخوان نمیدانیم اکرام زید بکنیم یا عمر؟ تخییر است یا تعیین؟ اگر زید را اکرام کنم که عالم است همسایه است طلبه است میدانیم تکلیف ساقط شده برای این که لنگه تخیر لااقل هست و اما اگر عمر را اکرام بکنم نمیدانم تکلیف ساقط شده یا نه؟ برای این که اگر معین باشد تکلیف ساقط نشده اشتغال یقنی برائت یقینی این هم دیروز میگفتم آقا اشتغال یقینی برائت یقینی درست است اگر شما در اقل و اکثر اشتغالی بشویم مثل صاحب جواهر بشویم بعضی هستند حتی اگر یادتان باشد مرحوم شیخ حسابی توی مسئله لنگ هستند در اقل و اکثر ارتباطی و مرحوم آخوند توی کفایه این برائت را با یک درد سر عجیبی درستش میکنند انشاء الله می رسیم خب اگر کسی اشتغالی بشود این حرف خیلی خوب است و اما اگر برائتی بشود که مشهور در میان بزرگان بعد از شیخ برائتی هستند وقتی برائتی هستند.
دوران امر بین تعیین و تخییر اقل و اکثر ارتباطی است برای این که مثل آنجاست نماز را نمیدانم 9 جزء است یا 10 جزء آیا سوره در نماز واجب است یا نه؟ خب اگر سوره را بخوانم حتما نه، تکلیف ساقط است اما اگر سوره را نخوانم نمیدانم تکلیف ساقط است یانه اشتغال یقینی برائت یقینی چه فرقی میکند مسئله ما با آنجا؟ اینجا هم مثل همان است نمیدانم ما الزام به خصوصیت هستیم یا نه؟ یعنی اگر خصوصیت را بیاوریم حتما تکلیف را آوردیم اگر خصوصیت را نیاوریم نمیدانیم تکلیف آمد یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی، شما توی اقل و اکثر چه میگوئید؟ میگوئید یقینا 9 جزء لازم است جزء دهم که مثلا سوره باشد نمیدانم لازم است یا نه؟ آن اقل و اکثر بر میگردد به یک قطع، یک شک برمیگردد به این که 9 جزء واجب است آن جزء بعدی نمیدانم واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون .
در اقل و اکثر غیر ارتباطیاش ببینید نمیدانم 10 تومان بدهکارم یا 9 تومان خب این یقین و یک شک پهلوی هم گذاشته اقل و اکثر درست کرده میگوئیم که 9 تومانش را مسلم که میدانیم آن 1 تومانش را نمیدانیم راجع به آن 9 تومان یقین راجع به آن یکی شک شک هم بدوی است رفع ما لایعلمون پهلوی آن یقینمان میگذاریم نماز را تحویل میدهیم میگوئیم دیگر بدهکار نیستیم نمازش هم همین طور است نمازش نمیدانم سوره واجب است یا نه؟ خب یک قطع وجدانی داریم به این که غیر سوره واجب است یک شک بدوی داریم به این که سوره واجب است یا نه؟ آن قطع وجدانی میگوید نماز 9 جزء را بیاور آن سوره میگوید رفع ما لایعلمون نمیخواهد بیاوری آن رفع ما لایعلمون را با آن 9 جزء قطعی پهلوی هم میگذارم میگویم این تکلیف، ما نحن فیه هم همین است میدانم این زید را باید اکرامش کرد یا لنگه تخییر است یا خصوصیت دارد لنگه تخییرش یقینی است خصوصیتش مشکوک است رفع ما لایعلمون راجع به خصوصیت میگویم خصوصیت دیگر لازم نیست.
لذا آن جا نماز با سوره یک نماز خاصی است نماز بدون سوره یک نماز خاصی است همان اقل و اکثر است نماز با سوره یک نماز خاصی ، نماز بدون سوره یک نماز خاصی من میدانم نماز باید بخوانم اما نمیدانم نماز خاص باید بخوانم یا هر نمازی؟ وقتی هر نمازی ، نماز را میآورم رفع ما لایعلمون هم آن خصوصیت را برمیدارد آن یقین هم با این برائت پهلوی هم میگویم این نماز مثل همان 9تومان و 10 تومان که بدهکار به کسی است در اقل و اکثر ارتباطی همه جا رفع خصوصیت میکنیم اسمش را میگذاریم رفع شک و رفع جزء و امثال اینها رفع موانع و اما واقعا اگر بخواهیم حسابش را بکنیم آن نماز با شرط و نماز بدون شرط اینها 2 تا نماز هستند دیگر آن یک خصوصیت دارد این ندارد این یک خصوصیت دارد آن ندارد حالا من اصل نماز را میدانم برایم واجب است شرطش را نمیدانم واجب است یا نه؟ دیگر شما میگوئید که در اقل و اکثر اگر برائتی باشید میگوئید شرطش را نمیدانم آن چه میدانی بیاور آن چه نمیدانی رفع ما لایعلمون میگوید لازم نیست بیاوری در ما نحن فیه هم همین است آن چه میدانیم اکرام است خصوصیت زید را نمیدانیم رفع ما لا یعلمون راجع به خصوصیت وقتی راجع به خصوصیت اصل جاری کردیم عقل ما هم میگوید که برائت برای این که قاعده قبح عقاب بلا بیان میگوید برائت لذا راجع به اصل تکلیف میآورم راجع به خصوصیت رفع ما لایعلمون جاری میکنم راجع به شرایط و موانع و اجزا هم همه همه همین طور است میدانم نماز برایم واجب است نمیدانم 9 جزء است یا 10 جزء 9 جزئش را میدانم، میآورم آن 1 جزء را نمیدانم رفع ما لایعلمون میگوید لازم نیست این خلاصه حرف است.
لذا همین جور که اگر در اقل و اکثر ارتباطی مثل اقل و اکثر استقلالی ما برائتی بشویم در دوران امر بین تعیین و تخییر هم باید برائتی بشویم و اگر در دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی یا استقلالی اشتغالی بشوید در دوران امر بین تعیین و تخییر اشتغالی بشویم در دوران امر بین اقل و اکثر برائتی بشویم این دیگر ظاهراً معنا ندارد .
خب نمیدانم این نماز خاص برایم واجب است یعنی با سوره یامطلق نماز یعنی بدون سوره خب مطلق نماز را میدانم واجب است حتما باید بیاورم آن خصوصیت را نمیدانم واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون .
این خلاصه حرف است لذا در دوران امر بین تعیین و تخییر ولو مشهور، مشهور هم روی آن قاعده استحسان است ولو مشهور گفتند دوران امر بین تعیین و تخییر تعیین ما میگوئیم نه دوران امر بین تعیین و تخییر آن هم برائت اما یک مشکلی که هست در اصول و انسان خیلی هم تعجب میکند چه جور به ذهن اعلام نیامده؟ و آن این است که آقایان در دوران امر بین تعیین و تخییر همه رفتند روی همین 2 فرمایشی که فرمودند منجمله مرحوم آخوند در کفایه که میفرماید یکی عقل و یکی اشتغال ولی در باب الفاظ همان جا که امر آیا دال بروجوب است یا نه؟ خب 8-7 تا بحث مرحوم آخوند دارند همه هم پذیرفتند یکی از آن بحثها در مباحث الفاظ گفتند اگر شک کنیم واجب نفسی است یا غیری بگو نفسی اگر شک کنیم واجب عینی است یا کفایی بگو عینی اگر شک کنی واجب تعیینی است یا تخییری بگو تعیینی همین دوران امر بین تعیین و تخییر آن وقت چرا هر کسی چیزی میگفته اما همهاش برمیگردد به اماره مثل مرحوم آخوند توی کفایه میفرمایند اطلاقات اوامر به ما میگوید واجب نفسی نه غیر واجب عینی نه کفایی واجب تعیینی نه تخییری.
مرحوم آقای قوچانی این را قبول ندارند برای این که اطلاق را قبول ندارند درست هم هست ایشان میگویند ظهور عرفی این جور میفهمد استاد بزرگوار ما حضرت امام توی درس میفرمود که بنای عقلا که من به ایشان عرض میکردم آقا این بنای عقلا که شما میگوئید درست است آن ظهور عرفی آقای قوچانی هم درست است اما یک مدرک میخواهد، بنای عقلا گترهای که نمیشود و ایشان میفرمودند نه همین مقدار بس است و ما گفتیم وضع اصلا واضح وضع کرده هیأت افعل و ما بمعنا را برای واجب نفسی نه واجب غیری برای واجب عینی نه واجب کفایی برای واجب تعیینی نه واجب تخییری ما قائل به وضع هستیم ولی علی کل حال حرف ما باشد میشود اماره حرف استاد بزرگوار ما حضرت امام باشد میشود اماره حرف آقای قوچانی باشد میشود اماره حتی حرف مرحوم آخوند اطلاقات باشد باز هم میشود اماره.
آن حرف درست است دیگر اصلا این دوران امر بین تعیین و تخییر ما نحن فیه را سالبه به انتفاء موضوع میکند اصلا دیگر نوبت نمی رسد به این که میگوئیم عینی است اشتغال داریم اشتغال یقینی ، برائت یقینی دیگر به این نمیرسد که ما بگوئیم آن عینی است استقلال عقل توی آن است دیگر بگوئیم استحسان است دیگر واقعیت ندارد و این یک تهافتی است توی اصول ما اگر شما بتوانید این تهافت را رفعش بکنید خدمت خوبی به اصول کردید من را هم رد کردید میتوانم از شما استفاده بکنم. یک فکری بکنید تا فردا انشاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد