درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : دوران بین محذورین

  بحث ما درباره دوران امر بین محذورین بود 4-3 تا بحث روی آن کردیم بحث آخر این که اگر در دوران امر بین محذورین یک ترجیحی در یکی از 2 باشد آیا بعد همان مرجح را بگیریم یا باز هم تخییر به حال خود باقی است؟

  مثلاً روز جمعه نمی‌داند نماز جمعه واجب است یا حرام اما می‌بیند نماز جمعه یک شعار است یک ترجیحی فعلش دارد آیا می‌توانیم بگوئیم این مرجح موجب می‌شود که منع از تخییر نه تعیین، تخییر برگردد به تعیین یعنی بگویم نماز جمعه واجب است و مرتب این نماز جمعه را بروم یعنی باید بروم مشهور در میان فقها فرمودند که آن متعین را باید گرفت آن که ترجیح دارد همین مثال مثال خوبی است نماز جمعه روز جمعه نمی‌دانم واجب است یا حرام بحث‌های قبلی‌مان گفت تخییر می‌خواهی برو می‌خواهی نرو اما این احتمال اگر آمد این که فعلش بهتر از ترک باشد چرا برای این که در نماز جمعه شعاعر اسلامی است و من یعظم شعائر الله من تقوی القلوب آن موجب شود این که احتمال می‌دهم معین باشد راستی معین باشد دوران امر بین محذورین برگردد به دوران امر بین تعیین و تخییر، تعیین را قبول کند.

  مرحوم آخوند در کفایه همین را می‌فرماید می‌فرمایند در دوران امر بین محذورین اگر ترجیحی در کار بود مثل دوران امر بین تعیین و تخییر است در غیر مقام است همین جور که آن جا عقل ما می‌گوید باید معین‌ها را گرفت اینجا هم عقل ما می‌گوید باید مرجح و مترجح را گرفت.

  ایرادی که به مرحوم آخوند هست تا ایراد است؛

  یک این که عقل ما مستقل است یعنی چه؟ اگر یک دفعه بدانم عقل ما ترجیح دارد خیلی خوب دیگر آن دانستن من آن مرجح حجت می‌شود ما آن را بگیریم که ترجیح دارد و اما فرض ما که این نیست فرض ما احتمال است احتمال التراجیح والا اگر یک اماره‌ای در کار باشد که همان اماره برایمان کار می‌کند چون که اماره نیست احتمال ترجیح است یعنی نماز جمعه نمی‌دانم واجب است یا حرام احتمال می‌دهم واجب باشد برای این که تعظیم شعائر است حالا روی احتمال عقل ما مستقلا حکم بکند این که واجب است احتمال را اهمیت بدهیم قاعده عقل این است تا یقین نکند روی آن حکم ندارد تا دلیل بر طبق آن نداشته باشد روی آن حکم ندارد یک قاعده کلی هم هست که عقل ما حکم می‌کند آنجا که متعلقش یقینی باشد برهان روی او باشد به عبارت دیگر عقل ما تابع برهان است تابع دلیل است اگر دلیل باشد عقل در مقابلش بله می‌گوید اگر هم دلیل نباشد در مقابلش نه می‌گوید و این فرمایش مرحوم آخوند که می‌فرماید عقل مستقل به این که مرجح را بگیر معنایش این است که عقل مستقل است در این که به احتمال اهمیت بده این که با هم تعافت دارد.

  بله یک جاهایی عقل ما در مهام امور می‌گوید که باید اعتنا بکنی این بحث ما نیست.

  لذا مثلاً در باب دماء، در باب فروج در باب انفس گفتند که عقل مستقل است به احتیاط و سابقا صحبت کردیم گفتیم که هر کجا که از مهام امور است در ست است مثل این که این را نمی‌دانیم می‌شود کشت یا نه؟ بکشیمش نمی‌شود دیگر، عقل مستقل است در اینجا باید احتیاط بکنیم یا در اموال که اصل ندارد در ارث که اصل ندارد خب گفتند در باب دماء و خروج و اعراض در اینجاها عقل مستقل است در این که باید احتیاط بکنیم در غیر مهام امور دیگر عقل آنجا می‌گوید که باید احتیاط بکنی که دلیل روی آن باشد و ما نحن فیه که از مهام امور نیست یک ترجیحی است که موجب شده شاید این معین باشد یعنی ترجیح احتمال، این که من به مرجح اهمیت بدهم ، احتمال روی این احتمال‌ها بگویم عقل من مستقل است برای این که باید آن محتمل را گرفت خود مرحوم آخوند هیچ کجا ملتزم نشدند حتی در باب همان دماء و فروج و اموال آن جا هم اگر اصل باشد با اصل می‌روند جلو نمی‌داند مالی خودش است یا نه؟ یا نمی‌داند مال او است یا نه؟ نمی داند به او بدهکار است یا نه؟ کم بدهکار است یا زیاد همه این‌ها اصل دارد در حالی که مربوط به اموال هم هست اما عقل می‌گوید نه عقل اگر اصلی نباشد، اگر احتمال باشد اما مهام امور باشد اینجا احتیاط اما آن جا که اصل باشد خب طبق اصل می‌روم عقل من هم می‌گوید بارک الله و رفع مالایعلمون می‌گوید درست است همچنین در اعراض هم که یک دفعه آبروریزی است مثل آدم کشی ، بدتر از آدم کشی است خب بله باید احتیاط کند اما یک دفعه اصل داریم طبق همان اصل می‌آئیم در حالی که عقل می‌گوید در دماء و فروج و اعراض و اموال باید احتیاط کرد اما آنجا که اصل باشد می‌گوید نه، طبقه اصل عمل بکن اگر استصحاب است استصحاب اگر برائت است ، برائت ، اگر اشتغال است ، اشتغال حتی راجع به اشتغالش هم نمی‌دانم 10 تومان بدهکارم یا 9 تومان می‌گوید 9 تومانش قطعی است آن 1 تومانش را بگو رفع ما لایعلمون راجع به اموال هم هست اما عقل مستقل روی او باشد که باید احتیاط کنیم نه.

  خلاصه حرف من به مرحوم آخوند این است که آقای آخوند این که شما می‌گوئید عقل مستقل است برای این که محتمل را باید گرفت این کجا؟ برمی‌گردد به این که عقل روی محتملات حکم داشته باشد الا در این 3 بابی که بزرگان گفتند دیگر کجا عقل روی محتملات حکم دارد که تو اینجا می‌خواهی روی محتملات حکم بکنی نمی‌دانم نماز جمعه واجب است یا حرام بگوئی که احتمال ترجیح هست پس همیشه برو نماز جمعه نمی‌دانم چه در ذهن مبارک مرحوم آخوند بوده مخصوصاً این که قیاس هم می‌کنند به دوران امر بین تعین و تخییر و می‌فرماید هم عقل مستقل اینجاست چنانچه عقل مستقل است در دوران امر بین تعیین و تخییر در غیر مقام.

  هیچ کجا نمی‌توانید پیدا کنید که روی محتمل عقل ما حکم داشته باشد مگر در مهام امور آن یک مسئله دیگر می‌شود و خیلی حرف دارد که خلاصه‌اش را هم گفتم آن مهام امور هم اگر اماره‌ای اصلی باشد طبق آن اماره و اصل عقل می‌گوید عمل بکن اگر اماره اصلی نباشد چون که امر مهم است می‌گوید در مهام امور احتیاط بکن اما مرحوم آخوند در اینجا می‌فرمایند عقل مستقل است، احتیاط هم نه، عقل مستقل بر این است که حتما باید آن مترجح را بگیریم مثل همین مثال نمی‌دانیم نماز جمعه واجب است یا نه؟ اما شعار است لذا رفتن نماز جمعه این محتمل است بهتر باشد یک ترجیحی دارد ترجیح غیر حجت روی آن ترجیح غیر حجت بخواهد حکم بکند جزما و بگوید که معین است لازم است باید نماز جمعه بروی گمان نکنم خود مرحوم آخوند هم توی فقه ملتزم به این حرف باشد این یک مسئله ایراد دومی که به مرحوم آخوند داریم قیاس مرحوم آخوند است می‌فرمایند چنانچه در دوران امر بین تعیین و تخییر در غیر مقام باید معین را گرفت ما نحن فیه هم همین طور است می‌گوئیم آقا این قیاس مع الفارق است خیلی تفاوت دارد مثال دوران امر بین تعیین و تخییر این است می‌گوید که می‌داند باید اکرام بکند یا به زید یا به عمر خب عقل ما می‌گوید تخییر اما زید چون عالم است مسلم است که اکرام کردن او خیلی بهتر است حالا آن کسانی که می‌گویند دوران امر بین تعیین و تخییر می‌گوید اگر اکرام زید بکنی حتما تکلیف ساقط است اما اگر اکرام زید نکنی ممکن است ساقط نشود آن قاعده اشتغال می‌گوید اشتغال یقینی ، برائت یقینی در دوران امر بین تعیین و تخییر این است که حالا بحث‌مان را شروع می‌کنیم انشاء الله اما ما نحن فیه در دوران امر بین محذورین است من یقین به تکلیف که ندارم روز جمعه نمی‌داند نماز جمعه برایش واجب است یا حرام؟ اصلاً جنس تکلیف را نمی‌داند اما در باب دوران امر بین تعیین و تکلیف جنس تکلیف را می‌داند نمی‌داند زید را اکرام بکند یا عمر را زید را اکرام بکند حتما تکلیف ساقط است عمر را اکرام بکند تکلیف نمی‌داند ساقط است یا نه؟ اشتغال یقینی ، برائت یقینی .

  ایشان می‌فرمایند که چنانچه در غیر مقام دوران امر بین تعیین و تخییر معین را باید گرفت پس در مقام هم باید مرجح را بگیرد خب احتمال هر دو هست .

  در دوران امر بین تعیین و تخییر مثالش همین است به من گفته اکرام بکن عقل ما می‌گوید اشتغال یقینی برائت یقینی هر دو حالا اگر یک کدام ترجیح داشته باشد قاعده اشتغال به ما می‌گوید حتما معین را برای این که اگر آن معین را که احتمال می‌دهی عالم باشد اکرام بکنی برائت یقینی است اما اگر عمر را اکرام بکنی نمی‌دانی که تکلیف ساقط شد یا نه؟ قاعده اشتغال ، اشتغال یقینی برائت یقینی این آن جا ما نحن فیه چیست؟ دوران امر بین محذورین است نمی‌شود جمع کرد آن وقت مرجح را می‌خواهیم بگیریم تعیین درست بکنیم و قاعده اشتغال که اصلا نمی‌آید در دوران امر بین محذورین اصلا قاعده اشتغال نمی‌آید قاعده اشتغال آنجاست که تکلیف را بدانم در دوران امر بین محذورین تکلیف را نمی‌دانم، نه می‌دانم واجب است، نه می‌دانم حرام است اصلاً جنس تکلیف را نمی‌دانم اما در دوران امر بین تعیین و تخییر تکلیف را می‌دانم اشتغال یقینی، برائت یقینی می‌گوید معین است و اما در ما نحن فیه تکلیف را نمی‌دانم تا قاعده اشتغال جاری بشود دلیل‌شان باید همین باشد بگویند عقل مستقل است معین، می‌گویم عقل روی احتمال چطور می‌تواند کار بکند؟

  بله بگوئیم خوب است موافق با احتیاط است و اما این که مشهور شده و مرحوم آخوند در کفایه می‌خواهد دلیل بیاورند این که حتما در دوران امر بین محذورین اگر یک کدام مقدم شدند یعنی احتمال تعیین احتمال ترجیح آن مقدم است ظاهراً دلیل نداریم برای این که احتمال نمی‌تواند برای ما تکلیف منجز درست بکند و تکلیف را نمی‌دانم برایما وجوب درست بکند.

  بحث در دوران امر بین محذورین تمام شد معمولاً آقایان رفتند در باب اشتغال و یک امر مهمی را رها کردند چرا؟ تقاضا دارم یک مطالعه دقیق رویش بکنید چرا را به من بگوئید و آن دوران امر بین تعیین و تخییر را بحثش را نکردند در حالی که برائت را گفتند دوران امر بین محذورین را هم گفتند دوران امر بین اقل و اکثر که به آن می‌گویند باب اشتغال آن را هم می‌گویند اما دوران امر بین تعیین و تخییر در اصول نیست دیگر وقتی دوران امر بین محذورین تمام می‌شود مرحوم شیخ بعدش هم دیگران که تبعاً لمرحوم شیخ می‌روند در باب اشتغال و مثل این که سزاوار است ما یک بحثی روی دوران امر بین تعیین و تخییر بکنیم جایش هم همین جاست یعنی بعد از آن که در دوران امر بین محذورین تمام شد بحث‌مان مخصوصاً که اسم دوران امر بین تعیین و تخییر در غیر محذورین آمده جایش همین جاست که یک بحثی راجع به دوران امر بین تعیین و تخییر داشته باشیم ، یعنی نمی‌دانم معینا چیزی بر من واجب است یا مخیرا؟ مثل همین مثال مشهور که به من گفتند اکرام بکن انسان را مثلاً حالا به من گفتند اکرم انسانا نمی‌دانم مرادش زید است یا عمر .

  خب اگر ترجیحی نباشد باب اشتغال می‌آید جلو و احتیاط و اما اگر ترجیحی در کار باشد یعنی این زید یا عمر ، زید عالم است نمی‌دانم همسایه‌اش است خویش است یک ترجیحی ولو احتمالی توی بین هست این ترجیح احتمالی را گفتند که باید معین را گرفت آن که لنگه معین است که تخییر است آن را باید رها کرد.

  یا مثلاً حتما روز جمعه باید نماز بخوانم نمی‌دانم نماز ظهر است یا نماز جمعه؟ نماز جمعه یک احتمال رویش است و آن این که اگر نماز جمعه خواندم با این احتمال را هم مسلم درست کردم اما نماز ظهر را بخوانم آن احتمال نیست می‌شود دوران امر بین تعیین و تخییر غیر از آن دوران امر بین محذورین است که نماز جمعه نمی‌دانم واجب است یا حرام آن که دوران امر بین محذورین است اما در بحث ما این که روز جمعه باید نماز بخوانم نمی‌دانم نماز ظهر است یا نماز جمعه؟ دوران امر بین تعیین و تخییر است برای این که اگر نماز جمعه بخوانم حتما تکلیف ساقط شده اما اگر نماز ظهر بخوانم ممکن است تکلیف ساقط نشده باشد و عقل ما می‌گوید دوران امر بین تعیین و تخییر را بگیر این بحث است دلیلشان هم بر این که باید معین را گرفت 2 چیز است اما 2 چیز بر می‌گردد به یک چیز اما 2 چیز فرمودند مرحوم آخوند (رض) در کفایه همین الان گفتم دوران امر بین تعیین و تخییر می‌فرماید یکی عقلا مستقل است به این که باید مستقل را گرفت و این خود یک دلیل مستقل است یکی هم قاعده اشتغال می‌داند روز جمعه باید نماز بخواند نماز ظهر می‌خواند نمی‌داند تکلیف ساقط شده یا نه؟اشتغال یقینی ، برائت یقینی اما اگر نماز ظهر بخواند یقینا تکلیف ساقط شده تخییر باشد ساقط شده تعیین باشد ساقط شده.

  لذا هم عقل مستقل است هم قاعده اشتغال اشتغال یقینی برئت یقینی .

  خب این اصل مسئله آن هم دلیل مسئله و ما به هر دو اشکال داریم اما راجع به این عقل مستقل است الان گفتیم که آقا عقل چه استقلالی دارد که احتیاط را بخواهد منجز کند احتمال منجز، چه جور عقل به ما می‌گوید یک امری که محتمل است بر تو تکلیف منجز است مگر عقل برگردد به همان قانون اشتغال بگوید آقا عقلا برائت یقینی، اشتغال یقینی می‌خواهیم اگر معین را بیاورد عقلا تکلیف ساقط است شرعا ساقط است اما اگر آن طرف را بیاورد نمی‌دانیم تکلیف ساقط است یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی هم عقلی است هم شرعی که دیگر دلیل عقلی برمی‌گردد به دلیل همان اشتغال حقیقتا هم باید همین جور بگوئیم در دوران امر بین تعیین و تخییر آنهایی که می‌گویند تعیین به قاعده اشتغال جلو آمدند یعنی اشتغال یقینی برائت یقینی خب جوابش این است آقا شما درباره اقل و اکثر که بحث بعدمان است در باب اشتغال است در اقل و اکثر شما اشتغالی هستی یا برائتی؟ خب اگر کسی در باب اشتغال تکلیف را بداند بین اقل و اکثر اگر اشتغال باشد حرف خوبی است اشتغال یقینی برائت یقینی.

  و اما اگر کسی در باب اشتغال برائتی شد مثل مرحوم آخوند مثل مرحوم شیخ انصاری مثل مشهور مرحوم صاحب جواهر در باب اشتغال راستی هم مسئله مشکل است بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم انشاء الله مسئله اشتغال خیلی مسئله مشکلی است صاحب جواهر مبنا ندارد گاهی اشتغالی می‌شوند گاهی برائتی من توی جواهر زیاد دیدم که مرحوم صاحب جواهر بعضی اوقات در باب اقل و اکثر در باب اشتغال برائتی می‌شوند گاهی هم برائتی در ما نحن فیه در دوران امر بین تعیین و تخییر اگر کسی توی آن مسئله اشتغالی باشد این حرف خیلی خوب است و آن این است که آن متعین را نمی‌آورد غیر متعین را می‌آورد به قاعده تخییر نمی‌داند تکلیف ساقط شد یا نه؟ برای این که اگر تکلیف روی آن معین باشد ساقط نشده اشتغال یقینی ، برائت یقینی مثل اقل و اکثر است نمی‌داند که مثلاً غسل مس میت با آن وضو هم باید گرفت یا نه؟ خب در آنجا چه می‌گوئیم؟ اگر آنجا گفتیم برائت اینجا هم می‌گوئیم اگر آن جا گفتیم اشتغال اینجا هم می‌گوئیم و اما در اقل و اکثر در همین دوران امر بین یقین و تخییر روی معین اصل جاری می‌کنیم یعنی خصوصیت غیر حجت نمی‌دانم که بر من ایجاب می‌کند تعیین را یا نه؟ رفع ما لایعلمون می‌گوید نه همین جور که در اقل و اکثر ارتباطی ما اصل جاری می‌کنیم راجع به اکثر در ما نحن فیه هم یک اکثر است دیگر یعنی نمی‌دانم زید را باید اکرام کنم یا عمر؟ احتمال می‌دهم اکرام زید از جمع باشد معین باشد راجع به خصوصیت تعیین می‌گوید رفع ما لا یعلمون دوران امر بین تعیین و تخییر می‌شود، دوران امر بین تعیین به عبارت دیگر دوران امر بین اقل و اکثر.

  خلاف مشهور است، مشهور همین جور که عرض کردم در دوران امر بین تعیین و تخییر اشتغال ما می‌گوئیم در دوران امر بین تعیین و تخییر برائت چرا؟ برای این که آن خصوصیت را شک دارم تعیینیت را، روی تعیینیت شک دارم رفع ما لا یعلمون می‌گوید معین بر تو واجب نیست می‌شود مخیر می‌خواهی زید را اکرام کن می‌خواهی عمر را .

  لذا استقلال عقلی با آن احتمال جور نمی‌آید قاعده اشتغال با این احتمالی که معین است لازم باشد با آن قاعده اقل و اکثر ارتباطی جور نمی‌آید وقتی چنین باشد می‌گوئیم دوران امر بین تعیین و تخییر، تخییر البته خلاف مشهور است.

  حالا چون بحث سنگین است فردا تکرارش می‌کنم دنباله این بحث دوران امر بین تعیین و تخییر را انشاء الله عرض می‌کنم به امید خدا.

 وصلی الله علی محمد وآل محمد