درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اصل موضوعی مقدم بر اصل حکمی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
عرض کردم مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه بعد از آن که مسئله برائت تمام شد تنبیهاتی را ذکر فرمودند.
تنبیه اول گفتم که مسئله اول آسان است اما به قول حافظ شیرازی افتاد مشکل ها آن که آسان است این بود که تا اصل موضوعی داشته باشیم نوبت به اصل حکمی نمیرسد ما باید اول ببینیم موضوع حکم آیا اصل دارد یا نه؟ اگر اصل نداشت برویم سر حکم ببینیم اصل چه اقتضا میکند حکم را مثلا مثل این که زید عالم بود متقی بود گفته بود که اکرام بکن متقی را اکرام بکن عالم را حالا الان نمیدانیم زید از تقوایش افتاد یا نه ؟ فاسق است یا نه ؟ عالم است یا نه؟ که خواه ناخواه اگر عالم نباشد اگر متقی نباشد دیگر نباید اکرامش کرد، اگر عالم باشد باید اکرامش کرد ما نمیتوانیم برویم سر حکم و بگوییم که اکرام واجب نیست باید بیاییم موضوع را اول درست بکنیم ببینیم اصل هست یا نه؟ آن وقت در موضوع اصل داریم استصحاب علم، استصحاب تقوی، وقتی که موضوع را استصحاب میکنم اصل جاری میکنم دیگر خواه ناخواه حکم بار برآن میشود میگویم زید عالم بود الان عالم است اکرم العلماء میگوید که مصداق من است اکرام بکن، لذا اصل مسئله مسئله واضحی است تا موضوع اصل داشته باشد نوبت به اصل در حکم نمیرسد برای این که اصل در موضوع اصل در حکم را سالبه به انتفاء موضوع میکند میخواهید هم بگویید که اصل موضوعی ورود دارد بر اصل حکمی، خب این جاها دیروز گفتم مسئله تمام، مرحوم شیخ هم به چند سطر مسئله را تمام کردهاند دیگران هم همین طور.
اما مرحوم شیخ مسئله اصاله عدم تذکیه را جلو آوردهاند که اصل موضوعی است ،یک گوسفندی نمیدانم تذکیه شده یا نه ؟ که اگر تذکیه شده باشد خوردنش حلال است اگر تذکیه نشده باشد خوردنش حرام است، این حالت سابقه هم ندارد حالا در این جا چه بگوییم؟ بگوییم اصل عدم تذکیه ، دیگر خواه ناخواه بگوییم که خوردنش حرام است یا این اصاله عدم تذکیه جاری نیست وقتی جاری نشد نوبت میرسد به اصاله الحل کل شییء لک حلال میگوید خوردنش جایز است ، گفتم این برمیگردد به یک قاعدهای به نام استصحاب عدم ازلی.
مشهور در میان بزرگان که مرحوم شیخ هم اقرار میکنند خودشان هم قبول دارند میگویند اصاله عدم تذکیه داریم برای این که مصداق استصحاب عدم ازلی است این گوسفند که الان مرده ، مثلاً از خارج پوستها آوردهاند گوشتها آوردهاند نمیدانیم تذکیه شده یا نه؟ میگوییم که قبل از مردنش که تذکیه نشده بود در ازل ، در ازل یعنی قبل از مردنش، الان یکون کذلک به آن میگویند استصحاب عدم ازلی و این استصحاب عدم ازلی خیلی جاها هست آیا جاری است یا نه؟ مشهور میگویند بله جاری است ، قضیه متیقنه میخواهی، قضیه مشکوکه میخواهی هر دو هست ، این گوشتی که از خارج آمده یا این پوستی که از خارج آمده این به قول اینهادر ازل قبل از مردن این گوسفند تذکیه نبود الان هم که مرده استصحاب عدم ازلی میگوید که کان الان یکون کذلک تذکیه نبود الان هم تزکیه نیست ، لذا مشهور در میان اصحاب این است که استصحاب عدم ازلی داریم مشهور قبل از مرحوم شیخ ، مرحوم شیخ هم قبول میکنند استصحاب عدم ازلی داریم.
در میان بزرگان هم اختلاف است استصحاب عدم ازلی داریم، از همین جهت هم قاعده اصاله عدم تذکیه توی فقه ما تقریباً یک چیز مشهوری شده از همین جهت هم مثلاً میگویند این گوسفندها که از خارج میآید گوشتشان پوستشان رودهشان هر چه، اینها همه نجس است همه را هم نمیشود بخوریم، اصاله الحل ندارد اصاله الطهاره هم ندارد، چرا؟ چون اصاله عدم تذکیه دارد اصل موضوعی مقدم بر اصل حکمی، این الان توی رسالهها هست و یک چیز مشهوری هم در فقه است به نام اصاله عدم تذکیه ، حالا آنها هم که اسمش را نیاوردهاند خودش را آوردهاند یعنی الان مشهور در رسالههای عملیه هم هست این چیزهایی که از خارج میآید اگر مربوط به حیوانها نباشد پاک است مثل ادکلن از خارج میآید کل شیی طاهر دارد یا هر چه که از خارج میآید این اصاله الطهاره دارد اگر هم مربوط به حیوان نباشد خوردنی باشد آن را هم میشود خورد مثلاً گز را از خارج برایتان بیاورند شیرینی الان شکلاتها زیاد از خارج میآید و این شکلاتها را میشود خورد یا نه؟ کل شییء طاهر حتی تعلم و اما اگر مربوط به حیوان است گفتهاند نمیشود شکلات غیر از آن مثلاً کمر بند و زینی است که از خارج میآورند، گفتهاند آن کمربند نجس است اگر هم گوشت باشد خوردنش حرام است به قاعده اصاله عدم تذکیه ، این مشهور که مرحوم شیخ گفتهاند و یک قول مشهوری هم شده است حتی مرحوم آخوند در کفایه، توی رسالهها همه همه، من جمله صاحب عروه، این اصاله عدم تذکیه یک چیز مشهوری شده توی فقه ما و الان هم توی رسالهها هست هر چه که از خارج بیاید اگر گوشت نباشد یعنی اگر از حیوان نباشد خوردنش اشکال ندارد گفتم مثل شکلاتها و اما گر از حیوان باشد مثل گوشت ، پوست ، پیه، استخوان، هر چه ، این هم نجس است هم خوردنش حرام است.
ما روی این اصاله عدم تذکیه تبعا لاساتیدمان اشکال داریم، و میگوییم اصاله عدم تذکیه نداریم وقتی اصاله عدم تذکیه نداشته باشیم قاعده اقتضا میکند که هر چه که از حیوان و غیر حیوان است از خارج بیاید و شک داشته باشیم که آیا این تذکیه شده یا نه؟ آیا این پاک است یا نه؟ ما میگوییم که هم حلال است هم پاک است اصاله عدم تذکیه نداریم اما اصاله الحل داریم اصاله الطهاره هم داریم لذا مثلاً این کمربند ، زین چرخها زین اتومبیلها این ماشینهایی که از خارج میآورند ما مدعی هستیم پاک است؟ ولو چرم هم باشد اگر کسی شک بکند که اصلاً چرم هست یا نه؟ که بهتر اما اگر یقین هم داشته باشد چرم است ممکن است این پوستهایی که از ممالک اسلامی رفته آن جا به قول حضرت امام توی درس میگفتند بضاعتنا ردت الینا برای این که از ما پوست میبرند اما وقتی برمیگردانند ذره ذره هزارها به ما میفروشند لذا شک میکنیم آیا این تذکیه شده یا نه ؟ اصاله عدم تذکیه که نداریم لذا کل شیی طاهر حتی تعلم میگوید پاک است.
بله یک مسئله هست توی فقه ما که در خوردنش در تذکیه اش چون قرآن میفرماید الا ما ذکیتم، باید احراز بکنیم تذکیه را تا بشود خورد و اما در غیر خوردن دیگر این را هم نمیخواهیم بنابراین هر چه از خارج میآید و شک کنیم پاک است یا نه؟ شک کنیم میشود خورد یا نه؟ ما میگوییم که میشود خورد اصاله الحل دارد میشود هم دست روی آن گذاشت اصاله الطهاره دارد، حالا ما چرا میگوییم اصاله عدم تذکیه جاری نیست ؟ میگوییم برای این که اصلاً استصحاب عدم ازلی نداریم، دیروز میگفتم ، قبلا هم گفتهایم چند وقت قبل توی عام و خاص دو دفعه همینها را صحبت کردیم حالا هم تکرار داریم میکنیم و این سه مرتبه این اصاله عدم تذکیه در اصول تکرار شده و خیلی مفصل دربارهاش صحبت شده اما خب چون مسئله مشکلی است چون مسئله خوبی است تکرارش هم خوب است دیگر، لذا ما میگوییم اصاله عدم تذکیه نداریم برای این که برمیگردد به استصحاب عدم ازلی، استصحاب عدم ازلی ما نداریم چرا؟ یک: آن که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در درس میگفتند با یک تبسمی میفرمودند استصحاب عدم ازلی از مدرسه بیرون آمده این عرفیت ندارد که ما بخواهیم بگوییم که در ازل نبوده الان هم نیست ،حتی مرحوم حاج شیخ این طور که استاد بزرگوار ما آقای داماد نقل میکردند میگفتند استصحاب وجودی بکن بگو در وقتی که زنده بود میشد بخوریم الان هم میشود خورد استصحاب حل دارد، خب این معلوم است که ما بخواهیم بگوییم این گوسفند که یمشی و یرتع این تذکیه نشده بود الان هم که مرده تذکیه نشده خب این را عرف نمیپسندد میگوید دو تا موضوع است میگوید آن موضوع زنده بودن است این موضوع مرده بودن است قضیه متقینه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه، اما آقای داماد از حاج شیخ نقل میکردند حاج شیخ در درس میگفتند که اگر بشود این گوسفند را یک کسی باشد ببلعدش، میگفتند دلیل بر حرمت نداریم و میشود این کار را کرد بعد مرحوم حاج شیخ مثال میزدند به ماهی میگفتند ماهی را از دریا میگیرد ماهی کوچولو را قورت میدهد خب جایز است دیگر، میگفتند همان طور که آن ماهی را در حال حیات میشود قورتش داد گوسفند را هم اگر یک کسی باشد خیلی گنده میتواند ببلعد حلال است حالا الان مرده نمیدانیم حلال است یانه؟ استصحاب حل دارد، خب این حرفها به قول آقای بروجردی اینها که نمیشود عرفیت درست کرد یا این که مثلا در وقتی که این گوسفند به دنیا نیامده بود در قبل از حیاتش اسمش را میگذارند ازل، عدم بود حالا که موجود شده و تذکیه شده نمیدانیم آیا تذکیه شده یا نه؟ بگوییم در ازل تذکیه نشده بود الان هم نه ، آقای بروجردی میگفتند این از مدرسه درآمده ، اصلاً عرفیت ندارد اصلاً قضیه متیقنه نداریم قضیه مشکوکه نداریم قضیه متیقنه و مشکوکه را خودتان توی مدرسه درست میکنید گردن عرف میگذارید میگویید کان الان یکون کذلک، این که آقای بروجردی در درس میفرمودند و مرحوم آقای داماد هم همین طور تبعا لمرحوم حاج شیخ الا این که مرحوم حاج شیخ مثل این که استصحاب عدم ازلی را جاری میدانستند اما علی کل حال آقای داماد هم همین حرف آقای بروجردی را قبول داشتند استصحاب عدم ازلی نداریم.
اما استاد بزرگوار ما حضرت امام از این راه جلو نمیآمدند از یک راه دیگر میگفتند قضیه متیقنه غیر مشکوکه است ، قضیه مشکوکه غیر متیقنه در همه جا که استصحاب عدم ازلی بخواهید درست بکنید برای این که قضیه مشکوکه شما گوسفند اما سالبه به انتفاء موضوع، که در حاشیه ملا عبدالله در منطق اسمش را گذاشتهاند مفاد کان تامه، البته این جا کان تامه نه، لیس تامه، یعنی یک چیزی است که موضوع ندارد سالبه به انتفاء موضوع است گوسفند قبل از آن که به دنیا بیاید قبل از آن که مادرش آن را بزاید و بیاید توی دنیا قبل از این حرفها خب این گوسفند تذکیه نشده بود اما ت تذکیه نشده به چه عنوان ؟ به عنوان این که گوسفندی نبود تا تذکیه بشود یا نشود، سالبه به انتفاء موضوع، اما این قضیه متیقنه شما، قضیه مشکوکه شما چیست؟ سالبه به انتفاء محمول، یعنی گوسفندی هست و موجود است و سرش را بریدهاند نمیدانیم درست بریدهاند یا نه؟ این قضیه مشکوکه شما سالبه به انتفاء محمول، قضیه متیقنه شما سالبه به انتفاء موضوع است ، آن قضیه غیر آن قضیه است، آن قضیه هم غیر آن قضیه است پس استصحاب نیست، حضرت امام از این راه جلو میآمدند حالا فرمایش حضرت امام خیلی خوب است الا این که اگر بگوییم که فرمایش ایشان هم باز برمیگردد به همان فرمایش آقای بروجردی که میگفتند بابا اصلاً اینها عرفیت ندارد، اصلاً شما نه قضیه متیقنه دارید نه قضیه مشکوکه دارید عرفا نه میتوانید بگویید کان الان یکون کذلک نه میتوانید بگویید لم یکن الان لم یکن کذلک، ولی حالا اگر بخواهیم بریزیم توی قالب علمی توی قالب منطق این جور میشود قضیه متیقنه شما سالبه به انتفاء موضوع است قضیه مشکوکه شما سالبه به انتفاء محمول است، و قضیه سالبه به انتفاء موضوع و قضیه سالبه به انتفاء محمول دو قضیه است هم عرفا دو قضیه است هم منطقا دو قضیه است هم دیگر دو دو تا چهار است که قضیه سالبه به انتفاء موضوع با قضیه سالبه به انتفاء محمول خیلی با هم تفاوت دارد دیگر .
یک حرف دیگر هم هست شاید بهتر از حرف حضرت امام باشد و آن این است که اصلاً قضیه نیست در حال عدم که تو نمیتوانی قضیه درست بکنی، قضیه مال عالم وجود است، منطق مال وجود است فلسفه مال وجود است چنانچه فلسفه توی اعتباریات نیست، ما نه دور قبول داریم نه تسلسل قبول داریم این دور و تسلسلهاکه مرحوم آخوند در کفایه میآورد ما هیچ کدام را قبول نداریم میگوییم اینها مربوط به عالم وجود است چه ربط به عالم اعتبار دارد؟ حالا این جا اعتبار هم نیست عدم صرف است برای این که میگویید در ازل لم یکن، عدم صرف، حتی مثلاً آن کسانی که عدم مضاف را بهره از وجود میدانند که ما نمیدانیم اینها نمیتوانند بگویند عدم مضاف برای این که عدم مضاف آن جاست که مضاف الیه اش باشد عدم زید، عدم صلاه یعنی صلاتی هست عدم را اضافه به آن میکنیم، اما در بحث ما دیگر نه خانی آمده نه خانی خورده نه خانی رفته، به قول حاج سبزواری ما لیس فهو لیس اصلاً شما قضیه متیقنه ندارید و فقط قضیه مشکوکه است این که این گوسفند را سرش را بریدهاند نمیدانیم که ذبح شرعی شده یا نه؟ لذا اصلاً استصحاب سالبه به انتفاء موضوع است برای این که ما در استصحاب قضیه متیقنه میخواهیم و مشکوکه در استصحاب عدم ازلی قضیه مشکوکه داریم قضیه متیقنه نداریم مثل این که سزاوار است آن بحث یک ماهه حضرت امام را اقلاً ما فردا هم یک مقداری دربارهاش صحبت کنیم. انشاء الله .
و صلی الله عل محمد و آل محمد