درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تمسک اخباری برای احتیاط به عقل

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  اخباری تمسک کرده است برای احتیاط به ادله ثلاثه تمسک کرده است به قرآن فاتقوا الله ما استطعتم ، تمسک کرده است به روایات قف عند الشبهه فان الوقوف عند الشبهات خیر عن الاقتحام فی الهلکه، تمسک کرده است به عقل.

  دو تقریب برای این تمسک عقلی گفته است تقریر اولش این که ما علم اجمالی داریم به یک محرماتی که به دست ما نرسیده است و چون علم اجمالی داریم علم اجمالی به ما می‌گوید احتیاط کن، اگر چیزی روایت داشتیم حرام است که معلوم است باید ترک کنیم، اگر هم چیزی نمی‌دانی حرام است یا نه؟ چون طرف علم اجمالی است آن علم اجمالی می‌گوید احتیاط بکن، تا این جا صحبت کردیم.

  صحبت‌مان در تقریب دوم بود که تقریب کردم و نشد تمام کنیم بحث امروزمان راجع به این تقریب دوم وجوابش است برای عرفا برای متقین دلیل خوبی است گفته است که العبدو مافی یده کان لمولاه عالم وجود ما ل خداست لله ملک السموات والارض خب وقتی چنین باشد تصرف در مال خدا حالا مال خدا گاهی چشممان گوشمان زبانمان گاهی هم چیزهای خارجی، تصرف در ملک خدا اجازه می‌خواهد اگر اجازه نیست احتیاط می‌خواهد شما بروید در باغی نمی‌دانی آیا صاحب باغ حاضر است میوه بخوری یا نه؟ خب عقل تو می‌گوید نه لایجوز لاحد ان یتصرف فی مال الغیر الا باذنه عالم وجود مال خداست ما هم عبد خدا هستیم اگر بخواهیم تصرف در چیزی بکنیم باید از خدا اجازه بگیریم و اگر اجازه خدا نباشد باید احتیاط بکنیم.

  جوابش این است درست است حرفهایی که می‌زنید اما پروردگار عالم در آیات فراوانی اجازه داده جعل لکم ما فی الارض جمیعا یعنی اول گفته لله ما ملک السموات و الارض بعد هم فرموده جعل لکم ما فی الارض جمیعا و هر چه این جعل لکم ما فی الارض جمیعا تخصیص خورد خب باید اجتناب بکنیم آن جاکه تخصیص نخورده دیگر چرا؟ خدا آدم را خلق کرد برد توی آن بهشت دنیا، چه بهشتی، همه چیز داشت اما گفت از این درخت نخور، این درخت هم چه بوده ؟ چه جور بوده؟ نمی‌دانیم و بالاخره گول خورد و خورد و خودش و ما را بیچاره و بدبخت کرد خب گفته بود هر چه می‌خواهی استفاده کن الا این و این یک سرمشق است برای ما، پروردگار عالم گفته است زمین و زمان مال تو الم تروا ان الله سخرلکم ما فی السموات و الارض و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه الا این که گفته این حرام را به جا نیاور آن حرام را به جا نیاور، خب هر کجا استثنا داریم چشم، هر کجا استثنا نداریم جعل لکم ما فی الارض جمیعا می‌گوید تصرف کن، آیه زیاد داریم نظیر جعل لکم ما فی الارض جمیعا، احلت لکم ما فی الارض ولی مهمتر همین آیه که خواندم الم تروا ان الله سخرلکم ما فی السموات و الارض اصلاً می‌خواهم تو تصرف کنی در آسمانها نه در خانه‌ات و در نعمت‌های ظاهری می‌خواهم تصرف بکنی در عالم وجود، سموات ، که روایت داریم یک وقتی می‌شود و یرکب و یرقی الاسباب اسباب السموات السبع و الارضین السبع، خب این خدا گفته مال تو، خدا گفته تصرف بکن در هر چه می‌خواهی، بنابراین اصل دلیل خوب ، دلیل مقدس‌ها، دلیل مقدسین، دلیل محتاطین اما پروردگار عالم گفته که نه من اجازه به تو دادم اجازه تصرف در عالم وجود، دیگر خیال نمی‌کنم بیش از این هم در این باره صبحت بشود لازم نیست، دیگر تمام می‌شود.

  اما مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه فرموده‌اند آقا این دلیل تو مربوط به قاعده حذر است به قاعده اباحه است نه قاعده برائت، دلیل تو می‌گوید که تصرف در عالم وجود نمی‌شود ما هم می‌گوییم تصرف در عالم وجود می‌شود جعل لکم ما فی الارض جمیعا ما می‌گوییم در عالم وجود قاعده اباحه تو اخباری می‌گویی قاعده حذر یعنی تصرف در عالم وجود، لذا مثلاً اخباری می‌گوید که در زمان پیامبر اکرم آهن نبوده حالا که آهن پیدا شده قاعده حذر می‌گوید نمی‌توانی آهن استفاده بکنی، لذا اجازه می‌خواهد، قاعده اباحه جعل لم ما فی الارض جمیعا می‌گوید که اجازه هست، حالا اصلاً نمی‌دانم این مثال که زده شده ، اخباری زده اصلاً چرا این مثال را زده؟ یعنی چه آهن نبوده ؟ خب آهن همیشه بوده در زمان حضرت داود هم که آهن را با دست مبارکش زره می‌ساخت لوله می‌کرد بعد از لوله حلقه می‌کرد بعد از حلقه زره می‌ساخت آهن همیشه بوده حالا این چیست اخباری مثال به آهن می‌زند؟ نمی‌دانم ولی علی کل حال قاعده حذر و قاعده اباحه که دو تا قاعده است اخباری می‌گوید حذر ، اصولی می‌گوید اباحه، مربوط به وجود است بحث ما در تشریع است نه در تکوین در تشریع است این که آیا واجب است یا نه؟ آیا حرام است یا نه؟ آیا باید احتیاط کرد یا نه؟ این غیر از آن دلیل توست که بگوییم تصرف در عالم وجود اجازه می‌خواهد اجازه نیست پس باید احتیاط بکنیم، ولی اگر توجه کردیم من دلیل اخباری را جوری درست کردم که هم قاعده حذر را بگیرد هم قاعده تشریع را بگیرد برائت رابگیرد برای این که اخباری می‌گوید که همه چیز مال خداست لله ملک السموات و الارض این لله ملک السموات و الارض گاهی چیزهای خارجی است اما گاهی راجع به خود انسان ، عبدی، العبد و مافی یده کان لمولاه گفتار تو کردار تو افکار تو باید با اجازه باشد و روایات هم در این باره زیاد داریم که برای مقدس‌ها باید اجازه باشد چشمشان فضول العین نداشته باشد، گوششان فضول السمع نداشته باشد ، این‌هاروایت است ایاک و فضول العین فانه یغرس الهوی، ما لایعنی نداشته باشند و الا ما لایعنی موجب فشار قبرمی‌شود امیرالمؤمنین وقتی دنیا آمده قرآن خوانده است پیش پیامبر اکرم قد افلح المومنون الذین هم فی صلوتهم خاشعون و الذین هم عن اللغو معرضون یعنی ما لا یعنی یعنی آنها که نمی‌دانیم خدا می‌خواهد یا نمی‌خواهد؟ یا می‌دانیم خدا می‌خواهد مکروه می‌خواهد. خب این آقا اگر این جور تقریب بکند هم تکوین را می‌گیرد هم تشریع را می‌گیرد، تشریعش هم این است العبد و ما فی یده کان لمولاه اگر می‌خواهد ببیند باید با دلیل باشد اگر نمی‌داند حرام است یا نه؟ نبیند اگر می‌خواهد حرف بزند باید با دلیل باشد اگر دلیل ندارد ساکت باشد این‌ها که روایت زیاد روی آن است و اگر می‌خواهد بشنود باید با دلیل باشد اگر نه این لغو است لغو را قرآن گفته نه، لذا می‌توانیم یک قاعده درست بکنیم برای اخباری بگوییم چه تکوین چه تشریع باید احتیاط کرد، خب جوابش چیست؟ جوابش همان که بله اگر ما باشیم باید احتیاط کنیم اما پروردگار عالم فرموده است احتیاط لازم نیست، پروردگار عالم فرموده است چه تکوین چه تشریع هر چه می‌خواهی بگو به شرطی که لغو نباشد یا حرام نباشد، هر چه می‌خواهی بشنو به شرطی که حرام نباشد، هر چه می‌خواهی بگو به شرطی که لغو نباشد ، عن اللغو معرضون دیگر ما بقی که نه، دیگر حرام نباشد اگر حرام است نگو اگر لغو است نگو اگر نه لغو است نه حرام، مثل عادت، خب انسان با زن و بچه‌اش حرف می‌زند توی بازار حرف می‌زند کاسبی می‌کند حرف می‌زند خب این‌ها همه اجازه از طرف مولا به عبد است تشریع باشد یا تکوین باشد اصل حرف درست است جوابش هم همین است که همه این‌ ها را پروردگار عالم اجازه داده به عبدش و ظاهراً واسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه هم همین معنایش باشد که خدا گوش داده چشم داده خدا عقل داده ، مسخر کرده تو را بر گوشت بر چشمت بر زبانت بر دلت که از آن استفاده بکنی، لذا ظاهراً واسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه این مربوط به اعضاء و جوارح است دیگر خدا عالم وجود من جمله ما و اجزای ما را خلق کرده برای ما مسخر هم کرده ما را بر آنها، دیگر هر کجا حرام است نه هر کجا لغو است نه، لغو یعنی لغو کراهتی، ولی ما بقی دیگر اجازه داده است ما استفاده بکنیم، این جا خیلی حرف زده شده اما خیال می‌کنم به همین اندازه کفایت بکند.

  فتلخص مما ذکرناه این که اخباری دلیل بر احتیاط ندارد و اگر دلیل باشد باید راجع به شبهات وجوبیه و تحریمیه هر دو بگویند و راجع به شبهات تحریمیه بگویند و راجع به شبهات وجوبیه نگویند بائک تجر و بائی لم تجر است تبعیض است، تبعیض در همه جا درست نیست.

  بعد از این قول اخباری و قول اصولی چند تا تنبیه مرحوم شیخ آورده‌اند لذا همه هم دیگر متابعت از شیخ بزرگوار کرده‌اند این تنبیهات را من جمله مرحوم آخوند در کفایه آورده‌اند.

  تنبیه اول اصل تنبیه هم مفید است هم آسان است هم حرفی در آن نیست الا اینکه مرحوم شیخ برده‌اند و یک مسئله فوق العاده مشکلی کرده‌اند راجع به فرعی از فروعات این اصل.

  اصل قضیه این است که اصول موضوعیه مقدم است بر اصول حکمیه، دلیلش هم ثبت العرش ثم انقش اگر ما شبهه داشته باشیم در حکم و شبهه داشته باشیم در موضوع باید اول برویم سر موضوع شبهه را حل بکنیم اگر توانستیم شبهه را حل بکنیم موضوع درست می‌شود دیگر حکم خود به خود باربر آن می‌شود مثال می‌زنند می‌گوید یک زنی نمی‌دانیم آیا وطی با این زن حلال است یا نه؟ خب شبهه موضوعیه این زن را نمی‌داند زنش است یا نه؟ خب اصاله عدم نکاح.

  حکم را سالبه به انتفاء موضوع کرد به قول حاشیه ملا عبدالله ثبوت شییء لشییء فرع ثبوت مثبت له،ما اگر بخواهیم روی حکم حرف بزنیم باید موضوع محرز باشد بعد برویم روی حکم نفیا یا اثباتا حرف بزنیم و اما اگر اصلی در موضوع جاری بشود نوبت نمی‌رسد به اصل در حکمی مثال همین مثال خب معلوم است استصحاب حرمت دارد معلوم است اصاله عدم نکاح دارد ، نمی‌داند آیا این زن را نکاح کرده یا نه؟ نه، موضوع درست می‌شود وقتی موضوع درست شد دیگر حکم خود به خود بار است، اصاله الحرمه ، چنانچه عکسش می‌داند زنش است نمی‌داند آیا طلاقش داده یا نه؟ یا این طلاق در طهر مواقعه بوده یا نه؟ خب استصحاب زوجیت می‌کند می‌گوید زنم بوده الان هم زنم است ، دیگر احتیاج نداریم حکم خواه ناخواه بار بر این می‌شود اصاله الحلیه در ازدواج، خب این یک قاعده کلی، در فقه ما زیاد می‌آید در اصول هم زیاد گفته شده من جمله این جا که مرحوم شیخ انصاری یک تنبیه کرده و هیچ کس هم در این باره اشکالی نکرده معلوم است اصل موضوعی مقدم بر اصل حکمی، اگر ما بخواهیم حکم را درست بکنیم اول باید موضوعش را درست بکنیم اگر بخواهیم حکمی را نفی بکنیم باید برویم سر موضوع اگر موضوع را نفی کردیم حکم خود به خود منفی است ، خب تا این جاها حرفی نیست.

  اما مرحوم شیخ یکی از این مصادیق این تنبیه را آورده‌اند جلو و خیلی حرف زده‌اند به نام اصاله عدم تذکیه، یعنی یک گوسفندی نمی‌دانم ذبح شرعی شده یا نه؟ بگوییم ت تذکیه نشده پس حرام است خوردنش، لذا اگر اصاله عدم تذکیه جاری بشود خب معلوم است دیگر احتیاج به حکم نداریم حرمتش معلوم است اگر اصاله عدم تذکیه جاری نشود آن وقت باید برویم سر حرمت ببینیم آیا حلیت اثبات می‌شود یا نه؟ و این شیخ مفصل، بعد از شیخ علماء بزرگان خیلی مفصل در این اصاله عدم تذکیه صحبت کرده‌اند مثلاً مثل مرحوم نایینی 10 ، 20صفحه بیشتر، 10 ، 20 صفحه آن مقرر خوبشان مرحوم کاظمینی در این جا صحبت کرده، استاد بزرگوار ما حضرت امام سه مرتبه این مسئله را در سه جای اصول صحبت کرده هر دفعه یک ماه صحبت می‌کردند و هم خودشان خسته می‌شدند هم ما، به نام اصاله عدم تذکیه این اصاله عدم تذکیه از مصادیق استصحاب عدم ازلی است لذا باید بحث بکنیم استصحاب عدم ازلی داریم یا نه؟ مشهور من جمله شیخ انصاری گفته‌اند بله استصحاب عدم ازلی داریم، اساتید ما من جمله حضرت امام می‌گفتند نه و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌گفتند اصلاً یک توهم مدرسه‌ای است، طلبه‌ها به هم می‌بافند و الا عرفیت ندارد حالا دیگر مفصلش البته مفصل به دو سه روز تمام کنیم نه آن مفصل یک ماه حضرت امام، انشاء الله فردا یک مقداری درباره‌اش حرف می‌‌زنم.

 وصلی الله علی محمد وآل محمد