درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تمسک اخباری برای احتیاط به آیات
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
اخباری نه همه آنها ، قائلند به این که در مالا نص فیه در شببه تحریمیه باید احتیاط کرد ، نمیداند که حلال است یا حرام؟ نگوید حلال است نگوید حرام است اما باید احتیاط بکند، اما در شبهات وجوبیه یک اجماعی دارند این که احتیاط لازم نیست، نمیداند تسبیحات اربعه یک مرتبه یا سه مرتبه ؟ میتواند بگوید یک مرتبه با رفع ما لایعلمون ، نمیداند نماز اول ماه برایش واجب است یا نه؟ با رفع ما لایعلمون بگوید نه، هر چه شبهه باشد و مربوط به واجبات گفته که برائت، هر چه شبهه باشد مربوط به محرمات گفته احتیاط ، در مقابل اصولی.
استدلال هم به قرآن کرده هم به روایت هم به عقل و نمیدانیم هم یعنی چه؟ برای این که قرآن را که حجت نمیداند تا به آن استدلال بکند اما این جا استدلال کرده، عقل را هم که حجت نمیداند اما به آن تمسک کرده و روایات هم دیگر تمسک به روایات کرده، باید به او بگوییم تو که عقل را حجت نمیدانی دلالت روایت را هم باید حجت ندانی برای این که محاوره که نیست دلالت است این روایت دلالت دارد بر این که شبهات تحریمیه احتیاط، خب این عقل است دیگر، عقل دقی فلسفی هم نیست تا بگویید که عقل دقی فلسفی است اصلا در فقه حجت نیست ، نه عقل متعارف است دیگر، مثلا قف عند الشبهه، این قف عنه الشبهه خب یک امر است و یک ظهور است و یک دلالت فان الوقوف عند الشبهه خیر من الاقتحام فی الهلکه اینها یک دلالت عرفی است احتیاج دارد به عقل عرفی، و اخباری که عقل را حجت نمیداند میگوید ما ادله اربعه توی فقه نداریم ادله منحصر به روایات اهل بیت است باید این جا تمسک به عقل نباید کرده باشد، تمسک به قرآن هم نکرده باشد اما در کتابهایشان میببینیم هم تمسک به قرآن شده هم تمسک به روایات اهل بیت شده هم تمسک به عقل، و اما تمسک به قرآن لاتقف ما لیس لک به علم پیروی از غیر علم نکن خب اگر بخواهد بگوید که برائت آن جاست که علم نباشد و الا اگر علم باشد که دیگر برائت نیست و قرآن میگوید که لا تقف ما لیس لک به علم ، حالا که پیروی نکن پس چه کن؟ دیگر خواه ناخواه چون دلیل نداری، احتیاط بکن.
خب جوابش خیلی واضح است این که اولا این کسی که میگوید برائت ادله اربعه دارد قرآن، روایات، اجماع ، عقل ، قاعده قبح عقاب بلا بیان، در حقیقت علم دارد نه آن علم یقینی ، آن که اصلاً مراد آیه نیست، لا تقف ما لیس لک به علم این علم به معنای حجت است نه آن علم وجدانی آن علم یقینی در مقابل مظنه که میگوید ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً این مظنه در مقابل غیر حجت است، یعنی روش تو توی فقه باید حدس وگمان و اینها نباشد پس چه باید باشد؟ حجت، که این حجت همان علم عادی است دیگر، علم متعارف است و معمولاً هر کجا که لفظ علم در آیات یا لفظ مظنه در آیات آمده به معنای حجت و عدم حجت است در روایات هم همین است لاتنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر یعنی لاتنقض الحجه بغیر الحجه لذا لاتقف ما لیس لک به علم معنایش این است که پیروی از غیر حجت نکن، با ظن و حدس و استحسانها و قیاسها و اینها توی فقه نرو، اینها توی محاورات توی زندگی نرو، بلکه توی زندگی باید حجت باشد چنانچه در فقه هم باید حجت باشد، یک خاطره شیرینی از مرحوم آقای واحدی، نواب صفوی دارم، نواب صفوی در مسجد سید امام روی پله اول ایستاده بود شلوغ هم بود توی مسجد این جمله مرادم است میگفت که ما باید با دلیل کار بکنیم اگر مینشینیم با دلیل، اگر میایستیم با دلیل اگر می رویم با دلیل اگر میگوییم با دلیل، علیه طاغوت صحبت میکرد که طاغوتی یکی از حرفها همین بود ما در زندگی باید با دلیل، اگر میخواهیم بگوییم با دلیل اگر میخواهیم کاری را انجام بدهیم با دلیل و بالاخره اگر توی فقه میخواهیم حرفی بزنیم با دلیل، لاتقف ما لیس لک به علم، حالا اصولی میخواهد بگوید برائت، باید با دلیل بگوید برائت، میگوید دلیل من رفع ما لایعلمون ، میگوید دلیل من ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً ، دلیل من قاعده قبح عقاب بلا بیان، لذا ادله اصولی حکومت هم نیست، تفسیر میکند تبیین میکند لاتقف مالیس لک به علم را اگر هم میخواهید بگویید حکومت دارد بگویید حکومت دارد یعنی آن علم توی قرآن را دارد معنا میکند آن میگوید بدون علم نرو توی فقه رفع ما لایعلمون میگوید من علم هستم بله یک ایراد دیگر به اخباری هست اگر حرفت درست باشد راجع به شبهات وجوبیه هم باید بگویی لاتقف ما لیس لک به علم، اما این که در شبهات تحریمیه بگویی و در شبهات وجوبیه نگویی این دیگر وجهی ندارد، اگر لاتقف ما لیس لک به علم شبهات را میگیرد دیگر شبهات وجوبیه باشد یا تحریمیه ، این آیه.
اول آیه دوم و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه گفته است که اگر کسی بدون علم کاری بکند خودش را در مهلکه انداخته خودش را در مهلکه انداختن حرام است قرآن میگوید و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه و همین جور بگویی که حلال است، نه، دلیل میخواهد تا بگویی این حلال است و الا القاء در تهلکه است، اخباری میگوید من احتیاط میکنم برای این که در مهلکه نیفتم تو اصولی که احتیاط نمیکنی خودت را به طور ناخودآگاه توی مهلکه میاندازی، این هم آیه دوم.
معلوم است خود اخباری، اخباری اینها خیلیها آدمهای مقدسی هستند اصولی هم هستند آدم برود توی حدائق یا توی ذخیره که اینها کتابهای ارزندهای است در فقه ما و این کتابهای ارزنده یک دوره ،حالا ذخیره یک دوره فقه است اما حدائق یک دوره نیست اما دوش به دوش جواهر به همان مفصلی و آدم می بیند که یک دقت فی الجملهای هم دارد لذا اگر از شما بپرسند اصولی کیست؟ اخباری کیست؟ بگویید اخباری یعنی اصولی غیر دقیق، اصولی یعنی آن کسی که دقت دارد در فقه، آن کسی که آن دقت را در فقه ندارد، حالا نمیگوییم اخباری یعنی اصولی بیسواد که بعضی گفتهاند اما راستی تمسک به ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه میگوید این اخباری که این استدلال را کرده خیلی بیسواد است برای این که معنای این که خودت را در هلاکت نینداز یعنی افتاء بدون علم موقوف، من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار لذا افتاء بغیر علم، این اصولی چه میگوید؟ میگوید من فتوی میدهم در شبهات تحریمیه این که حلال است چرا؟ رفع ما لایعلمون ، این القاء در تهلکه نیست این القاء است مع الدلیل و القاء مع الدلیل توی فقه ما القاء تهلکه نیست به عبارت دیگر و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه میگوید خودت را به هلاکت نینداز چیزی بدون دلیل نگو و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا قاعده قبح عقاب بلا بیان رفع ما لایعلمون میگوید که من با دلیل میگویم در شبهات وجوبیه در شبهات تحریمیه احتیاط لازم نیست القای در تهلکه نیست.
باز هم همان ایراد هم وارد است این که آقا اگر القاء در تهلکه در شبهات تحریمیه باشد در شبهات وجوبیه هم هست و خودت در شبهات وجوبیه میگویی که احتیاط لازم نیست به عبارت دیگر القای در تهلکه لازم است جایز است ، نمیشود که.
آیه سوم که دو تا آیه هم هست به آن تمسک کرده فاتقواالله ما استطعتم ، فاتقوا الله حق تقاته گفته است مصداق فاتقوا الله ما استطعتم، فاتقوا الله حق تقاته این است که ما در شبهات تحریمیه احتیاط بکنیم، خب این هم همین طور است ، جوابش خیلی واضح است فاتقوا الله ما استطعتم اگر کسی با دلیل برود توی فقه و با دلیل حرف بزند این خلاف تقوی است؟
خیلی از بزرگان را ما داریم نظیر مقدس اردبیلی راستی متقی است اما راستی هم جسور در فقه است این قدر که ایشان جرأت در فقه دارد در میان فقهاء چه قدماء چه متأخرین خیلی کم است، با دلیل جرأت دارد چیز در فقه بگوید در حالی که تقوایش هم خیلی بالاست لذا کسی با دلیل حرفی بزند این که خلاف تقوی نیست، خلاف تقوی این است که مثل اخباری جسارت بکند به علمای بزرگ ، در کتابهای اینها جسارت به علمای بزرگ زیاد است حتی بعضی از بی ادبهایشان بی عقل هایشان علمای بزرگ را اینها واجب القتل میدانند، یک اخباری بوده به نام آسید محمد اخباری خیلی آدم بی خودی بوده در زمان فتح علی شاه اما راستی علم داشته، علوم غریبه داشته نه علم فقه و اصول ،یک جنگی واقع شد بین روسیه و بین ایران در زمان فتح علی شاه که شکست هم با ایران بود برای این که پسرهای فتح علی شاه برای خاطر اختلاف و ریاستشان آن قرار داد نامه ننگین را امضا کردند و بسیاری از این آسیای میانه را دادند به شوروی ، حالا این جا مرادم است این اخباری به فتح علی شاه نوشت که آقا من کاری میکنم سر رئیس لشکر روسیه را برای تو بیاورند حتی ساعتش را هم تعیین کرد به شرط این تو یک قتل عامی در حوزه نجف بکنی، فتح علی شاه گفت چشم تو سر را بیاور تا ببینیم چه میشود، اتفاقاً همان روز و همان ساعت که گفته بود سر همان رئیس لشکر روسیه را آوردند یک ساعت دیر بود بعد هم آن یک ساعت دیر گفتند که این اسبش شل شد یک ساعت تأخیر برای این بود، خب حالا یک پیروزی، اما بالاخره پیروز که نشدند، یک پیروزی برای ایران مرادم این است فتح علی شاه نوشت به آن مردی که جوان هم بود شریف العلماء استاد شیخ انصاری ، یک جوانی بود اما جرأت در همه چیز و راستی فقیه بود، این نامه اخباری را فرستاد برای او که من چکار بکنم؟ او جواب داد که سر فرمانده روس را آوردن که کاری ندارد اگر میتوانی یک مو از عانه من ببر ما دست از حرفهایمان بر میداریم، به فتح علی شاه گفت همین نامه را به او بده می رود گم میشود بعضیها خیلی جلب هستند، اما خب مثلاً مثل صاحب حدائق خیلی مقدس است خیلی با انصاف هم هست، با وحید بهبهانی دو سه روز نشستند اخباریگری عجیب در عراق کار کرده بود اگر این قضیه نبود شاید حالا ما اخباری بودیم یعنی حوزهها اخباری بودند، اخباری گری عجیب روی حوزهها کار کرده بود دو سه روز نشستند این اخباری گری از بین رفت، یعنی وحید بهبهانی او را مغلوب کرد جداً مغلوب کرد خوشا به حال آن کسانی که در گفتارشان در عقایدشان لجاجت ندارند، عناد ندارند.
این وحید بهبهانی با صاحب حدائق دو سه روز مباحثه اصولیگری وا خباریگری و بالاخره مغلوب شد صاحب حدائق ، بر داشت نوشت و اتفاقاً اخباری گری تقریبا باید بگوییم نابود شد ، حالا این جا مرادم است این فاتقوا الله حق تقاته با کار شریف العلماء با کار مقدس اردبیلی خب معمولا شیخ انصاری میدانید این شیخ انصاری خیلی متقی است خیلی بالاست اما یک فقیه با دلیل و برهان میتواند مکاسب و فرائد را تحویل ما بدهد. این اولاً .
اما ثانیاً ظهور این فاتقوا الله حق تقاته ، فاتقوالله ما استطعتم مربوط به اخلاق است نه مربوط به فقه ما، قرآن میفرماید طلبه تو باید حق تقوی را داشته باشی، تو باید به اندازه استطاعت متقی باشی، نه از محرمات از شبهات هم باید اجتناب بکنی تو باید زبان و گوش و چشمت صد در صد کنترل باشد و بالاخره هر کسی مخصوصاً اهل علم به اندازه وسعش باید تقوای الهی را مراعات بکند، ظاهراً آیه این را میخواهد بگوید هم فاتقوا الله حق تقاته هم فاتقوا الله ما استطعتم اصلاً مربوط به این حرفها نیست تا ما بگوییم که اگر کسی در شبهات تحریمیه بگوید که حلال است این خلاف تقوی کرده این استطاعت در تقوی نداشته، این سه تا آیه یا چهار تا آیه که اینها استدلال کردهاند برای برائت و میبینیم که اینها به قول عوام دلیلشان خیلی بند تنبانی است و به یک حرف سادهای همین طور که آن وقتها بند تنبان در میرفت این دلیلها هم با همین چیزها در میرود خیلی احتیاج به ان قلت قلت طلبگی و تحقیق و امثال اینها ندارد.
حالا اگر کسی حرف من را هم نزند همین است که آن کسی که با دلیل وارد فقه میشود این منافات با تقوی ندارد ممکن است حق تقوی را هم مراعات بکند حالا اگر هم میخواهد یک احتیاط مستحبی به شرطی که ضرر به مقلدینش نزند یک احتیاط وجوبی یک احتیاط مستحبی هم بکند و اما با دلیل وارد فقه بشود این منافات ندارد با فاتقوا الله حق تقاته یا فاتقوالله ما استطعتم این تقوی را در فقه مراعات میکند یعنی حسابی گردش میکند حسابی این طرف و آن طرف میگردد اگر معمولاً باید که یک کتاب ببیند این 10 تا کتاب میبیند اگر بناست یک ساعت فکر بکند 3 ساعت فکر میکند مثل شیخ انصاری میشود بعضی اوقات حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به من میگفتند دیشب 8 ساعت روی این مسئله کار کردم همچنین آقای داماد بعضی اوقات نظیرش را به من میگفتند به این میگویند تقوای طلبگی، طلبه کیست که حق تقوی و حق طلبگی دو چیز یکی خوب کار کند خوب تقوی داشته باشد این مصداق کامل فاتقوا الله حق تقاته ، یک طلبه کار نکند این فاسق است برای این که میخواهد از امکانات امام زمان استفاده کند درس نخواند نمیشود، حالا یک دفعه برای خاطر این که طلبه باشد درس میخواند اما بالاخره مثل ما طلبهها ، یک دفعه راستی درس میخواند حق درس خواندن ، 5 ، 6 ساعت توی فقه و اصولش کار میکند مباحثه قبلی دارد مباحثه بعدی دارد جزوه مینویسد خب اینها حالا اگر هم بگیرد این آیه، فاتقوالله حق تقاته این را میگوید، فاتقوا الله ما استطعتم این را میگوید اما بعد از آن که راستی تحقیقش را کرد به جایی نرسید تمسک به رفع ما لا یعلمون میکند بگوییم که این منافات دارد با فاتقوا الله حق تقاته. این دلیل قرآنشان.
و اما دلیل روایاتشان روایاتی است خیلی فراوان مرحوم صاحب وسائل این روایات را در جلد 18 وسائل باب 12 از ابواب صفات قاضی 40 ، 50 تا روایت ایشان نقل کرده و خودش هم اخباری است دیگر اما اخباری دقیقی است صاحب وسائل ، اخباری مقدس راستی مصداق فاتقوا الله حق تقاته است و علاوه بر این 40، 50 تا روایتی که در این باب 12 نقل کرده شاید 40 ، 50 تا دیگر هم در جاهای دیگر متفرق نقل کرده و صاحب وسائل تمسک میکند به این روایتها برای این که بگوید در شبهات تحریمیه احتیاط لازم است این روایات را ببینید تا جلسه بعد .
وصلی الله علی محمد و آل محمد