درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :روایت ای رجل رکب امرا بجهاله فلا شییء علیه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث دیروز اگر بشود درستش بکنیم بحث فوق العاده ارزندهای است بحث این بودکه مرحوم شیخ برای برائت تمسک کردهاند به ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه لذا گفتهاند که در مالانص فیه این آقا حکم را نمیداند وقتی حکم را ندانست لا شییء علیه رفع ما لایعلمون در شبهه موضوعیهاش هم نمیداند آیا این موضوع آن حکم هست یا نه؟ رفع ما لایعلمون ، اما اشکال کردند فرمودند این ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه مربوط به جاهل قاصر است نه جاهل مقصر، اصل مطلب را پذیرفتند اما گفتند این راجع به جاهل قاصر است آن است که لا شییء علیه و اما جاهل مقصر این حکم را ندارد یعنی این روایت جاهل مقصر را نمیگیرد حالا تخصیص چیست؟ نگفتهاند، اما تخصیصش همان قاعدهای که الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین، خب این تا این جا خوب است.
باز حرف دیگر دارد میفرماید که این عام آبی از تخصیص است وقتی عام آلی از تخصیص است مجبوریم برای خاطر آن اجماع بگوییم که مراد جاهل قاصر است نه جاهل مقصر.
دیروز عرض میکردم این فرمایش مرحوم شیخ صغری و کبرایش قابل خدشه است از نظر این که این عامها قابل تخصیص نیست خب عرف نمیپسندد ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه الا ، الا ، الا هی استثنا بخورد چه اشکال دارد ؟ عمومات عقلی که نیست که ما بگوییم قابل تخصیص نیست، عامی است مثل سایر عمومات و ما من عام الا و قد خص.
از نظر کبری هم ما این را قبول نداریم که الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین، نه این که ما قبول نداریم، نه، خود فقهاء هم من جمله مرحوم شیخ در مکاسب قبول ندارند الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین خیلی استثنا خورده، وقتی خیلی استثنا خورده باشد یک قاعده کلی میشود ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه الا ما اخرجه الدلیل دیروز میگفتم مثل حدیث لاتعاد میشود لاتعاد الصلوه الا من خمس این هم کل جاهل مقصر معذور الا ما اخرجه الدلیل، معذور به معنا لاشیی علیه و دیروز میگفتم یک حرف در کتک خوردنش است مسلم کتک میخورد قرآن میفرماید کتک میخورد عقاب میشود.
یک حرف در احکام وضعیش است این روایت ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه میگوید احکام وضعیه ندارد الا ما اخرجه الدلیل هر کجا دلیل بگوید رکن است ما هم میگوییم رکن است هر کجا دلیل نگوید عام ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه میگوییم معذور است و عذرش را هم گفتیم از راه این است که منتا تقبل ناقص به جای کامل میشود رفع ید از تکلیف میشود چه جور شما حکم واقعی و ظاهری را چه جور درستش میکنید در جواب ابن قبه میگویید که احکام ظاهریه مثل امارات مؤدای اصول اگر مخالف با واقع شد شارع مقدس رفع ید از تکلیف میکند تقبل ناقص به جای کامل، خب این جا هم همین طور میگوییم از اول فقه تا آخر فقه میگوییم، من گفتهام میگویم از اول فقه تا آخر فقه این روایت را دست میگیریم میگوییم ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه الا ما اخرجه الدلیل هر کجا دلیل آمد بگو نه هر کجا دلیل نداریم عام ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه جاهل قاصر باشد جاهل مقصر باشد معذور است معذور به معنا این که اعاده و قضا ندارد جبران ندارد و اگر ما باشیم و روایت میگوید عقاب هم ندارد اما چون قرآن میگوید عقاب دارد میگوییم عقاب دارد عقابش هم خب میدانید توی کفایه خیلی بحث مفصلی در آخر برائت کرد مرحوم آخوند این که این عقاب برای چیست؟ بالاخره پذیرفت مرحوم آخوند تبعا لمقدس اردبیلی که این عقاب هم مال عمل نیست برای این که تقبل ناقص به جای کامل شد و تمام شد و رفع ید از تکلیف شد منتا و این عقاب برای این است که باید برود یاد بگیرد نگرفته لذا تعلیم وتعلم را گفتند واجب نفسی دارد اما واجب نفسی تهویئی یعنی واجب را مقدمه قرار دادهاند و این خیلی جاها داریم مثل وضو و غسل اینهاعبادتند دیگر، قصد قربت میخواهند اما همین که قصد قربت میخواهد این واجب را واجب نفسی مقدمه قرار داده برای یک واجب دیگر، اسمش را میگذارند واجب نفسی تهیوئی ، و ما راجع به تحصیل علم همین را میگوییم ، میگوییم که تحصیل علم واجب نفسی است اما این واجب نفسی را مقدمه قرار دادهاند برای عبادات مثل سایر مقدمات.
اگر بتوانید این حرف من را بپذیرید خیلی مسائل حل میشود خیلی آسان میشود و فقط اجماع جلوی ما را میگیرد و این اجماع را هم گفتم لفظش راگفتهاند اما خودش را در فقه نگفته اند، همین کسانی که میگویند الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین بیش از 100 جا در رساله در عروه در فقه من جمله خود مرحوم شیخ گفتهاند نه،جاهل مقصر بگوییم قضا دارد اعاده دارد دلیل میخواهد و هر کجا دلیل نباشد این چیزی به جا آورده درست است، درست است به این معنا اعاده ندارد قضا ندارد حالا چه جوری درست میشود؟ یا تقبل ناقص به جای کامل میشود یا رفع ید از تکلیف میشود، به قول مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه مولا دندان سر جگر میگذارد از تکلیفش دست برمیدارد برای خاطر این که برای مردم کار آسان بشود جمع بین حکم واقعی و ظاهری دیگر همین است اگر شارع بخواهد بگوید که اماره حجت نیست نمیشود ، بخواهد بگوید اصول عملیه حجت نیست نمیشود از آن طرف هم این امارات و این اصول اقلا 50 درصد مخالف باواقع در میآید ان قلت قلت طلبگی است دیگر که رساله میشود حالا شارع مقدس میبیند که 20 درصد 30 درصد از تکالیفش از بین میرود اما از آن طرف هم بخواهد اماره را حجت نکند اصول را، اختلال نظام لازم میآید اصلاً دین در مخاطره میشود اصلاً نمیشود بگوییم الاسلام سمحه سهله لذا برای خاطر اهم و مهم میشود به قول مرحوم حاج شیخ دندان سر جگر میگذارد رفع ید از تکلیف میکند یا تقبل ناقص به جای کامل میکند خب دیگر همین جور که جمع بین حکم واقعی و ظاهری در باب امارات در باب اصول کردیم همین جور هم جمع بین حکم واقعی و ظاهری یعنی ما نحن فیه همین جور میگوییم، میگوییم شارع مقدس تسهیلا للامر گفته است ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه خب خیلی تکلیف از بین میرود برود چرا برود؟ تسیهلا للامر قانون اهم و مهم و این روایت هم سندش خوب است هم دلالتش خوب است و خیلی فقها هم طبق همین فتوی دادهاند الان در مناسک حج هم هست دیگر در حالی که میگوید که الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین طبق همین روایت الان توی مناسک فتوی داده شده یک کسی نسیانا یا جهلا احرام نبست آمد مکه حالا هم نمیتواند برگردد احرام ببندد خب میگویند همین جا احرام ببند کفایت میکند، نمیتواند پیراهنش را از پا در بیاورد میگویند که نمیخواهد پیراهن را از پا در بیاوری، از سر در بیاور اشکال ندارد، در تضلیل مثلا بسیاری از فقهاء مشهور در میان فقهاء میگویند که خب این نمیتواند توی ماشین غیر سقف دار بنشیند میگویند بنشیند کفاره هم ندارد اشکال ندارد این روایت هم خب دیگر بیش از این نگفت روایت هم گفت که چون نمیدانستی پیراهنت را از سر در بیاور از پا نمیخواهد در بیاوری پیراهنت را پاره نمیخواهد بکنی احرام از همین جا ببند برو اعمالت را به جا بیاور حج من قابل هم نداری که سنیها گفتند بعد هم امام یک قاعده کلی گفتند ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه، مسئله مشکل است لذا مثلاً همین جا بعضی از بزرگان گفتهاند که این مختص به حج است این عام صغری را مخصص قرار دادهاند در حالی که خب معلوم است صغری که نمیتواند مخصص کبری باشد دیگر، کبری تطبیق بر صغری میشود مصداق درست میکند مصداق بخواهد عام را تخصیص بدهد این خلاصه حرف است تا این جا، لذا تا این جا میتوانیم بگوییم روایت ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شییء علیه برای برائت خوب است دو اشکال مرحوم شیخ انصاری وارد نیست .
اما یک مسئله دیگر هست آیا جاهل مقصر با آن کسی که مجتهد است میخواهد فتوی به برائت بدهد این مثل هم است ؟ میشود گفت این جاهل مقصر است؟ میشود گفت این جاهل قاصر است؟ اگر کسی این را بگوید دلالت روایت برای برائت خیلی خوب است یعنی مثلاً بحث ما این است یک مجتهدی برائت حکمی میخواهد جاری کند، عوام که نمیتوانند برائت حکمی جاری کنند نمیتوانند استصحاب جاری بکنند، یک مجتهدی نمیداند تسبیحات اربعه یک مرتبه واجب است یا سه مرتبه ؟ خب این بدون فحص بخواهد بگوید یک مرتبه نمیشود، بخواهد بگوید سه مرتبه هم نمیشود برای این که حکم ندانم به کاری است باید بداند بگوید سه مرتبه باید بداند بگوید یک مرتبه حتی احتیاط هم میخواهد بکند باید بداند دیگرجا جای احتیاط است.
حالا خب به این جا میگویند چه؟ میگویند اولا باید تفحص کنی، شبهه موضوعی نیست شبهه حکمی است باید تفحص کنی، حالا که باید تفحص کنی تفحص میکند چیزی نمییابد وقتی چیزی نیافت رفع مالایعلمون میگوید بنویس بگو تسبیحات اربعه یک مرتبه واجب است سه مرتبه مستحب است حالا این اگر نوشت تسبیحات اربعه یک مرتبه واجب است خب این معذور است این جهل تقصیری است یا جهل قصوری جهل قصوری، چرا؟ برای این که فرق بین جاهل مقصر و جاهل قاصر این است هر کجا تقصیر داشته باشد در مقدمات به آن میگوییم جاهل مقصر هر کجا تقصیر نداشته باشد به آن میگوییم جاهل قاصر، لذا دیروز اگر یادتان باشد میگفتم جاهل قاصر منقسم میشود به اقسامی یکی غافل که این لفظ غافل مرحوم شیخ این جا آوردهاند غافل یعنی چه؟ یعنی اصلاً به ذهنش نمیآید تا بپرسد اهل مسئله است و راستی رساله میبیند رساله دیده اما اصلاً به ذهنش نمیآید خب این تقصیر ندارد به آن میگویند جاهل قاصر، یکی مستضعف فکری است کشش فکری ندارد اصلاً نمیتواند بفهمد نمیتواند مسئله یاد بگیرد جاهل قاصر است، یک دفعه هم دسترسی ندارد پشت کوه است توی غرب است اصلاً دسترسی ندارد لذا همین غربیها را ما هم جاهل قاصر میدانیم خیلی از آنها را هم جاهل غافل میدانیم، اصلاً به ذهنش نمیآید تا این که بیاید مسلمان بشود حالا نمیگوییم که بهشت میرود بهشت مقام قرب الهی است اما جهنم نمیرود اگر راستی جاهل قاصر باشد جهنم نمیرود جهنم مال مقصرهاست مال عناد است مال لجاج است و روز قیامت هم همین جور که حالا لختی مختی و خوش است روز قیامت هم بالاخره به قول آسید علی نجف آبادی این آیت الله العظمی یک چراگاهی به او میگویند آن جا بچرد اگر قاصر باشد جهنم نمیرود و آن جا راحت هم هست یک چراگاهی به او میدهند یعنی در وقتی که مرد عالم برزخ ندارد تا روز قیامت ، روز قیامت هم چون تقصیر ندارد یک چراگاهی به او میدهند برو بچر، آن وقت حالا این سه قسمت جاهل قاصر است ، یک قسمت که این خیلی است و برای ماست جاهل قاصر است به این معنا جهل مرکب است شاید یأتی بدین جدید هم همین معنایش باشد رساله را مینویسد اما یقین دارد اینها همه احکام واقعیه است در وقتی که پرده ها عقب برود انشاءالله آقا امام زمان بیاید میبیند که خیلی اینها جهل مرکب بوده بررسی هم کرده مقصر نیست حسابی بررسی کرده حسابی حرفها را دیده اما بالاخره به ذهنش آمده این جور فتوی بدهد روی دلیل هم هست اما مطابق با واقع نیست میشود جاهل قاصر، لذا ما طلبهها و مجتهدها و مراجع اینها همه خیلی حرفهایشان جاهل قاصر است نه جاهل مقصر ، خب این جاهل قاصر منقسم شده به 4 قسم.
در مقابل جاهل مقصر است که همین 4 تا ضد دارد و من جمله ما طلبهها مثلاً این اهل اجتهاد نیست رساله مینویسد خب میشود جاهل مقصر، اهل رساله هست اما حالش را ندارد خیلی بررسی بکند میشود جاهل مقصر، یک دفعه نه آن بررسی کامل که باید بکند به ذهنش میآید بررسی بس است و عرفا بررسی کم است باز هم میشود جاهل مقصر، مستضعف فکری که بعضیها گفتهاند مثلاً توی دنیایش به قول شیخ بهایی از آن زرنگهاست وقتی میرسد به ولا الضالین زن میگوید آقا بلد نیستم نمیشود.
لایستطیعون حیله باید این جوری باشد راستی همین جورکه نمیتواند ولاالضالین را بگوید نمیتواند هم آن قالی را ببافد و خیلیها این جوری هستند خیلی از مردم به قول شیخ بهائی عقل معاشش خیلی خوب عقل معادش صفر است خب این را هم باز میگوییم جاهل مقصر این که نمیشود بگوییم جاهل قاصر، روز قیامت هم همین را به او میگویند، میگوید که نمیدانستم میگویند چرا توی کاسبی این قدر زرنگ بودی همه را گول میزدی، خوب میدانستی ، این جا نمیدانستی ؟ و همچنین ولایستطیعون حیله مثلاً شاید در زمان ما این جور باشد که و لایستطیعون حیله اصلاً پیدا نشود اگر راستی بررسی کند دین اسلام را میفهمد دین حق است اما تعصب جاهلیت تعصب و عرق منیت و خودیت و قومیت اینها نمیگذارد خب معلوم است این هم میشود جاهل مقصر نه جاهل قاصر.
اما راستی اگر یک کسی جاهل قاصر شد با آن 4 قسمی که گفتم خب معذور است دیگر، خب همین جور که شما اجماع مسلم خیلی کم پیدا میشود، استاد بزرگوار ما آقای بروجردی مختلف بود گاهی توی رساله میفرمود جاهل قاصر معذور است گاهی میگفتند جاهل قاصر معذور نیست اگر بتواند اعاده دارد قضا دارد اما این خیلی کم است مشهور در میان فقهاء میفرمایند که جاهل قاصر نه کتک دارد نه قضا دارد نه اعاده اگر هم مرد لازم نیست برایش نمازش را بدهند یا روزههایش را بگیرند ولو پول هم داشته باشند الا این که ورثه دلش بخواهد برای این نماز و روزه بدهد و الا لازم نیست خب همین جور که راجع به جاهل قاصر میگویید که زیاد هم هست در همین ایران ما در اصفهان ما دارالمومنین ما 50 درصد مردم بلکه بیشتر 90 درصد مردم رساله بلد نیستند، و اصلاً به ذهنش نمیآید این امر مهم را باید برود، خب به این بگوییم جاهل قاصر که نمیشود این میشود جاهل مقصر، حالا همین جور که جاهل قاصر را میگویید معذور است ما هم به این میگوییم معذور است کتکش را میخورد برای این که باید برود یاد بگیرد نرفته، اما حالا نرفته ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه.
خیلی جاهایش را فقهاء فرمودهاند وقتی برویم توی فقه خیلی جاها را فرمودهاند اعاده دیگر ندارد قضا ندارد در حالی که جاهل مقصر هم هست .
حالا حرف این است این بحث جاهل قاصر مقصر غیر از آن بحث برائت است یکی کسی این جور بگوید بگوید این که مرحوم شیخ تمسک کردهاند به این روایت این بی جاست چرا بیجاست؟ برای این که اصلاً دو سنخ است دو صنف است یکی بحث برائت است این مربوط به جاهل مقصر نیست مربوط به مجتهد جامع الشرایط است مربوط به آن کسی است که بررسی میکند اول شک میکند ثم بررسی میکند چیزی نمییابد ما لا نص فیه است میگوید رفع ما لا یعلمون ، اما جاهل مقصر کجاست؟ جاهل قاصر کجاست؟ آن مربوط به عوام مردم است و این که اصلاً بررسی بکن و این طرف و آن طرف بخواهی حکم را بدست بیاور، روی حکم فتوی بده ، آن یک وادی دیگر است آن هم یک وادی دیگر است نه آن مربوط به آن است نه آن مربوط به آن.
لذا اصلاً برائت مربوط به ما طلبههاست در شبهات حکمیه و اصلاً عوام مردم حق ندارند حتی خیلی از فقهاء توی عروه هم هست در موضوعاتش هم میگویند حق ندارد دستش پاک بوده حالا هم بگوید پاک است با استصحاب ، میگویند نه بابا استصحاب مربوط به مجتهد است ممکن است کل شیی طاهر را یک کسی بگوید مطلق است ولی اصول عملیه این جور نیست ، برائت ، تخییر، اشتغال استصحاب این شبهات حکمی نه شبهات موضوعی مثل قاعده ید و قاعده فراغ یا استصحاب در موضوعات و اینها نه ، احکام که بحث ما همین جاست اصلاً بحث ما در احکام است ، موضوعات را دخالت دادیم یعنی گفتیم حکم این است موضوعش هم همین، برائت در موضوعات هم داریم و الا از اول که ما وارد شدیم امارات درست کردیم برای آنهاست برای مجتهد است که اماره بدست بیاور اما به دست آوردن خب کار مشکلی است دیگر، بعد هم اصل به دست بیاور، کار مشکلی است ، این مربوط به فقهاست، جاهل قاصر و جاهل مقصر هم مربوط به موضوعات است و مربوط به عوام مردم نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد، اگر این حرف من را بپذیرید ایراد به شیخ است که مرحوم شیخ چرا اصلاً این روایت را آوردند توی روایات رفع ما لایعلمون ؟ توی روایات برائت؟ آن روایت ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه مربوط به عوام است و مسئله و این که آیا باید اعاده کند و قضا نکند و بحث برائت مربوط به مجتهد است و این که میخواهند فتوی بدهد روی یک حکمی.
اگر حرف من درست باشد آوردن روایتها این جا جا ندارد اگر حرفم درست نباشد حرف مرحوم شیخ درست است که روایت را آورده اما آن دو تا اشکالشان درست نیست پس ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه دلالتش خیلی خوب است.
روایت خیلی هست دیگر بیش از این روایت نخوانیم، بحث بعدی راجع به اجماع است و قاعده قبح عقاب بلا بیان یعنی عقل .
و صلی الله علی محمد و آل محمد