درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :روایت ان الله احج الناس بما آتاهم و عرفهم.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مرحوم آخوند در کفایه بعد از آن که روایت مطلق را رد میکنند دیگر می روند سر دلیل دیگر برای برائت ولی مرحوم شیخ دو تا روایت دیگر هم نقل میکنند و نمیدانم چرا مرحوم آخوند اینها را نقل نکردهاند در حالی که روایت اول دلالتش خیلی عالی است اگر بهتر از روایت مطلق نباشد کمتر نیست اما توجه به این مطلب هم داشته باشید این که روایت برای برائت خیلی داریم انسان اگر بگردد میتواند بیش از 50 تا روایت برای برائت نقل بکند اما خب معلوم است دیگر کتاب اصول بوده است و نمیخواستهاند مرحوم شیخ بررسی کامل بکنند حالا علی کل حال دو تا روایتی که میخواهم نقل بکنم اینها در کفایه نیست مرحوم شیخ نقل کردهاند.
روایت اول کافی جلد 1 صفحه 161 بابی دارند به نام باب البیان روایاتی نقل میکنند من جمله این روایت است به سند صحیح عن ابی عبدالله علیه السلام ان الله احتج علی الناس بما آتاهم و عرفهم پروردگار عالم احتجاج میکند یعنی حجت تمام است چه وقت؟ آن وقتی که بما آتاهم و عرفهم در وقتی که حکمی را فرموده باشند اما اگر حکم را نفرموده یا این که بما آتاهم حکم به او نرسیده پروردگار عالم احتجاج نمیکند خیلی دلالتش خوب است مخصوصا آن جمله بما آتاهم و عرفهم اگر آتاهم نبود، عرفهم بود ممکن بود که کسی بگوید این برای عدم البیان است برای عدم العلم نیست اما آتاهم و عرفهم هر دو را میگیرد، ما بررسی کردیم و چیزی برای حکم نیافتیم یعنی لم یأت برای ما حکم، پروردگار عالم احتجاج نمیکند نمیگوید چرا احتیاط نکردی ؟ پرورگار عالم احتجاج نمیگوید چرا به جا نیاوردی ؟ میگویم نمیدانستم به جا نیاوردم ، لذا اگر از آن روایات مطلق، اگر از آن روایت سعه اگر بهتر نباشد مسلم کمتر نیست حالا چه شده که مرحوم آخوند در کفایه این روایت به این واضحی را ذکر نکردهاند ؟ نمیدانم.
اما روایتی که حرف دارد، اینها حرف نداشت دیگر، بحث دیروز و امروز را حرفی نداریم روایتی که حرف در آن است این است روایت 3 از باب 45 از ابواب تروک احرام جلد 1 وسائل بسند صحیح ان رجلا اعجمیا دخل المسجد یلبی و علیه قمصیه بدون احرام آمده مسجد فقال لابی عبدالله این دیگر روایت طول و تفصیل دارد اطرافش را گرفتند و سنیها گفتند که باید پیراهنت را پاره کنی از پایین بیاوری بیرون و باید بروی محرم بشوی از میقات و باید هم حج من قابل به جا بیاوری، جمع شده بودند اطرافش و سر به سرش میگذاشتند آقا امام صادق علیه السلام آمدند ظاهراً شیعهای بوده آن جا معرفی کرده خدمت امام صادق علیه السلام آقا امام صادق علیه السلام فرمودند که نه، پیراهنت را از سر در بیاور، لازم نیست پیراهن را از پایین در بیاوری لازم هم نیست بروی میاقت محرم بشوی همین جا محرم بشو حج من قابل هم لازم نیست حجت درست است ، بعد امام صادق علیه السلام یک جمله فرمودند که این جمله مراد است ای ما رجل رکب امرا بجهاله فلاشیی علیه ، حالا این روایت یلبی و علیه قمیصه فقال لابی عبد الله (ع) این آمد به التماس افتاده بود انی کنت رجلا اعمل بیدی من یک فعلهای هستم و اجتمعت لی نفقه من پول مکه برایم جمع شد و حیث احج لم اسئل احدا عن شیی وقتی که میخواستم حج بکنم از هیچ کسی یعنی از علماء نپرسیدم راجع به حجم هم از کسی نپرسیدم لم یسئل احدا عن شیی آن وقت حضرت به او گفتند که حجت درست است گفتند پیراهن را که گفته بودند از پا در بیاورد نه ، پیراهن را پاره نکن از سر در بیاور و احرام که از میقات نیست از همین جا محرم شو و حج من قابل هم نه این جور فرمودند ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه.
خب این ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه این جور میشود که ما نمیدانیم مثلا جلسه استراحت برای ما واجب است یا نه؟ جلسه استراحت را به جا نیاوردم رفع ما لایعلمون یا ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه.
مرحوم شیخ انصاری میگویند که این مربوط به جاهل قاصر است نه مقصر و از روایت در می روند میگویند این مربوط به جاهل قاصر است جاهل قاصر است که ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه ، جاهل مقصر نیست و چون جاهل مقصر نیست از بحث ما بیرون است برای این که بحث ما این است نمیداند آیا واجب است یا واجب نیست؟ تفحص میکند نمییابد چیزی را حالا این جاهل دیگر نمیتوانیم بگوییم ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه ، این مربوط به جاهل غافل است که، اصلاً این حرفها نیست، مثل مردم عادی البته آن کسانی که دسترسی به علم و دسترسی به عالم و این ها ندارند یا غافلند اینها ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه بعد مرحوم شیخ میفرمایند که اگر بخواهیم عام را تخصیص بدهیم و بگوییم که برای جاهل غافل این ابای از تخصیص دارد لذا از اول میگوییم ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه مربوط به جاهل قاصر است نه مقصر.
اما ایرادی که به مرحوم شیخ است این است که آقا خود روایت میگوید جاهل مقصر برای این که میگوید حیث احج لم اسئل احداً عن شیی ، نمیگوید نمیتوانستم سؤال کنم میگوید میتوانستم سؤال کنم اما نکردم خب معنای جاهل مقصر همین است دیگر.
جاهل قاصر چهار، پنج قسم است چهار پنج قسم جاهل قاصر است یک غافل صد در صد مثل مثلاً یک کسی حمد و سورهاش غلط است اما یقین دارد حمد و سورهاش درست است به این میگویند جاهل غافل و میتوانست هم برود بپرسد و درست بکند اما این اصلاً به ذهنش نمیآمده که این حمد و سوره غلط است بعضی از ائمه جماعات همین جورها هستند حمدشان خیلی خوب نیست اما به ذهنش نمیآید که باید درست بکند این جاهل قاصر است، یک نحو جاهل قاصر این است که این مستضعف است کشش فکری ندارد الا المستضعفین من الرجال و النساء لایستطیعون حیله و لا یهتدون سبیلا.
یک قسمت جاهل قاصر آن است که دسترسی ندارد ولایهتدون سبیلا و بعضی از دهاتیها راستی این جوری هستند ما اهل علم باید که این دهات را آباد کنیم نمیکنیم آنها به جهل قصوری میمانند اینها را به آن میگوییم جاهل قاصر به عبارت دیگر یک کلی جاهل قاصر آن کسی است که تقصیر ندارد در روز قیامت اگر به او بگویند چرا نکردی ؟ میگوید که نمیتوانستم، نه نمیدانستم، میگوید نمیتوانستم حالا یا غافل بوده نمیتوانسته یا مستضعف بوده نمیتوانسته یا این که دسترسی نداشته نمیتوانسته، به این میگویند جاهل قاصر.
اما جاهل مقصر کیست؟ آن که میتوانسته اما نرفته دنبال مثل 90 درصد مردم که مسئله بلد نیستند و میدانند باید بروند دنبال ، نمیرود، کوتاهی در دین، ظاهراً این روایت از دوم است نه اول برای این که اقرار به اشتباه میکند میگوید یابن رسول الله من پول جمع کردم آمدم مکه اما نرفتم از کسی مسائلم را بپرسم این اقرار میکند من جاهل مقصرم لذا این که مرحوم شیخ میفرماید این مربوط به جاهل قاصر است ظاهراً وجه ندارد به عبارت دیگر ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه هم جاهل قاصر را میگیرد هم جاهل مقصر را و این که مرحوم شیخ میفرماید عام آبی از تخصیص نمیدانم مرادشان چیست؟ اگر مثلاً این روایت این جور بود ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه الاجاهل مقصر، چرا عام آبی از تخصیص است؟ لذا ( تخصیص حالا به تخصیص می رسیم ) آبی از تخصیص نیست اما عام ما به خوبی دلالت دارد جاهل مقصر و جاهل قاصر در احکام معذور است بله قرآن میگوید کتک دارد، کتکش هم برای این نیست که چرا عمل نکرده، کتکش برای این است چرا نرفتی دنبال علم ؟ هلا علمت ؟ اول میگوید هلا عملت ؟ میگوید نمیدانستم خطاب میشود هلا علمت ؟ چرا نرفتی؟ لذا کتکش مسلم است اما این که بگوییم عملش باطل است این روایت میگوید نه و منافات ندارد کتک بخورد عملش هم صحیح باشد عمل صحیح به معنا این که دیگر مثل همه جا تقبل ناقص به جای کامل، رفع ید از تکلیف میشود برای این که این جاهل است واقع را نیاورده با این روایت پروردگار عالم میفرماید که کارت ندارم رفع ید از تکلیف یا تقبل ناقص به جای کامل و روایت خیلی روایت خوبی است بر این که جاهل قاصر و جاهل مقصر معذور است مثل حدیث لاتعاد است لا تعاد الصلوه الا من خمس خب مربوط به جاهل مقصر است دیگر، شمامیگویید همه نماز شرط ذکری است نه شرط واقعی الا آن 5 تا، این هم همین را میگوید ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه یعنی حکم وضعی و اما حکم تکلیفی را علاوه بر این که قرآن میفرماید همین الا المستضعفین من الرجال اول آیه دارد که وقتی میخواهند جانش را بگیرند با تازیانهها میگیرند الا المستضعفین ، لذا جاهل قاصر را میگوید کتک دارد اما منافات ندارد که کتک داشته باشد برای خاطر این که دنبال علم باید برود نرفته و اما اعمالش صحیح باشد با این ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه.
بله یک مسئلهای هست که مرحوم آخوند در کفایه نقل میکنند مشهور در میان اصحاب است الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین و آن موضعین هم یکی جهر و اخفات به جای یک دیگر، یکی هم قصر و تمام آن جا که تمام بجای قصر باشد گفتهاند این دو جا معذور است و الا الجاهل المقصر کالعامد، دلیل ندارند، مثل این که مرحوم شیخ این را اجماع دانستهاند و همه حرفها هم روی همین است که مرحوم شیخ جز ما میگویند این مربوط به جاهل قاصر است برای خاطر آن اجماع است الجاهل المقصر کالعامد که مرحوم آخوند هم در کفایه تلقی به قبول کرده که الجاهل مقصر کالعامد، اما من یک وقت بررسی میکردم در همین عروه بیش از 50 مورد جاهل مقصر را مشهور گفته کالعامد نیست، بیش از 50 مورد حالا من جمله حدیث لاتعاد، گفتند نماز درست است چرا؟ گفتند شرط ذکری است ، حمد و سوره را غلط خواند نمازش درست است از همین جهت هم ببینید مثلاً یک کسی میآید پیش شما، نه پیش علماء و بزرگان ، حالا یکی شما، این توبه از گناه و توبه از کارهای زشت و توبه از چیزهایی که به حسب ظاهر باطل بوده است و خب شماها حسابش را میکنید هیچ وقت به او نمیگویید که تو 50 سال نماز باید بخوانی، هیچ فقیهی نگفته، در حالی که نمازهایش باطل بوده حمد و سوره را یادش میدهی الان میخواهد برود مکه میگویی حمد و سورهات غلط است حمد وسورهات را بخوان ببینم چیست؟ برو پیش آن روحانی کاروان حمد و سورهات را درست کن و الا حجت اشکال پیدا میکند و الا حجت باطل میشود بالاخره مناسک حج را بر دار ببین چه خبره است؟ چیست؟ به او بگویید که حتی مثلاً اگر بدهکار است برو پول مردم را بده اگر خمس بدهکار است برو مال مردم را بده اما نمازهایت را قضا کن برای این که حمد وسورهات باطل بوده خب نمیگویند دیگر و حدیث لاتعاد هم نمیگوید دیگر، همین مرحوم شیخ انصاری که این جا میفرماید الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین من یک وقت مکاسب را بررسی میکردم بیش از 60 جا مرحوم شیخ جاهل مقصر را معذور میداند و نمیدانم این اجماع از کجا پیدا شده ؟ من خیال میکنم این اجماع این بوده الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین از جهت حکم تکلیفی نه حکم وضعی و این موضعین هم چون روایت روی آن است گناه ندارد و اما غیر از این دو موضع دیگر حکم تکلیفی مسلم است، عرض کردم قرآن به خوبی دلالت دارد الا المستضعفین من الرجال و النساء به خوبی دلالت دارد جاهل مقصر کتک میخورد اگر بدون توبه برود با تازیانههای آتشین قرآن میگوید جانش گرفته میشود ، من خیال میکنم این الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین مربوط به حکم تکلیفی است نه حکم وضعی و الا الجاهل المقصر کالعامد فی مواضع متعدد هم از نظر حکم وضعی هم از نظر موضوع هم از نظر حکم لذا این ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه انصافاً دلالتش بر این که جاهل مقصر مثل جاهل قاصر است حرفی در آن نیست، برمیگردد به دلیل بگوییم ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه الا ما اخرجه الدلیل هر کجا دلیل بگوید مثلاً مثل لا تعاد الصلوه الا من خمس میگوید 5 تا حکم واقعی است آن دیگر ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه و امثال اینها نیست کسی وضو نگرفته نماز بخواند، حتی یک روایتی هست توی روایت گیریم که باز هم میگوییم اگر کسی یک مدتی غسل کرده اما وارودنه غسل کرده مثلاً یا این که غسل باطل کرده حالا بعد از 50 سال بگوییم 50 سال نماز بخوان نمیگوییم، یک دفعه اصلاً غسل نکرده حدیث 5 تعاد میگوید الا طهور اما یک دفعه غسل کرده غسل باطل کرده ما میگوییم درست است وضوی باطل گرفته میگوییم درست است دیگر نمازهایش قضا ندارد و خیلی جاها هست که احکام واقعیه به فعلیت نمی رسد به تنجیز نمیرسد احکام واقعیه دارد اما برای این منجز نیست برای این که جاهل است، بله از جهت کتک خوردن برایش منجز است آن هم گفتم حکم منجز نیست همین جور که روایت داریم مرحوم آخوند هم در کفایه نقل میکنند خطاب میشود که هلا عملت ؟ میگوید نمیدانستم میگوید هلا تعلمت؟ لذا مثلاً مثل مرحوم مقدس اردبیلی میگوید که تعلیم و تعلم واجب نفسی تهیوئی است که خودش را واجب نفسی میداند و ما هم قائلیم خیلیها هم قائلند این حرف مرحوم مقدس اردبیلی نیست که مرحوم آخوند در کفایه نقل میکند بلکه ما قائلیم به این که الجاهل المقصر کالجاهل القاصر الا ما اخرجه الدلیل فرقش پس چه شده؟ فرقش این است جاهل مقصر کتک میخورد برای عدم تعلم اما جاهل قاصر نه کتک میخورد اعمالش هم درست است.
اگر بتوانید این حرف را بماسایند خیلی کار مردم را راحت میکنید اما این را به شما بگویم ولو این که مثل شیخ الان این جا یا مثلاً مرحوم آخوند توی کفایه و دیگران گفتهاند که اجماع داریم الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین ولی وقتی می روند توی فقه به آن عمل نمیکنند و این مهم است ما میگوییم آنها نگفتهاند اما توی فقه ما عمل نمیکنیم آنها هم عمل نمیکنند یعنی وقتی برویم توی فقه می بینیم که بابا خیلی جاها در عبادات در معاملات همه همه اینها مخصوصا مرحوم شیخ در مکاسب راجع به احکام وضعیه است راجع به معاملات است خیلی جاها میفرماید که جاهل مقصر کالقاصر کتک را دارد جاهل مقصر، جاهل قاصر کتک ندارد اما از نظر احکام وضعیه از نظر عبادات عبادات او صحیح است از نظر معاملات معاملات او صحیح است.
بنابراین روایت از نظر این که جاهل مقصر معذور است دلالتش خیلی خوب است.
البته این خیلی فکر دارد خیلی حرف دارد حالا حرف آخر راجع به شیخ این است که این الجاهل المقصر کالعامد را که قبول نداریم ای رجل رکب امراً بجهاله فلا شیی علیه میگوییم که جاهل مقصر غیر جاهل قاصر است اما روایت دلالت بر بحث ما دارد یا نه؟ آن یک حرف دیگر است انشاء الله فردا دربارهاش حرف میزنم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد